بسم الله الرحمن الرحیم
الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امبر المومنبن - نهج البلاغه –متقین 60-3- پرهيزگاران در جهاد با نفس محاسبه
«ان استصعبت عليه نفسه فيما تكره لم يعطها سؤلها فيما تحب»
ترجمه: هرگاه نفس او در انجام وظائفى كه خوش ندارد سركشى كند، او هم از آنچه دوست دارد محرومش سازد. ***
شرح: در اين فراز مولى به مجاهدت نفسانى متقين مىپردازد كه كراهت از معاصى و شوق به حسنات دارند، برخلاف نفس اماره كه كراهت از حسنات و شوق به معاصى دارد
- محاسبه بعد از مراقبت محاسبه لازم است چنانكه هر تاجرى در پايان هر روز و آخر هر هفته يا ماه يا سال، حساب كار خود كند، و چه بسا دفتر روزانه، ماهانه و سالانه دارد، وقتى بنا است خداوند ما را محاسبه كند حتى ذره مثقال و حبه خردل را محاسبه كند، إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبِينَ[1] چرا ما خود به محاسبه نفس نپردازيم، و چرا به دستورات بزرگان اين راه گوش فرا ندهيم، كه فرمودند: «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا و زنوا اعمالكم بميزان الحياء قبل ان توزنوا»: «نفسهاى خود را محاسبه كنيد، قبل از اينكه خود محاسبه شويد، و اعمال خود را با ميزان حياء وزن كنيد، قبل از اين كه وزن شويد».
- ابوذر از رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) نقل مىكند كه فرمود:«لا يكون المؤمن ظاعِناً الّا فى ثلاث، تَزَوُّد لمعاد او مَرَمَّة لمعاش او لذَّة فى غير مُحَرّم»: «مؤمن مسافر نمىباشد، مگر اين كه سه چيز داشته باشد: زادى براى معاد، و چيزى كه تأمين معاش كند، و لذّتى كه حرام نباشد».
- و به همين معنا از رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) روايت كرده: «عَلَى العاقِلِ انْ يَكُونَ لَهُ اربَعُ ساعات: ساعةٌ يُناجى فيها رَبَّه وَ ساعَةٌ يُحاسِبُ فيها نفسه و ساعَةٌ يتفكَّر فيها فى صُنْع اللّه و ساعَةٌ يَخْلُو فيها للمطعَمِ و المشرَب فَانَّ فى هذه الساعةِ عَوناً له على بَقيّة الساعات»: «بر عاقل است كه چهار ساعت و چهار وقت براى خود گذارد، وقتى براى مناجات با پروردگارش و وقتى براى محاسبه نفسش، و وقتى براى تفكر در موجودات خداوند و دستگاه آفرينش، و ساعتى براى غذا خوردن و نوشيدن، و در اين ساعت اخير است كه براى بقيه ساعات قدرت و نيرو مىگيرد، (و اين اشاره است كه توجه به جسم از مسائل مهمى است كه مورد نظر اسلام و شارع مقدس است و بدون آن سه وقت ديگر دچار اختلال مىشود)».
- حقيقت محاسبه با شريك آن است كه نظر در سرمايه و در سود ضرر كند تا زياده و نقصان روشن شود، اگر زيادى آورده شكر و اگر خسران ديده و ضرر كرده از او مطالبه كند، اگر شريك دارد جبران خسار كند، و اگر ندارد به ذمّه بگيرد، و در آينده تدارك كند.
- در مورد محاسبه با نفس هم چنين است، در مقابل سرمايه بايد به فرائض و واجبات عمل كرده باشد، و اگر به مستحبات عمل كرده، سود و ريح برده، و اگر
- معصيت كرده ضرر كرده است، در شامگاه بايد ديد نفس چه كرده، اگر رنج برده، بايد از اين شريك تشكر كرد، و اگر ضرر كرده بايد با انجام نوافل و مستحبات و كارهاى خير آن را جبران كند.
- مرحوم كلينى در كافى از ابى الحسن الماضى (يعنى امام هفتم (عليه السلام)) نقل مىكند كه فرمودند:«ليس منّا مَنْ لم يحاسب نفسه فى كلّ يوم فَانْ عمل حَسَناً استَزاد اللّه و انْ عمل سيّئا استَغْفر اللّه منه و تاب اليه»: «از ما نيست كسى كه هر روز نفس خود را محاسبه نكند، اگر عمل نيكى انجام داده است از خداوند زيادى آن را خواهد و اگر گناه و كار بدى كرده در آن از خدا آمرزش خواهد و به سوى او بازگشت كند».
- از نفس خود آنچه را كه خداوند از تو محاسبه مىكند، محاسبه كن، در روايتى از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) آمده:«لا تزول قَدَما عبد يوم القيامة حتّى يُسْأل عن اربع: عن عمره فيما افناه و شَبابه فيما ابلاه و عن مالِه مِنْ اينَ كسبهُ و فيما انفَقَه و عن حُبّنا اهل البيت»: «قدمهاى بندهاى روز قيامت حركت نمىكند، مگر اين كه از چهار چيز سؤال مىشود: از عمرش كه در چه چيزى فنا كرده و جوانيش كه در چه چيزى گذرانده و از مالش كه از كجا به دست آورده و در چه راه انفاق كرده و از دوستى ما اهلبيت».
- در روايتى از امام صادق (عليه السلام) نيز آمده كه در مواعظ لقمان به فرزندش آمده است كه: فرزندم! فردا وقتى در
برابر خداوند عزوجل قرار گرفتى، از چهار چيز سؤال مىشوى: از جوانيت كه در چه راهى گذراندى، و از عمرت كه در چه ضايع كردى، و از مالت كه از چه و كجا به دست آوردى، و در چه راه خرج كردى، پس آماده براى
جواب آنها شو و جوابى آماده كن!
- چگونه غافل نشستهايم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به «معاذ» فرمودند : «انّ العبدَ ليُسألُ عن كُحلِ عينيه و عن فَتّه الطّين بِاصْبَعيه و عَنْ لَمْسِه ثوبَ اخيه»: «بنده از سرمه چشمانش و از ريختن گل (و خاك ديوار مردم) با دو انگشتش (كه از روى بازى به ديوار مىكشد) و از دست زدن به پيراهن برادرش سؤال مىشود».
- معاقبه بعد از محاسبه اگر معلوم شد كه نفس تقصير كرده، و دست به ارتكاب معاصى زده، بايد به او مهلت نداد كه مهلت دادن همان و ارتكاب معاصى و مانوس شدن با آن همان، و اگر مثل كودك به شير مادر، به معصيت انس گرفته و از آن تغذيه كرد، جدا كردن آن از ارتكاب معصيت دشوار است.
- اگر لقمه مشتبهى از روى شهوت نفسانى خورده، بايد با گرسنگى شكم را تنبيه كرد، و اگر به نامحرم نظر كرده، بايد چشم را از نظر كردن منع كرد، و همين طور سائر اعضاء و جوارح!
- طلحه نقل كرده كه روزى مردى لباسش را كند و شروع كرد در هواى گرم (كه زمين داغ بود) خود را در خاك ماليدن، و به نفس خود مىگفت: بچش كه عذاب جهنم شديدتر و گرمتر از اين است! آيا مثل مردهاى در شب و فرد بيهودهاى در روز
- هستى! طلحه مىگويد: پيامبر (صلى الله عليه و آله) در زير درختى بودند، وقتى او را ديدند، نزديك آمدند، آن مرد گفت نفس من بر من غلبه كرده است پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمودند «آيا چارهاى جز اين نبود؟» (گويا مرد گفته باشد، نه، فقط به اين صورت نفس من تنبيه مىشود) پيامبر
- فرمودند: «دربهاى آسمان به روى تو گشوده، و خداوند عزوجل به تو نزد ملائكه مباهات و افتخار مىكند، سپس به اصحاب فرمودند:
- «تزودّوا من اخيكم»:
- از برادرتان توشه برگيريد»[3] و اينگونه در مقابل نفس مقاومت كنيد، و از او حساب كشيد و عقابش كنيد.
- تعجب است اهل و فرزند و زيردستان خود را به خاطر كار زشتى كه كردهاند مورد عتاب قرار مىدهى، از اين مىترسى كه اگر عقاب نكنى از تحت قدرت و امر تو خارج شوند، و بر تو طغيان كنند، ولى به نفس خود كه بزرگترين دشمن تو است، مهلت مىدهى، به كسى كه طغيانش و ضررش از طغيان و ضرر زيردستانت بيشتر است، نهايت ضررى كه اهل تو در اثر نافرمانى به تو مىرسانند،
- اين است كه معيشت و زندگى تو را مشوش و دچار اختلال مىكنند، و اگر تعقل مىكردى مىيافتى كه زندگى، زندگى آخرت است، و نعمت بهشت ماندنى است، و نفس تو چيزى است كه عيش ابدى تو را منغّض و ناگوار مىكند، پس او اولى به معاقبة و تنبيه است!
- بعضى همين چهار مرحله را شمردهاند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در محجة البيضاء دو تاى ديگر يعنى مجاهدت و معاقبه (توبيخ) را هم اضافه كردهاند، كه شايد بتوان به گونهاى اين دو را در همان معاقبة ادغام كرد، لى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز شرح مىدهيم:
- مجاهدت - وقتى محاسبه تمام شد و نفس را متضّرر و كاسب معاصى دانست، گفتيم عقاب بايد كند، و اما اگر آن را سست و بىحوصله در بعضى فضائل يا اذكار يافت بايد او را وارد به آنها كند، و با او مجاهدت نمايد. در معاقبه، نفس را از چيزهائى كه دوست داشت محروم مىكرد، و اينجا نفس را به كارهاى سنگين وامىدارد، به كارهائى كه سستى برايش به خرج مىدهد، و اين كار كسانى است كه براى خدا عمل مىكنند،
- يكى از بزرگان وقتى نماز عصرش فوت مىشد، زمينى كه قيمتش صدهزار درهم بود، براى جبران آن در راه خدا داد، و ديگرى نماز جماعتش در شب ترك شد و آن شب را به شبزندهدارى مشغول شد، ديگرى نماز مغرب را به تأخير انداخت براى جبران آن دو بنده آزاد كرد و از ابن ربيعة دو ركعت نماز صبح قضا شد و بندهاى آزاد كرد. بعضى براى مجاهدت با نفس، روزه يك سال يا حج با پاى پياده يا صدقه دادن تمامى مال را بر خود واجب مىكردند.
- در روايتى در مصباح الشريعة از امام صادق (عليه السلام) آمده:«طوبى لعبد جاهد اللّه نفسه و هواه»:
- «خوش به حال بندهاى كه با نفس و هواى خود مجاهدت كند!» خداوند هم فرمود: وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ: «و كسانى كه در راه ما مجاهدت كردند، راههاى خود را به آنها نشان داده، و هدايتشان مىكنيم، و خداوند با احسان كنندگان است».[4]
- حكايت شده كه عدهاى به عيادت عمر بن عبدالعزيز آمدند، و در بين آنها جوان لاغراندامى بود، عمر بن عبدالعزيز به او گفت: اى جوان چه به تو رسيده كه اين قدر لاغر و نحيف هستى؟ جواب داد: دچار بيمارى شدهام، گفت چه بيمارى به جان تو افتاده؟ گفت: اى اميرالمؤمنين شيرينى دنيا را چشيدم تلخ يافتم، و نزد من خوشى و زيبائى و شيرينى دنيا كوچك آمد، و طلا و سنگش مساوى آمد،
- و گويا به عرش پروردگارم به طور واضح نظر مىكنم، و مردم را مىبينم كه به طرف بهشت و آتش مىروند، پس روزم را به تشنگى، و شبم را به شب زندهدارى به سركردم، و هر چه در آن هستم كوچك است در كنار ثواب خداوند و عقاب او (و اين بيمارى من است كه شيرين را تلخ و چيز بزرگ را كوچك و شىء گرانقيمت و بىارزش، در نظرم يكى است).
- معاتبة (توبيخ نفس)
- دانستيم كه دشمنترين دشمنان، نفس است، و امر كننده به پليديها و ميل كننده به شر و فرار كننده از خير است، و از طرفى امر به تزكيه و كشاندن آن به سوى عبادت پروردگار و خالقش، و به منع از شهواتش شدهايم، و اينكه آن را از لذاتش جدا كنيم، اگر در اين كار اهمال كنيم، طغيان كرده، به طورى كه ديگر قابل كنترل نمىباشد بايد با تازيانه توبيخ و عتاب و ملامت هر لحظه برگرده آن زد، تا از مسير خود منحرف نشود، اگر به اين مقام ملامت رسيد نفس «لوّامه» مىشود كه اگر رشد كند به مقام عالى «نفس مطمئنه» مىرسد.
- پس تا به پند و وعظ نفس خود مشغول نشدهاى، به پند دادن ديگران مپرداز، خداوند تعالى به حضرت عيسى (عليه السلام) وحى رساند كه «يابن مريم عظ نفسك فان ا تعظت فعظ الناس و الا فاستحى منى»: «اى فرزند مريم، نفس خود را پند ده وقتى خود پند گرفتى آن وقت مردم را پنده ده وگرنه از من حيا كن!»
- وقتى خود را ساختى، مرديم سريعاً از خودسازى تو ساخته مىشوند: وَ ذكر فَإِنَّ الذكرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ
- پس اى برادر متابعت از هواى نفس مكن، كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند:«الكَيِّس مَنْ دانَ نفسه وَ عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ وَ الا حمقُ مَنْ اتْبَعَ نفسهُ هواها و تَمَنّى على اللّه الامانِىّ»:«دانا كسى است كه نفسش ضعيف شده و براى بعد از مرگش عمل مىكند و احمق و نادان كسى است كه متابعت هواى نفس كرده، و آرزوهاى (غيرمعقول و دور و دراز) از خدا تمنّا مىنمايد».
- اگر اين مراحل ششگانه به خوبى طى شد ديگر جاى صفات رذيله تقلّب و دزدى و تكبر و نخوت نيست و انسان چنان مىشود كه در برابر حق مثل على بن يقطين صورت بر خاك سياه مىگذارد، و از ابراهيم جمال ساربان مىخواهد تا كف كفش خود را بر صورت آن وزير هارون گذارد، (داستانش گذاشت كه در اثر بىاعتنائى به ابراهيم جمّال كه يكى از دوستان امام هفتم (عليه السلام) بود، حضرت به او بىاعتنائى كردند،
- و گفتند: بايد رضايت او را حاصل كنى، و ابن يقطين براى رضايت ابراهيم جمّال صورت بر خاك درب خانه او گذارد، و از او خواست براى اين كه امام هفتم (عليه السلام) عذر او را بپذيرد، و خدا از او درگذرد ته كفش خود را روى صورت وى گذارد و آن ساربان با اصرار على بن يقطين چنين كرد و على بن يقطين مىگفت «اللّهم اشْهَدْ (خدايا تو شاهد باش) كه بندهات از من گذشت.
- آرى دستورات اسلامى و گفتار اولياء الهى اگر عمل شود، پشت وزير را هم خم كرده، و صورتش را به خاك تقرب الهى مىگذارد، آن هم وزير هارونى كه به ابر مىگفت: هر كجا مىخواهى ببار، كه از ملك و سطنت من خارج نيست!
- آرى با عمل به راهيان اين راه، على بن يقطين تربيت مىشود كه طبق روايات، امام هفتم (عليه السلام) به اصحاب خود مىفرمودند: «اگر مىخواهيد يكى از صحابى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را ببينيد، در صورت او نظر كنيد، و نيز مىفرمودند: من شهادت مىدهم كه او اهل بهشت است».
- خداوند ما را در مسير خود موفق و در عمل به مراحل ششگانه فوق مؤيد فرمايد! (انشاء اللّه تعالى) «الهى» آن مست باده معارف در ذيل اين فراز (ان استصعبت عليه نفسه فيما تكره لم يعطها سؤلها فيما تحب) چنين گويد:
اگر نفسش به طاعت سختى افزود | ز نفس، او هم خوشيها دور بنمود | |
دهد كيفر به كار نفس دونش | كند هنگام خواهشها زبونش | |
| بسا بر باد شد هم تاج و هم تخت | |
ز خواهشهاى آن ديو سيه كار | هزاران روز روشن شد شب تار | |
ز خواهشهاى نفس آن گرگ خونريز | تو نيز اى جان چو دانايان بپرهيز | |
| به دوزخ دركشد جان بهشتى | |
ز جان خواهد چون لذات بدن را | بسنگى بشكند درّ عدن را | |
خلاف رأى بى نور هوا باش | به جان روشن چو مردان خدا باش | |
مخالف سازكن با خواهش نفس | كه باشد دوزخ جان آتش نفس | |
| اسير عقل او نفس و هوا كن | |
كه دايم در ره نيكى شتابد | چو نيكان در دو عالم كار يابد | |
ز نفس زشت اگر بخشى امانش | كنى رشگ فرشته آسماناش |
- ***اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج2، ص: 305
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم