رسایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ - پردازاربعین https://safarzade.blog.i
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود 0- والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
سه شنبه /۱۴۰10/2...برابر2رجب المرجب الثانی ۱۴۴۷
- الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، ج1، ص: 15 کتابخانه مهدی فاطمه سلام الله علیهما8-
- ألا فليبلّغ الشاهدُ الغائب. ثمّ لم يتفرّقوا حتى نزل أمين وحي اللَّه بقوله:آنگاه فرمود. بايد آنان كه حاضرند اين امر را بغائبين برسانند و ابلاغ نمايند. هنوز جمعيت پراكنده نشده بود كه امين وحى الهى رسيد و اين آيه را آورد:
- (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي) الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»
- الآية. فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: اللَّه أكبر على إكمال الدين، و إتمام النعمة، و رضا الربّ برسالتي، و الولاية لعليٍّ من بعدي». در اين موقع پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود اللّه اكبر، بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى خدا برسالت من و ولايت على عليه السّلام بعد از من؛
- ثمّ طَفِق القوم يهنِّئون أمير المؤمنين- صلوات اللَّه عليه- و ممّن هنّأه- في مُقدّم الصحابة- الشيخان: أبو بكر و عمر كلٌّ يقول: بَخٍ بخٍ لك يا ابن أبي طالب أصبحتَ و أمسيتَ مولايَ و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة. و قال ابن عبّاس: وجبت- و اللَّهِ- في أعناق القوم. ، سپس آن گروه شروع كردند به تهنيت أمير المؤمنين عليه السّلام و از جمله آنان (پيش از ديگران) شيخين- (ابو بكر و عمر) بودند كه گفتند: به به براى تو اى پسر ابى طالب كه صبح و شام را درك نمودى درحالىكه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى. و ابن عباس گفت: بخدا سوگند كه اين امر (ولايت على عليه السّلام) بر همه واجب گشت.
- فقال حسّان: ائذنْ لي يا رسول اللَّه أن أقول في عليٍّ أبياتاً تسمعهُنّ. فقال: سپس حسان ابن ثابت گفت: يا رسول اللّه اجازه فرما تا درباره على عليه السّلام اشعارى بسرايم.
- «قُلْ على بركة اللَّه». پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود بگو با ميمنت و بركت الهى.
- فقام حسّان، فقال: يا معشر مشيخة قريش أتبعها قولي بشهادةٍ من رسول اللَّه في الولاية ماضية، ثمّ قال: در اين هنگام حسان برخاست و چنين گفت: اى گروه بزرگان قريش. در محضر پيغمبر اسلام درباره ولايت كه مسلّم گشت، گفتار و اشعار خود را بيان مىكنم و گفت: يُناديهِمُ يومَ الغديرِ نبيُّهمْ..... بخُمٍّ فأسمِعْ بالرسولِ مُناديا. اشعارى كه يك بيت آن در بالا ذكر شد با ترجمه احوال سراينده آن (حسان بن ثابت) و ترجمه خود اشعار ضمن ذكر شعراى قرن اول (كه درباره غدير خم شعر گفتهاند) در جلد دوم انشاءالله مشروحا خواهد آمد.
- هذا مجمل القول في واقعة الغدير، و سيُوافيك تفصيل ألفاظها، و قد أصفقت الأمّة على هذا، و ليست في العالم كلّه- اين بود اجمالى از واقعه غدير خم، و تفصيل اين اجمال قريبا بنظر شما مىرسد و امّت اسلامى همگى بر وقوع اين امر اتفاق نمودهاند
- و على مستوى البسيط- واقعة إسلاميّة غديريّة غيرها، و لو أُطلق يومه فلا ينصرف إلّا إليه، و در تمام جهان و قرارگاه اين زمين واقعه و داستانى باين نام و نشان و خصوصيّات رخ نداده جز آنچه كه ذكر شد و هر وقت نامى از اين روز برده شود جز باين واقعه بچيز ديگر منصرف نشود!
- و إن قيل محلّه فهو هذا المحلّ المعروف على أَمَمٍ من الجُحْفة، و لم يعرف أحد من البحّاثة و المنقِّبين سواه. نعم، شذّ عنهم الدكتور ملحم إبراهيم الأسود في تعليقه على ديوان أبي تمام، و چنانچه نامى از اين محل (غدير خم) برده شود منظور همين محل است كه در نزديكى جحفه است و هيچ سخندان و اهل تحقيقى. بنظر نرسيده كه جز اين اظهار نظر نمايد. بلى. از ميان نويسندگان و مورخين فقط يكتن: بنام دكتر ملحم- ابراهيم اسود- يافت شده كه در حاشيهاى كه بر ديوان ابى تمام نگاشته،
- فإنّه قال: هي واقعة حرب معروفة! و لنا حول ذلك بحثٌ ضافٍ تجده في ترجمة أبي تمام من الجزء الثاني إن شاء اللَّه.از اين اصل مسلّم منحرف گشته و پس از ذكر جمله (غدير خم) نوشته است: اين واقعه جنگ معروفى است!! و ما در پيرامون اين گفتار بحث كافي نمودهايم كه در ترجمه احوال ابى تمام در جلد دوم (الغدير) انشاءالله تعالى بنظر شما خواهد رسيد.
- كان للمولى سبحانه مزيد عناية بإشهار هذا الحديث؛ (عنايت و توجه مخصوص بحديث غدير)
- لتتداوله الألسن و تلوكه أشداق الرواة؛ حتى يكون حجّة قائمة لحامية دينه الإمام المقتدى- صلوات اللَّه عليه- خداى متعال نسبت بنشر و اشتهار كامل اين واقعه مهمّه، عنايت بسيار فرموده : كه اين حديث پيوسته زبان زد همگان باشد و راويان در هر عصر و زمان اين داستان را دهان بدهان بگويند و بيان كنند و اين موضوع برهان پا بر جائى باشد براى طرفداران و حاميان اين پيشواى عاليمقام صلوات اللّه عليه،
- و لذلك أنجز الأمر بالتبليغ في حين مزدَحم الجماهير عند مُنصَرف نبيّه صلى الله عليه و آله و سلم من الحجّ الأكبر، فنهض بالدعوة، و كراديس الناس و زُرافاتهم من مختلف الديار محتفّةٌ به، فردّ المتقدِّم، و جعجع بالمتأخِّر، و أسمع الجميع، و بهمين جهة امر بتبليغ اين سمت و مقام براى أمير المؤمنين على عليه السّلام مقرون با تأكيد و تسريع فرمود، تا در چنين موقع حسّاس كه پيغمبر عاليقدر صلّى اللّه عليه و آله از حج اكبر باز گشت فرموده و در هنگامى كه گروه عظيمى از طبقات مختلفه و طوايف عديده از مسلمين بمناسبت آموختن و انجام حج بيت اللّه مجتمع گشتهاند،
- و أمر بتبليغ الشاهد الغائب؛ ليكونوا كلّهم رواة هذا الحديث، و هم يرْبونَ على مائة ألفٍ، و لم يكتفِ- سبحانه- بذلك كلّه حتى أنزل في أمره الآيات الكريمة تُتلى مع مرِّ الجديدين بُكرةً و عَشيّا؛ ليكون المسلمون على ذُكْرٍ من هذه القضيّة في كلّ حين، و ليعرفوا رُشدهم، و المرجع الذي يجب عليهم أن يأخذوا عنه معالم دينهم. پيغمبر گراميش صلّى اللّه عليه و آله را مأمور ابلاغ امر ولايت على عليه السّلام فرمود و آن حضرت نيز قيام فورى باجراء اين امر نمود. در چنين موقع بىنظير كه جمعيت فشرده از اقوام و قبايل مختلفه از مسلمين گرد آمدهاند در يك نقطه غير عادى امر بتوقّف فرمايد و آنان كه از آن محل گذشتهاند بامر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله باز گردانده شوند و آنان كه در دنبال اين كاروان بزرگ مىآيند بآن نقطه برسند و آن جناب با صداى رسا و بانك بلند آن خطبه حساس را ايراد و صداى خود را بهمه آنها برساند و پس از آن و پس از آن مقدّمات بشناساندن على عليه السّلام بكيفيّت مخصوص مبادرت فرمايد
- و پس از ابلاغ ولايت و امامت او بحاضرين امر كند كه بغائبين نيز ابلاغ نمايند تا همه آن افراد كه بيش از يكصد هزار تن بودهاند تماما مأمور ابلاغ و راويان اين حديث و قضيه مهمه باشند و خداى منّان باين مقدار هم اكتفاء نفرمود و بلكه آيات كريمه در اين خصوص فرو فرستاد كه در هر صبح و شام تلاوت شود و مسلمانان عالم با تلاوت مداوم آن آيات در
- _(1) نسائى در يكى از (1). روى النسائي في إحدى طرق حديث الغدير عن زيد بن أرقم في الخصائص: ص 21 [ص 96 ح 79 و السنن الكبرى: 5/ 130 ح 8464]، و فيه: قال أبو الطفيل: سمعته من رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم؟ طرق حديث غدير در ص 21 (الخصايص) از زيد بن ارقم روايت نموده- مفاد آن چنين است: ابو الطفيل گفت اين امر را از رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم) شنيدم سپس گفت: در ميان آن درختان عظيم از آن جمع كثير احدى نبود مگر آنكه او را (يعنى رسول خدا را) بچشم خود ديد و اين حديث را بگوش خود شنيد-
- ذهبى نيز صحت اين فقال: [نعم] و إنَّه ما كان في الدوحات أحد إلّا رآه بعينيه، و سمعه بأُذُنيه. () و صحّحه الذهبي كما في تاريخ ابن كثير الشامي: 5/ 208 [5/ 228 حوادث سنة 10 ه]. () و في مناقب الخوارزمي في أحد أحاديث الغدير ص 94: ينادي رسول اللَّه بأعلى صوته. () و قال ابن الجوزي في المناقب: كان معه ( صلی الله علیه وآله وسلم)من الصحابة و من الأعراب و ممّن يسكن حول مكّة و المدينة مائة و عشرون ألفاً، و هم الذين شهدوا معه حجّة الوداع، و سمِعوا منه هذه المقالة.
- (المؤلف)خصوصيت را تاييد نمود و همچنين در جلد 5 از تاريخ ابن كثير شامى ص 208 و در مناقب خوارزمى در ص 94 ضمن يكى از احاديث غدير مذكور است كه رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم) با رساترين صداى خود اين امر را ابلاغ فرمود و ابن جوزى در مناقب ذكر كرده كه از صحابه و همچنين صحرانشينان حوالى مكه و مدينه يكصد و بيست
- هزار تن با پيغمبر ( صلی الله علیه وآله وسلم) بودند كه آن حضرت حجة الوداع را انجام داد و اين سخنان را از آن جناب شنيدند. ترجمه الغدير، ج1بخشاول، ص: 36-
- همه وقت و همه جا متذكّر و متوجه اين امر باشند و تنها طريق رشد و سعادت خود را بشناسند و مرجع واقعى و پيشواى حقيقى خود را براى دريافت معالم دين و احكام آئين منزّه اسلام بدون ترديد تشخيص دهند.
- رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و لم يزل مثل هذه العناية لنبيّنا الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم حيث استنفر أُمم الناس للحجّ في سنته تلك، فالتحقوا به ثُباً ثُباً، و كراديس كراديس، و هو صلى الله عليه و آله و سلم يعلم أنّه سوف يبلّغهم في منتهى سفره نبأً عظيماً، يُقام به صرح الدين، و يشاد علاليُّه، و تسود به أُمّته الأُمم، و يدبُّ ملكها بين المشرق و المغرب، لو عقَلتْ صالحها، و أبصرتْ طريق رُشدها[1]. الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، ج1، ص: 38
- كانّه قبلا پيش بينى فرموده بود كه در اين مسافرت، نباء عظيم (خبر بزرگ و مهم) در پيش است كه اعلام عمومى داد- تا همه افراد و طبقات مسلمين براى آموختن و عمل بآداب و مناسك حج از منازل و اوطان خويش بيرون شوند و دسته دسته و گروه گروه بآنجناب ملحق گردند تا با تحقق اين امر خطير پايههاى دين حنيف و بنيان آئين مقدّس اسلام استوار گردد و مظاهر و شرفههاى دين بلند و نمايان شود و در زير اين پرچم افراشته الهى امّت اسلامى بر ساير امم جهان سرورى نمايند و برترى يابند و جنبش پيروزانه و سلطنت اين دين شرق و غرب جهان را فرا گيرد.
- آرى. با سازمان اساسى و متقن الهى زمينه اين اعتلا و سيادت جهانى از هر حيث فراهم آمد و بر صلحا و عقلاى قوم لازم و واجب بوده كه براى وصول باين نتيجه آئين عقل و دين و فضيلت را پيش گيرند و با كلمه توحيد و توحيد كلمه مراحل سيادت و عظمت را طى كنند تا بسر منزل رشد و رستگارى نايل شوند ... اما؟!
- (1). أخرج أحمد في مسنده: 1/ 109 [1/ 175 ح 861] عن زيد بن يثيع، عن عليّ، عن النبيّ ( صلی الله علیه وآله وسلم)في حديث: «و إن تُؤمّروا عليّا عليه السلام- و لا أراكم فاعلين- تجدوه هادياً مهديّا، يأخذ بكم الطريق المستقيم». () ( صلی الله علیه وآله وسلم) ( 2) احمد بن حنبل در جلد 1( مسند) در ص 109 با ذكر سند ثبت نموده از زيد بن يثيع از على از پيغمبر( ص) در يك حديث كه فرمود: اگر على( ع) را باميرى و فرمانروائى خود بگزينيد( و حال آنكه نمىبينم كه چنين كنيد) او را خواهيد يافت دانا و بينا كه شما را در راه راست وامىدارد-
- و روى الخطيب البغدادي في تاريخه: 11/ 47 [رقم 5728] بإسناده عن حذيفة في حديث- حُرّف صدره، و زِيد عليه- عن النبيّ صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «و إن وَلّيتموها- الخلافة- عليّا وجدتموه هادياً مهديّا، يسلك بكم على الطريق المستقيم». ()و خطيب بغدادى در جلد يك از تاريخ خود ص 47 باسنادش از حذيفه در حديثى روايت كرده (اول حديث را تحريف نموده و بر اصل حديث از خود افزوده!) از پيغمبر ( صلی الله علیه وآله وسلم) كه: اگر خلافت را بعلى عليه السّلام واگذاريد او را راهنمائى دانا و بينا خواهيد يافت كه شما را براه راست خواهد برد-
- و في رواية أبي داود: «إن تستخلفوه (عليّا)- و لن تفعلوا ذلك- يسلُكْ بكم الطريق، و تجدوه هادياً مهديّا». () و في حديث أبي نعيم في الحِلية: 1/ 64 [رقم 4] عن حذيفة، قال: قالوا: يا رسول اللَّه ألا تستخلف عليّا؟ قال: «إن تُولّوا عليّا تجدوه هادياً مهديّا، يسلك بكم الطريق المستقيم». () و در روايت ابى داود چنين مذكور است كه: اگر على عليه السّلام را بجاى پيغمبر بنشانيد (و حال آنكه هرگز چنين نخواهيد كرد:) شما را براه راست خواهد برد و راهنماى شما خواهد بود.
- و في لفظ آخر: «و إن تؤمّروا عليّا- و لا أراكم فاعلين- تجدوه هادياً مهديّا، يأخذ بكم الطريق المستقيم». () و في كنز العمّال: 6/ 160 [11/ 630 ح 33072] عن فضائل الصحابة لأبي نعيم، و في حِليته: و در جلد 6 كنز العمال ص 160 از جلد 1 «حلية الاولياء» ابى نعيم در قسمت مربوط به فضايل صحابه نقل مىكند از لسان پيغمبر ( صلی الله علیه وآله وسلم) كه: اگر على (ع) را خليفه قرار دهيد (و حال آنكه نمىبينم چنين كنيد) او را راهنمائى دانا خواهيد يافت كه شما را در شاهراه نمايان و تابان رهبرى خواهد كرد.
- 1/ 64 [رقم 4] «إن تستخلفوا عليّا- و ما أراكم فاعلين- تجدوه هادياً مهديّا يحملكم على المحجّة البيضاء».
- و أخرجه الحافظ الكنجي الشافعي في الكفاية: ص 67 [ص 163] بهذا اللفظ و بلفظ أبي نعيم الأوّل. () و في الكنز: 6/ 160 [11/ 631 ح 33075] عن الطبراني، و في المستدرك للحاكم [3/ 153 ح 4785]: «إن وَلّيتُموها عليّا فهادٍ مهديّ، يقيمكم على طريق مستقيم». ()حافظ گنجى شافعى در ص 67 از «الكفايه» باين لفظ و بلفظى كه قبلا از ابى نعيم ذكر شد اين حديث را آورده و در جلد 6 كنز العمال ص 160 از طبرانى و در مستدرك از حاكم بهمين بيان رسيده كه: اگر على ( علیه السلام) را صاحب خلافت بشناسيد او راهنمائى است دانا كه شما را در راه راست استوار مىدارد .
- و أمر بتبليغ الشاهد الغائب؛ ليكونوا كلّهم رواة هذا الحديث، و هم يرْبونَ على مائة ألفٍ، و لم يكتفِ- سبحانه- بذلك كلّه حتى أنزل في أمره الآيات الكريمة تُتلى مع مرِّ الجديدين بُكرةً و عَشيّا؛ ليكون المسلمون على ذُكْرٍ من هذه القضيّة في كلّ حين، و ليعرفوا رُشدهم، و المرجع الذي يجب عليهم أن يأخذوا عنه معالم دينهم. پيغمبر گراميش صلّى اللّه عليه و آله را مأمور ابلاغ امر ولايت على عليه السّلام فرمود و آن حضرت نيز قيام فورى باجراء اين امر نمود. در چنين موقع بىنظير كه جمعيت فشرده از اقوام و قبايل مختلفه از مسلمين گرد آمدهاند در يك نقطه غير عادى امر بتوقّف فرمايد و آنان كه از آن محل گذشتهاند بامر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله باز گردانده شوند و آنان كه در دنبال اين كاروان بزرگ مىآيند بآن نقطه برسند و آن جناب با صداى رسا و بانك بلند آن خطبه حساس را ايراد و صداى خود را بهمه آنها برساند و پس از آن و پس از آن مقدّمات بشناساندن على عليه السّلام بكيفيّت مخصوص مبادرت فرمايد
- و پس از ابلاغ ولايت و امامت او بحاضرين امر كند كه بغائبين نيز ابلاغ نمايند تا همه آن افراد كه بيش از يكصد هزار تن بودهاند تماما مأمور ابلاغ و راويان اين حديث و قضيه مهمه باشند و خداى منّان باين مقدار هم اكتفاء نفرمود و بلكه آيات كريمه در اين خصوص فرو فرستاد كه در هر صبح و شام تلاوت شود و مسلمانان عالم با تلاوت مداوم آن آيات در همه وقت و همه جا متذكّر و متوجه اين امر باشند و تنها طريق رشد و سعادت خود را بشناسند و مرجع واقعى و پيشواى حقيقى خود را براى دريافت معالم دين و احكام آئين منزّه اسلام بدون ترديد تشخيص دهند.
- (1) نسائى در يكى از طرق حديث غدير در ص 21 (الخصايص) از زيد بن ارقم روايت نموده- مفاد آن چنين است: ابو الطفيل گفت اين امر را از رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم) شنيدم سپس گفت: در ميان آن درختان عظيم از آن جمع كثير احدى نبود مگر آنكه او را (يعنى رسول خدا را) بچشم خود ديد و اين حديث را بگوش خود شنيد-
- ذهبى نيز صحت اين خصوصيت را تاييد نمود و همچنين در جلد 5 از تاريخ ابن كثير شامى ص 208 و در مناقب خوارزمى در ص 94 ضمن يكى از احاديث غدير مذكور است كه رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم) با رساترين صداى خود اين امر را ابلاغ فرمود
- و ابن جوزى در مناقب ذكر كرده كه از صحابه و همچنين صحرانشينان حوالى مكه و مدينه يكصد و بيست هزار تن با پيغمبر ( صلی الله علیه وآله وسلم) بودند كه آن حضرت حجة الوداع را انجام داد و اين سخنان را از آن جناب شنيدند.
- ترجمه الغدير، ج1بخشاول، ص: 36
- رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كانّه قبلا پيش بينى فرموده بود كه در اين مسافرت، نباء عظيم (خبر بزرگ و مهم) در پيش است كه اعلام عمومى داد- تا همه افراد و طبقات مسلمين براى آموختن و عمل بآداب و مناسك حج از منازل و اوطان خويش بيرون شوند و دسته دسته و گروه گروه بآنجناب ملحق گردند تا با تحقق اين امر خطير پايههاى دين حنيف و بنيان آئين مقدّس اسلام استوار گردد و مظاهر و شرفههاى دين بلند و نمايان شود و در زير اين پرچم افراشته الهى امّت اسلامى بر ساير امم جهان سرورى نمايند و برترى يابند و جنبش پيروزانه و سلطنت اين دين شرق و غرب جهان را فرا گيرد.
- آرى. با سازمان اساسى و متقن الهى زمينه اين اعتلا و سيادت جهانى از هر حيث فراهم آمد و بر صلحا و عقلاى قوم لازم و واجب بوده كه براى وصول باين نتيجه آئين عقل و دين و فضيلت را پيش گيرند و با كلمه توحيد و توحيد كلمه مراحل سيادت و عظمت را طى كنند تا بسر منزل رشد و رستگارى نايل شوند ... اما؟![2]
- [1] ( 2) احمد بن حنبل در جلد 1( مسند) در ص 109 با ذكر سند ثبت نموده از زيد بن يثيع از على از پيغمبر( صل الله علیه وآله وسلم) در يك حديث كه فرمود: اگر على(علیه السلام) را باميرى و فرمانروائى خود بگزينيد( و حال آنكه نمىبينم كه چنين كنيد) او را خواهيد يافت دانا و بينا كه شما را در راه راست وامىدارد-
- و خطيب بغدادى در جلد يك از تاريخ خود ص 47 باسنادش از حذيفه در حديثى روايت كرده( اول حديث را تحريف نموده و بر اصل حديث از خود افزوده!) از پيغمبر( صل الله علیه وآله وسلم) كه: اگر خلافت را بعلى عليه السّلام واگذاريد او را راهنمائى دانا و بينا خواهيد يافت كه شما را براه راست خواهد برد-
- و در روايت ابى داود چنين مذكور است كه: اگر على عليه السّلام را بجاى پيغمبر بنشانيد( و حال آنكه هرگز چنين نخواهيد كرد:) شما را براه راست خواهد برد و راهنماى شما خواهد بود. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




