1/10/ 404اصول فقه اجتهاد وتقلید درس خارج استاد سید ابوالحسن مهدوی زیدعزه - کتابت 30 تعريف الاجتهاد
سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ – پردازش اربعین https://safarzade.blog.i
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراًوَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
دوشنبه 1/10/۱۴۰۴...برابر اول رجب ۱۴۴۷آدرسصوت
الاجتهاد و التقليد_اجتهاد المطلق و المتجزی و احکامهما_جلسه6- https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3506
- متن کفایه الاصول :بخلاف ما اذا انسدّ عليه بابهما فجواز تقليد الغير عنه فى غاية الاشكال فانّ رجوعه اليه ليس من رجوع الجاهل الى العالم بل الى الجاهل و ادلّة جواز التّقليد انّما دلّت على جواز رجوع غير العالم الى العالم كما لا يخفى و قضيّة مقدّمات الانسداد ليست الاّ حجيّة الظّنّ عليه لا على غيره فلا بدّ فى حجيّة اجتهاد مثله على غيره من التماس دليل آخر غير دليل التّقليد و غير دليل الانسداد الجارى فى حقّ المجتهد من اجماع او جريان مقدّمات دليل الانسداد فى حقّه بحيث تكون منتجة بحجيّة الظّنّ الثّابت حجيّته بمقدّماته له ايضا. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم چند تا بحث راجع به اجتهاد متجزی داشتیم یکیشو که آیا امکان دارد یا نه اینو رد کردیم ؛ بحث دومی که داریم این است که آیا کسی که متصف به متجزی است قولش حجیت داره برای خودش یا نه ؛ توضیحش اینه مجتهد ما تو متجزی. تو عبادات مثالی که میزدیم اینه تو عبادات میتونه بهش اجتهاد بکنه تو معاملاتم نه آیا اون بخش عبادات نماز روزه یه اجتهادی که میکنه حجیت داره یا نه ؛ اولین میفرمان محل خلافه بعضیا میگن حجیت داره بعضی میگن نداره ولیکن صاحب کفایه میگن مقتضای مدارک حجیت است مدارک چیه کتاب و. سنتت و اجماع و عقل بالاخره اینا رو یا مثلاً ظواهر شما اسمشو بزارید ظواهر این آقای مجتهد متجزی دارید عمل به ظواهر میکنه خب ما نمیتونیم بگیم ظواهر حجیت دارد برای مجتهد مطلق که نمیتونیم بگیم ایراد داره به چه دلیل چه ارتباطی با هم داره که حجیتش برای ما مطلقه یا مثلا کتاب حجیتش برای حجیت مطلقه سنت عقل. نمیتونیم بگیم مختص از حجیتش به مطلق وقتی نمیتونیم بگیم یعنی شخصی که متجزی هم هست اونم اگر از کتاب و سنت کرد حجیت دارد ؛
- این یک دلیل دلیال دوم ما به بنای عقلاست عقلا بناشون بر اینه که میگن ظواهر حجت است وقتی این عبارت چه آیه قرآن چه حدیث ظهور دارد در این مطلب تا اینکه ظهور داره. دیگه فرق نمیکنه که این مطلق باشه تو همه جا یا نه تو همین یه جا بالاخره ظهور حجته خبر واحد و ما نمیتونیم بگیم حجت است برا مجتهد مطلق یه ربطی با هم نداره وقتی ارتباط نداره باید ما مطلقا بگیم ؛ خبر وقتی واحد است اثبات کردیم حجیتشو دیگه این آقا که بالا سر خبر نشسته مجتهد است همین یه دونه خبر رو ازش تونست استنباط بکنه. کافیه فقط چیزی که هست اینه که میگیم این مجتهد متجزی باید بتونه معارضات این روایتو جواب بده روایت گاهی میدونید معارض نداره خیلی خوب حجیتش تمامه ؛داما گاهی معارض داره یه روایت خلافشو داره اگه معاارض داره این باید بتونه دفع بکنه معارضاتشو
- 04:48 :00- توی بحث تعادل و تراجی همین بود که مجتهد باید بتونه اینا رو. دفع بکنه مثلاً مشهور رو بگیره شازو رها کنه موافقت کتابو بگیره مخالف الکتابو رد کنه یا مخالف عامه رو بگیره وموافق عامه را رها کنه من مثالی که میزنم اینجا برای اینکه بحث واضح بشه ؛
- طبابت امروز که بعضیا هستن و میگه من طبیبم در چشم فقط تو کل بدن یه اطلاعات عمومی داره نمیخوایم بگیم هیچی نداره اما تخصص نداره ما نمیتونیم بگیم. این کارو نکن اتفاقا امروز این کار خیلی هم خوبه میگن به جای اینکه ۲۰ سال عمرشو رو کل بدن بگذاره رو چشم تنها گذاشت این اطلاعاتش راجع به چشما دو سه برابر اون کسایی است که رو کل بدن کار میکرده لذا اون که رو کل بدنش بهش میگیم پزشکی عمومی به اونم میتونیم برای چشم مراجعه کنیم اما به این کسی که راجع به یه عضو خاص کار کرده قطعا بیشتر میتونیم به نتیجه برسیم سلامتیمونو پیدا بکنیم.
- همین اگه کسی عمرشو گذاشته رو عبادات اصلاً معاملات کار نکرده این بیشتر تخصص داره تا اون مجتهد مطلقی که یه بخشی عمرشو تو عبادت گذرونده یه بخش نرفته تو معاملات
- آقایون دارن به عکس میگن میگن مجتهد مطلق بهتره اتفاقاً به عکس باید بگیم باید بگیم یه باب رو مثلاً باب صلات رو؛ کسی توانست اجتهاد بکنه ولو تو روز هیچ کاری نکرده چه اشکال داره. آن چرا استنباط میکند حجیت داره عقلا کارشون اینه ما یه قدم رفتیم جلوتر در بخش طبابت میگم اصلاً اونجایی که اختصاصی به یک موضوع کار میکنه این بیشتر اطلاعات علمیش بالاترم هست تو همون یه مهره از اون کسی که مجتهد مطلقه اینم مسئله دوم ؛
- مسئله سوم اینه که آقای این مجتهد متجزی که قولش حجته دیگران میتونن ازش تقلید بکنن یا نه. به اینجا که میرسه صاحب کفایه رضوان الله تعالی علیه میگن محل اشکاله ؛ اشکالش چیه همین بحث گذشته میگن ؛ آقا این مجتهد متجزی میخواد فتوا بده خب بعضیا میگن که فتواش عالمه دیگرانم میتونن ازش تقلید کنن ولی ایرادی که میگیرند و خودشونم نظرشون هست این که نمیشه ؛ چرا میگن ما اطلاق نداریم. تو کجا تو تقلید از غیر بگیم مطلق است اعم از اینکه چه مجتهد مطلق باشه چه مجتهد متجزی میتونی تقلید کنی یه همچین اطلاقی نداره بعد میگن آیا بنای عقلا بر چیه بنا عقلا بر اینه که تقلید میکنن از مجتهد مطلق آیا تو مجتهد متجزی هم بنای عقلا هست یا نه میگن احراز نکرده ایم؛
- ما ایرادی که اینجا به صاحب کفایه داریم البته این بحث آینده. روشترش میکنه اما فعلاً اینجا این کلامشونو که میگن نمیشه اولین ایرادی که به ایشون داریم اینه که آقای آخوند خراسانی رضوان الله تعالی علیکم کلام شما بین دو و سه تفاوت داره شما یه نفر هستید ؛ تو مطلب ۲ یه چیز گفتید یک مطلب داری رد میکنید حجیت داره مصطفی در مصلح جزی من الدله. دیگران نمیتونن ازش تقلید کنن پس حجیت نداره اینا ضد همه دارید میگیرن اگه حجت است دیگه حجت برای یه نفر نمیتونه بگه برای این حجت برای دیگری نیست که تو دو گفتید حجت است حتی بنای عقلا را بر این گذاشتید که توی موضوع میتونن اجتهاد بکنن و نظر هر چی استفاده کردن حجت باید عمل کنه طبق
- سوال من اینه تو سومین چرا میگه نمیشه مراجعه کنن به. دوباره میاد تو پزشکش من میگم ببینید تنافی چقدر واضحه اگر یه مجتهدی فقط راجع به چشم متخصص در چشم اطلاع تخصصی تو بقیه اعضای بدنم نداره ما تو مطلب دوم چی گفتیم گفتیم این نظر این پزشک برای خودش حجته ؛ اما همچین مریض میخواد بهش مراجعه کنه میگه نه کسی حق نداره بشماره مریضا فقط به کسی مراجعه کنند که پزشکان عمومی ؛ ببینید قشنگ تنافی داره اگر این تخصص راجع به چشم. خود شما پذیرفتید که درست تخصص داره استفاده درست کرده ما که گفتیم بالاترم هست گفتیم اطلاعاتش راجع به چشم میشه اون پزشک عمومی وقتی اطلاعاتش برای خودش حجته خب برای غیرم حجته همین اطلاعاتشو به یکی دیگه هم که میاد پیشش بهش میگه
- تفاوت دوتا کلام از یه مجتهد صادر بشه نمیدونم چرا اینو گفته صورت اشکالای بعد هم بخوایم بگیریم این بنای عقلا که ایشون گفتن میگن احراز نکردیم اتفاقاً به عکسش. ما احراز کردیم بنای عقلا را برای اینکه رجوع کنند به مجتهد متجزی به عکس متجزی بیشتر اطمینان دارند تمام عمرشو دریه بخش گذرونده واینو بیشتر بهش اعتماد دارند که حکم خدا را استخراج بکنه اینم مطلب سوم
- مطلب چهارم یه مقدار: خب سوال اینه که این اول که میگین اول بکنه یا نه حتماً رسید تا رسیدش مطلب دوم آخوند حجیتش بود گفتن این استفاده و استنباط که میکنه برای خودش حجته تو مطلب سوم میگن دیگری نمیتوند مراجعه کنه دو تا کلمه باشه مطلق. جاهای دیگری که نمیخواد حالا ازش تقلید بکنه این یه مسئله تقلید کنه فرض کنید هرجا میخواد از کسی تقلید کنه که ۵۰ سفر مکه رفته با اون مجتهدی که نرفته مکه؛ یا میگه ۳۰ سال پیش من یه بار رفتم خیلی فرق میکنه ؛ یه صفا ومروه را اگه بخوام توضیح بدم مسائلشو اینا بگم خودتون خواهید فهمید که چقدر دخالت داره رفتن مکه ؛ تو احکام آقایون نمیرن بعد یه نکتهای رو میگن. فتوا دادن که تو صفا مروه نمیتونید ؛ ازصفا برید به مروه اینا بین دو تا کوه نیست باید چیکار کنید از این راه میرن از اونور برمیگردن شما به عکس برو قطعاً بین صفام راه قدیمش حالا اینطور بگم راهی که بر میگردند مثل اتوبان قدیم نصف بود نصفشو میرفتن نصفشو برمیگشتن. برمیگرند
- الان کلشو برگشت کردند و معادلشو اضافه کردن این طرف؛ آیا این اضافه که شده صفا مروه اینور اونورش نیست یعنی راه جدید بین صفآور هست یا نیست
- خب باید بریم که بریم؛ برید ببینید وقتی نرفتید همین جا بگه که چون ما یقین نداریم خب نتیجه چیه الان خود ما دیدیما که افراد دارن برمیگردن. کار خلافی اینطوری میکنن که جمعیت داره میاد این آقا داره تو سینه جمعیت بله حالا لابلاش من دیدم میرن ما دیدیم دیگه پلیس هم بگیره یا میگیره میبره یا هلش کنه برو
- بنابراین دخالت داره بابا باید بریم ببینیم چیه یا از یه زن زمانی تو منا وجود داشت. الان کل منا را چادر زدن اون یه زمانی امکان داشت به خاطر اینکه حداکثر ۵۰۰ هزار نفر حاجی بود یه میلیون بود الان ۲ میلیون و نیم گاهی سه میلیون حاجی یعنی کل منا تو چادران پوره ؛
- اینکه میگم پوره حتی چادرم که میرید هر نفری برای خوابیدنش یه چیز کوچولو اینقدر که بعضی ها که میخوان یه مقدار اضافهتر باشه مثلاً. میخواد یه متر پهنای رختخوابش باشه جارو بیشتر بگیره جای یکی دیگه باید اشغال کنه اون نفر دومیه دیگه جاش باید بره بیرون تو جاده بخوابه و این کارو میکنن میرن تو جاده می خوابند
- خب میخوام بگم یه زمانی الان اینه برای کل منها رو دارن استفاده میکنن که مردم بیان حجشون انجام بدن مذبح بردن بیرون بردن اونجا یه فتوایی که خارجی مناست درست نیست خب چیکار کنه. اگر امکان دارد که گوسفند و داخل منازعه بکند باید بیارید آخه بنده خدا اگر میگی طرف میره گوسفند میاد پلیس دستگیرش میکنه یا تو داری خلاف میکنی اینجا داری جلو میکنی خونه میریزه اینجا بعد مشکلات بیماری چی ایجاد میشه هیچکس ذبح نمیکنه اونجا ؛ چیکار بکنم تو بحث رمی جمارت ؛ جمع ستون یه متری بود الان پهناشو برداشتن حدوداً -۱۶- ۱۷- متره. خیلی دارم یکی از مراجع گفتن که از اول جمره بزنید دوره نیم متر این طرف ۷و بزنه تا آخر تا یقین کند اون اصلی که زمان پیامبر بوده اخراج کرد معناش اینه که یه ماشین باری ریگ باید همراه خودش برداره ببره چون سه روز تو منلست بعدم سه تا جمره عجب جمره هم بخواد. اول من میگم نیم متر به نیمه اون نیم مترم نمیگرده اول بزنه بره تا اصلاً امکانش هست بابا یه هفت تا افراد وایمیستن گاهی زیر دست و پا میرن ۵۰۰ هزار تا ریگی که وایسا بزن خب برو اونجا ببین اصلاً میشد یا نه وقتی فتواتون از عوض میشه یه چیزی بگید که عصروحرج نندازه مردم را بعد مثلا مشخصه جمع برای اصلی اصلا معلوم نیست کجاست. پایینش مشخص بعد که مشخص میشه میگه فتوای من همونه که
- خب عرض شود که بخش چهارم چهارمین نکتهای که راجع به مجتهد متجزی باید حرف بزنیم نفوذ قضاوت اوست آیا مجتهد متجزی در مرافعات دو نفر با هم دو تا همسایه مثلاً نزاع دارند میان پیش این مجتهدین متجزی میتونه این. حکم بکنه میگن اشکل ؛ اشکل است نسبت به بحث سوم که گفتن اصلاً رجوع مقلد به او مشکل است حالا میگن اشکال اینه که بخواد تو مرافعات تو نزاعها میخوان مراجعه به او بکنن نگفتن چرا اشگل چون هر دوش حکم خداست چطور میکنه یه کسی احکام نماز سوال بکنه. یا دعوایی که با همسایه داره با برادرش داره چه فرق میکنه همش حکم خداست جواب اینه که تو مرافعاتو میرسیم به دما خروج اموال ارث ارث افراد آبروی افراد تو قضاوت اینه که وقتی قاضی میاد مثلاً یه کسی حالا این چیز که اتفاق افتاده براتون بگم طلبه یه کار خلاف کرده بود قاضی. که سرش نمیشد قضاوت کرده که این آقا حقش زندان نیست باید بره زندان اما نمیفهمه که طلبه با غیر طلبه یه تفاوت داره تفاوتش اینه که غیر طلبه یه ماه بره زندان محله کسی نمیفهمه حالا نمیدونم هستش نیست اما وقتی یه روحانی طلبه رفت زندان همون روز اول کل محله میفهمه پس حکم حکم درست داره میده میگه باید بره زندان درسته اما آبرو داره میبره آبروی کیو میبره آبرو خانواده شد بچهها این دخترشو. شوهر کسی نمیاد خواستگاریش همه فهمیدن این پدر ش همچین ؛ اصلاً ما مورد داشتیم که خانمش ازش طلاق گرفته تا شوهرش رفته زندان آبروشون جوری رفته همه فهمیده بودن دیگه اهالی محل و اینا خانم محله رو عوض کرد رفت یه جای دیگه گفت ما اینجا تو مردم نمیتونیم نگاه کنیم به قاضی میگم آخه چرا این کارو میکنی شما وقتی میخواید یکی حکم زندان براش بدی خب برو تو محل ببین شرایط این چیه با یکی دیگه کجا اینا گفتن. گفتن شعبه ضرب بزنیم با آبروی زن و بچه او گفت نه من قصدم این نبوده گفتم عملت این بود عملت این بود که خانمش ازش جدا شد طلاق گرفت ؛ هیچی زندگی اینو متلاشی کردی با یه قضاوت بیجایی که میکنه این دقتها رو خیلیا ندارن این بحثا ؛ برو که بنده خدا قضاوت عوض کن خب نکته که شاید من منظور صاحب کفایه اینه. که مجتهد متجزی میخواد آبروی افراد روش حکم بکنه جان افراد رو و مال افراد را مالم میدونید مال کم باشه مهم نیست اما گاهی مال زیادیه و مجتهد متجزی هم هست میگن اشکن بعد میگن نه بعید نیست که بگوییم کلام این مجتهد متجزی نفوس دارد در جایی که. معتد بها از ادله رو میدانند یعنی یه مقدار ادله خوب را رفته توش اجتهاد کرده یادتونه اگه بخوایم این جمله رو توضیح بدیم باید بگیم ضروریات متواترات اجماعات چی که اگه اینو اضافه کنیم دیگه کلام خیلی واضح میشه اگه این مجتهد متجزی اون حکم که میخواد برای رفع مناظره بکنه از اجماع داره استفاده میکنه از متواترات. تواتر دارد که باید این کارو بکنه یا ضروریات اگه این باشه میگن اشکالی نداره چرا اشکال نداره میگن چون امام صادق علیه السلام که گفتن عرف احکامنا شامل حال این شخص میشود
- ما قبلاً این بحثو در مجتهد انسدادی گفتیم حالا در متجزی داریم اینو میگیم تو انسداد هم گفتیم کسی نمیتونه ازش تقلید بکنه مگر اینکه. عرفه جملت معتدم بها که ما گفتیم ۴۰ درصد اینطوری گفت بگیم همین انسدادیه ضروریات و متواترات و اجماعات که توش اختلاف نیست اینا رو اگه بگیم بلده خب دیگه اشکال نداره میتونیم بگیم دیگرانم بهش مراجعه بکنن حالا بحث امروز ما متجزی هست اصلاً ما باید بگیم بالاتر از این بگیم ارجاعی که امام به زراره دادن زراره که. سوال کرد یا مثلاً ابن انزلی که سوال کرد امام گفتن برید به مشتری مراجعه کنید قطعاً شامل این افراد متجزی میشه نه تنها شاملش میشه اصلاً باید این قدرتیقنش همین بودن زمان امام صادق علیه السلام که نمیتونیم بگیم که همه رو امام مقید کردن به مجتهد مطلق یه فرد نادری که بخوایم روایت و حملش کنیم به فرد نادر بگو من منظور امام یه دونه بود تو زمان خودشون ؛هیچ وقت حدیث اینطوری نباید معنا کنیم. باید بگیم دهها مجتهد زمانی ایشون بوده و به هر کدوم مراجعه میکردند امام تایید میکردند مراجعه خب این دهها اکثرشون متجازی بودن
- بحث بعدی فصل فی مبادی الاجهاد اینم از بحثهای مهمیه مبادی صحات چیه ما میدونید الان تو حوزه ۱۰ پایه گذاشتن برای مبادی برای اینکه چند تا علم و توش یاد بگیرن مسلط بشوند بعد برن سر اشتهاد. مبادی چیاست علومی که حالت مقدمیت داره یکی بحث لغته صرف نحو منطق فلسفه است معانی بیان و بدیع تفسیر نهج البلاغه است و درایه رجال اصول و فعل اینا رو اسم میاریم بخاطر اینکه یه دور تو ذهنمون دور بزنه طلبه با تمام اینا باید. آشنا باشه تا بتونه اجتهاد بکنه عرض شود که پس رجوع میکنه به کتبی که این علوم درش تدوین شده مثلاً صرف نه رجوع میکنه به جام المقدم رجوع میکند به سیوطی مغنی یا کتابهایی که حالا راه جمع نیست اما بلاخره صرف و نحو توش تدوین شده برای من فلسفه همینطوره رجالش همینطوره گرایش همینه تفسیرش همینه. بالاخره باید مسلط باشه آیات قرآن اخبار یه بخشیش نهج البلاغه و الا باید روایات را یه دور بزنه و مسلط باشه ؛
- عمده چیزی که طلب به دردش میخوره علم اصوله به درد استنباط اصول داره مقدمش هموناستا کسی میخواد صرف و نحو نخونه و اصول بخونه که نمیشه که من یادمه که. آخرین درسی که خدمت آیت الله صادقی رضوان الله تعالی علیه خوندیم تو اصول که دیگه بعدشون حالشون بد شد و نتونستن ادامه بدن حدیث لا ضرر ولا ضرر بود تو اصول یادتونه این حدیث تو بحث سمارت بن جنده ایشون یه مرتبه حدود ۸ تا تجزیه و ترکیب کردن یه چیزی گفتن که برای من چیزی حالت اعجاز داشت
- وقتی انسان هیچکس این کار نکرد نه حضرت امام. شخصیتهای بزرگ حدیث دیگه تو اصول علتش چی بود علتش این بود که با صرف و نحو خیلی کار کرده بودند که حدیث لایه اول چیه لایه دوم چیه لایه مشابه جنسه اولی یا دومی یا هر دو اینا رو یکی یکی میگفتن رو هر ترکیبی یه معنا میکرد. خیلی بد شیرین بودا میخوام بگم اینه که طلب گاهی درست کار نمیکنه بعد میاد تو مباحث شو اصولی یه جا گیر میفته خب این خیلی مهمه بلد باشه منطق همینطور اشکال اربعه رو اگه کسی بلد نباشه بعد میخواد استنباط بکنه خب یکی دیر میافته اون که وارده همه این فوت و فنا دستشه میدونید چیه؛ علم کلام الان دیدید ما مرتب تو کفایه بخش کلامی که مطرح میشه به اشکال برخورد میکنه چرا. چون تو حوزه با کار کلامی کم میشه یه ایرادش به ماها که نمیریم بحثهای خداشناسی کاری به اینا نداره تو چرا کار داره اون بحث اراده که تو اصول داریم بحثشو میکنیما یه اراده میخوره به اراده پروردگار میشه بخش کلام
- و اتفاقاً از بحثهای داغی هم هست که حضرت امام میدونید شاگردانشو گفتن جداگانه راجع به اراده بکنیم جوشون بودا که یه بخش مجزایی از کفایه راجع به اراده کردن. که به اعتقاد ما دههایی را توشه ایرادشان گفتیم بیرون نمیتونیم بگیم از بیرون ارادت امام نداریم عشقم
- بگم بحث اینه بحث کلامی اگه بخوام ایرادشو بگم چون تعجبم میکنید که ایراد گاهی واضح هم هست چرا برای اینکه شرح تجرید تو بحث کلامی کم میکنیم این شرح تجری توفیق داشتیم بار دوم. امامت دیگه کسالت پیدا کردم دیگه نشد دیگه عذرخواهی میکنم خیلی طلبان نمیخونن اصلاً یادتونه اون وقت که میخوندیم بارها میگفتم این نکته تو هیچ بحث کلامی نیومده خب شخصیتهای مهم ما امروز آیت الله جوادی آملی هستند آیت الله مصباح یزدی هستند خدا رحمتشون بکنه شما برید بخونید بعد که خوندید دیگه. تو کتابای امروزم نیومده کم کم میرسه به این نکات دیگه که من دیگه اسم نمیارم
- صفات ثبوتی صفات سلبی صفات ذاتیه و صفات فعلیه چیه به اینجا که بعضی بزرگان بابا کتابی که نوشتن اشتباه نوشته کتاب دوره جوانیشو نوشتم شخصیتی که ۹۰ سالشه اشتباه کرد الان اشتباه نمیکنن الان اما اون وقت که نوشتن ۳۰ سالشون بوده. تفسیر نمونه تفسیر نمونه وقتی نگاه میکنیم خیلی ایراد توش میبینیم بعد نگاه میکنیم میبینیم کسانی که زحمت کشیدن لقمه میخوندند و رسال مکاسب میخوندن الان نه الان
- دیگه همشون پیربحثند؛ خود آیت الله عظمی مکارم وقتی مرجع تقلید نبودن که ایشون یه مدرس بودن به شاگرداشون که مکاسب میخوندن خودشون میگفتن خوبه تفسیر بنویسید زمان طاغوت هم بوده یعنی ۵۵ سال ۶۰ سال پیش. برید نگاه کنید آیه ۱۷۲ اعراف برید نگاه بکنید انکار کرده عالم زر؛ رو میبینه آیا واقعاً الان شخصیتهای فعلی رد میکنن عالم زر رو تفسیر نمونه رد میکنه و میخوام بگم زیاد ما که آزاد اندیش هستیم اینه که در حال که علاقه داریم به شدت به مراجعمون به بزرگانمون تو دلمون خدا میدونه چقدر دوسشون داریم اما.
- یه بار به آیت الله صادقی من یه ایرادی به ذهنم رسیده بود ایراد خیلی واضح بود که یک مرجع بزرگی یه اشتباه واضحی کرد من باورم نمیشد حالا ما بچه طلبه بودیم حالا هنوزم بچه گفتم من باور نمیکنم که ایشون یه اشتباه به این مهمی ایشون فرمودند حتی افلاطون رو نگیره این شخصیت افراد خیلی بزرگن ؛
- اما بعد من رفتم بررسی کردم دیدم. علت که بعضی اشتباهات شده اینه که اینا زود دست به قلم شدن ما داریم سن ۹۰ سالگی شونو نگاه میکنیم نخیر سن ۳۰ سالگی ۲۵ سالگیشون یه مطلبی گفته و طبیعیه که بعد نظرش عوض میشه
- اما دیگه کتاب نوشته چیکار کنیم ما مثلاً کاری به نویسنده نداریم کیه که میگم این مطلب اینه ایرادش اینه گویندش هرکی میخواد باشه اصلا فرض کنید قائل نداره اصلا قائلن نداره کسی بگوید ایرادش اینه.
- خب حالا عرض ما اینه که عمده چیزی که شخص مجتهد بین مبادی بهش نیاز داره بحث اصوله همین اضافه کنم که بعضی طلبهها و به اصول اهمیت نمیدن و پا میشن اینا به هیچ جا نمیرسه چرا چون قواعد دستش نیست تو فروعات فقهی خیال میکنه که تو هر فرعی میتونه اصول تو ذهنت باشه اونم اصول نه در حد یه دوره. یه
- بار خدمتتون گفتم سه دور اصول باید درس خارج بخونید و بدونید سومیشم که میخونید قطعاً مطالب جدیدی یعنی وقتتون اضافه نگید هدر میره نه با سه تا استاد سه دوره اصول برید مطالب جدیدی یاد میگیرید کم کم مسلط میشه که به اینجا که میرسه این نکته را اضافه میکنه میگم اصول مقدمه است برای فقه
- اما اخباریا چی میگن. تو همون بحث فرعی فقهی توی شک ۳ و ۴ یه مسئله اونجا رو شما بتونید برهان براش بیاری کافیه برهان اصولی ها دیگه اینجا قاعده مثلاً استحسابی جاری پس اونا اعتقاد ندارن که کل اصول و میگن تو هر بحث فرعی تو اون مسئله شما بیا مقدمه شو هر چه هست داشته باش.
- مطلب بعدی اینه که زمان ائمه علیهم السلام اصول تدوین نشده بود آیا این بدعت نیست کار جدید کردند علما اومدن یه علمی به نام اصول گذاشتن آیا بدعته یا نه یه جواب نقضی میدهیم جواب نقض اینه که خب فقه هم تدوین نشده بود زمان ائمه علیهم السلام لهو و صرفا تدوین نشده بود زمان ائمه علیهم السلام چه مختصری بوده اما تدوین بشه ۶۰ تا کتاب فقهی. از طهارت بره تا دیاد نبوده زمان عمل مسلمان آیا مخالف نظرات ائمه علیهم السلام نیست بدعت یعنی که در دین نیست ما در دین وارد بکنیم تدوین فقه بدعت نیست تدوین اصول همینه زمان عمل نبود ولو از چهار معصوم گرفته نشده
- ولیکن جابر حلی اینه که ما میگیم اتفاقاً هم اصول هم فقه همه اینا جابر دوم اینه. اصولو تو اصول عملی چیکار میکردیم دلیل عقلی داشتیم دلیل نقلی هم داشتیم رو حدیث کار میکردیم چیزی خلاف ائمه علیهم السلام حرف نمیزنیم اون بحثهای عقلی صرف هم که ما میگیم عقل به عنوان عقل مستقل ما میگیما نه عقلای غیر مستقل
- خب اینا بیرون اینجا کسی خبر نداره بعضی گاهی است دانشگاه گاهی با هم صحبت میکنن من نمیتونم حالیش بکنم چون یه اصطلاحه. مستغلات عقلیه داریم غیر مستقلات داریم
- خدا رحمت کنه مرحوم مظفر تو کتاب اصول فقهشون بخش زیبایی دهها صفحه راجع به مستقلات عقلی نمونههاشو یکی یکی میگه بحث ضد آن ضد خاص مقدمه واجب یکی یکی میکنن که مستقلات بله گفتم مختصر بوده. تدوین نشده بود اون که امام امیرالمومنین علیه السلام گفتن گفتن کل فاعل مرفوع کل مفعول منصوب کل مضاف الیه مقدمش ما صدها و باید بگیم هزاران نکته نحو و صرفی ما میخونیم الان تو ادبیات اصلشو میگیم بوده حالا فقط اون نیست تو فقه هم همینه فقه علیهم السلام میگفتن عرض ما الان تدوینه.
- مگرگتاب توین شده بود در زمان ایمه علیهم السلام به نام کتاب مثلاً فقه که ۶۰ کتاب توش باشه نداره صرف و نحو هم نبوده خب جوابشو فقط دقت اینکه نبوده نگیم بدعته دو تا جواب یه جواب اینه که فقه هم تدوین نشده بود هرچی راجع به فقه میگیری راجع به اصولاً بگید این جواب نقضیه. حل میکند مسائل اینه که هم فقه هم اصول و هم همه اینا متخذ معصومین علیهم السلامه یه مقدارم اضافهترم شده اضافهترش گفتیم به نام عقلایی که به اعتقاد ما خیلی مهمه به نام عقلا مثلاً تو حجیت خبر واحد ما دلیلمون نه آیه نه بود نه آیه نه بود رفتیم تو بنا گفتیم اهل بیت علیهم السلام خیلی حرف نمیزنند که اصلاً دین رو مبنای عقلا رفته جلو. و بخش کلامی که ما کردیم گفتیم خدایی که خالق بشره همونم صادر کننده دینه پس دینای خرافی رو ما قبول نداریم به خاطر همینه گفت همون که بشر رو فرستاد دینم فرستاد
- این معناش چیه معناش اینه که بشر که میفرستاد عقل بهش میده بعد اینو که میفرسته نمیشد این خلاف عقل باشه چون خدا خالقه خالق دین هم هست و اینا سوی هم میره جلو عرض شود که. این بحثم دیگه تمامه
- یه بحث جزئی هم داریم که معونه اجتهاد زمان قدیم با حالا فرق میکنه اینو خیلیا بهش توجه نمیکنن فلانی ۱۵ سالگی مجتهد بوده خب ۱۵ سالگی مجتهد بوده چی چی تو کلش بوده معالم بوده آخرین درجه اجتهاد ۴۰۰ ۵۰۰ سال پیش آیا میپذیریم که کسی بلد باشه قبول داریما که مجتهد اون زمان. باید بیاد زمان شیخ انصاری کسایی که رسائل پایه درس شیخ انصاری میخوندن اینا مجتهد بودن دیگه آخرین درجه تو اصول وسایل بود
- اما امروزه ما رساله جزء مقدمات اصول میدونیم زمان آخوند خراسانیم صاحب کفایه اگه بخوام تشبیه کنم به تشبیه ۵۰۰ سال پیش اگه میگید فلانی پزشک بودا نگید پزشکش تو سن ۱۰ سالگی پزشک مثلاً هزار تا مطلب میدونسته. امروزه پزشکی اونقدر توسعه پیدا کرده را جز مبادی حساب میکنه اصلاً پزشکش نمیدونم چرا صدها هزار مطلب پزشکی جدید اومده اینا رو بهش توجه بکنیم که زیاد این نباشه
- مهم اطلاعاته اطلاعات اطلاعات میگه فلانی الان تو کتاب خیلی داریم فلانی ۲۵ سالگی مجتهد بود چقدر اطلاعات داشت از فقه از اصول کتابکی که اونا میخوندن مشخصه. امروزه ما اینا رو جز مبادی میدونیم نه جزء اجتهاد رفته جز موانع میگیم باید مطالب بعدشو رسائل بخواند مکاسب بخونه کفایت بخونه تازه میگیم باید دو سه درس خارج بخونه نظرات جدید آقایانی که امروز هستند باید اینا رو بدونه تا بشه کسی بهش اعتنا نمیکنه بعد شما میگید مردم باید به اعلم مراجعه کنند با اینکه کسی معالم خونده باشه این اعلمه. ۱۰ بارم اینا رو اضافهترم داره
- قطعاً الان اونه تو پزشکی هم همینه اگه ۱۰۰ سال پیش علم پزشکی محدود بود ما انتظار نداشتیم که ۱۰۰ سال پیش چند برابر اون وقت مردم بهش مراجعه میکردن اما امروز اگه کسی به اون اندازه ۱۰۰ سال پیش بداند اینا تازه میگن دانشجو یه اصطلاحات خودشونم داره و قبول ندارن که این پزشک بتونه مطب باز بکنه اطلاعات چند برابر باشه. نگران اینم نباشید اینم بحث مهمیست که حالا خواستیم بگیریم و صلی الله علی.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




