نهج البلاغه – متقین-46-  پرهيزگاران در كسب دانش حريصند «و حرصا فى علم »

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. نهج البلاغه – متقین-46-  پرهيزگاران در كسب دانش حريصند «و حرصا فى علم »

 

  1. ترجمه: و (مى‏بينى براى هر يك از متقين) علاقه شديدى در كسب  علم  و دانش .***
  2. شرح: در فرازهاى قبل گفته شد كه: از صفات  پرهيزگاران عالم بودن آنها است و در اين فراز مولى على (عليه السلام) مى‏فرمايد: «علاوه بر اين كه عالمند،  حرص و علاقه شديدى به كسب  علم  و دانش  اندوزى دارند و مرز معين و مشخصى براى يادگيرى دانش  ندارند».
  3. نكته قابل ذكر اين كه در عرف مردم صفت « حرص» صفت پسنديده‏اى نيست ولى بايد توجه كرد كه  حرص به معناى علاقه وافر و ميل زياد به چيزى است و اين بد نيست، مفهوم نازيباى « حرص» از تمايل به چيز نازيبا حاصل مى‏شود.
  4. اگر اين علاقه به  علم  و سعادتِ جامعه و رستگارى خود باشد، خوب است، ولى اگر اين  حرص و علاقه بيش از حد به زندگى دنيوى و مال و زن و فرزند باشد، مذموم است
  5. هر يك از اينها گرچه توجه به آنها و علاقه به آن لازم است ولى نبايد به درجه  حرص برسد،  حرص در اين مورد مذموم است.از اين رو در قرآن خداوند بنى‏اسرائيل و قوم يهود را مذمت كرده زيرا حريص بر حيات و زندگى دنيوى شدند وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَ حرص النَّاسِ عَلى‏ حَياةٍ: «مى‏يابى آنها را حريص‏ترين مردم بر زندگى دنيا».
  6. به خلاف مثالهاى اول كه  حرص در آنها بار مذموم ندارد، چنانكه مولى على (عليه السلام) در اين خطبه  حرص در  علم  را از صفات متقين مى‏شمارد، و خداوند پيامبر  (صلى الله عليه وآله) را حريص بر هدايت مردم معرفى مى‏كند: لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ ... «آمد شما را رسولى از خود شما، دشوار است بر او رنج شما، حريص است بر اسلام آوردن و هدايت شما ...». يا در جاى ديگر مى‏فرمايد: إِنْ تَ حرص عَلى‏ هُداهُمْ ... «اگر حريص باشى بر هدايت آنها ...».
  7.  پس ملاك خوبى و بدى حرص، در متعلق آن است؛ اگر چيزى باشد كه قابليت علاقه شديد را دارد،  حرص بر آن ممدوح وگرنه مذموم است.
  8. گفتيم كه اگر  پرهيزگاران براى هر كارى حدّ و مرزى داشته باشند، ولى براى  علم  حد و مرزى قائل نيستند و اصولا اسلام حدّ و مررزى براى  علم  قرار نداده است نه حد زمانى و نه مكانى، نه از نظر مقدار تلاش و كوشش نه از نظر استاد نه از نظر مشكل و چگونگى  علم  آموزى.
  9. اما حد زمانى ندارد، زيرا فرمودند:«اطْلُبُ ال علم  من المَهْد الى اللَّحْد»
  10. تاريخ شروع تعليم از درون گهواره و فارغ التحصيل شدن آن چشم بر هم گذاردن براى هميشه و مرگ است (زگهواره تا گور دانش  بجوى).
  11. در مورد عدم حدّ مكانى فرمودند: «اطْلُبُ العلم  و لَو بِالصين»: علم  بياموز گرچه در چين باشد، گويا آخرين نقطه شناخته شده در دنيا در آن زمان، چين بوده است.
  12. در مورد عدم وجود مرز براى مقدار تلاش فرمودند: «لَو يَ علم  النّاس ما فى طَلَب ال علم  لَطَلَبُوه و لو بِسَفك المُهَجْ و خَوضِ اللُّجَجْ»: «اگر مردم مى‏دانستند ارزشى را كه در يادگيرى دانش  است، هر آينه طلب مى‏كردند، آن را گرچه به ريختن خون دل و فرو رفتن در درياها باشد».
  13. يعنى آن قدر ارزش دارد كه اگر احتمال كشته شدن يا فرو رفتن در دريا هم باشد اين مقدار تلاش روا است (اين حديث كنايه از تحمل نهايت مشقت است، در آن زمان رفتن به اعماق دريا بسيار مشكل بوده است).
  14. در مورد عدم محدوديت از لحاظ استاد فرمودند «الحِكْمَةُ ضالَّةُ المُؤمن اخَذَها حيث وَجَدَها»:
