بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- متقین 9 میانهروى در همه چیز 2. ملبسهم الاقتصاد پوشش آنان (پرهیزکاران) میانهروى است.***
- .تعادل در انفاق - «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغلولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» : «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ آن را مگشا تا مورد سرزنش قرارگیرى و از کار فرومانى».
- ميانهروى در اين آيه منافات با ايثار كه در سوره هود و آيات ديگرى مورد ستايش قرار گرفته ندارد. زيرا دقت در شأن نزول آيات و قوانين ديگر نشان مىدهد، رعايت اعتدال حكم عامى است كه تضادى با ايثار كه حكم خاص مربوط به موارد معينى است، ندارد.
- [تفسير اعتدال]
- سائلى از امام صادق (عليه السلام) تفسير اعتدال را پرسيد، حضرت عملى انجام دادند كه پاسخى عينى به سؤال سائل بود، ايشان مشتى خاك برداشته و مشت را باز نكردند و فرمودند: «اين بخل است» و مرتبه ديگر مشتى برداشته و مشت را به طرف زمين بازكرده به طورى كه تمام خاكها ريخت، فرمودند: «اين مقابل بخل و حد افراط است» و بعد مشتى برداشته و لابلاى انگشتان را بازكرده به طورى كه مقدارى خاك از لابلاى انگشتان حضرت ريخت و مقدارى ماند، فرمودند: «اين اعتدال است».«لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا»:
- «نمازت را زياد بلند يا آهسته مخوان و در ميان اين دو راهى (معتدل) انتخاب كن» اين دستور به پيامبر (صلى الله عليه وآله) داده شد، زيرا مشركان در مكه در رابطه با نماز ايشان مىگفتند: او نمازش را بلند مىخواند و موجب ناراحتى ما مىشود، اين چه عبادت و چه برنامهاى است؟!
- اما حدّ اعتدال ميان جهر و اخفتات در اين آيه از روايت امام صادق (عليه السلام) در تفسير على بن ابراهيم، ذيل اين آيه فهميده مىشود، حضرت فرمودند: «الْجَهرُ بِها رَفْعُ الصَوتَ والتَّخافُتُ بها ما لَمْ تَسْمَع نَفْسُكَ واقْرَأ بَيْنَ ذلك»:
- «جهر اين است كه زياد صدا را بلند كنى و اخفات آن است كه حتى خود نشنوى، هيچ يك از اين دو را انجام نده، بلكه حد وسط ميان آن دو را انتخاب كن».
- نكتهاى كه جا دارد تذكر داده شود اين است كه: از آيه استفاده مىشود كه: اولًا عبادات خود را چنان انجام ندهيد كه بهانه به دست دشمنان افتاده و آنها را به استهزاء و مسخره بگيرند. چه بهتر كه همراه با شكوه و ادب اسلامى و ابهت و عظمت انجام بگيرد و اين كه بعضىها صداى بلندگوهاى مجالس دينى را بلند مىكنند و باعث ناراحتى و ايذاء مردم مىشوند بدانند كه اين صداى اسلام نيست، بلكه صدايى است كه موجب پراكندگى مردم از اسلام و در نتيجه ضربه به تبليغا دينى و مذهبى است.
- ثانياً بايد اعمال ما در تمام امور اعم از اجتماعى و سياسى و اقتصادى و غيره، خالى از افراط كاريها و تندروىها و تفريط كارىها و مسامحه و سهلانگارى باشد،
- لازم به تذكر است كه طبق روايت متعددى از امام باقر و امام صادق عليهمالسلام كه در تفسير نورالثقلين (جلد 3، صفحه 233) آمده و طبق شأن نزولى كه از ابن عباس رسيده، اين آيه مربوط به افراط و تفريط در بلند خواندن و آهسته خواندن است نه نمازهاى اخفاتيه (نمازهايى كه در شبانه روز آهسته بايد خواند مثل ظهر و عصر) و نه نمازهاى جهريه (نمازهائى كه در شبانه روز بلند بايد خواند مثل صبح و مغرب و عشا) اين حكم ديگى است كه فقهاى بزرگوار ما مدرك آن را در كتاب الصلوة آوردهاند.
- و اصل اساسى وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا يعنى جستجوگرى طريق اعتدال و طى آن طريق است.
در اين سه آيه فوق، قرآن دست روى موردى گذارده است كه: از مصاديق «ملبسهم الاقتصاد» به معنى دوم (معنى اعم) است
- و آيه چهارمى كه ذكر مىكنيم جامع تمام موارد مذكور است.«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»: «همان طور (كه قبله شما يك قبله ميانه است) خود شما را نيز امّت ميانهاى- كه از هر نظر در حد اعتدال در ميان افراط و تفريط مىباشد- قرار داديم تا امت نمونهاى در برابر مردم باشيد و پيامبر (صلى الله عليه وآله) هم فرد نمونهاى در برابر شما باشد».
- اما وجه اين كه قبله مسلمانان ميانه است اين است كه: در آن زمان مسيحيان تقريباً به سمت مشرق مىايستادند (زيرا بيشتر ملل مسيحى در كشورهاى غربى مىزيستند) و براى ايستادن به سوى بيتالمقدس ناچار بودند به سمت مشرق بايستند و به اين ترتيب جهت مشرق به طور كلى قبله آنان محسوب مىشد، ولى يهود كه بيشتر در شامات و بابل و مانند آن به سر مىبردند و به طرف بيتالمقدس كه براى آنان تقريباً در سمت غرب بود، مىايستادند
- و بدين ترتيب نقطه غرب قبله آنان بود، اما كعبه نسبت به مسلمانان آن روز كه ساكن مدينه بودند، سمت جنوب بود كه ميان مشرق و مغرب بود و از اين جهت ميانه محسوب مىشد، در حقيقت قرآن با معرفى كردن قبله مسلمانان مىخواهد رابطهاى بين برنامههاى اسلامى بيان كند كه: برنامههاى ميانه و متعادل هستند و در نتيجه مسلمانان امتى ميانه و حد وسط هستند.
- اعتدال اصلى است كه بر تمام تعليمات اسلامى حاكم است، اعتدال در عقيده (يعنى نه غلوّ و نه شرك، نه جبر و نه تفويض، نه تشبيه و نه تعطيل هيچ كدام در عقئد اسلامى راه ندارد
- اعتدال در برنامههاى اجتماعى، نه تنها توجه به جهان، مادّه (همچون يهود) و نه تنها توجه به مسائل روحى و رهبانيّت و كنارهگيرى از اجتماع (به سان نصارى) اعتدال در شيوههاى اخلاقى، اعتدال در عبادت، اعتدال در اقتصاد كه نه به طرف سرمايهدارى كه انباشته شدن ثروت را به هر اندازه تجويز مىكند و محدوديتى براى بخش خوصى قائل نيست، به طورى كه نوشته بودند
- بعضى سرمايهدارىهاى بلوك غرب در هواپيماى اختصاصى خود استخر شنا دارند و نه ماركسيسم كه به كلى از انباشته شدن ثروت و فعاليتهاى بخش خصوصى جلوگيرى مىكند- اولى داراى اقتصادى لجام گسيخته و دومى داراى اقتصادى زنجير كرده است و بايد گفت سرمايهدارى و كمونيسم عكسالعمل يكديگرند
- درهرغلو اين است كه براى بزرگ جلوه دادن وجودى چيزهايى به او نسبت دهند كه مبرّاى از آن است مثلًا درباره خداوند غلو كنند و بگويند خدا داراى صفاتى است كه اصلًا قابل درك براى ما نيست و يا به على عليهالسّلام نسبت خدايى داده و درباره ايشان غلو كنند، چنان كه كردند، اين طرف افراط مسئله و اما طرف تفريط مسئله اين است كه مقام ربوبى را به حدى پائين آورند كه شريك و همسطح با مخلوقات خود شود.
- جبر آن است كه به طور كلى سلب اختيار از انسانها كنند، چنان كه به اشاعره نسبت مىدهند و يا در مقابل تفريط كرده و بگويند انسان مختار است به طورى كه هيچ دخالتى خداوند در اعمال او ندارد، كما اين كه مُفَوِّضه گفتهاند و يا مثل يهود بگويند خداوند جهان را در 6 روز آفريد و به گوشهاى رفت و ديگر دخالتى در اين جهان نمىكند.
- تشبيه آن است كه صفات خالق را به مخلوق تشبيه كنيم و از همين جا فرقه مجسمه بنيان نهاده شد كه قائلاند خداوند جسم است و يا عدهاى تفريط كرده و مىگويند صفات خداوندى قابل ادراك نيست و قائل به تعطيل عقل براى درك صفاتاند كه اين نوعى غلوّ درباره خداوند است.
- صفات حسنهاى را كه اسلام به آن امر فرموده در علم اخلاقى حد وسط مىدانند و آ را عدالت اخلاقى ناميدند مثلًا شجاعت حد وسط براى تَهَوُّر (بىپروايى) و جبن (ترس) است.
- يك فرزند نامشروع ديگرى در بقاء خود هستند- اسلام هر دو را زير سؤال برده و حد ميانه را در پيش گرفته است، هم بيتالمال و انفال و اموال حكومت دارد و هم جمع ثورت را براى افراد به طور متعارف و مشروع تجويز كرده است
- (البته الان كمونيستها از نيمه راه برگشتهاند شوروى خيلى وقت است برگشته و چين هم دنباله روى آن شده و دروازههاى خود را به روى بازارهاى آزاد جهان باز كرده و اجازه سرمايهگذارى به هر كشورى را در چين داده است).
- و بالاخره اسلام در تمام امورش اعتدال را پيشه كرده و به اين ترتيب يك مسلمان واقعى نمىتواند انسان يك بعدى باشد و تنها نظر به جهت ماده يا به جهت معنا و يا تنها نظر به جنبههاى فردى و يا اجتماعى نمىكند، بلكه انسانى است همه جانبه، متفكر، باايمان، دادگر، مجاهد، مبارز و در عين حال اهل معنويت و بندگى خدا و اهل زندگى و فعاليت و معاشرت.
- پس از اين كه اسلام حد وسط بين تمام افراط و تفريطها شد و نمونه گرديد، و از طرفى افراد نمونه براى گواهى و شهادت انتخاب مىشوند، مسلمانان مىتوانند گواه و شاهدى بر اهل عالم باشند،
- همچنان كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) در ميان مسلمانان فرد نمونه است، مسلمانان عملًا گواهى مىدهند كه يك انسان مىتواند هم مرد دين و هم مرد دنيا و در عين اجتماعى بودن جنبههاى روحانى و معنوى خود را حفظ كند و هر دو را مكمّل يكديگر قرار دهد، گواهى مىدهند كه دين و علم و دنيا و آخرت و ماده و معنا همه در حدود صحيح با هم سازگاراند
و در ميان آنها تضادّى نيست.
- در خاتمه از باب ختامُه مِسْكٌ اشاره به سخن على (عليه السلام) در نهجالبلاغه[1] كنم، در اين خطبه دارد كه دو برادر به نامهاى علاء بن زياد حارثى و عاصم بن زياد حارثى در بصره بودند هر دو از اصحاب على (عليه السلام) كه يكى به راه افرط ودیگری راه تفریط..
- افراط و ديگرى به راه تفريط سير كرده بود و حضرت آنها را به راه متعادل رهنمون ساختند. حضرت وقتى به بصره وارد شدند چون علاء مريض بود به ديدن او رفته و وقتى وسعت خانه او را ديدند، فرمودند: «اين خانه وسيع را در دنيا چه مىكنى،
- در حالى كه تو به فراخى و وسعت آن در آخرت بيشتر نيازمندى؟! ولى مىتوانى اگر بخواهى با فراخى اين خانه، خانه آخرت خود را هم وسيع گردانى، از ميهمان در اين خانه پذيرايى نما و با خويشان پيوسته باش و حقوق شرعيه- اعم از خمس و زكات و صدقات و ساير حقوق واجبه و مستحبه- را از آن بده»
- سپس علاء از دست برادرش عاصم شكايت كرد كه او چون رهبانان كليمى پوشيده و از دنيا دورى گزيده، حضرت با او ديدار كرده و به او فرموده: «يا عدى نفسه»: «اى دشمنك نَفْس خود» شيطان تو را به اين راه انداخته،
- آيا فكر مىكنى خداوند پاكيزهها را حلال كرده و كراهت دارد كه تو از آنها بهرهمند گردى، آيا به زن و فرزندت رحم نمىكنى؟!»
- جانم فداى تو اى مولى كه راهنماى اين دو برادر به طريق حق و معتدلى و راهگشاى خطمشى ما در تمام مسائل فردى و اجتماعى.
- پس از اين توضيحات درباره اين فراز از خطبه، كوتاه سخن اين كه اگر عاقلى لازم است راه ميانه و حد وسط را طى كنى و الا مصداق كلام مولا، خواهى بود:«لا يُرى الجاهل الّا مُفرِطاً او مُفَرَّطا»:«ديده نمىشود نادان مگر آن كه تندرو و يا كندرو است».
- مرحوم الهى در ذيل اين فراز«ملبسهم الاقتصاد»چنين مىسرايد:
هم آنان در لباس اقتصادند | بهر كارى قرين عدل و دادند | |
نه چون طاووس زينت كرده تن را | نه چون گل چاكداده پيرهن را | |
| بدن را پوش وجان راباتفاخر | |
لباس دانش و تقوا به جان پوش | نهبرتن جامه برطبع زنانپوش | |
زن از آرايشتن گشت خرسند | به زيبايى جان مرد خردمند | |
| چوگل صد چاك گردان جامه ناز | |
به تقوا هركه جان خود بياراست | بهملك جاودانش روى زيباست | |
| نگهدار اعتدال از هوشيارى | |
چوآن پاكان همه تقواخصالند | به هر رفتار زيبا ز اعتدالند | |
|
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص: 131
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
[1] . خطبه 200 فيضالاسلام و 209 صبحى صالح.