- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- نهج البلاغه – متقین- 48- ميانهروى در حال غنا- «و قصدا فى الغناء»
- ترجمه: و (مىبينى براى هر يك از پرهيزگاران) ميانهروى در غنا و بىنيازى.***
- شرح: از خصوصيات ديگر پرهيزگاران ميانهروى در زندگى است، نه زندگى را بر خود سخت مىگيرند، و نه اسراف و تبذير مىكنند، زيرا كه وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ «اسراف كنندگان اصحاب آتش هستند». و همچنين: إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ «تبذير كنندگان پيوسته برادر شياطين هستند».
- اگر تمام مردم جهان اين صفت پسنديده را رعايت كنند، جهان گلستان خواهد شد، در كره زمين منابع غذائى و حياتى فراوانى است، ولى اين خيال خامى است كه كسى خيال كند اين منابع نامحدود است خير، منابع محدود است و اگر انسانها عادلانه از آن استفاده كنند، و عادلانه توزيع شود، در گوشهاى از اين جهان فقرى ديده نخواهد شد، اسراف و تبذير در طرفى فقر و گرسنگى و در طرفى مرگ را به ارمغان مىآورد.
- گويند پانصد هزار دلار در شبانهروز مخارج يك دلال اسلحه بود، وقتى در طرفى از دنيا چنين است جاى تعجب نيست، در اتيوپى و جنوب سودان گروه گروه از گرسنگى بميرند.
- آمار رسمى نشان مىدهد در عرض سال هزاران نفر در اثر گرسنگى مىميرند، و در طرفى ميليونها تن مواد غذائى براى اينكه نرخ بشكند به دريا ريخته مىشود! واقعاً اين مسرفين و مبذّرين اگر خود شيطان نباشند برادر او هستند.
- مرحوم خوئى در شرح خود در ذيل اين فراز دو احتمال داده است: اين كه مراد ميانهروى در طلب مال و تحصيل ثروت باشد، يعنى در كسب مال و طلب روزى از ميانه روى تجاوز نمىكند به حيثى كه فرائض و واجبات او ترك شود، چنانكه در فرزندان و بندگان دنيا مشاهده مىشود (از بس عشق به جمع آورى مال دارد از مسجد و نماز جماعت و چه بسا نماز واجب مىماند).
- مراد اين باشد كه با اينكه بى نياز است، ميانهروى در حركات و سكنات و مصارف مالش بلكه جميع افعالش دارد، يعنى اينكه توانگرى او موجب طغيان و خروج از حد اعتدال و تجاوز از حدّ نمىشود، چنانكه خداوند متعال فرمود: إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى- أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى: «انسان طغيان مىكند اگر ببيند كه بى نياز شده است».
- آرى پرهيزگار مسلك قناعت برگزيده و از اسراف و تبذير و بخل به دور است، نه آن قدر ولخرجى مىكند كه مسرف و مبذّر شود، و نه سخت مىگيرد كه در زمره بخلاء داخل شود.
- در روايتى از امام حسن عسكرى (عليه السلام) آمده: «للاقتصاد مقداراً فَانْ زاد عليه فهو بُخْل»:«براى ميانهروى حدّ و مقدارى است كه اگر شخص زياده بر آن كند، بخيل است»
- در روايتى نيز از مولى على (عليه السلام) رسيده: «غايَةُ الاقْتِصاد القَناعة»:
«نهايت ميانهروى قناعت است».يعنى از مرز قناعت نبايد پائينتر آمد، و پائينتر از آن بخل است
- و بدترين بخل، بخل بر نفس است و كه از دادن و رساندن مال به نفس خود هم مضايقه مىكند!
- در روايت ديگرى مولى على (عليه السلام) مىفرمايند:«السَّرَف مَثْواة و القَصد مَثراة»:
«اسراف موضع فرود و تقليل و كاستى، و ميانهروى موضع و موجب ازدياد است».
- از مولى على (عليه السلام) در مورد حيات طيبه كه در اين آيه آمده: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مؤمن فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»: «كسى كه عمل صالحى انجام داد خواه مرد، خواه زن و مؤمن بود زنده داريم او را زندگى پاكيزهاى و جزا دهيم اجرشان را به بهتر از آنچه عمل كردهاند».
- سؤال شد كه مراد از «طيبه» چيست؟ فرمودند: «هى القناعة؛ « قناعت است».
- اى عزيز، به نفس خود اكفاف وقناعت را سفارش و توصيه كنكه بهترين بهره فرد قناعت است، بدان، جوانمردى در قناعت است و راضى بودن به آنچهدارى و خدا مىرساند، جوانمردى در بخشش است، از زيادهطلبى و حرص خود با قناعت انتقام كش، چنانكه از دشمن خود با قصاص انتقام مىگيرى!
- در روايتى از امام باقر (عليه السلام) آمده كه على (عليه السلام) نامرغوبترين خرما را مىخورد، و سپس آب روى آن مىآشاميد و سپس دست روى شكم خود مىزد و مىفرمود:مَنْ ادخل بطنُه النار فَابعده ثمّ تَمَثّل.
- كسى كه شكمش او را داخل آتش كند (يا آتش داخل شكمش كند) خداوند او را دور مىكند، سپس اين شعر را خواندند: هر وقت خواهش و درخواست شكم و فرج خود را برآوردى و اجابت نمودى، اين دو (شكم و فرج) به نهايت پستى خود رسيدهاند.
- برادرم! سعى كن هرگز بواسطه اسراف در مورد شكم و فرج خود جهنمى نشوى، و هرگز براى بىنيازى، تلاش مكن، تا ثروت اندوزى، كه امور به دست ديگرى است، و آن كه همه كار به دست او است، فرموده بىنيازى و ثروت در قناعت است!
- در روايت است كه خداوند متعال به حضرت داود (عليه السلام) وحى رساند كه «وَضَعْتَ الغِنى فى القَناعة و هم يَطْلُبُونَهُ فى كثرةِ العمال فلا يَجدونَه»:
- «ثروت را درقناعت قرار دادم و آنها در زيادى ثروت جستجو و طلب مىكنند و هرگز نمىيابند آن را».
- در روايتى از مولى (عليه السلام) چنين آمده:«طلبتُ الغِنى فَما وَجَدتُ الّا بالقناعة، عليكم بالقَناعة تَستَغْنُوا»: ثروت را طلب كردم نيافتم مگر به قناعت، بر شما است قناعت، تا بىنياز شويد.
- در روايتى ديگر از حضرت رسيده:«القَناعَةُ غُنْيَةٌ و الاقْتِصادُ بُلْغَة»: «قناعت بىنيازى و توانگرى است و ميانهروى چيزى است كه كفايت زندگى مىكند».[1] يعنى ميانهروى مثل مالى است كه مىتوان زندگى روزمره را با آن گذراند به طورى كه چيزى در آخر باقى نمىماند،
- ولى قناعت بىنيازى است كه ديگر به غير محتاج نيست و نياز به امر ديگرى هم ندارد، چقدر فرق است بين كسى كه هر روز غذاى همان روز را دارد و بايد براى فردا كار كند با كسى كه بىنياز شده است.
- مگر ما چه بدى از قناعت ديديم، كه رو به اسراف گذارديم، چرا خانوادههاى ما روى چشم و هم چشمى اين قدر اسراف و اين قدر ولخرجى مىكنند؟! هر روز لباسهاى جديد با مدهاى جديد، شلوارهاى رنگارنگ، پيراهنهاى جورواجور، و اى كاش مىپوشيدند تا كهنه و پاره مىشد، يكى دو مجلس مىپوشند
- ومىگويند از مد افتاده يا ديگر زشت است، اين لباسى را كه در فلان مجلس و فلان عروسى پوشيدم، دوباره بپوشم؟ مگر نمىبينى فلانى با اينكه شوهرش كارگر است، براى اين مجلس چادر و لباس جديدى دوخته و پوشيده، چرا من نكنم؟!
- مردم ما بايد بدانند تا اين روش در جامعه ما و در مملكت ما رايج است، بيچارگى و ذلت هم هست، هر روز محتاج يك كشورى هستيم، بايد قناعت كنيم كه قناعت موجب بىنيازى و قطع سلطه است «القناعة تغنى»: « قناعت ثروتمند و بىنياز مىكند».
- در روايتى از امام باقر (عليه السلام) آمده هرگاه هوس بلندپروازى و زندگى افرادى كه بالاى دست تو هستند، توجه تو را جلب كرد، و خواستى از مسير قناعت خارج شوى، از زندگى پيامبر و رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) ياد كن «فَانَّما كان خُبْزُه الشّعيرو حَلواه التّمر و وَقُوده السَّعَفَ اذا وَجَدَه»:
- «همانا نان او جو وحلوا و شيرينى او خرما و وسيله آتش گيراندن او چوب خرما بود، اگر آن را مىيافت».
- پس سعى كن اى برادر با يادآورى زندگى پيامبر (صلى الله عليه و آله) و رهبر خود، زندگى مقتصدانه و متعادلى برگزينى كه به قول ابن ميثم شارح نهجالبلاغه، ميانهروى فضيلت عدل در استعمال متاع دنيا است، و حذف زوائد بر قدر ضرورت.
- از اسراف و تبذير دورى كن، كه در روايت ريختن آب زيادى در ظرف پس از نوشيدن، يا دور ريختن هسته خرما از اسراف و تبذير شمرده شده است.
- نقل شده كه روزى امام صادق (عليه السلام) دستور دادند تا رطب براى خوردن حاضران آوردند، كه بعضى رطب را مىخوردند و هسته ان را به دور مىافكندند، فرمود: «اين كار را نكنيد كه اين تبذير است و خدا فساد را دوست نمىدارد».
- و نيز نقل شده پيامبر (صلى الله عليه و آله) از راهى عبور مىكردند كه يكى از يارانشان به نام سعد مشغول وضو گرفتن بود، و آب زياد در وضو مصرف مىكرد، پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «چرا اسراف مىكنى اى سعد!» سعد عرض كرد: آيا در آب نيز اسراف است؟!
- حضرت فرمود: «نَعَم و ان كُنتَ على نِهر»: «آرى هر چند در كنار نهر باشى».
- مرحوم الهى اين بلبل باغ سخن در ذيل اين فراز (و قصدا فى غنى) گويد:
فانّك مهما تعط بطنك بسؤلَه | و فرجَك نالا منتهى الذّمِ أجْمَعا | |
وگر يابد غنى در دار فانى | گزيند اقتصاد زندگانى | |
نه با اسراف و تبذير است خورسند | نه در زنجير حرص و بخل پابند | |
نه سرمست غرور بى نيازى است | نه پابست خيالات مجازى است | |
| چو مستان سر زحكم عقل تابند |
برون پاى از گليم خويش سازند | چو فرعونى به ملك و جاه نازند | |
ز شهوات رانى نفس خود آرا | فسون خوانند دستور خدا را | |
ولى هنگام دولت پارسائى | نمايد نيكوان را راهنمائى | |
| هم از فرمان جانان رخ نتابند | |
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ***اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج2، ص: 175 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
[1] . بحار الانوار، جلد 78، صفحه 10( هر سه روايت در صفحه 280 جلد 8 ميزان الحكمه آمده است).