  15. «دانش  گمشده مؤمن است هر جا بيابد، مى‏گيرد»؛ انسان گمشده باارزش خود را گرچه در دهان شير باشد مى‏گيرد؛ البته جاى تذكر است كه در روايات سفارش شده، دقت كنيد از چه كسى  علم  مى‏آموزيد، اين گونه روايات در موردى است كه همان  علم ى كه نزد فرد غيرصالح است، نزد صالح هم هست كه در صورت تخيير بايد صالح انتخاب شود،
  16. زيرا  علم  غذاى روح است و اگر از غيرصالح گرفته شود، ممكن است غذائى مسموم در ضمن غذاهاى مطلوب به خورد انسان بدهد، از اين رو اگر مملكت ما مخير شد كه از افراد و اساتيد مؤمن در داخل كشور استفاده كند، يا از افراد ملحد و كافر غرب، بايد از رفتن دانش جويان به خارج ممانعت كند، ولى اگر  علم ى است كه در نزد اساتيد ما نيست، يا به نحو مطلوب در نزد آنها نيست ناچاريم دانش جو به خارج بفرستيم و اين همان است كه مى‏فرمايد: مؤمن دانش  را مى‏گيرد هرجا بيابد، گرچه از دهان كفّار در بلاد كفر!
  17. اما عدم وجود مرز از نظر شكل و محتوى و كيفيت  علم  آموزى، در آيات و روايات تعبيرات مختلفى است كه از هر چيز
  18.  علم آموزيد، از شهرهاى نابوده شده‏ گذشتگان و اقوام منحرف گذشته، از آثار گذشتگان و از سير و سفر در زمين و تجربه شخصى افراد و ... كسب دانش  كنيد.
  19. اين مكتب چه مكتبى است كه اين قدر براى  علم  ارزش قائل است! مكتبى كه وقتى سر بلند كرد در تمام مكه كه مركز جزيرة العرب و پايگاه مهم فرهنگ آن زمان بود تنها 17 نفر باسواد بودند،[1] برخاستن اين آئين و چنين نظامى از چنين سرزمينى با چنين افرادى بجز معجزه چيزى نيست!
  20. بد نيست در اينجا حديثى نيز درباره ارزش و فضيلت  علم  نقل شود: امام صادق (عليه السلام) فرمودند: پيامبر خدا  (صلى الله عليه وآله) فرمودند: «مَنْ سَلَك طَريقاً يَطْلُب فيه  علم اً سَلَك اللّه به طريقا الى الجنّة و انّ الملائكة لتَضَعُ اجْنِحَتها لطالب ال علم  رضىّ و به و انّه لَيَستَغْفِر لطالب ال علم  مَنْ فى السموات و مَنْ فى الارض حتّى الحوت فى البحر و فَضْلُ العالِم على العابد كفضلِ القَمَرِ عَلى سائِر النّجوم لَيلة البَدر و انّ ال علم اء وَرَثَةُ الانبياء انّ الانبياء لم يُوّرثوا ديناراً و لا درهما ولكن ورّثُوا ال علم  فَمَن اخَذَ منه اخَذَ بِحَظّ وافِر»؛
  21. «كسى كه راهى رود براى كسب علم ، خداوند راهى از آن راه به بهشت باز مى‏كند، و ملائكه بالهاى خود را براى خشنودى طالب علم باز مى‏كنند، و براى طالب علم هر كس در آسمان و در زمين است حتى ماهى دريا استغفار مى‏كند، و فضل و ارزش عالم بر عابد مثل فضيلت ماه شب چهارده بر ديگر ستارگان است، و علماء وارث انبياء هستند و همانا انبياء دينار و درهمى به ارث نمى‏گذارند؛ ولكن علم را به ارث مى‏گذارند، پس هر كس از آن برگيرد، حظ و بهره بسيارى برگرفته است».
  22. اين گونه روايات در مورد فضيلت علم و اهتمام به  علم  اندوزى بسيار است، و چقدر زشت است مملكتى كه ادعا مى‏كند ما مملكتى هستيم كه مذهبمان شيعه جعفرى‏ است پر از بى‏سواد باشد، مملكت اسلامى مملكتى است كه بايد اهل مطالعه و همه جا كتابخانه و مبارزه با بيسوادى و همه جا مدرسه و مكان مبارزه با جهل باشد، بحث از علم  مجال وسيعى مى‏طلبد، كه از حوصله كنونى خارج است‏ و در پايان اين فراز دو نكته بسيار مهم را متذكر مى‏شويم:
  23. 1- حقوق معلم  بر متعلم - از حقوق واجب الاتباع و لازم المراعات حق معلم  است، اين پدر روحانى كه بسيار بر پدر جسمانى فضيلت دارد و او اگر وظيفه خود را به نحو احسن انجام دهد، معبود و مولاى مت علم  مى‏شود چنان كه منسوب به على (عليه السلام) است كه فرمود: «مَنْ  علم نى حرفا فقد صيّرنى عبداً»:
  24. «كسى كه مرا حرفى تعليم دهد مرا عبد و بنده خود كرده است»، و نيز درباره معلم  بزرگ خود فرمود: «انا عبد من عبيد محمد»؛«من بنده‏اى از بندگان محمد  (صلى الله عليه وآله) هستم».
  25. رعايت حق م علم  از وظايف بزرگى است كه شارع مقدس بر دوش ما گذارده است، حال به سخنان على (عليه السلام) اين مولاى بزرگوار و شاگرد مكتب رسول الله  (صلى الله عليه وآله) گوش فرا ده كه چگونه تعليم مى‏دهد:
  26. امام صادق (عليه السلام) در روايتى از على (عليه السلام) نقل مى‏كنند كه مولى بسيار مى‏فرمودند: «انّ مِنْ حَقَّ العالم انْ لا تكثِرْ عليه السُّؤال و لا تأخُذ بِثَوبِه و اذا دخلتَ عليه و عنده قوم فَسَلّم عليهم جميعاً و خَصَّهُ بالتحية دونهم و اجلس بين يديه و لا تجلس خلفَه و لا تُغمِضْ بعينيك و لا تُشِرْ بِيَدِك و لا تُكثِر مِن قول: قال فلانٌ و فلانٌ خلافاً لقوله و لا تَضْحر بطول صحبته فانّما مثل العالم مَثَلُ النحلة يُنْتَظَرُ بها متى يسقط عليك منها شى‏ء:
  27. «از حق عالم بر تو اين است كه زياد از او سؤال نكنى و لباس او را نگيرى و اگر بر مجلس عالم وارد شدى و نزد او عده‏اى بودند سلام بر همه آنها كن و سلام و درود ويژه خود را به آن عالم‏
  28. تقديم نما و براى نشستن، جايگاهى را در برابر او انتخاب كن‏ و پشت سر او منشين و با گوشه چشم به او نظر ميفكن و با دست خود به او اشاره نكن، (كه بى احترامى به او است) و زياد نگو فلانى و فلانى برعكس قول شما گفته‏اند، و با زياد صحبت كردن او را ناراحت كن، زيرا مثل عالم و دانش مند مثل درخت خرمائى است كه انتظار كشيده مى‏شود چه موقع از آن رطبى فرو افتد». يعنى او بايد افاضه كند نه با سؤال كردن مرتب او را رنج دهى!
  29. 2- وجوب عمل بر طبق علم - از امور بسيار مهم كه بر عالم لازم است، عمل كردن بر طبق  علم  خود است چنانكه اين بر غير عالم هم لازم است ولى براى عالم مؤكد است، و از اين رو خداوند ثواب زنهاى پيامبر  (صلى الله عليه و آله) را كه مطيع باشند، دو برابر و عقوبت آنها را در صورت عصيان نيز دو برابر قرار داده است.
  30. مولاى متقيان در روايتى از پيامبر نقل كردند كه: « علماء دو دسته‏اند:
  31. 1- دسته‏اى كه  علم  و آگاهى خود را بكار گرفته و برطبق آن عمل مى‏كنند، و اينها اهل نجاتند.
  32. 2- و دسته‏اى كه بر طبق  علم  خود عمل نمى‏كنند، اين گروه دچار هلاكت و نابودى شده و اهل جهنم هستند. از بوى عالمى كه  علم  خود را رها كرده، و به مرحله عمل نرسيده، متأذى و ناراحتند، و سخت‏ترين اهل جهنم و آتش از نظر ندامت و حسرت شخصى است كه بنده‏اى را به طرف خدا دعوت كند
  33. و دعوت او نيز مؤثر افتد و آن بنده در صراط مستقيم قرار گيرد و سرانجام خداوند او را به بهشت داخل كند ولى اين‏شخص را كه دعوت كننده بوده، بواسطه ترك عمل و پيروى هواى نفس و طولانى بودن آرزويش به آتش انداخته است».
  34. در روايت است كه «زمامدار ظالم و عالم فاجر، شديدترين مردم از نظرعقابند»، «آتش زنه و آتش افروز در روز قيامت هر ثروتمند بخيل است كه مالش را از  فقرا بخل كرده، و هر عالمى است كه دين خود را به دنيا فروخته است»، «در جهنم سنگ آسيائى است كه  علم اء سوء را آرد مى‏كند».
  35. به قدرى كلمات اهل‏بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) گويا است كه جاى توضيح نيست، خداوند ما را مؤدب به اخلاق الهى گرداند، تا در رعايت حق م علم  و عمل به  علم  خود كوشا باشيم.
  36. عارف وارسته الهى قمشه‏اى در ذيل اين فراز (وحرصافى علم ) چنين مى‏سرايد:
  37. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏2، ص: 161
  38. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

براه دانش ند آن گونه پويا

 

كه تشنه از پى آب است جويا

خلائق گر حريص مال و جاهند

 

حريص دانش  آن مردان راهند

كه دانش  رهبر دنيا و دين است‏

 

جمال آراى فردوس برين است‏

 

[1] . فتوح البلدان بلاذرى، صفحه 457، طبع مصر.

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید