- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -101- صدايش به قهقه بلند نمىشود «و ان ضحك لم يعل صوته»
- ترجمه: پرهيزگار اگر بخندد، صداى خنده او بلند نمىشود.***
- شرح: اين خصلت نشانه وقار دارنده آن است، لبخند، خنده بزرگان است، حتى بعضى موقع خنديدن دندانهايشان آشكار نمىشود.
- آنها كه اعتقاد به مبدأ و معاد دارند و از عاقبت اعمال خود باخبرند، محزونند و اين حزن مانع از خنده نامعقول آنها است و در حد حُسن اخلاق و معاشرت و خوشروئى، لبخند زنند، آنها كه نه اعتقادى دارند و نه به عاقبت خود مىانديشند، از حزن در قلب آنها خبرى نيست و از اين روى فكر مىكنند در آسايش هستند، در حالى كه توهّمى بيش نيست!
- رسول خدا (صلى الله عليه وآله) هيچ وقت صداى خندهاش بلند نمىشد و تنها تبسّم مىكردند. و گويا همه انبياء (عليهم السلام) چنين بودهاند. در جريان حضرت سليمان (عليه السلام) با مورچه در قرآن آمده كه حضرت سليمان (عليه السلام) خندهاى تبسّمگونه كردند: فَتبسّم ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها[1] و اين روش انبياء نشانه وقار و توجه آنها به عالم ديگر بود.
- روزى نبى گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) از كنار عدهاى از جوانهاى انصار عبور كردند و آنها با يكديگر گرم صحبت بودند و صداى قهقهه و خندههايشان بلند بود حضرت فرمودند: «اى گروهى كه چنين مىكنيد، چه كسى از شما آرزويش فريبش داده و بواسطه اين آرزو در عمل كوتاهى كرده (اين چنين شخصى) بايد از آنچه در قبرها است و آنچه در آنها مىگذرد آگاهى و اطلاع يابد و از حشر و نشر عبرت گيرد و ياد كنيد مرگ را كه نابود كننده لذات است».[2]
- در جاى ديگر فرمودند: «لو تعلمون ما اعلم لضحكتم قليلا و ليبكوا كثيراً»: «اگر مىدانستيد آنچه را كه من مىدانم، كم مىخنديديد، و بسيار مىگريستند».[3]
- رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) به جبرئيل فرمودند: «چرا هرگز ميكائيل را خندان نديدهام؟ گفت : «ما ضحك ميكائيل مُنْذُ خُلِقَتِ النار»: «ميكائيل از وقتى آتش خلق شده نخنديد».[4]
- امام باقر (عليه السلام) مىفرمايند: حضرت داود (عليه السلام) به سليمان (عليه السلام) (فرزندش) فرمود : «يا بُنَىّ ايّاك و كثرةَ الضحك فَانّ كثرة الضحك تترك العبد حق يراً يوم القيامة»: «اى فرزندم بپرهيز از خنده زيادى، زيرا زيادى خنده بنده را در روز قيامت حق ير دست مىكند».[5]
- آرى از قهقهه بپرهيزيد كه از شيطان است (القهقهة من الشيطان)[6] و حتى در روايت از امام باقر (عليه السلام) آمده كه هرگاه قهقهه زديد بعد از آن بگوئيد: «اللهم لا تَمقتنى» «خدايا مرا مورد غضب خود قرار مده»[7]
- و اين روايت به خوبى نشان مىدهد كه خنده بلند انسان را در معرض غضب خداوند رحمان قرار مىدهد.
- پس هرگاه خواستيد خنده كنيد، تبسّم نمائيد كه بهترين خنده، تبسّم است. (خَيْرُ الضِّحْكِ التبسّم).[8]
- و همين، خنده مؤمن است.[9] نه فقط در حال شنيدنِ گفتارى خندهآور تبسّم كنيد، بلكه در همه حال تبسّم را بر چهره خود آشكار كنيد، خصوصاً در برخوردها و سخن گفتنها، در روايت است كه رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) وقتى سخن مىفرمود: تبسم مىكرد[10] و نيز در روايت است كسى كه در برابر صورت برادرش متبسّم باشد، براى او حسنه است (مَنْ تبسّم فى وَجه اخيه كانَتْ له حَسَنَة)[11]
- در روايت آمده، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) وقتى خندان مىشدند، چشمهاى مباركش تنگ مىشد. و همه خنده او تبسّم بود، به طورى كه دندانهاى حضرت از سفيدى مانند تكه ابرى كه آماده باران ريختن است آشكار مىشد.[12]
عواقب زياد خنديدن
- در روايات به تعدادى از آنها اشاره شده كه از آن جمله: موجب حق ارت انسان در قيامت مىشود و اين مطلب در حديث امام باقر (عليه السلام) گذشت كه فرمودند: «كَثْرَةُ الضّحكِ تَتْركُ العَبد حق يراً يومَ القيامة».[13]
- موجب مرگ قلب مىشود، رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «ايّاك وَ كَثْرَةَ الضّحكِ فانّه يُميتُ القلب»:
- «از خنده زيادى بپرهيزيد كه قلب را مىميراند».[14]
- مولى على (عليه السلام) نيز فرمودند:«كَثُرَ ضِحْكُه مات قَلبُه»: «كسى كه خندهاش زياد شود، قلبش مرده است».[15]
- موجب محو ايمان مىشود رسول گرامى (صلى الله عليه و آله): «كَثْرَةُ الضِّحَكِ يَمحُو الايمان»: «خنده زياد ايمان را محو مىكند».[16]
- موجب از بين رفتن هيبت و وقار انسان مىشود. مولى على (عليه السلام) مىفرمايند: «مَنْ كَثُرَ ضِحْكُه ذَهَبَتْ هِيْبَتُه»:
- «كسى كه خنده او زياد شود، هيبت و ابهّت او مىرود».[17] در جاى ديگر مىفرمايند: «كثرة ضحك الرجل تُفْسِد وَقارَه»: «زيادى خنده مرد، وقار او را فاسد مىكند».
- خنده زياد موجب وحشت همنشين و زشت كردن رهبر و رئيس مىشود: امام متقيان على (عليه السلام) مىفرمايند:
«كثرة الضحك يوحش الجليس و يَشين الرئيس»: خنده زيادى اعتماد دوست و همنشين انسان را نسبت به انسان كم و موجب وحشت او در همنشينى مىشود»، زيرا زياد خنديدن مناسب انسان عاقل و متين نيست و موجب بى وقارى رهبر مىگردد.
- خنده مستانه موجب گريه در قيامت و گريه بر گناه مايه سرور و خنده در قيامت است. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «كم ممّن اكثر ضحكه لاعبا يكثر يوم القيامة بكاؤه و كم ممّن اكثر بكائه على ذنبه خائفا يكثر يوم القيامه فى الجنَّة سروره و ضحكه»: «چه بسيار از كسانى كه خنده را از روى بازى و شوخى زياد كردند و روز قيامت گريه آنها زياد است و چه بسيار از كسانى كه گريه بر گناهشان را ازروى ترس از مقام خداوندى زياد كردند و در روز قيامت در بهشت، سرور و خنده آنها زياد مىشود».[18]
- آرى از خنده مستانه و قهقهه بپرهيزيد، و بالاتر از اين خود شما نيز سخنى نگوئيد و كارى نكنيد كه ديگران اينگونه بخندند به اصطلاح خود را دلقك بىخبران نكنيد!
- رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) فرمودند: «انّ الرجلَ لَيَتَكّلمُ بالكلمة فى المَجْلس ليَضْحَكَهم بها فَيهوى فى جَهَنَّم ما بين السماء و الارض»:
- «مردى در مجلسى به كلمهاى تكلم مىكند، تا حاضرين را با آن كلمه بخنداند ولى خودش در جهنم ميان آسمان و زمين رها مىشود».[19]
- در جاى ديگر فرمودند: «واى بر كسى كه سخن مىگويد و دروغ مىگويد، تا عدهاى را بخنداند، واى بر او واى بر او!»[20]
- مولى على (عليه السلام) مىفرمايند: «ايّاكَ انْ تَذْكُرَ مِنَ الكَلامِ ما كانَ مُضْحكاً و ان حكيتَ ذلك عن غيرك»:
«بپرهيز از ذكر كردن كلامى كه خندهآور باشد، گرچه از ديگرى آن را حكايت كنى!»[21]
- امام صادق (عليه السلام) نقل مىكنند، در مدينه (در زمان امام سجاد (عليه السلام) مردى بود ياوهگو كه كار او خنداندن مردم بود.
- امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: اين مرد مرا خسته كرده كه به او بخندم، روزى آن حضرت با غلامان عبور مىكردند و اين مرد آمد و عباى حضرت را از پشت سر برداشت و رفت، حضرت ملتفت نشدند، ولى غلامان ملتفت شده و او را دنبال كرده و عباء را از او گرفته و نزد حضرت آوردند، حضرت فرمودند اين كه بود، گفتند: اين مرد ياوهگو و مزاح كنندهاى است كه مردم را مىخنداند، فرمودند به او بگوئيد: «انّ لِلّه يوماً يَخْسُرُ فيه المُبْطِلُون»: «براى خداوند روزى است كه افراد ياوهگو در آن روز در خسران و زيانند!»[22]
- مولى على (عليه السلام) در جمله بسيار جالبى مىفرمايند: «وَقِّرُوا انْفُسَكِم عَنِ الفُكاهات و مَضاحِكِ الحكايات و محالّ التُّرَّهات»: «وقار خود را نسبت به فكاهيات و حكايات خندهآور و محلهائى كه سخنان باطل گفته مىشود حفظ كنيد»[23] و با زيادهروى در اينها شخصيت خود را خدشهدار مگردانيد.
- مرحوم الهى، در ذيل اين فراز «و ان ضحك لم يعل صوته»چنين مىسرايد:
وگر خندد چو گل خندد در اين باغ | نه آشوب افكند در باغ چون زاغ | |
| كه آرد بلبلان را در ترنّم | |
كه لبخند نهان خوش چون ربا بست | چو خنده صبحدم كز آفتابست | |
| گل از خنده خزان گرد ببستان | |
بخند اى نازنين ليك بينديش | كه لبخند فزون دل را كند ريش | |
ببين در قهقهه كبك خرامان | كه چشم باز بر وى گشت خندان | |
- حكايت
شنيدم طرفه كبك كوهسارى | خرامان بود چون زيبا نگارى | |
به خنده كوه را رقصان همى خواست | نشاطش مىفزود و غصّه مىكاست | |
| ز بالا، شاهبازى ديده بگشاد | |
گرفت آن كبك خندان را به چنگال | ز بهر طعمه بشكستش پر و بال | |
مبادا ناگهان باز شكارى | كند بازى به كبك كوهسارى | |
| به جان سوز و به لب آهسته مىخند | |
كه مىترسم ز لبخند فزونت | فلك چون غنچه سازد غرق خونت |
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج2، ص: 583
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
[1] . سوره نمل، آيه 19 ..
[2] . بحار الانوار، جلد 76، صفحه 59.
[3] . تفسير نور الثقلين، جلد 2، صفحه 249.
[4] . تنبيه الخواطر، صفحه 54.
[5] . بحار الانوار، جلد 71، صفحه 277- جلد 76، صفحه 58( در اين مجلّد بحار« فقيراً يوم القيامه» آمده است).
[6] . وسائل، جلد 8، صفحه 479( از امام صادق( عليه السلام) است).
[7] . وسائل، جلد 8، صفحه 479 ..
[8] . غررالحكم.
[9] . غررالحكم،( ضحك المؤمن تبسّم).
[10] . بحار الانوار، جلد 16، ص 298.
[11] . بحار الانوار، جلد 74، صفحه 298- كافى، جلد 2، صفحه 206( به همين مضمون با اضافهاى از امام صادق( عليه السلام) در وسائل، جلد 11، صفحه 569 آمده است).
[12] . بحار الانوار، جلد 16، صفحه 298.
[13] . بحار الانوار، جلد 71، صفحه 277 ..
[14] . بحار الانوار، جلد 76، صفحه 59.
[15] . غررالحكم.
[16] . بحار الانوار، جلد 14، صفحه 249- جلد 76، صفحه 60.
[17] . بحار الانوار، جلد 77، صفحه 285.
[18] . بحار الانوار، جلد 76، صفحه 59( در شرح نهج البلاغه خوئى ذيل همين فراز با تفاوتى نقل شده است).
[19] . بحار الانوار، جلد 77، صفحه 88.
[20] . همان مدرك.
[21] . بحار الانوار، جلد 76، صفحه 60- شرح ابن ابى الحديد، جلد 16، صفحه 121 ..
[22] . تنبيه الخواطر، جلد 4، صفحه 537.
[23] . غررالحكم( روايات ديگرنيز درباره ضحك در ميزان الحكمه، باب« ضحك»، جلد 5، صفحه 479 تا 486 آورده شده، مىتوانيد مراجعه نمائيد) ..