بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- نهج البلاغه – امیر المومنین– متقین
- -68-2- پرهيزگاران و قناعت طبع «قانعة نفس ه»
- برادر! قناعت پيشه كن، تا از رنج دو دنيا راحت شوى، قانع باش كه قانع آرام است و آرامشساز، مودب است و آدابساز، نورانى است و مُنَوّر كننده، راحت است و راحتبخش «در كتاب مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقة» كه منسوب به امام صادق (عليه السلام) است آمده كه «وهَبُ بنُ مُنَبّه» گفت در كتابهاى گذشتگان نوشته بود: «يا قَناعَة العِزُّ و الغِنى مَعَك فازَ مَنْ فازَ بِك»: «اى قناعت، عزّت و بىنيازى با تو است، كسى كه تو را به دست آورد، رستگار شد».
- و نيز در همان كتاب آمده است كه «لَوْ حَلَفَ القانعُ بتملّكه الدارين لَصَدّقه اللّه عزوجل بذلك و لأبَرَّه لِعِظَمِ شَأن مرتَبَة القناعة»: (اگر قانع و قناعت پيشه قسم خورد بر اين كه مالك دو جهان است، خداوند عزوجل او را به خاطر قناعتش تصديق كرده و قسم او را امضاء مىكند به خاطر بلندى مرتبه قناعت).[1]
- قناعت اگر در تمام امور زندگى: (پوشاك، خوراك، مسكن، شهوات، تمايلات نفس انى، ثروت، ملك) صورت بگيرد، ريشه طمع و شهوت و هواهاى نفس انى قطع شده، و با آسايش خاطر و راحتى تن و دل مىتوان توجه كامل به عالم روحانيت و لقاء محبوب پيدا كرد.
- در روايت است كه طالب علم و طالب مال سير نمىشود، طالب مال دنيا اگر تمام دنيا را نيز به دست آورد سير نمىشود، زيرا علاقه قلب ى او نامحدود و دنيا با همه گستردگى محدود است، طالب دنيا پس از دارا شدن تمام دنيا، مىبايد باز به همان مقدار قناعت كرده و حرص و طمع خود را محدود نمايد. پس چه بهتر است كه اين امر (قناعت) در همان مرحله اول صورت گرفته، و پس از به دست آوردن حداقل وسائل زندگى حرص و طمع و شهوت و علاقه خود را محدود كرده و از فعاليت بيجا و زحمت و مشقت بىنتيجه خوددارى نموده و خود را مبتلا و گرفتار نسازد.
- در همان كتاب از رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) نقل مىكند كه فرمودند: «القناعةَ مُلكٌ لا يزول و هى مَركَبُ رِضَى اللّه تعالى تحمِلُ صاحِبَها الى داره فَأحسِنْ التوكّل فيما لم تُعطَ و الرّضا بِما اعْطيت و اصبِر على ما أصابَك فانّ ذلك مِنْ عزمِ الامور».
در سرنه هواى مال و جاهى دارم | در دل نه غم زر و سپاهى دارم | |
صاحب نظرى توجهى گر بكند | چون آينه چشم يك نگاهى دارم[2] |
«قناعت سلطنتى است كه از بين نمىرود و مركب رضايت خداوند است كه صاحبش را به خانه خدا سوق مىدهد، پس توكل خود را به خدا در آنچه به تو داده نشده، نيكو گردان و راضى به آنچه داده شدهاى باش و بر آنچه به تو مىرسد، صبر كن، زيرا علامت محكم بودن و جدى بودن است».
يكى گربه در خانه زال بود | كه برگشته ايام و بد حال بود | |
روان شد به مهمانسراى امير | غلامان سلطان زدندش به تير | |
برون جست و خون از تنش مىچكيد | همى گفت و از هول جان مىدويد | |
كه گر جستم از دست اين تير زن | من و موش و ويرانه پيرزن | |
نيرزد عسل جان من زخم نيش | قناعت نكوتر بدوشاب خويش | |
خداوند از آن بنده خرسند نيست | كه راضى به قسم خداوند نيست |
- آرى قناعت راحت دين و دنيا و آخرت است و سبب امنيت درون و برون است، قناعت علّت بر جا ماندن مرز و حدود اجتماعى و باعث حفظ حقوق همگان است.
از دو دست خود به وضو و نوشتن براى حق و كمك به افتاده و برداشتن به پيشگاه معبود قناعت كنيد، از قدم خود به صله رحم و رفتن به جنگ با دشمنان و رفتن براى يارى دادن به مظلوم قناعت نمائيد، از چشم خود براى زيارت و تماشاى مناظر الهى و ديدن آثار و عجائب وجود خود قناعت نمائيد، از شكم خود به خوردن حلال و از شهوات خويش به رختخواب شرعى قناعت كنيد، و از زبان فقط به گفتن حق و از گوش تنها به شنيدن حق قناعت كنيد و از مغز فقط به فكرصحيح بسنده كنيد و از مال و روزى و ثروت و مكنت و جاه و جلال فقط به پاك آن قناعت نمائيد.[3]
- رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: يك چيز را هر كس از من بپذيرد و متقبّل شود، من نيز بهشت را براى او متكفل مىشوم «ثوبان» گفت: يا رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) من متقبل مىشوم فرمودند: «لا تَسئَل النّاس شيئاً»:
«از مردم چيزى درخواست مكن». گفتهاند از آن پس هرگاه تازيانه «ثوبان» از دستش مىافتاد، خود برمىداشتو از كسى تمنا و خواهش نمىكرد. پادشاهى به اهل دلى گفت: ثروتت چيست؟ گفت: رضايت از خدا و بىنيازى از مردم.
- عامر بن عبد قيس عنبرى، مىگفت چهار آيه در قرآن است چون شب بخوانم باكى برايم نيست كه چگونه شب را به سر برم و چون روز بخوانم باكى ندارم كه روز را چگونه بگذرانم:[4]
- 1- او درب رحمت گشاید : ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: «درى كه او از رحمت به روى مردم مىگشايد، هيچ كس قادر به بستن نيست، و آن را كه او ببندد، كسى را قدرت باز كردن نيست و اوست خداى بى همتاى با اقتدار و دارنده حكمت».[5]
- 2- او خیر خواهد - وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ: «اگر خداوند بر تو ضررى خواهد، كسى قدرت دفع او را ندارد، مگر خودش
- و اگر خير و رحمتى خواهد، كسى قدرت ردّ آن فضل و رحمت را ندارد، فضل و رحمت او به هر كس از بندگان بخواهد مىرسد و او آمرزنده مهربان است».[6]
- 3- رزق و روَزی دست اوست - ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعلم مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ: «جنبندهاى در زمين نيست، مگر اين كه بر خداوند رزق و روزى آن است، و مىداند قرارگاه دائمى و موقت آن را و همه امورات موجودات در دفتر آشكار (ثبت و ضبط) است».[7]
- 4- خداوند بعد سختی آسانی دهد - سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً: «خداوند بزودى بعد از سخنى آسانى قرار مىدهد» گروهى از كنار مجلس پيامبر مىگذشتند، افراد بى بضاعت و فقيرى نظير عمّار و بلال را ديدند و با تعجّب به پيامبر گفتند: آيا تو به همين افراد گمنام قناعت كردهاى؟
- انبيا آمدند تا فطرت بشر را زنده كنند و پردههاى غفلت را كنار بزنند. ولى بحث ما در اين است كه آيا مىتوان تنها به رهنمودهاى وجدان قناعت كرد؟ البته كه پاسخ منفى است.
- اين دو(انبيا و کتاب) در كنار يكديگر، وسيله نجات و هدايتاند. اگر كسى فقط به كتاب خدا قناعت كند، گمراه است و اگر كسى خود را علاقهمند به اهل بيت بداند و قرآن را رها كند، باز گمراه است. اين دو همانند دو بال پروازند كه اگر باهم نباشند پروازى صورت نمىگيرد.
- جالب اين است كه حضرت تنها به دعا قناعت نكرد و براى رسيدن به اين آرزو قيام و هجرت كرد، آوارگىهائى را به جان خريد تا نماز را به پا داشت.
- آزمايش مردم است تا كسى كه ثروت دارد از خود سخاوت و كسى كه ندارد از خود صبر و قناعت نشان دهد.
اگر همه مردم يكسان باشند روحيه ايثار، سخاوت، صبر و قناعت، در انسان محو مىشود.
- ثانياً: بايد فرهنگ سادهزيستى و زهد و قناعت و صرفهجويى و مصرف قناعت، كليد عزت است. قبلًا در بررسى زمينههاى خانوادگى گناه، گفتيم كه يكى از زمينههاى گناه، تحقير و سركوبى شخصيت انسان است در اينجا نيز به مناسبت به توضيح كوتاه قناعت مىكنيم؛
* بخل، قناعت.
- جایگاه قناعت بخل نیست بسيار اتفاق مىافتد كه افرادى در اين گونه عناوين بر اثر عدم شناخت مرزها به اشتباه مىافتند، مثلًا به عنوان قناعت كه صفت نيك است، بخل مىورزند. به عنوان سخاوت، اسراف مىنمايند. به عنوان حفظ عزت و وقار، تكبر مىكنند. به عنوان تواضع، تن به ذلت مىدهند. به عنوان كنترل زبان، به گناه سكوت و كتمان حق گرفتار مىشوند. و يا در راستاى مدح مؤمن كه نيك است دستخوش تملق و چاپلوسى مىشوند. و متاسفانه اين گونه خلط و اشتباه در جامعه كم نيست بلكه بسيار است.
- اين تفاوت براى آن است كه مردم، دست به دست هم دهند، زيرا هر كسى ذوق و استعداد و هنر و قدرتى دارد و چون در زندگى به همهى اينها نياز است، انسانها مجبورند در كنار هم به يكديگر كمك كنند. معلم، علم خود را ايثار مىكند و ثروتمند از مال خود مىبخشد. يكى با قدرت، ديگرى با قناعت و سومى با ايثار يا صبر يا تعاون و يا ... صفات و ملكات..اگر به صبر و قناعت وترك سؤال از مردم و چاپلوسى سفارش شده است، به خاطر عزّت انسانهاست. قناعت و زهد انسان، به هنگام كمبودها روشن مىشود.
- دیگرمطلب. قناعت. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «كن قَنِعاً تكن اشكر الناس» قانع باش تا شاكرترين مردم باشى.
- امام صادق عليه السلام فرمود: مكارم اخلاق ده چيز است: يقين، قناعت، صبر، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غيرت، شجاعت، جوانمردى.
- يكى از رموز موفقيّت پيشوايان دينى، صبر آنان بر مشكلات شخصى، جنگ ها، فقرها، بيمارىها، داغ ديدنها و امثال آن بوده است. و صبر و پايدارى، قناعت و بردبارى و زهد و تقواى آنان در اين صحنهها جلوه مىكرد.مىدهند.
- امّا در فرهنگ اسلامى، زيرك كسى است كه از نفس خود حساب بكشد و آن را رها نكند، براى زندگى ابدى كار كند و هر روزش بهتر از ديروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوى و قناعت و عدالت برود.
- در روایتی از پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که آن حضرت مواردی را از جبرئیل پرسیدند که یکی از آنها پیرامون چیستی قناعت بود که جبرئیل در پاسخ، این چنین به پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرضه داشت که: و قناعت آن است که (انسان) به آنچه از (روزی) دنیا به او میرسد اکتفاء کند و با چیز کم بسازد و بر عطای اندک (از طرف خدا) سپاس گزارد. "
- همچنین در روایات متعددی وارد شده که آن حضرت از قناعت با عناوینی چون: برکت، گنجی پایانناپذیر، دریایی از مال که کرانه ندارد، سواری دهندهای که رضایت خدای متعال را به همراه دارد و سوار خویش را به سرای خدا میرساند، و جز آن، یاد فرمودهاند . همچنین آن حضرت در جای دیگری قناعت را اکتفا کردن به مقدار نیاز نیز دانستهاند، در این باره نقل شده است که پیامبرخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ابوذر فرمود: "به توانگریای که خدا به تو میدهد، توانگر شو"! چند جمله که در فیکی فقه باره قناعت آمده
- گفتم: ای پیامبرخدا! آن چیست؟ فرمود: " صبحانه یک روز و غذای شام یک شب (منظور دو وعده غذا در هر روز است). پس هر که به آنچه خدا روزیاش نموده، قناعت ورزد، توانگرترینِ مردم است."
- ۳ - یادکرد قناعت پیامبر در دیگر ادیان در روایات ما از آن حضرت نقل شده است که فرمودهاند: قبل از ظهور نبیاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یهودیان به اعراب میگفتند: ای اعراب، الان عصری است که در آن پیامبری از مکه ظهور میکند و به این شهر (یثرب) هجرت میکند و او خاتم الانبیاء و بهترین آنها است. در چشمانش لکه سرخ رنگ و در بین کتفهایش مهر پیامبری هست و او لباس خشن میپوشد و به مقداری نان خشک و خرما قناعت میکند.
- زبیر بن باطا پیرمرد با تجربه و کهنسالی که نابینا شده بود و از یهود بنیقریظه به شمار میرفت، نیز در این باره به اطرافیان خود گفت: "در توراتی که خدا برای ما نازل کرده است، خواندم که خداوند پیامبری را در آخرالزمان مبعوث میکند که خروج او از مکه و مهاجرتش به مدینه، میباشد. او بر الاغ برهنه سوار میشود و عبا میپوشد و به کمی نان و خرما قناعت میکند .
- ۴ - قناعت هدیهای الهی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که روزی جبرئیل نزد ایشان آمد و عرضه داشت: "ای رسولخدا! خداوند مرا به همراه هدیهای به سوی تو فرستاده است که این هدیه به احدی پیش از تو داده نشده است! رسولخدا فرمود: آن چیست؟ جبرئیل عرض کرد: صبر و بهتر از آن! پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: بهتر از آن (صبر) چیست؟ جیرئیل پاسخ داد: آن قناعت است... ".
- ۵ - قناعت از صفات بارز رسولاکرم امیرالمومنین (علیهالسّلام) درباره سیره رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: او که درود خدا بر وی و خاندانش باد ـ روی زمین غذا میخورد و همچون بندگان مینشست و به دست خود پایافزار خویش را پینه میزد و جامه خود را وصله میکرد و بر خر بیپالان سوار میشد و دیگری را بر ترک خود سوار میکرد؛ پردهای بر در خانه او آویخته شده بود که نقش و نگار داشت، یکی از زنان خویش را گفت:
«این پرده را از نظرم پنهان کن که هرگاه بدان مینگرم، دنیا و زیورهای آن را به یاد میآورم». آن حضرت با تمام قلب خویش از دنیا روی گرداند و یاد آن را در وجود خود میراند؛ و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا زیوری از آن برندارد. دنیا را پایدار نمیدانست و در آن امید ماندن نداشت. پس آن را از وجود خود بیرون کرد و دل از آن برداشت و دیده از آن برگرفت. آری چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزد وی بر زبان رود. - امام صادق (علیهالسّلام) نیز در این زمینه فرمودند: خداوند رسول خویش را به اخلاق نیک و پسندیده مخصوص گردانید، شما هم خود را بیازمایید، اگر آن اخلاق نیک در شما بود خدای را سپاس گفته و از او بخواهید تا آن را در شما بیفزاید. سپس امام (علیهالسّلام) آنها (اخلاق نیک و پسندیده پیامبر) را بدین ترتیب ده خصلت شمرد: یقین، قناعت، صبر، شکر، بردباری، خوشخلقی، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردی.
- ۶ - قناعت از بایستگیهای ایمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است که فرمودهاند: سزاوار است که مؤمن هشت خصلت داشته باشد: وقار در ناملایمات و شکیبایی در بلا و شکر در هنگام گشایش و قناعت به آن چه خداوند متعال به او داده است، ستم نکردن به دشمنان و مزاحم دوستان نشدن و در رنج بودن تن و در آسایش بودن مردم از او.
- در روایت دیگری آن حضرت خطاب به امیرالمومنین (علیهالسّلام) فرمودند: یا علی! سزاوار است که در مؤمن هشت خصلت موجود باشد: هنگام فتنه و بروز اختلافات اجتماعی موقّر باشد، در برابر حوادث و بلیات شکیبائی بورزد، در نشیب و سستی زندگی سپاسگزار باشد، به آنچه خدا روزیش فرموده قناعت نماید و...
- همچنین آن حضرت فرمودند: "... مالی سودمندتر از قناعت نخواهد بود و آدمی باید با مال اندکی که زندگی را کفایت میکند بسازد و از تکاثر دست باز دارد... ".
- ۷ - قناعت از ویژگیهای عقل پیامبرخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: خداوند، عقل را از نوری ذخیره و پنهان در علم ازلیِ خود آفرید و هیچ پیامبر فرستاده شده و فرشته مقرّبی را بر آن آگاه نساخت؛ مگر آنکه دانش را جان آن، فهم را روحش، زهد را سرش، حیا را چشمانش، حکمت را زبانش، مهر را همّتش، و رحمت را دلش قرار داد و آن گاه ده چیز را در او جا داد و او را به سبب آنها توانایی بخشید: یقین، ایمان، راستی، آرامش، اخلاص، مدارا، دهش (بخشش)، قناعت، تسلیم بودن و سپاسگزاری.
- ۸ - اثرات قناعت اثرات قناعت و عدم آن عبارت است از: در دنیا آن حضرت در این باره فرمودند: کسی که به اندک قناعت کند، از بسیار (و زیاد) بینیاز گردد و کسی که به بسیار بینیاز نشود، به چیز اندک و پست نیازمند شود.
- همچنین فرمودند: «العز فی القناعة و الذل فی القنوع؛ یعنی عزت در خرسندی و قناعت است و خواری در سؤال برای مال.
- در جای دیگری ایشان قناعت را از عوامل توسعه اقتصادی و از سپاه خرد و عقل بر شمردهاند.در عین حال آن حضرت حالت و روحیه آزمندی در برخی از انسانها را تشریح کرده و در این زمینه میفرمایند: دو آزمند، (هیچگاه) سیر نمیشوند: جویای دنیا و جویای دانش؛ پس کسی که از دنیا به آنچه خداوند برایش حلال کرده، قناعت کند، سالم میمانَد. مطلب در قناعت بسیار است برای تحقیق به فیکی فقه مراجعه شود اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم