0- «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- «نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 0-
- »وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 178ص: 177
- اين حديث را قبلا نيز در اخبار آن حضرت راجع به غيبت آورديم. و در حديث مفضّل از آن حضرت آمده كه فرمود: سوگند به خدا! امر ما از اين آفتاب روشنتر و واضحتر است.[1] و قد قدّمنا هذا الحديث في إخباره عن غيبة القائم .[2] و في حديث مفضّل عنه عليه السّلام، قال: و اللّه لأمرنا أبين من هذه الشمس
- كه در بخش هشتم خواهيم آورد. و سنذكره في الباب الثامن.[3]
- 2- اينكه ديدار آن حضرت عليه السّلام براى بعضى از صالحان ممنوع نيست، چنانكه فرمايش خود آن جناب در توقيعى كه در وجه ششم از علل غيبت آورديم، اين معنى را مىرساند. الوجه الثاني: أنّ مشاهدته عليه السّلام غير ممنوعة عن بعض الصالحين، كما يشعر بذلك قوله عليه السّلام في التوقيع، الّذي قدّمناه في الوجه السادس من أسباب غيبته، فراجع.[4
- و نيز قضيّه على بن مهزيار كه در آن چنين آمده:]329- و يدلّ عليه ما في قضيّة عليّ بن إبراهيم بن مهزيار،
- سپس فرمود: اى ابو الحسن! چه مىخواهى؟ گفتم: امامى كه از عالم پوشيده و محجوب است. فرمود: او از شما محجوب و پوشيده نيست، ولى او را بدى اعمالتان پوشانده است.[5] ثمّ قال: ما الّذي تريد يا أبا الحسن؟ قلت: الإمام المحجوب عن العالم، قال: و ما هو محجوب عنكم، و لكن حجبه سوء أعمالكم ...،
- و اين خبر در كتاب تبصرة الولى و غير آن ذكر شده كه اگر تفصيل آن را مايلى به آنجا مراجعه كن كه به فراخى سينه و صلاح حال تو مفيد خواهد بود. و الحديث مذكور في تبصرة الولي و غيره[6]، فإن شئت تفصيل ذلك فاطلبه هناك، لا نشراح صدرك، و صلاح حالك
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 178
- اضافه بر اينكه بهترين دليل بر امكان يك شىء وقوع و تحقّق آن است و مسلّم است جمعى از گذشتگان صالح ما به فيض ديدار آن حضرت- صلوات اللّه عليه- نايل شدهاند، كه بيان تفصيل آن قضايا از محدوده بحث ما خارج است كه و الحديث مذكور في تبصرة الولي و غيره[7]، فإن شئت تفصيل ذلك فاطلبه هناك، لا نشراح صدرك، و صلاح حالك
مضافا إلى أنّ أدلّ الامور على إمكان شيء وقوعه، و قد وقع الفوز بلقائه صلوات اللّه عليه لجمع من سلفنا الصالحين رحمة اللّه عليهم أجمعين. و ذكر تفصيل تلك الوقائع خارج عمّا نحن بصدده،
- شايد خداى- عزّ و جلّ- به من توفيق دهد كه گوشهاى از آنها را در خاتمه كتاب يادآور شوم و اگر بخواهيد به حدّ كافى بر اين امر واقف شويد به كتابهاى «نجم الثاقب» و «جنّة المأوى»- كه هردو از تأليفات عالم ربّانى و مشرّف به فيض قدسى، حاج ميرزا حسين نورى طبرسى رحمه اللّه مىباشد- مراجعه كنيد. و لعلّ اللّه عزّ و جلّ يوفّقني لذكر طرف منها في خاتمة هذا الكتاب، فإنّه الهادي إلى نهج الصواب، و إن شئت ما يكفيك فانظر في كتاب النجم الثاقب و كتاب جنّة المأوى، الّذين ألّفهما العالم الربّاني، المستفيض بالفيض القدسيّ، الحاج ميرزا حسين النوري الطبرسيّ رحمه اللّه تعالى،
- و سيّد اجل مرتضى علم الهدى رحمه اللّه در كتاب «الغيبة» گفته است: اگر گفته شود چه فرق است بين اينكه امام عليه السّلام وجود داشته باشد، ولى غايب باشد و كسى به نزد او نرسد و بشرى از وى نفعى نبرد، و بين اينكه اصلا وجود نداشته باشد و به اصطلاح (معدوم) باشد، و آيا روا نيست كه در نيستى بماند تا هنگامى كه خداى مىداند كه رعيّت نسبت به او تمكين كنند و از او بپذيرند، چنانكه جايز مىدانيد كه او را مستور و غايب گرداند تا وقتى كه اطاعت و تمكين مردم را نسبت به او بداند كه در آن موقع او را آشكار سازد؟ و قال السيّد الأجلّ المرتضى، علم الهدى رضي اللّه تعالى عنه، في كلمات المحقّقين:فإن قيل: فأيّ فرق بين وجوده غائبا لا يصل إليه أحد، و لا ينتفع به بشر، و بين عدمه؟ و إلّا جاز إعدامه إلى حين علم اللّه سبحانه بتمكين الرعيّة له، كما جاز أن يبيحه الاستتار، حتّى يعلم منه التمكين له فيظهر.
- در جواب گفته مىشود: اوّلا: ما جايز و ممكن مىدانيم كه عدّه كثيرى از اوليا و دوستانش و معتقدان به امامتش به خدمتش برسند و از فيض وجودش نفع برند و كسانى هم كه از دوستان و شيعيان آن جناب به خدمتش نمىرسند، همان نفع را مىبرند كه در تكليف هست؛ زيرا كه آنها با توجه به اينكه به وجود آن حضرت يقين دارند و اطاعتش را بر خودشان قطعى و لازم مىدانند، حتما در ارتكاب زشتىها و خلافها از او ترس و واهمه دارند، و بيمناك هستند كه مبادا آنها را تأديب و تنبيه و مؤاخذه كند، از اينروى زشتىها را كمتر مرتكب مىشوند. قيل له: أوّلا نحن نجوّز أن يصل إليه كثير من أوليائه، و القائلين بإمامته فينتفعون به، و من لا يصل إليه منهم و لا يلقاه من شيعته، و معتقدي إمامته، فهم ينتفعون به في حال الغيبة النفع الّذي نقول إنّه لا بدّ في التكليف منه، لأنّهم مع علمهم بوجوده عليه السّلام بينهم، و قطعهم على وجوب طاعته عليهم، و لزومها لهم لا بدّ من أن يخافوه و يهابوه في إرتكاب القبائح، و يخشوا تأديبه و مؤاخذته، فيقلّ منهم فعل القبيح، إلى آخر ما أفاده، أعلى اللّه مقامه، و زاد له إنعامه.
- همچنين عالم عابد زاهد سيّد على بن طاووس رحمه اللّه در كتاب كشف المحجّه خطاب به فرزندش مىگويد: راه به سوى امام تو باز است براى كسى كه خداوند- جلّ شأنه- عنايت آن حضرت را نسبت به او بخواهد و احسان را در حقّ او كامل فرمايد.[8] أعلى اللّه مقامه، و زاد له إنعامه و قال السيّد العالم العابد الزاهد عليّ بن طاووس (ره) في كشف المحجّة مخاطبا لولده: و الطريق مفتوحة إلى إمامك عليه السّلام لمن يريد اللّه جلّ شأنه عنايته به و تمام إحسانه إليه، إنتهى كلامه، رفع مقامه.[9]
- خلاصه اگر بخواهم سخنان علماى صالحين را در اين باره بياورم كتاب پرحجم، و خوانندگان خسته و رنجور خواهند شد. و إن ذكرت كلمات العلماء الصالحين في هذا الباب، طال الكتاب، و ملّ الأصحاب،
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 179
- اگر اشكال كنيد: هرگاه ثابت نماييد كه ديدار آن حضرت ممكن است و واقع هم شده، پس با توقيعى كه براى سمرى صادر شد- كه قبلا آورديم- چه بايد كرد؟ كدام را بايد پذيرفت، اينكه با اين ادلّه امكان لقاى آن حضرت ثابت است؟ يا آن توقيع كه صريحا ادعاى مشاهده را تكذيب مىكند؟ فإن قلت: إذا اثبتت جواز المشاهدة، و وقوعها، فكيف التوفيق بين ذلك و بين التوقيع الّذي خرج إلى السمري! فقد صرّح فيه بتكذيب من يدّعي المشاهدة.
- مىگويم: علماى ما درباره آن توقيع وجوهى ذكر كردهاند كه موجّهترين و دلپذيرترين آنها آن است كه مجلسى در بحار آورده و پس از نقل آن توقيع گفته: شايد اين معنى حمل شود بر اينكه كسى ادّعاى نيابت را هم با مشاهده و ديدار داشته باشد، كه به صورت سفرا، اخبارى را از ناحيه آن حضرت به شيعيان برساند تا با اخبارى كه قبلا ذكر شد و اخبارى كه بعدا مىآيد منافات نداشته باشد. و اللّه يعلم.[10] قلت: قد ذكر علماؤنا في ذلك وجوها، أوجهها ما ذكره المجلسي في البحار حيث قال بعد ذكر التوقيع المذكور: لعلّه محمول على من يدّعي المشاهدة مع النيابة، و إيصال الأخبار من جانبه عليه السّلام إلى الشيعة على مثال السفراء لئلّا ينافي الأخبار الّتي مضت، و ستأتي فيمن رآه، و اللّه يعلم.[11-
- 2- غربت آن حضرت عليه السّلام- 2- غربته إعلم أنّ للغربة معنيين:
- بدانكه غربت دو معنى دارد:
- 1- دورى از خاندان و وطن و شهر و ديار.
- 2- كمى ياران و اعوان.
- و آن حضرت- كه جانم فدايش باد- به هردو معنى غريب است. پس اى بندگان خدا! يارىاش نماييد، اى بندگان خدا! او را كمك كنيد. أحدهما: البعد عن الأهل و الوطن و الديار، و الثاني: قلّة الأعوان و الأنصار، و هو- روحي فداه- غريب بكلا المعنيين، فيا عباد اللّه أعينوه، و يا عباد اللّه انصروه.
- و مطالبى كه در عزلت آن حضرت عليه السّلام آورديم بر معنى نخستين غربت نيز دلالت مىكند و آنچه در حديث امام جواد عليه السّلام گذشت كه فرمود: هرگاه اين تعداد يعنى سيصد و سيزده نفر از اهل اخلاص برايش جمع شدند، خداوند امر او را ظاهر مىسازد ... بر معنى دوم غربت دلالت مىكند. پس اى انسان خردمند! كمى تأمّل كن و ببين كه چگونه سالها و قرنها گذشته و اين تعداد براى آن حضرت ميسّر و جمع نشده است كه اين قويترين شاهد بر غربت اوست. و يدلّ على غربته بالمعنى الأوّل ما ذكرناه في عزلته[12] و بالمعنى الثاني ما مرّ في حديث الجواد عليه السّلام فإذا اجتمعت له هذه العدّة، يعني ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا من أهل الإخلاص أظهر اللّه أمره ...[13]- فانظر أيّها العاقل، كيف طالت السنون، و مضت الأعوام، و لم تجتمع هذه العدّة للإمام عليه السّلام فهذا أقوى شاهد على قلّة أنصاره و غربته.
- دليل ديگر بر اين معنى روايتى است كه در بحار از غيبت شيخ طوسى نقل شده اينكه: نفس زكيّه جوانى است از آل محمد عليهم السّلام، نامش محمّد بن الحسن كه بىجرم و گناه كشته مىشود و چون او را بكشند نه در آسمان عذرخواهى خواهند داشت و نه در زمين ياورى. - و يدلّ على ذلك أيضا ما في البحار، عن غيبة الشيخ الطوسي (ره): النفس الزكيّة غلام من آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم إسمه محمّد بن الحسن، يقتل بلا جرم و لا ذنب، فإذا قتلوه لم يبق لهم في السماء عاذر، و لا في الأرض ناصر،
- در آن هنگام خداوند قائم آل محمد عليهم السّلام را با گروهى برمىانگيزد كه در نظر مردم از سرمه نرمترند. وقتى خروج نمايند مردم به حال آنها گريه كنند، چون مىپندارند كه ايشان به سرعت به دست دشمنانشان نابود خواهند شد، ولى خداوند مشارق و مغارب زمين را براى آنان مىگشايد،330 فعند ذلك يبعث اللّه قائم آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم في عصبة لهم، أدقّ في أعين الناس من الكحل، فإذا خرجوا بكى لهم الناس، لا يرون إلّا أنّهم يختطفون، يفتح اللّه لهم مشارق الأرض و مغاربها،
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 180
- بدانيد كه آنها مؤمنان حقيقى هستند. آگاه باشيد! كه بهترين جهادها در آخر الزمان خواهد بود.[14] ألا و هم المؤمنون حقّا، ألا إنّ خير الجهاد في آخر الزمان.[15]
- مىگويم: تشبيه ياران آن حضرت به سرمه، به خاطر كمى آنهاست و دليل بر آن اين است كه فرمود: مىپندارند كه ايشان به سرعت به دست دشمنانشان نابود خواهند شد. أقول: يدلّ على أنّ التشبيه بالكحل من جهة القلّة. قوله عليه السّلام: لا يرون إلّا أنّهم يختطفون، أي يستلبون من جهة قلّتهم
- و نيز دليل و مؤيّد اين معنى روايتى است كه در بحار از امير المؤمنين على عليه السّلام آمده: اصحاب مهدى عليه السّلام جوانان هستند، بزرگسال در ميان آنها نيست مگر همچون سرمه چشم و نمك در غذا- كه كمترين چيزها در غذا نمك است-.[16]. 331- و يدلّ على هذا المعنى و يؤيّده ما في البحار، عن أمير المؤمنين عليه السّلام: أصحاب المهديّ شباب لا كهول فيهم، إلّا مثل كحل العين، و الملح في الزاد، و أقلّ الزاد الملح.[17]
- و بر هردو معنى غربت دلالت مىكند فرمايش امير المؤمنين على عليه السّلام در حديثى كه در كمال الدين روايت شده فرمود: صاحب اين امر همان راندهشده فرارى يگانه و تنهاست.[18] 332- و يدلّ على غربته بالمعنيين جميعا: قول أمير المؤمنين عليه السّلام في الحديث المرويّ في كمال الدين:قال عليه السّلام: صاحب هذا الأمر الشريد، الطريد، الفريد، الوحيد.[19]
- و در همان كتاب از داوود بن كثير رقّى آمده است كه گفت: از حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليهما السلام راجع به صاحب اين امر پرسيدم. فرمود: او همان راندهشده يكتاى غريب پنهان از خاندانش مىباشد كه خونخواه پدرش خواهد بود.[20]333- و فيه: عن داود بن كثير الرقّي قال:
سألت أبا الحسن موسى بن جعفر عليهما السلام عن صاحب هذا الأمر، قال عليه السّلام: هو الطريد الوحيد الغريب، الغائب عن أهله، الموتور بأبيه عليه السّلام.[21]
- 3- غلبه و پيروزى مسلمين با ظهور آن حضرت عليه السّلام 3- غلبة المسلمين بظهوره عليه السّلام
- در بحثهاى حيات زمين به وجود آن حضرت و احياى دين خدا و اعلاى كلمه الهى مطالبى كه بر اين معنى دلالت داشت، گذشت و در بحث قتل كافرين نيز مطالبى خواهد آمد. مرّ في حياة الأرض به عليه السّلام و في إحياء دين اللّه و إعلاء كلمة اللّه ما يدلّ على ذلك، و يأتي في قتل الكافرين ما يدلّ عليه.
- و در كتاب المحجه از زراره روايت شده كه گفت: حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام راجع به آيه: 334- و في المحجّة: عن زرارة، قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً؛[22] و بكشيد همه مشركين را همچنانكه آنها همگى با شما جنگ مىكنند. فرمود: تا اينكه هيچگونه شركى باقى نماند. وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ؛[23] و تمام دين براى خداوند باشد. فرمود: هنوز تأويل اين آيه نرسيده است، و هرگاه قائم ما بپاخيزد،
- آنكه زمان او را دريابد آنچه از پى تأويل اين آيه خواهد بود درك مىكند و دين محمد صلّى اللّه عليه و اله تا هركجا كه شب سايه افكند خواهد رسيد، تا جايى كه هيچگونه شركى بر روى زمين نخواهد ماند، همچنانكه خداوند فرموده است.[24] قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً[25] حتّى لا يكون شركا[26] وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ[27] - فقال عليه السّلام: لم يجئ تأويل هذه الآية، و لو قد قام قائم نا بعد، سيرى من يدركه ما يكون من تأويل هذه الآية، و ليبلغنّ دين محمّد ما بلغ الليل، حتّى لا يكون شرك على ظهر الأرض كما قال اللّه.[28] مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 181
- غنا و بىنيازى مؤمنين به بركت ظهور آن حضرت عليه السّلام 4- غنى المؤمنين ببركة ظهوره
- از امام صادق عليه السّلام در حديثى آمده: و يك مرد از شما در جستجوى كسى خواهد شد كه از مال خودش به او احسان كند و از زكات مالش به او بدهد، احدى را نخواهد يافت كه از او بپذيرد. 335- عن الصادق عليه السّلام- في حديث-: و يطلب الرجل منكم من يصله بماله، و يأخذ من زكاته، لا يوجد أحد يقبل منه ذلك، استغنى الناس بما رزقهم اللّه من فضله.[29]
- مردم به آنچه خداوند از راه تفضّل به آنان روزى فرموده بىنياز مىشوند ...
- تمام اين حديث در حرف «ن» بحث نور خواهد آمد. أقول: يأتي تمامه في نوره من حرف النون.[30]
- [1] . كافى: 1/ 336.
[2] تقدّم ص 176 ح 296.
[3] يأتي في المجلد الثاني ح 1397.
[4] تقدّم ص 184 ح 311.
[5] . تبصرة الولى- كه با غاية المرام چاپ شده- 778.
[6] تبصرة الولي: 144، و رواه الطبري في دلائل الإمامة:
296، و عنه البحار: 52/ 12 ذح 6، و عن غيبة الطوسي: 263 ح 228.
[7] تبصرة الولي: 144، و رواه الطبري في دلائل الإمامة:
296، و عنه البحار: 52/ 12 ذح 6، و عن غيبة الطوسي: 263 ح 228.
[8] . كشف المحجّه: 154.
[9] كشف المحجّة: 154 فصل 150.
[10] . بحار الانوار: 52/ 151.
[11] البحار: 52/ 151 ذ ح 1.
[12] تقدّم ص 171.
[13] تقدّم ص 178 ح 300.
[14] . بحار الانوار: 52/ 217.
[15] غيبة الطوسي: 464 ح 480، عنه البحار: 52/ 217 ح 78.
[16] . بحار الانوار: 52/ 333.
[17] غيبة الطوسي: 476 ح 501، غيبة النعماني: 315 ح 10، عنهما البحار: 52/ 333 ح 63، منتخب الأثر: 484 ح 3.
[18] . كمال الدين: 1/ 303.
[19] كمال الدين: 1/ 303 ح 13، عنه البحار: 51/ 120 ح 21، و إثبات الهداة: 6/ 394 ح 114.
[20] . كمال الدين: 2/ 361.
[21] كمال الدين: 2/ 361 ح 4، عنه البحار: 51/ 151 ح 4، و اثبات الهداة: 6/ 417 ح 167.
[22] . سوره توبه، آيه 36.
[23] . سوره انفال، آيه 39.
[24] . المحجة: 168.
[25] التوبة: 36.
[26] مشرك، خ.
[27] الأنفال: 39.
[28] العيّاشي: 2/ 193 ح 48، عنه البحار: 51/ 55 ح 41، و منتخب الأثر: 294 ح 7، و البرهان: 2/ 686 ح 2، و المحجّة: 78، و إثبات الهداة: 7/ 98 ح 558، و الإحقاق: 13/ 334.
[29] الإرشاد: 410 س 3، عنه البحار: 52/ 337 ح 77، كشف الغمّة: 2/ 464، إلزام الناصب:
2/ 280 ح 30.
[30] يأتي ص 340- 21.اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم