سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ - پردازاربعین https://safarzade.blog.i
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
- الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
- اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وحافظاً وقائِداً وَناصِراًوَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
- چهارشنبه /3/10/۱۴۰۴...برابر3رجب المرجب ۱۴۴۷
- الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، ج1، ص: 15 کتابخانه مهدی فاطمه سلام الله علیهما10--الغدیر فارسی -عربی
- ابو يعلى انصارى (گفته شده كه نامبرده در سال 37 در صفّين كشته شده) لفظ او بطور مسند در ص 35 از كتاب «المناقب» خوارزمى باسناد از ثوير بن ابى فاخته از عبد الرّحمن بن ابى ليلى از پدرش چنين مندرج است: پدرم گفت: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در روز خيبر پرچم را بعلى بن ابى طالب عليه السّلام داد و خداى تعالى خيبر را بدست على عليه السّلام گشود- و در روز غدير خم او را بپا داشت و بمردم اعلام فرمود كه او (يعنى على عليه السّلام) مولاى هر مرد و زن از اهل ايمان خواهد بود؛ و ابن عقده حديث غدير را باسناد خود در «حديث الولايه» و سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ص 114 و سمهودى در «جواهر العقدين» از ابو ليلى مذكور نقل نمودهاند.
- يوجد لفظه في أُسد الغابة (3/ 307 و 5/ 205)، و الإصابة (2/ 408) عن الأصبغ بن نباتة، و (4/ 80) عن حديث الولاية لابن عقدة، من طريق عليّ بن الحسن العبدي، عن سعد الإسكاف، عن الأصبغ، و ذكر حديث مناشدة أمير المؤمنين عليه السلام بحديث الغدير يوم الرحبة، و في المستنشَدين أبو زينب المذكور، و ستقف على لفظ الحديث إن شاء اللَّه. أبو فضالة الأنصاريّ: من أهل بدر قُتل بصفّين مع عليّ عليه السلام.
- ابو زينب بن عوف الانصارى- لفظ روايت او در جلد 3 «أسد الغابه» ص 307 و در جلد 5 ص 205 و در جلد 3 «الاصابه» ص 408 از اصبغ بن نباته و در جلد 4 ص 80 از «حديث الولايه» ابن عقده- از طريق على بن حسن عبدى از سعد اسكاف از اصبغ نقل شده و حديث مناشده (سوگند دادن)- أمير المؤمنين عليه السّلام را بحديث غدير خم در روز رحبه نيز ذكر نموده كه از جمله كسانى كه ضمن مناشده گواهى بآن دادهاند ابو زينب را نامبرده است و قريبا لفظ حديث را ملاحظه خواهيد فرمود انشاءالله تعالى.
- ابو فضاله انصارى- نامبرده از اهل بدر است و در جنگ صفين با أمير المؤمنين على عليه السّلام بوده و كشته شده است اين شخص در روايت اصبغ بن نباته كه در جلد 3 «اسد الغابه» ص 307 و جلد 5 «حديث الولايه» ص 205 ثبت شده از جمله كسانى است
(1) طرق جعابى را علامه سروى در جلد 1 (المناقب) ص 509 از صاحب بن عباد از جعابى و علامه- ابو الحسن شريف در (ضياء العالمين) از كتاب خود جعابى (نخب المناقب) نقل نمودهاند و ما از آن دو اخذ نمودهايم
ترجمه الغدير، ج1بخشاول، ص: 42
- كه در روز رحبه براى على عليه السّلام بحديث غدير شهادت داده است و قاضى بهلول بهجت در تاريخ آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله ص 67 او را در شمار راويان حديث غدير ذكر نموده است.
- ابو قدامه انصارى يكى از كسانى است كه روز رحبه طرف مناشده و سوگند امير المؤمنين على عليه السّلام بوده، طبق مندرج در جلد 5 «اسد الغابه» ص 276 نقل از ابن عقده باسنادش از محمّد بن كثير از فطر و ابن جارود از ابى الطفيل از نامبرده كه در روز رحبه شهادت داد براى على عليه السّلام و در (حديث الولايه) ابن عقده و (جواهر العقدين) سمهودى و در جلد 4 «الاصابه» ص 159 (كه او نيز از حديث الولايه ابن عقده نقل نموده) از طريق محمّد بن كثير از فطر از ابو الطفيل روايت نموده كه او گفت نزد على عليه السّلام بوديم كه آن جناب فرمود قسم بخدا مىدهم كسانى را كه روز غدير خم حضور داشته و شاهد بر اين امر بودهاند (تمام حديث بعدا ذكر مىشود) در كتاب نامبرده مذكور است كه ابو قدامه انصارى از كسانى است كه بداستان غدير خم در آن روز شهادت داد.
- ابو عمرة بن عمرو بن محصن انصارى- ابن اثير در جلد 3 «اسد الغابه» ص 307 حديث مناشده امير المؤمنين على عليه السّلام را در كوفه و شهادت ابو عمره نامبرده را بحديث غدير ذكر نموده و ابن عقده در كتاب خود «حديث الولايه» حديث مزبور را از او روايت نموده است.
- ابو الهيثم بن التيهان (در سال 37 در صفين شهادت يافته) حديث او در كتاب «حديث الولايه» تأليف ابن عقده و در «نخب المناقب» جعابى موجود است و در مقتل خوارزمى در شمار راويان حديث غدير از صحابه ذكر شده است و در «جواهر العقدين» سمهودى از فطر و ابى الجارود از ابى الطفيل شهادت او را از خود نامبرده در روز مناشده بحديث غدير خم ذكر نمودهاند و در تاريخ آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله ص 67 نامبرده در شمار راويان حديث غدير ذكر شده است.
- ابو رافع قبطى آزاد شده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله- حديث او را ابن عقده در «حديث الولايه» و ابو بكر جعابى در «نخب» روايت نمودهاند و خوارزمى در مقتل خود او را در شمار راويان حديث غدير از زمره صحابه ذكر نموده است.
- أبو ذويب خويلد- أو خالد- ابن خالد بن محرث الهُذَلي: الشاعر الجاهلي الإسلامي المتوفّى في خلافة عثمان. روى الحديث عنه ابن عقدة في حديث الولاية، و الخطيب الخوارزمي في الفصل الرابع من مقتل الإمام السبط سلام اللَّه عليه.
- ابو ذويب خويلد (يا خالد) پسر خالد بن محرث الهذلى (نامبرده از شعراى زمان جاهليّت و عصر اسلام است و در خلافت عثمان در گذشته) ابن عقده در «حديث الولايه» و خطيب خوارزمى در فصل چهارم از مقتل امام سبط عليه السّلام حديث غدير را از او روايت كردهاند.
- أسامة بن زيد بن حارثة الكَلْبيّ: المتوفّى (54) و هو ابن (75) عاماً.- يوجد حديثه في حديث الولاية، و نُخب المناقب.
- أُبيّ بن كعب الأنصاريّ، الخزرجيّ: سيّد القرّاء المتوفّى (30، 32)، و قيل غير ذلك. روى عنه الحديث أبو بكر الجُعابي بإسناده في نُخب المناقب. أسعد بن زرارة الأنصاريّ:
اسامة بن زيد بن حارثه كلبى نامبرده در سال 54 هجرى در سن هفتاد و پنجسالگى در گذشته)- حديث او در موضوع غدير خم در «حديث الولايه» و در «نخب المناقب» مذكور است.
- ابىّ بن كعب انصارى خزرجى- (سيّد القرّاء- يعنى از بزرگان قاديان و حافظان قرآن بوده- (وفات او در يكى از سالهاى 30 تا 32 هجرى واقع شده و نسبت بسال وفات او جز اين نيز ذكرى شده است) ابو بكر جعابى در «نخب المناقب» باسناد خود حديث غدير خم را از او روايت كرده است.
- اسعد بن زراره انصارى- ابن عقده در «حديث الولايه» از محمّد بن فضل
- (1) در نام ابن شخص اختلاف است و باسامى متعدد ابراهيم و اسلم و هرمز و ثابت و سنان و يسار و قربان و عبد الرحمن و يزيد نامبرده شده است.ترجمه الغدير، ج1بخشاول، ص: 44-
- إبراهيم اشعرى از پدرش از مثنّى ابن قاسم حضرمى از هلال بن ايّوب صيرفي از ابن كثير انصارى از عبد اللّه بن اسعد بن زراره از پدرش اسعد بن زراره مذكور حديث غدير را از رسول خدا روايت نموده و ابو بكر جعابى در «نخب» و ابو سعيد منصور سجستانى در «كتاب الولايه» از ابى الحسن احمد بن محمّد بزاز صينى (چينى) باملاء او در ماه صفر سال 394 ضبط نموده كه گفت: ابو العباس احمد بن سعيد كوفي حافظ در سال 330 حديث نمود و ابو الحسين محمّد بن محمّد بن على شروطى بما خبر داد و گفت كه ابو الحسين محمّد بن عمر بن بهتة. و ابو عبد اللّه حسين بن هارون بن محمّد قاضى صينى (چينى) و ابو محمّد عبد اللّه بن محمّد اكفانى قاضى بما خبر داده گفتند كه: احمد بن محمّد بن سعيد بما خبر داده گفت كه: محمّد بن فضل بن ابراهيم اشعرى براى ما حديث نمود (تا آخر سند مذكور كه ابن عقده آورده- و شمس الدين جزرى در «اسنى المطالب» ص 4 نامبرده را در شمار راويان حديث غدير از زمره صحابه ذكر نموده است.
- اسماء بنت عميس خثعميّه- ابن عقده در «حديث الولايه» باسناد خود از او روايت نموده است.
- ام سلمه- زوجه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله- ابن عقده از طريق عمرو بن جعدة بن هبيره از جدش از ام سلمه اين روايت را آورده كه ام سلمه گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در غدير خم دست على عليه السّلام را گرفت و او را بلند نمود تا بحدى كه سفيدى زير بغل او را ديدم. آنگاه فرمود: هر كس من مولاى اويم: على عليه السّلام مولاى او است.
- سپس فرمود: اى مردم. من دو چيز گران و نفيس در ميان شما وامىگذارم. كتاب خدا و عترت من، و اين دو هرگز از يكديگر جدا نمىشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند. و اين روايت را سمهودى شافعى در «جواهر العقدين» بنابر مندرج در ص 40 «ينابيع الموده» آورده و شيخ احمد بن فضل بن محمّد با كثير مكى شافعى در «وسيلة المآل» از طريق ابن عقده از ام سلمه بهمين الفاظ روايت نموده است.
- (2) اين حديث را ابن طاوس در «اليقين» و ابن حاتم در «الدرّ النظيم فى الائمه اللهاميم» از او حكايت كردهاند. ترجمه الغدير، ج1بخشاول، ص: 45
- ام هانى بنت ابى طالب سلام اللّه عليهما- نامبرده گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از حج خود بازگشت تا در غدير خم فرود آمد، سپس در آن هواى گرم ايستاد و خطبه خواند و پس از بيان خطبه فرمود اى مردم ... (تا آخر حديث).
- اين روايت را بزار با ذكر سند در مسند خود از ام هانى ثبت كرده و سمهودى شافعى (بنابر آنچه قندوزى حنفى در ص 40 «ينابيع الموده» ذكر نموده) آن را از نامبرده روايت نموده و ابن عقده نيز باسناد خود در- «حديث الولايه» اين حديث را از ام هانى آورده است.
- ابو حمزه انس بن مالك انصارى خزرجى- خدمتكار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله (كه در سال 93 هجرى در گذشته است) خطيب بغدادى در جلد 7 تاريخش ص 377 و ابن قتيبه دينورى در «المعارف» ص 291 و ابن عقده در- «حديث الولايه» باسناد خود از مسلم ملائى از انس، و ابو بكر جعابى در «نخب- خود» و خطيب خوارزمى در مقتل، و سيوطى در (تاريخ الخلفاء) ص 114 بطريق طبرانى، و متقى هندى در جلد 6 «كنز العمال» ص 154 و ص 403 از عميرة بن سعيد از انس؛ و بدخشى در «نزل الابرار» ص 20 از طريق طبرانى و خطيب، اين حديث را از نامبرده روايت نمودهاند؛ و در «اسنى المطالب» جزرى ص 4 نامبرده در شمار راويان حديث غدير ذكر شده است.
- (حرف- ب-)*براء بن عازب انصارى اوسى (در كوفه اقامت گزيده و در آنجا سال 72 هجرى در گذشته است) در جلد 4- «المسند» احمد بن حنبل ص 281 حديث غدير بلفظ نامبرده موجود است كه صاحب «مسند» باسناد خود از عفان از حمّاد بن سلمه از على بن زيد از عدى بن ثابت از او (براء) و بطريق ديگر از عدى از براء روايت كرده بشرح و بيانى كه در حديث تهنيه انشاءالله ذكر خواهد شد و در «سنن» ابن ماجه جلد 1 ص 28 و 29 از ابن جدعان از عدى از او روايت شده كه گفت: در خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از حجّى كه نمود آمديم. در بعضى منازل فرود آمد و از طرف آن جناب...ترجمه الغدير، ج1بخشاول، ص: 46
اعلام شد كه همگى براى نماز مجتمع گردند. سپس دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود: آيا من اولى (سزاوارتر) باهل ايمان از خود آنها نيستم؟ همگى گفتند، آرى هستى، فرمود: آيا من بهر فرد مؤمن اولى باو از خودش نيستم؟ گفتند، آرى هستى، فرمود: بنابر اين، اين شخص (يعنى على عليه السّلام) ولىّ و عهدهدار امور كسى است كه من مولاى اويم. بار خدايا دوست بدار آنكه را او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را او را دشمن دارد.
- و في خصائص النسائي (ص 16) عن أبي إسحاق عنه، و تاريخ الخطيب البغدادي (14/ 236)، و تفسير الطبري (3/ 428)، و تهذيب الكمال في أسماء الرجال، و الكشف و البيان للثعلبي يأتي بلفظه و سنده، و استيعاب ابن عبد البرّ (2/ 473)، و الرياض النضرة لمحبّ الدين الطبري (2/ 169) من طريق الحافظ ابن السمّان، و مناقب الخطيب الخوارزمي (ص 94) بالإسناد عن عديّ عنه، و الفصول المهمّة لابن الصباغ المالكي (ص 25) نقلًا عن الحافظ أبي بكر أحمد بن الحسين البيهقي و الإمام أحمد بن حنبل، و ذخائر العقبى للمحبّ الطبري (ص 67)، و كفاية الطالب للحافظ الكنجي الشافعي
و در خصايص نسائى ص 16 از ابى اسحق از او، و در تاريخ خطيب بغدادى جلد 14 ص 236
و در تفسير طبرى جلد 3 ص 427 و در «تهذيب الكمال في اسمآء الرجال»،
و در «الكشف و البيان» تأليف ثعلبى (لفظ و سند او خواهد آمد)
و در «استيعاب» ابن عبد البرّ جلد 2 ص 473 و در «الرياض النضره» محب الدين طبرى جلد 2 ص 169 از طريق حافظ ابن سمان و مناقب خطيب خوارزمى ص 94 (باسناد از عدى) از براء نامبرده
و در «الفصول المهمه» تأليف ابن صباغ مالكى ص 25 (نقل از حافظ ابى بكر بن احمد بن حسن بيهقى
- و امام احمد بن حنبل) و در «ذخاير العقبى» تأليف محب الدين طبرى ص 67 و در «كفاية الطالب» تأليف حافظ
گنجى شافعى ص 14 از عدى بن ثابت از او- و در تفسير فخر رازى جلد 3 ص 636
و تفسير نيسابورى جلد 6 ص 194
- و در «نظم درر السمطين» تأليف جمال الدين زرندى و در «جامع صغير» جلد 1 ص 555 از طريق احمد
- و ابن ماجه و در «مشكات المصابيح» ص 557 (آنچه كه از طريق احمد از براء و زيد بن ارقم روايت شده)
- و در شرح ديوان أمير المؤمنين عليه السّلام تأليف ميبدى بطريق احمد
- و در «فرايد السمطين» به پنج طريق از عدى بن ثابت از او
- و در «كنز العمال» جلد 6 ص 152 از طريق احمد از او
- و در ص 397 نقل از سنن حافظ ابن ابى شيبه باسنادش از او
- و در «البداية و النهاية» ابن كثير جلد 5 ص 209 از عدى از او بنقل از ابن ماجه
- و حافظ عبد الرزاق و حافظ ابو يعلى موصلّى و حافظ حسن بن سفيان و حافظ ابن جرير طبرى و در جلد 7 كتاب مذكور ص 349 از طريق حافظ عبد الرزّاق از معمّر از ابن جدعان از عدى از براء بن عازب روايت نمودهاند كه گفت: با رسول ...ترجمه الغدير، ج1بخشاول، ص: 47
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




