جلسه 24 مبادی رشد بصیرت در قرآن و نهج البلاغه .. رشد است. -استاد سالک
مبادی رشد بصیرت در قرآن ونهج البلاغه - جلسه 24رشد بصیرت نهج البلاغه – اولین خواستگاه بصیرت 13/12/ 13401 ایام میلاد میلاد حضرت امام سوم حسین علیه السلام و حضرت ابوالفصل العباس علیه السلام و حضرت امام چهارم زین العابدین (علیه السلام)
@nahjolbalaghehfarzad یا https://safarzade.blog.ir شغبان—1445 حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدرباز
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- جلسه 24 - دوشنبه 24 بهمن محضر استاد سالک موضوع رشد بصیرت درفطرت
- سوره الأنفال، آیه 29
- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ «29»
- اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانى (قوّهى شناخت حقّ از باطلى) قرار مىدهد و بدىهایتان را از شما مىپوشاند و شما را مىآمرزد و خداوند صاحب فضل وبخشش بزرگ است.
- 2- عملکرد انسان، در بینش او تأثیر دارد. کسى که تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت ، عقل و تجربه، خداوند بصیرت و شناخت ویژهاى به او مىدهد. «فرقان» نکره آمده است تا نشان دهد که بصیرت خاصّى مراد است) .. إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا
- بینانی انسان توسط قوه باصره چشم است . ولی خداوند بدون ابزار بیناست . قرآن در این آیه می فرماید کسی که تقوا پیدا کند. علاوه بر علم، فطرت ، عقل و تجربه، خداوند بصیرت و شناخت ویژهاى به او مىدهد. إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا
- آدم ها بعضا چون به دستورا ت قرآن توجه نکرده ونصب العین برای خود قرار نداده اند وعمل نکرد ه اند؛ فطرت خود را بیدار نکرده واز عقل وتجربه وشناخت محروم ؛ در نتیجه به بصیرت نرسیده ولذا این آدم های بی بصیرت کلا سرشان کلاه رفته است.
- یکی از مهم ترین عوامل برکت درس احترام به استاد است.احترام پای درس استاد حضرت آیت الله کرد؛ به استاد احترام کردن ..بصیرت در احترام ایشان ثمره داد وبه مقام والای مرجعیت رسیدند.
- استاد مطهری _ (کُلُّ مَوْلودٍ یولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ ...). آنچه مردم را بىاعتقاد کرده و مىکند این است که تا خود مستند به سائقه فطرت و مطابق دستور قرآن تعقل کنند و بصیرت یابند عمق عبودیت وربوبیت فطرت انسان در بصیرت است .
- التّکبّر بالدّنیا قلّ. تکبّر کردن بسبب دنیا و بزرگى در آن کمى است یعنى از کمى بصیرت و پستى فطرت است و کسى که او را اندک علوّ فطرت ى باشد داند که دنیا را نه قدر و مقدارى باشد و نه ثبات و بقائى که سبب تکبّر تواند گردید. شرحغررالحکم(خوانسارى) .ج 1 ..صفحة 249
- فطرت انسان بصیرت : خطبه یک نهج البلاغه آقا جانم علی بن ابیطالب (علیه السلام) بند یک درعمق عبودیت وربوبیت فطرت انسان بصیرت زاده شود که در آن هنگام از ستودن او عاجزاست ،
- برای رشد وبصیرت خداشناسی : آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام - در اولین خطبه نهج البلاغه برای رشد وبصیرت خداشناسی را عنوان می کنند ومی فرمایند : سپاس خداوندى را که سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمتهاى او ناتوان، و تلاشگران از اداى حق او درماندهاند. خدایى که افکار ژرف اندیش، ذات او را درک نمىکنند و دست غوّاصان دریاى علوم به او نخواهد رسید. پروردگارى که براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد، و تعریف کاملى نمىتوان یافت و براى خدا وقتى معیّن، و سر آمدى مشخّص نمىتوان تعیین کرد. مخلوقات را با قدرت خود آفرید، و با رحمت خود بادها را به حرکت در آورد و به وسیله کوهها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد. ترجمهنهج..(دشتى) عبارت عربی اولین خطبه : الحمد للّه الّذى لا یبلغ مدحته القائلون، و لا یحصى نعماءه العادّون، و لا یؤدّى حقّه المجتهدون، الّذى لا یدرکه بعد الهمم، و لا یناله غوص الفطن الّذى لیس لصفته حدّ محدود، و لا نعت موجود، و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود: فطر الخلائق بقدرته،...
- معرفت شناخت ذات حق است. مطالعه تمام در خطبه اول انسان را تشویق می کند وفطرت انسان را بیدار می کند که دنبال بصیرت رود.. که عجز انسان در شناخت خدا عین معرفته الله است؛ فطرت انسان در این است که تعقل کند چیزی به دست میآورد.که تعقل در؛ صفات و شناخت خدا (توحید و معرفت).را به ارغوان می آورد
- أوّل الدّین معرفته، و کمال معرفته التّصدیق به، و کمال التّصدیق به توحیده، و کمال توحیده الإخلاص له، و کمال الإخلاص له نفى الصّفات عنه، لشهادة کلّ صفة أنّها غیر الموصوف، و شهادة کلّ موصوف أنّه غیر الصّفة: فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثنّاه، و من ثنّاه فقد جزّأه، و من جزّأه فقد جهله، و من جهله فقد أشار إلیه، و من أشار الیه فقد حدّه، و من حدّه فقد عدّه، و من قال «فیم» فقد ضمّنه، و من قال «علام» فقد أخلى منه. کائن لا عن حدث موجود لا عن عدم، مع کلّ شیء لا بمقارنة، و غیر کلّ شیء لا بمزایلة، فاعل لا بمعنى الحرکات و الآلة، بصیر إذ لا منظور إلیه من خلقه متوحّد إذ لا سکن یستأنس به و لا یستوحش لفقده. أقول: التصدیر بذکر اللّه تعالى واجب، لانّه المبدأ الاوّل لجمیع الموجودات بالذات فهو المستحق لقدمه فی المراتب الأربع من الموجودات. و الحمد یرادف الشکر و قد یفید ما هو اعمّ منه و هو التعظیم المطلق. و المدحة فعلة من المدح، و هى الهیئة التی للممدوح یکون المدح علیها،
- شبلى گوید: معرفت دوام حیرت است. که تفکر میاورد وفطرت انسانی را بیدار وبصیرت همراه دارد. بصیرت در معرفت و شناخت خدا و صفات گوناگون او بود که نخستین مرحله معرفت انسانى است و از این فراز به بعد خطبه از آفرینش جهان و چگونگى آغاز خلقت و عجایب آسمانها و زمین سخن به میان مىآید، هر چند از یک نظر تکمیلى است (پیامامام ج 1)
- بصیرت درشناخت نعمت دهنده مىشود که آن خداوند سبحان است و شناخت خدا مستلزم انقیاد براى عزّت او؛ و خشوع در برابر عزّت اوست. ترجمهشرحنهج..(ابنمیثم)
- بصیرت خدا شناسی : 2 دین و شناخت خدا همراه دارد چرا که سر آغاز دین، خداشناسى است، و کمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگى اوست و کمال توحید (شهادت بر یگانگى خدا) اخلاص، و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است،
- بصیرت راههاى خدا شناسى اوّل- آفرینش جهان که اوخلقت را آغاز کرد، و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فکر و اندیشهاى، یا استفاده از تجربهاى، بى آن که حرکتى ایجاد کند، و یا تصمیمى مضطرب در او راه داشته باشد. براى پدید آمدن موجودات،معرفت شناخت ذات حق است. راههاى خدا شناسى اوّل- آفرینش جهان دین و شناخت خدا«» سر آغاز دین، خداشناسى است، و کمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگى اوست و کمال توحید (شهادت بر یگانگى خدا) اخلاص، و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است، راههاى خدا شناسى .اوّل - آفرینش جهان خلقت را آغاز کرد، و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فکر و اندیشهاى، یا استفاده از تجربهاى، بى آن که حرکتى ایجاد کند، و یا تصمیمى مضطرب در او راه داشته باشد. براى پدید آمدن موجودات،--أنشأ الخلق انشاء، و ابتدأه ابتداء، بلا رویّة أجالها، و لا تجربة استفادها و لا حرکة أحدثها، و لا همامة نفس اضطرب فیها. أجال الأشیاء لأوقاتها و لاءم بین مختلفاتها، و غرّز غرائزها، و ألزمها أشباحها عالما بها قبل ابتدائها محیطا بحدودها و انتهائها عارفا بقرائنها و أحنائها.
- بصیرت دوّم- شگفتى خلقت فرشتگان: سپس آسمانهاى بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود. گروهى از فرشتگان همواره در سجدهاند و رکوع ندارند و گروهى در رکوعند و یاراى ایستادن ندارند و گروهى در صفهایى ایستادهاند که پراکنده نمىشوند و گروهى همواره تسبیح گویند و خسته نمىشوند و هیچ گاه خواب به چشمشان راه نمىیابد، و عقلهاى آنان دچار اشتباه نمىگردد، بدنهاى آنان دچار سستى نشده، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمىشوند. برخى از فرشتگان، امینان وحى الهى، و زبان گویاى وحى براى پیامبران مىباشند، ثمّ فتق ما بین السّموات العلا، فملأهنّ أطوارا من ملائکته، منهم سجود لا یرکعون، و رکوع لا ینتصبون، و صافّون لا یتزایلون، و مسبّحون لا یسأمون. لا یغشاهم نوم العیون،...
- بصیرت سوم - شگفتى آفرینش آدم علیه السلام و ویژگىهاى انسان کامل.سپس خداوند بزرگ، خاکى از قسمتهاى گوناگون زمین، از قسمتهاى سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید، که از آن، اندامى شایسته، و عضوهایى جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید.. ثمّ جمع سبحانه من حزن الأرض و سهلها، و عذبها و سبخها، تربة سنّها بالماء حتّى خلصت. و لاطها بالبلّة حتّى لزبت. فجبل منها صورة ذات أحناء و وصول، و أعضاء و فصول: أجمدها حتّى استمسکت و أصلدها حتّى صلصلت لوقت معدود، و أمد معلوم، ثمّ نفخ فیها من روحه....
- بصیرت چهارم- آدم علیه السلام و داستان بهشت معرفت شناخت ذات حق است. سپس خداوند آدم را در خانهاى مسکن داد که زندگى در آن گوارا بود. جایگاه او را امن و امان بخشید و او را از شیطان و دشمنى او ترساند. پس شیطان او را فریب داد، بدان علّت که از زندگى آدم در بهشت و هم نشینى او با نیکان حسادت ورزید. «ثمّ أسکن آدم دارا، أرغد فیها عیشه، و آمن فیها محلّته، و حذّره إبلیس و عداوته، فاغترّه عدوّه نفاسة علیه بدار المقام، و مرافقة الأبرار، فباع الیقین بشکّه، و العزیمة بوهنه، و استبدل بالجذل و جلا، و بالاغترار ندما
- نگاهداشتن دین میوه معرفت و سر حکمت است. مراد به «معرفت » شناخت احوال مبدأ و معادست، یا مطلق علوم دینیه. و مراد به «حکمت» نیز جزو علمى است و غرض تأکید سابق است یا تعمیم در آن یا جزو عملى است و مراد این است که: نگاهداشتن دین میوه علم و سر عمل است. 1382 حِفْظُ الدِّینِ ثَمَرَةُ الْمَعْرِفَةِ وَ رَأْسُ الْحِکْمَةِ (405/ 3).
- تشویق وترغیب بصیرت درتوحید فطری: امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود: دانشمندى یهودى نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد و گفت: اى امیر مؤمنان! آیا پروردگارت را دیدهاى که او را پرستش مىکنى؟! حضرت فرمود: واى بر تو! پروردگارى را که نبینم پرستش نمىکنم. گفت:چگونه او را دیدهاى؟ فرمود: واى بر تو چشمهاى سر، او را درک نمىکنند اما چشمهاى دل به حقایق ایمان او را مىبینند. التوحید: عن أبی الحسن الموصلی عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال: جاء حبر إلى أمیر المؤمنین علیه السلام فقال: یا أمیر المؤمنین هل رأیت ربک حین عبدته؟ فقال: ویلک ما کنت أعبد ربا لم أره. قال: و کیف رأیته قال: ویلک لا تدرکه العیون فی مشاهدة الأبصار، و لکن رأته القلوب بحقائق الایمان. خطبه 179
- نگاهداشتن دین فطری میوه معرفت و سر حکمت است. مراد به «معرفت » شناخت احوال مبدأ و معادست، یا مطلق علوم دینیه. و مراد به «حکمت» نیز جزو علمى است و غرض تأکید سابق است یا تعمیم در آن یا جزو عملى است و مراد این است که: نگاهداشتن دین میوه علم و سر عمل است. شرحغررالحکم(خوانسارى) أنشأ الخلق انشاء، و ابتدأه ابتداء، بلا رویّة أجالها، و لا تجربة استفادها و لا حرکة أحدثها، و لا همامة نفس اضطرب فیها. أجال الأشیاء لأوقاتها و لاءم بین مختلفاتها، و غرّز غرائزها، و ألزمها أشباحها عالما بها قبل ابتدائها محیطا بحدودها و انتهائها عارفا بقرائنها و أحنائها.
- از بیانات مقام معظم رهبری در موضوع بصیرت : خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکّه مىفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حرکت مىکنم؛ «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی»؛ خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت مىکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکّه است؛ آن وقتىکه هنوز حکومتى وجود نداشت، جامعهاى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى. اینى که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کردهام، به خاطر این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعهى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت مىکنند و قدم برمىدارند، همهى تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند مىشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمىتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان و لو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم مىگذارد. شما در جبههى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانى بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یکوقت نگاه مىکنید مىبینید در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضى آمدهاید، دشمن بر شما مسلط مىشود. این قطبنما همان بصیرت است.
- ده بند منشور بصیرت از مقام معظم رهبری
- 1- گنجینه توحید خطبه 1 و 56 و 65 یکی از بحث های اصلی توحید است .2- داروهایی برای رهایی بخش از شر وفساد است.3- تعلیم کتاب زندگی باید تحت تعالیم کتاب اللهی باشد .4- حکمت تقویت پایه های اعتقادی بشر است .
- 5- اصل استقامت - راز ورمز رسیدن به مقصود استقامت است. وَ قَالَ: اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ قَلِیلًا ما تَذکر ونَ«». من اشکل المشکلات و لذلک قال رسول اللّه (صل الله علیه وآله ): شیبّتنی سورة هود لمکان هذه الآیة (فاستقم کما امرت ) و هذا بخلاف الباطل و لذلک نقول الباطل یطلبنا و نحن نطلب الحقّ. وَ قَالَ: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«».
- 6- اصل قسط وعدل : 3- اسلام به مسائل مالى و تعدیل گردش پول در میان مردم اهمیّت مىدهد تا از این راه اصل قسط و عدل را در اجتماع استقرار بخشد. توجّه اکید به مسائل اقتصادى وا مور معاشى انسان، بدین صورت جدّى که اسلام به آن پرداخته، یکى از ویژگیهاى این دین الهى است که هم نوعان با واقعیّت و قوانینى طبیعى- که خدا اشخاص و اشیا را بر مبناى آنها آفریده است-
- 7- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُم
- 8- اصل رُحَماءُ بَیْنَهُمْ - اجتنبوا الطاغوت : کنز الفوائد: حضرت صادق علیه السلام از پدر خود نقل کرد که فرمود شمائید که از پرستش طاغوت اجتناب ورزیدید هر کس ستمگرى را اطاعت کند او را پرستیده.اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَه
- 10- آزادی از فرهنگ جهل وجهالت - خداى متعال فرموده است: إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ. (8) یعنى: «براستى که هر کس پرهیزکار و بردبار باشد خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکند.»
- و خداوند به حقّ داورى مىکند و معبودهایى که جز او مىخوانند هیچ حکمى نمىکنند. همانا خداوند اوست شنواى بینا ، داور به حقّ باید بینا و شنوا باشد. یَقْضِی ... هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر ..شنوا و بیناى حقیقى فقط اوست. وَ اللَّهُ یَقْضی بِالْحَقِّ وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ - غافر : 20
- 35- خداوند بیناست. خداوند به حق داوری میکند شما هم بنابر دین فطری بر اساس قرآن واهل بیت با بصیرت قضاوت کنید - کارها را به کسى بسپاریم که به حال ما آگاهى کامل داشته باشد. «بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» فَسَتَذکر ونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد. - غافر : 44
- هربصیری غیر از خداوند.- على علیه السلام میفرماید: هر شنوندهاى غیر از بارى تعالى از شنیدن صداهاى لطیف ناشنوا است و صداهاى شدید او را کر و ناشنوا میسازد و آوازهاى دور را نیز نمیشنود و هر بینندهاى جز خداوند از دیدن رنگهاى پنهان و اجسام لطیف نابینا است. و کلّ بصیر غیره یعمى عن خفىّ الالوان و لطیف الاجسام.
- خداوند در تاریکی موریانه را بر سنگ سیاه آگاه است ومی بیند ..-هیچ جایى او را در بر نگیرد و هیچ زبانى او را ستودن نیارد. قطرههاى آب و ستارگان آسمان و آنچه باد در هوا پراکنده، شماره همه را دارد. نه جنبش مور بر سنگ مرمرین، و نه لانه آرام مورچگان در شب تاریک از او پنهان نمىماند. جاى افتادن برگهاى درختان و دزدیده نگه کردن دیدگان را مىداند. گواهى مىدهم که جز خدا پروردگارى نیست، که او را همانندى نیست و نه در آن تردیدى هست ترجمهنهج..(احمدزاده). و الدیان من صفات اللّه، فانه تعالى یجازی و یحاسب و یکافىء. و الدین: الجزاء و المکافأة، قال تعالى «أَ إِذا»«». و الصفا: الحجر الاملس. و الجامس: الجامد، یعنی یرزق اللّه النملة مع ضعفها و ان کانت فی جوف حجر.
- پیامبران خدا آمدند، تا انسان را به دین فطرت توجه داده، و آنچه در درون آنان بالقوه نهفته است، استخراج نمایند، به صحنه ظهور و فعلیت برسانند. پیامبر قوانین اللهی را از طریق وحی دریافت می کند1- وبه مردم ابلاغ می کند 2- قضاوت می کند 3- تشکیل حکومت می هد.که باعث بیداری فطرت ها می شود
- المؤمنین على (علیه السلام) در باره فلسفه آمدن پیغمبران مىفرماید: فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرت ه و یذکر وهم منسىّ نعمته و یحتّجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول پیغمبران از جانب خدا آمدند تا مردم را به پیمان فطرى خدا باز آورند و نعمتهائى را که مردم فراموش کردهاند به یاد آنها بیاورند و به واسطه تبلیغ و ارشادشان حجت را بر آنان تمام کنند و عقل آنها را شکوفا نمایند. یادنامهدومینکنگره .ص 107
- بر اساس بخش سخن اعجاز گونه امام، خداوند را بر بندگان خویش عهد و میثاقى است که از اعماق فطرت و عقل و وجدان آدمى مىجوشد، قبل از آنکه پیامبران مبعوث شوند، و مردم را به خداپرستى و تسلیم و عبودیت فرا خوانند. انسان دارای فطرت حق جوست ؛ فطرت ی که خواب است بصیرت ندارد. فطرت انسانی الاموری را یه دست آورد . چیزی را به وجود آورده وساخت درست است که معیار در حکومت اسلامى تبعیّت از حقّ است ولى خواستههاى توده مردم که از فطرت حقجوئى بهرهمندند نه تنها نادیده گرفته نشده بلکه به آن تأکید نیز شده است. یادنامهدومینکنگره
- امام حسین (علیه السلام) در عمق فطرت هر مؤمنى تقدیس مانند حسینى هست. اگر حسین علیه السلام هم نبود و حسین دیگرى بجاى او مىبود همانند او که کار او را کرده بود، مگر دلهاى پاک مؤمنین مىتوانستند ستایشگر او نباشند و او را دوست نداشته باشند؟! یک زن که فقط یک بچه دارد و آن یکدانه بچهاش مىمیرد، چگونه مىگرید؟ براى حسین اینچنین باید گریست.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم