متقین 9 میانه‏روى در همه چیز 2. ملبسهم الاقتصاد پوشش آنان (پرهیزکاران) میانه‏روى است.***

بسم الله الرحمن الرحیم  

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. متقین 9 میانه‏روى در همه چیز 2. ملبسهم الاقتصاد پوشش آنان (پرهیزکاران) میانه‏روى است.***
  3. .تعادل در انفاق - «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغلولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» : «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ آن را مگشا تا مورد سرزنش قرارگیرى و از کار فرومانى».
  4. ميانه‏روى در اين آيه منافات با ايثار كه در سوره هود و آيات ديگرى مورد ستايش قرار گرفته ندارد. زيرا دقت در شأن نزول آيات و قوانين ديگر نشان مى‏دهد، رعايت اعتدال حكم عامى است كه تضادى با ايثار كه حكم خاص مربوط به موارد معينى است، ندارد.
  5. [تفسير اعتدال‏]
  6. سائلى از امام صادق (عليه السلام) تفسير اعتدال را پرسيد، حضرت عملى انجام دادند كه پاسخى عينى به سؤال سائل بود، ايشان مشتى خاك برداشته و مشت را باز نكردند و فرمودند: «اين بخل است» و مرتبه ديگر مشتى برداشته و مشت را به طرف زمين بازكرده به طورى كه تمام خاك‏ها ريخت، فرمودند: «اين مقابل بخل و حد افراط است» و بعد مشتى برداشته و لابلاى انگشتان را بازكرده به طورى كه مقدارى خاك از لابلاى انگشتان حضرت ريخت و مقدارى ماند، فرمودند: «اين اعتدال است».«لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا»:
  7. «نمازت را زياد بلند يا آهسته مخوان و در ميان اين دو راهى (معتدل) انتخاب كن» اين دستور به پيامبر (صلى الله عليه وآله) داده شد، زيرا مشركان در مكه در رابطه با نماز ايشان مى‏گفتند: او نمازش را بلند مى‏خواند و موجب ناراحتى ما مى‏شود، اين چه عبادت و چه برنامه‏اى است؟!
  8. اما حدّ اعتدال ميان جهر و اخفتات در اين آيه از روايت امام صادق (عليه السلام) در تفسير على بن ابراهيم، ذيل اين آيه فهميده مى‏شود، حضرت فرمودند: «الْجَهرُ بِها رَفْعُ الصَوتَ والتَّخافُتُ بها ما لَمْ تَسْمَع نَفْسُكَ واقْرَأ بَيْنَ ذلك»:
  9. «جهر اين است كه زياد صدا را بلند كنى و اخفات آن است كه حتى خود نشنوى، هيچ يك از اين دو را انجام نده، بلكه حد وسط ميان آن دو را انتخاب كن».
  10. نكته‏اى كه جا دارد تذكر داده شود اين است كه: از آيه استفاده مى‏شود كه: اولًا عبادات خود را چنان انجام ندهيد كه بهانه به دست دشمنان افتاده و آنها را به استهزاء و مسخره بگيرند. چه بهتر كه همراه با شكوه و ادب اسلامى و ابهت و عظمت انجام بگيرد و اين كه بعضى‏ها صداى بلندگوهاى مجالس دينى را بلند مى‏كنند و باعث ناراحتى و ايذاء مردم مى‏شوند بدانند كه اين صداى اسلام نيست، بلكه صدايى است كه موجب پراكندگى مردم از اسلام و در نتيجه ضربه به تبليغا دينى و مذهبى است.
  11. ثانياً بايد اعمال ما در تمام امور اعم از اجتماعى و سياسى و اقتصادى و غيره، خالى از افراط كاريها و تندروى‏ها و تفريط كارى‏ها و مسامحه و سهل‏انگارى باشد،
  12. لازم به تذكر است كه طبق روايت متعددى از امام باقر و امام صادق عليهم‏السلام كه در تفسير نورالثقلين (جلد 3، صفحه 233) آمده و طبق شأن نزولى كه از ابن عباس رسيده، اين آيه مربوط به افراط و تفريط در بلند خواندن و آهسته خواندن است نه نمازهاى اخفاتيه (نمازهايى كه در شبانه روز آهسته بايد خواند مثل ظهر و عصر) و نه نمازهاى جهريه (نمازهائى كه در شبانه روز بلند بايد خواند مثل صبح و مغرب و عشا) اين حكم ديگى است كه فقهاى بزرگوار ما مدرك آن را در كتاب الصلوة آورده‏اند.
  13. و اصل اساسى‏ وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا يعنى جستجوگرى طريق اعتدال و طى آن طريق است.

در اين سه آيه فوق، قرآن دست روى موردى گذارده است كه: از مصاديق «ملبسهم الاقتصاد» به معنى دوم (معنى اعم) است

  1. و آيه چهارمى كه ذكر مى‏كنيم جامع تمام موارد مذكور است.«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»: «همان طور (كه قبله شما يك قبله ميانه است) خود شما را نيز امّت ميانه‏اى- كه از هر نظر در حد اعتدال در ميان افراط و تفريط مى‏باشد- قرار داديم تا امت نمونه‏اى در برابر مردم باشيد و پيامبر (صلى الله عليه وآله) هم فرد نمونه‏اى در برابر شما باشد».
  2. اما وجه اين كه قبله مسلمانان ميانه است اين است كه: در آن زمان مسيحيان تقريباً به سمت مشرق مى‏ايستادند (زيرا بيشتر ملل مسيحى در كشورهاى غربى مى‏زيستند) و براى ايستادن به سوى بيت‏المقدس ناچار بودند به سمت مشرق بايستند و به اين ترتيب جهت مشرق به طور كلى قبله آنان محسوب مى‏شد، ولى يهود كه بيشتر در شامات و بابل و مانند آن به سر مى‏بردند و به طرف بيت‏المقدس كه براى آنان تقريباً در سمت غرب بود، مى‏ايستادند
  3. و بدين ترتيب نقطه غرب قبله آنان بود، اما كعبه نسبت به مسلمانان آن روز كه ساكن مدينه بودند، سمت جنوب بود كه ميان مشرق و مغرب بود و از اين جهت ميانه محسوب مى‏شد، در حقيقت قرآن با معرفى كردن قبله مسلمانان مى‏خواهد رابطه‏اى بين برنامه‏هاى اسلامى بيان كند كه: برنامه‏هاى ميانه و متعادل هستند و در نتيجه مسلمانان امتى ميانه و حد وسط هستند.
  4. اعتدال اصلى است كه بر تمام تعليمات اسلامى حاكم است، اعتدال در عقيده (يعنى نه غلوّ و نه شرك، نه‏ جبر و نه تفويض، نه تشبيه و نه تعطيل‏ هيچ كدام در عقئد اسلامى راه ندارد
  5. اعتدال در برنامه‏هاى اجتماعى، نه تنها توجه به جهان، مادّه (همچون يهود) و نه تنها توجه به مسائل روحى و رهبانيّت و كناره‏گيرى از اجتماع (به سان نصارى) اعتدال در شيوه‏هاى اخلاقى، اعتدال در عبادت، اعتدال در اقتصاد كه نه به طرف سرمايه‏دارى كه انباشته شدن ثروت را به هر اندازه تجويز مى‏كند و محدوديتى براى بخش خوصى قائل نيست، به طورى كه نوشته بودند
  6. بعضى سرمايه‏دارى‏هاى بلوك غرب در هواپيماى اختصاصى خود استخر شنا دارند و نه ماركسيسم كه به كلى از انباشته شدن ثروت و فعاليت‏هاى بخش خصوصى جلوگيرى مى‏كند- اولى داراى اقتصادى لجام گسيخته و دومى داراى اقتصادى زنجير كرده است و بايد گفت سرمايه‏دارى و كمونيسم عكس‏العمل يكديگرند
  7. درهرغلو اين است كه براى بزرگ جلوه دادن وجودى چيزهايى به او نسبت دهند كه مبرّاى از آن است مثلًا درباره خداوند غلو كنند و بگويند خدا داراى صفاتى است كه اصلًا قابل درك براى ما نيست و يا به على عليه‏السّلام نسبت خدايى داده و درباره ايشان غلو كنند، چنان كه كردند، اين طرف افراط مسئله و اما طرف تفريط مسئله اين است كه مقام ربوبى را به حدى پائين آورند كه شريك و هم‏سطح با مخلوقات خود شود.
  8. جبر آن است كه به طور كلى سلب اختيار از انسان‏ها كنند، چنان كه به اشاعره نسبت مى‏دهند و يا در مقابل تفريط كرده و بگويند انسان مختار است به طورى كه هيچ دخالتى خداوند در اعمال او ندارد، كما اين كه مُفَوِّضه گفته‏اند و يا مثل يهود بگويند خداوند جهان را در 6 روز آفريد و به گوشه‏اى رفت و ديگر دخالتى در اين جهان نمى‏كند.
  9. تشبيه آن است كه صفات خالق را به مخلوق تشبيه كنيم و از همين جا فرقه مجسمه بنيان نهاده شد كه قائل‏اند خداوند جسم است و يا عده‏اى تفريط كرده و مى‏گويند صفات خداوندى قابل ادراك نيست و قائل به تعطيل عقل براى درك صفات‏اند كه اين نوعى غلوّ درباره خداوند است.
  10. صفات حسنه‏اى را كه اسلام به آن امر فرموده در علم اخلاقى حد وسط مى‏دانند و آ را عدالت اخلاقى ناميدند مثلًا شجاعت حد وسط براى تَهَوُّر (بى‏پروايى) و جبن (ترس) است.
  11. يك فرزند نامشروع ديگرى در بقاء خود هستند- اسلام هر دو را زير سؤال برده و حد ميانه را در پيش گرفته است، هم بيت‏المال و انفال و اموال حكومت دارد و هم جمع ثورت را براى افراد به طور متعارف و مشروع تجويز كرده است
  12. (البته الان كمونيست‏ها از نيمه راه برگشته‏اند شوروى خيلى وقت است برگشته و چين هم دنباله روى آن شده و دروازه‏هاى خود را به روى بازارهاى آزاد جهان باز كرده و اجازه سرمايه‏گذارى به هر كشورى را در چين داده است).
  13. و بالاخره اسلام در تمام امورش اعتدال را پيشه كرده و به اين ترتيب يك مسلمان واقعى نمى‏تواند انسان يك بعدى باشد و تنها نظر به جهت ماده يا به جهت معنا و يا تنها نظر به جنبه‏هاى فردى و يا اجتماعى نمى‏كند، بلكه انسانى است همه جانبه، متفكر، باايمان، دادگر، مجاهد، مبارز و در عين حال اهل معنويت و بندگى خدا و اهل زندگى و فعاليت و معاشرت.
  14. پس از اين كه اسلام حد وسط بين تمام افراط و تفريطها شد و نمونه گرديد، و از طرفى افراد نمونه براى گواهى و شهادت انتخاب مى‏شوند، مسلمانان مى‏توانند گواه و شاهدى بر اهل عالم باشند،
  15. همچنان كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) در ميان مسلمانان فرد نمونه است، مسلمانان عملًا گواهى مى‏دهند كه يك انسان مى‏تواند هم مرد دين و هم مرد دنيا و در عين اجتماعى بودن جنبه‏هاى روحانى و معنوى خود را حفظ كند و هر دو را مكمّل يكديگر قرار دهد، گواهى مى‏دهند كه دين و علم و دنيا و آخرت و ماده و معنا همه در حدود صحيح با هم سازگاراند

و در ميان آنها تضادّى نيست.

  1. در خاتمه از باب ختامُه مِسْكٌ اشاره به سخن على (عليه السلام) در نهج‏البلاغه‏[1] كنم، در اين خطبه‏ دارد كه دو برادر به نام‏هاى علاء بن زياد حارثى و عاصم بن زياد حارثى در بصره بودند هر دو از اصحاب على (عليه السلام) كه يكى به راه افرط ودیگری راه تفریط..‏
  2. افراط و ديگرى به راه تفريط سير كرده بود و حضرت آنها را به راه متعادل رهنمون ساختند. حضرت وقتى به بصره وارد شدند چون علاء مريض بود به ديدن او رفته و وقتى وسعت خانه او را ديدند، فرمودند: «اين خانه وسيع را در دنيا چه مى‏كنى،
  3. در حالى كه تو به فراخى و وسعت آن در آخرت بيشتر نيازمندى؟! ولى مى‏توانى اگر بخواهى با فراخى اين خانه، خانه آخرت خود را هم وسيع گردانى، از ميهمان در اين خانه پذيرايى نما و با خويشان پيوسته باش و حقوق شرعيه- اعم از خمس و زكات و صدقات و ساير حقوق واجبه و مستحبه- را از آن بده»

 

  1. سپس علاء از دست برادرش عاصم شكايت كرد كه او چون رهبانان كليمى پوشيده و از دنيا دورى گزيده، حضرت با او ديدار كرده و به او فرموده: «يا عدى نفسه»: «اى دشمنك نَفْس خود» شيطان تو را به اين راه انداخته،

 

  1. آيا فكر مى‏كنى خداوند پاكيزه‏ها را حلال كرده و كراهت دارد كه تو از آنها بهره‏مند گردى، آيا به زن و فرزندت رحم نمى‏كنى؟!»
  2. جانم فداى تو اى مولى كه راهنماى اين دو برادر به طريق حق و معتدلى و راهگشاى خطمشى ما در تمام مسائل فردى و اجتماعى.
  3. پس از اين توضيحات درباره اين فراز از خطبه، كوتاه سخن اين كه اگر عاقلى لازم است راه ميانه و حد وسط را طى كنى و الا مصداق كلام مولا، خواهى بود:«لا يُرى الجاهل الّا مُفرِطاً او مُفَرَّطا»:«ديده نمى‏شود نادان مگر آن كه تندرو و يا كندرو است».
  4. مرحوم الهى در ذيل اين فراز«ملبسهم الاقتصاد»چنين مى‏سرايد:

هم آنان در لباس اقتصادند

 

بهر كارى قرين عدل و دادند

نه چون طاووس زينت كرده تن را

 

نه چون گل چاك‏داده پيرهن را

  1. زسرد و گرم عالم بى‏تظاهر
 

بدن را پوش وجان راباتفاخر

لباس دانش و تقوا به جان پوش‏

 

نه‏برتن جامه برطبع زنان‏پوش‏

زن از آرايش‏تن گشت خرسند

 

به زيبايى جان مرد خردمند

  1. نئى شاهد برعنايى مپرداز
 

چوگل صد چاك گردان جامه ناز

به تقوا هركه جان خود بياراست‏

 

به‏ملك جاودانش روى زيباست‏

  1. بهر كار از ره پرهيزكارى‏
 

نگه‏دار اعتدال از هوشيارى‏

چوآن پاكان همه تقواخصالند

 

به هر رفتار زيبا ز اعتدالند

 

 

  1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص: 131
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ‏
 

[1] . خطبه 200 فيض‏الاسلام و 209 صبحى صالح.

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید