امیر المومنین متقین 30- طلب آزادى از عذاب رستاخیز 1- «یطلبون الى الله تعالى فى فکاک رقابهم»

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. امیر المومنین متقین 30- طلب آزادى از عذاب رستاخیز 1- «یطلبون الى الله تعالى فى فکاک رقابهم» ترجمه: از خداوند متعال آزادى خویش را (از عذاب رستاخیز) طلب مى‏کنند. شرح: این عبارت گویاى نتیجه اعمال و عبادات شبانه پرهیزگارن است که همانا نجات و رهائى از آتش دوزخ و عذاب است، آنها این همه مشقّت و رنج شبانه را براى وصول به حق و نجات از غضب و خشم الهى انجام مى‏دهند، در یکى از دعاهاى ماه مبارک رمضان نیز مى‏خوانیم: «وَ مُنَّ عَلَىَّ فِکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّار «و بر من رهائى از آتش دوزخ را منّت گذار» و این لطفى است که به هر بى سر و پائى نشود.
  2. رهائى از چنگال گناه  « (فِکاک رَقَبَة یا فَکُ رَقَبَة» لازم است بحثى اجمالى از آزادى و رهائى از اسارتها و قیودِ در زندگى داشته باشیم. رهائى از اسارتهاى دنیوى که مقدمه‏اى براى رهائى از اسارتهاى اخروى و در آتش گرفتار شدن است و به عبارت دیگر رهائى از آتش دوزخ نمایانگر رهیدن از چنگال گناه و هوى و هوس و شیطان و خرافات و آداب و رسوم غلط و ظلم   و بیداد و استکبار است.
  3. طلب آزادی و آزادى انسانها - در جاهاى بسیارى از قرآن تعابیر گوناگونى در رابطه با نفى اسارت و اثبات‏ آزادى وجود دارد که همگى نشان دهنده اهتمام قرآن بر رهائى و آزادى انسانها است، درباره‏ پیامبر (صلى الله علیه وآله) مى‏فرماید: (وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْاغْلالَ الَّتِى کَانَتْ عَلَیْهِمْ»: «پیامبر بارهاى گران و زنجیرهائى که بر (دوش و گردن) آنها است برمى‏دارد».«اصْر» در اصل به معنى حبس است و اگر به بار سنگین اطلاق شده براى این است که بار سنگین، انسان را حبس و مانع از فعّالیت او مى‏شود و اگر به عهد و پیمان و یا مجازات و کیفر «اصْر» گفته مى‏شود به خاطر محدودیتى است که براى انسان ایجاد مى‏کند.
  4. ساز کنند، نغمه حرّیت را - پیامبران و جانشینان آنها آمدند، تا عوامل حبس و سلب آزادى را از بشر بردارند و با باز کردن غل و زنجیر اسارتها، نسیم آزادى را بر روانهاى فسرده و فرسوده بدمند، و نغمه حرّیت را ساز کنند، زنجیر جهل و نادانى، بت‏پرستى، تبعیضات و زندگى طبقاتى و غیره را از دست و پا و دوش و گردن این انسان بردارند. «اغْلال» جمع «غُلّ» و بنابر آنچه از موارد استعمال آن استنباط مى‏شود زنجیرها و قیدهائى بوده که گاهى بر دست و پا و گردن مى‏گذاشته‏اند، در قرآن در موارد مختلف استعمال شده است: غُلّت ایْدیهم- اذا الاغلال فى اعْناقهم- و لا تَجْعَل یَدَکَ مَغْلُولَةً الى عُنُقِک.
  5. اطعام کردن در روز گرسنگى - در سوره بلد که مواهب ظاهرى و باطنى خداوند را بیان مى‏کند مى‏فرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ* وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ* وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ* فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ* وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ* فَکُّ رَقَبَةٍ* أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ* یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ* أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ»: «آیا براى او (انسان) دو چشم‏ و یک زبان و دو لب قرار ندادیم و او را به خیر و شرّ هدایت نکردیم، ولى او (انسان ناسپاس) از آن گردنه مهم بالا نرفت، و تو نمى‏دانى آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده است، یا اطعام کردن در روز گرسنگى، یتیمى از خویشاوندان یا مستمندى به خاک افتاده را».
  6. سه عنصر برای شناخت ومعرفت - خداوند سه عضو مهم براى شناخت و معرفت را نام برده، و سپس به نعمت باطنى و وجدان و فطرات اشاره کرده که به سبب آن از درون جان، خوبیها و بدیها را درک مى‏کنیم، و وجدان انسان گواه است که: «هدیناه النجدین». از این گردنه انسان با این وسائل نگذشت، چه میدانى منظور از گردنه «صعف العبور» چیست فکّ رقبه و آزاد ساختن گردنها از طوقهاست این هدف انبیاء (علیهم السلام) و اولیاء الهى بوده است، رهائى از این اسارتها و گردنه‏ها در دنیا، رهائى از گردنه آخرت را به دنبال دارد.
  7. امر به آزاد کردن برده است، - در حدیثى از پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) آمده‏ : «انَّ امامَکم عَقَبَة کَؤداً لا یَجوزها المُثَقَّلُون و انَا اریدُ انْ اخَفَّفَ عنکم تلک العَقَبَة»: «پیش روى شما گردنه صعب العبورى است که افراد سنگین بار از آن نمى‏گذرند، و من مى‏خواهم بار شما را براى عبور از این گردنه سبک کنم».آیا این فکّ رقبه در آیه فقط اشاره به بردگى است؟ ظاهر آیه چنانکه مفسّرین گفته‏اند، چنین است و جا دارد بگویم، چقدر بر ضد اسلام فریاد زدند که بردگى و برده‏دارى را تجویز کرده، و پیامبر (صلى الله علیه وآله) بردگى را نفى نکرده است، چقدر بى‏اطلاعى است اگر کسى کلمات پیامبر (صلى الله علیه وآله) را در ترغیب به آزادى برده‏ها ننگرد، و چقدر بى‏شرمى است که بنگرد و ساکت باشد، و یا انکار کند، کلمات پیامبر (صلى الله علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) مملوّ از امر به آزاد کردن برده است، حتى اسلام براى کفارات، آزادى برده را به عنوان کفاره ذکر کرده است و کسى که در تاریخ تتبع کند، بر او پوشیده نمى‏ماند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) از هر فرصتى براى برده‏ زدائى و آزادى انسانها استفاده مى‏کرد که او براى این مبعوث شده بود.
  8. اقتصاد عربستان روی برده فروشی - در مورد این که چرا پیامبر (صلى الله علیه وآله) در ابتداء برده‏دارى را ممنوع نکرد، وجوهى ذکر کرده‏اند، از جمله این که اقتصاد عربستان در آن زمان روى برده مى‏گشت، و این امر به غیر از مختل کردن وضع مردم چیزى را به دنبال نداشت، مصلحت ایجاب مى‏کرد یک مرتبه چنین نکند، بلکه به تدریج برده‏دارى را نفى کند و
  9. نگهدارى بردگان واداره آنها- وجه دیگر این که اگر کسى شرایط عربستان را در آن زمان ملاحظه کند، هیچ راهى بهتر از عمل پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى نگهدارى بردگان نمى‏یافت، فقر حاکم بر مسلمانان و کمبود کار اجازه نمى‏داد که بردگان آزادانه عمل کنند، پیامبر (صلى الله علیه وآله) هر چند نفرى را در اختیار ثروتمندى قرار مى‏داد، تا به ازاى کار، بردگان اداره شوند،  وجوه دیگرى نیز گفته شده که این مختصر گنجایش بحث گسترده را ندارد؛ امید است دوستداران این بحث به کتابهاى مبسوط و مستقلّى که در این زمینه نگاشته شده مراجعه کنند.
  10. برده هواى نفس بودن - البته اسلام نظرش به آزادى جسمى تنها نیست، اهتمام آن براى رهیدن از بردگى نفوس بسیار بیشتر از رهیدن از بردگى اشخاص است، برده هواى نفس بودن بسیار خطرناکتر از برده انسانى بودن، و رهیدن از آن مشکلتر از رهیدن از این است.
  11. بندگى بت نفس - مولى على (علیه السلام)    در نامه 31 نهج‏البلاغه به فرزند خود امام حسن (علیه السلام)    که عصاره اخلاق را به تمامى معنا بیان‏ مى‏کند چنین مى‏فرماید: «و لا تَکُنْ عَبدَ غَیرِک و قَد جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً: «و بنده غیر از خودت مباش در حالى که خداوند تو را آزاد قرار داده است». اطلاق کلام مولى بندگى بت نفس را هم شامل مى‏شود که بت نفس بسیار خطرناکتر از بت چوبى و سنگى است. هرچه مى‏کنیم خود به سر خود مى‏کنیم وگرنه خداوند ما را آزاد آفریده و مى‏خواهد آزاد باشیم و آزاد رویم، گذشتن از این گردنه و عقبه‏ها راحت نیست،
  12. آتش دوزخ پیچیده به شهوات - قرآن تعبیر به «اقتحام» فرموده‏ « (فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» «اقتحام» در اصل به معنى ورود در کار سخت و خوفناک است (مفردات راغب) یا داخل شدن وگذشتن از چیزى با شدّت و مشقت است، (تفسیر کشّاف) و این تعبیر خود گویاى سختى کار است و چه باید کرد که بهشت پیچیده به مشکلات است، و آتش دوزخ پیچیده به شهوات که این سخن مولى امیرالمؤمنین على (علیه السلام) است که مى‏فرمود پیامبر (صلى الله علیه وآله) مکرراً چنین مى‏گفتند إنَّ الجنّة حُفَّتْ بِالْمَکارِهِ وَ إنَّ النارَ حُفَّت بِالشَّهوات».
  13. بزرگترین ظالمها شیطان نفس آماره  : در فرازهاى قبلى اشاره شد که‏ (ارادتهم الدنیا فلم یریدوها) «دنیاى هوس براى آنها مى‏آید و آنها با صبر پذیراى اویند» دنیا دام بر سر راه آنها گذارده و مى‏خواهد آنها را اسیر کند ولى‏ (فَفَدَوا انْفُسَهم) براى آزادى خود فدیه مى دهند تا از بند اسارت نفس رهائى یابند آنها لحظ اى حریّت خود را، در زندان هوس نمى‏بینند نفس آنها در برابر هیچ ظالمى و بزرگترین ظالمها یعنى شیطان و نفس امّاره سرخم نمى‏کند گرچه جسم آنها به بردگى و زندان و اسارت کشیده شود، چنانکه دیدیم با یوسف صدیق (علیه السلام)   ، آن پیامبر خدا چه کردند ولى تن به اسارت هوى و هوس نداد، و در چنگال گناه گرفتار نشد، بردگى و زندان و اسارت را پذیرفت، ولى اسیر نشد..
  14. جسم زندان بهتر از روح زندان  - و زبان حال و مقال وى‏ چنین بود: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ»: «خداى من زندان براى من بهتر است از آنچه مرا به آن دعوت مى‏کنند» (زیرا که زندان بودن جسم راحت‏تر از زندانى بودن روح و حرّیت، در چنگال هوى و هوس زنى مثل زلیخا است).
  15. غصب اجرت اجیر - براى توجه دادن به اهمیت آزادى در مکتب آزادیبخش اسلام، دو حدیث از پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) و پرچمدارى آزادى ذکر مى‏کنم: «ان الله غافر کل ذنب الا من احدث دینا او اغتصب اجیرا او باع حرا؛ «خداوند هر گناهى را مى‏آمرزد، مگر کسى را که دین جدیدى از طرف خود بیاورد، یا اجرت اجیرى را غصب کند یا فرد آزادى را بفروشد». «ان الله غافر کل ذنب الا من جحد مهرا او اغتصب اجیرا اجره او باع‏ حَرًّا؛ «خداوند هر گناهى را مى‏آمرزد، مگر کسى که انکار مهریه کند، یا غصب اجرت اجیر و کارگرى کند یا فرد آزادى را بفروشد».
  16. سلب حقوق و آزادى - از ضمیمه کردن این دو روایت روشن مى‏شود که اولا: خداوند هر گناهى را مى‏آمرزد، مگر اینکه حقّى از کارگر یا حق همسر یا حق آزادى از کسى گرفته شود، و ثانیاً جُرم غصب این حقوق به منزله جرم کسى که دینى را از طرف خود بوجود آورده، و تشریع و بدعتى گذارد، و در برابر دین خدوند ابراز دینى کند. یعنى در نزد خداوند سلب حقوق و آزادى انسانها امرى نابخشودنى است.
  17. اهمیت مسئله آزادى - در روایت دیگرى از رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) آمده که خداوند فرمود سه نفرند که روز قیامت دشمن آنها هستم، یکى‏ از آنها کسى است که انسان آزادى را بفروشد و از بهاى آن استفاده کند. این‏گونه روایات بهترین دلیل بر اهمیت مسئله آزادى و نفرت اسلام از سلب آزادى است، آرى پیامبر (صلى الله علیه وآله) به مردم حرّیت داد و آنها را از گرداب فساد به ساحل فلاح رسانید، و کجایند آن کوردلانى که آن اتهامات را به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) زدند، خواستند و مُهر برده‏دارى و ظلمت اسارت را بر صحیفه نورانى وى زنند!
  18. فلسفه آزادى از وجدانیات ‏ - فلسفه و ریشه علاقه انسان به آزادى الهام گرفته از وجدانیات او است، گرچه برهانى و استدلالى نیز هست، انسان، علاقمند به آزادى است چنانکه علاقمند به زیبائى است، او دوستدار گلى زیبا مى باشد، و هرگز به دنبال استدلالى براى این دوستى نیست، یک مسئله فطرى و وجدانى است، این گرایش به آزادى نه تنها در انسان که در تمامى موجودات زنده نهفته است، حتى گیاه هم تمایل دارد آزادانه به هر سو رشد کند و محصور کردن آن در محیطى منافقات با طبیعت آن دارد، و چه بسیار دیده شده محصور کردن آن موجب پژمردگى و خشکى آن مى‏شود. شما اگر پرنده‏اى را در قفسى از طلا حبس کنید، و به او برسید و پرستارى کنید، باز مى‏بینید روز به روز پژمرده‏تر و ضعیف‏تر مى‏شود، و چه بسا خوانندگى خود را فراموش مى‏کند،
  19. خطر را در آزادی پزیراست - معروف است اگر پرنده‏اى آزاد باشد و حبس شود، خواندن را فراموش مى‏کند، اینها که مى‏بینید مى‏خوانند پرندگانى هستند که از ابتداء در قفس به دنیا آمده‏اند، شما در باغ وحش مى‏بینید همه چیز فراهم است، و مصونیت براى حیوانات وجود دارد، ولى آنها رنجوراند، و عمرشان کوتاه، در حالى که اگر در میان جنگل و در دسترس حیوانات درنده باشند و طعمه آنها قرار گیرند ولى باز چون آزاداند شاداب تر و قوی تر و چه بسا عمرشان طولانى‏تر است.
  20. گیاه از سلب آزادی رنجور شده - در داستانها مطالبى گفته‏اند که مؤید و شاهد این مطلب است، داستان آن بازرگانى که به هند رفت و طوطى را گرفته در قفس کرد معروف است، با این که بسیار به او توجه داشت ولى طوطى از اسارت رنج مى‏برد و در نهایت با یاد گرفتن درسى که دوستان او توسط آن بازرگان به او تعلیم کردند، خود را به مردن زده و رها شد. چرا حیوان با تمام خطرات جنگل پذیراى آزادى در جنگل است، و حاضر به حبس نیست، چرا انسان و حتّى گیاهى از سلب آزادى رنجور شده و مى‏میرد؟
  21. آزادی وسیله شکوفایی - نکته مهم این است که شکوفائى استعدادهاى هر موجودى در مسیر تکامل، هرگز با حبس شدن او حاصل نمى‏شود پیمودن این مسیر بدون آزادى ممکن نیست. آزادى هدر دادن نیروها و سرمایه‏ها نیست، بلکه وسیله شکوفائى و بارور شدن استعدادها است. از این جا آزادى منطقى و معقول از غیر منطقى و نامعقول جدا مى‏شود، تفاوت آزادى اسلامى با آزادى غربى روشن مى‏گردد؛ آزادى در منطق عقل و اسلام عبارت از آزاد بودن براى پیمودن مسیر تکامل و به فعلیت رسیدن استعدادها و شکوفائى خلاقیت ها است، اما آزادى شهوات و اسیر شدن انسان در چنگال هواها و پستیها که مایه هدر رفتن آب حیات و عمر و نیروهاى انسان در باتلاق رذالتها و بیچارگى‏ها است، نه جنبه منطقى، نه عقلى و نه اسلامى دارد.
  22. حد و مرز آزادی شگسته شده - آزادى در دنیاى امروز چنان توسعه پیدا کرده که شامل برهنگى زنان، ایجاد بدترین مراکز فساد و روابط نامشروع، تجاوزها، تعدیها و اهانتها شده است، و کار را به جائى رسانده‏اند و محدوده آزادى را به حدّى گسترش داده‏اند که به قلم نویسنده هم حق داده‏اند که در راستاى وقاحتها و زشتیها هر چه مى‏خواهد بنویسد، به مقدسات میلیونها مردم توهین کند و مبارزه بر ضد آن را مبارزه با آزادى تفکّر و اندیشه و قلم مى‏پندارند، مبارزه با سلمان رشدى را مبارزه با آزادى مى‏دانند، در حالى که او نه تنها به مسلمانان بلکه به تمام جهانیان اهانت کرده، زیرا او به حضرت ابراهیم (علیه السلام) که پدر همه ادیان آسمانى است توهین کرده، ابراهیمى که مورد احترام تمامى پیروان ادیان آسمانى است.
  23. آزادی به قیمت نابودی ارزش ها - آنها نه تنها محکوم نکردند بلکه خود فیلمى به نام (آخرین وسوسه‏هاى مسیح) ساختند که خدا مى‏داند چه نسبتهاى نارواى ناموسى و غیرناموسى به این پیامبر الهى دادند، این چه آزادى است؟! آیا اگر چیزى به قیمت نابودى انسانیت و همه ارزش‏هاى وى تمام شود باز هم در محدوده آزادى است، آیا در محدوده اعلامیه حقوق بشر است که سازمان حقوق بشر حمایت از چنین آزادیهائى مى‏کند؟ جواب این سؤال را به هر آزاده‏اى وامى‏گذاریم که وجدان بهترین قاضى است.
  24. منطق آزادی درچهار چوبه منطقی باشد - این گونه آزادى، آزادى نیست، این نابودى ارزشها است، این پایمال کردن نیروهائى است که مى‏تواند در پشت سدّ اراده جمع شده و آینده‏ساز فرد و جامعه باشد، اگر انسان مسؤولیت دارد و اگر وسائل ترقى براى او فراهم شده، و اگر فلسفه آزادى تکامل است، باید آزادى او محدود در چهارچوبه‏اى منطقى باشد، و به بیان دیگر دو نوع آزادى داریم: حیوانى و انسانى.
  25. تجاوز به حقوق دیگران به اسم آزادی - آزادى حیوانات جنگل و درندگان غیر از آزادى انسان است، و اى کاش آزادى بعضى از این انسان نماها به اندازه حیوان بود، کدام حیوان درنده و وحشى تا وقتى گرسنه نشده به حقوق دیگران تجاوز کرده، و حقوق دیگران را پایمال کرده است! حیوان تا گرسنه نباشد دیگرى را طعمه خود قرار نمى‏دهد، تا به او ظلم  ى نشود حمله نکرده و از خود دفاع نمى‏کند؛ اما متأسفانه بسیار مى‏بینیم افراد و حکومتهائى را که چگونه فقط براى ارضاء شهوات نفسانى و حبّ جاه و مقام و قدرت‏طلبى و زورگوئى به حق دیگران تجاوز کرده، و چه بسا در کشورى کودتا مى‏کنند، چنانکه دیدیم آمریکا وقیحانه در میان دیدگان مردم جهان پاناما را اشغال نظامى کرده و حکومتى را سرنگون مى‏کند، آیا حقیقت آزادى و حرّیت همین است، آیا حرمت حریم آزادى این است؟! نه هرگز!
  26. انواع اسارت وبیماری به اسم آزادی - این آزادى غربى مشتمل بر انواع اسارتها است، شهوت را آزاد گذارده، و ثمره و محصولش فرزندان نامشروع، بیماریهاى آمیزشى خطرناک مثل سوزاک، سفلیس و بدتر از همه که بیمارى دنیاى صنعتى- شهوى، امروز باید نامید بیمارى ایذر است، بیمارى ناشى از روابط نامشروع، و کار به جائى رسید که ارمغان این آزادى قرن بیستم را دیدیم، و آن مشروعیت بخشیدن به اعمال زشت و پلید همجنسن‏بازان بود،
  27. روابط نامشروع به اسم آزادی - مدعیان آزادى بى‏شرمانه در مجلس قانون گذارى خود حق تشکیل خانواده به دو مرد را دادند، و اعلان کردند، چون این عمل رواج یافته و نمى‏توان این همه را از مزایاى خانواده محروم کرد، پس حق و مزایائى را که به یک زن و شوهر داده‏ایم، باید شامل این افراد (پست) هم بشود، و چه بى‏شرمانه آن روحانى نماى مسیحى (چنانکه در تلویزیون هم به نمایش گذاردند) خطبه عقد بین دو همجنسن‏باز را اجراء کرده!! آیا این دستورات و تعالیم حضرت مسیح (علیه السلام)    است آیا او مجوّز عملى است که به سبب آن قوم لوط هلاک شدند، آیا او برخلاف فطرت  و طبیعت اصیل انسانى حکم کرده است؟!
  28. آزادی در هفت‏ تیرکشى، چاقوزنى و آدمکشى و گانگسترى - آرى باید غرب بپذیرد که دستاورد آزادیش پرونده‏هاى قطور در محاکم‏ قضائى باشد، چگونه انسانى که نمى‏داند پدر او کیست شخصیت و اصالت پیدا کند، چگونه این حقارت را جبران کند، باید حقارت خود را با قلدرى، هفت‏تیرکشى، چاقوزنى و آدمکشى و گانگسترى بدست آورد، و باید به دادگاه کشیده شود، باید ذلت نفس را با خودکشى‏ها و محرومیتها جبران کند و ...
  29. آزادی در مسیر تکامل نه در مسیر کج شدن- چگونه این موجودى که نام خود را انسان مى‏گذارد، حق به خود مى‏دهد چنین کند، در حالى که در منزل خود چنین حقّى را به گیاه نمى‏دهد، یک درخت را باغبان در مقابل نور، هوا، آب و مواد غذائى قرار مى‏دهد، و حتى زمین را شخم زده و نرم مى‏کند تا ریشه آن آزادانه حرکت کند، و گیاه آزادانه رشد کند، اگر باغبان دید که درخت کج شده، یا از لب دیوار به خانه همسایه مى‏خزد یا با درختان دیگر درگیرى پیدا کرده سریعاً او را مهار مى‏کند، با چوبى آن را مستقیم مى‏کند و شاخ و برگ زیادى آن را مى‏زند،
  30. زبان حال درخت در کج شدن این است که من آزادم هر جا بروم و کج شوم، ولى باغبان منطقى، این آزادى را حق درخت نمى‏داند با چوبى او را راست مى‏کند و گوید آزادى تو در مسیر تکامل تو است، نه در مسیر کج شدن و انحراف، هر وقت بخواهى سرمایه‏هاى خود را در مسیر کج مصرف کنى جلوى تو را مى‏گیرم، و اگر راست نشدى تو را با ارّه متوقف مى‏کنم، گویا این مسئله به این واضحى براى دنیاى امروز حل نشده،
  31. ظلم  در حق آزادی فروگذار نگردید - به آنها گفته مى‏شود چرا شهوتها را رها کرده‏اید، گویند آزادى است، چرا ظلم   و ستم مى‏کنید گویند آزادى است و هزاران چرا، چرا را با کلمه زیبا و پرمفهموم آزادى جواب مى‏دهند، کلمه‏اى که اگر زبان داشت فریاد مى‏زد مرا هم به اسارت کشیدید، و از ظلم   در حق من هم فروگذار نکردید، این چه آزادى است که به قیمت فرو رفتن ملتى در منجلاب فساد است، مى‏گویند مسئله حجاب و آمیزش زن و مرد حلّ شد، با کدام الگو و معیار حل شد و با چه قیمتى؟!
  32. فریاد اسلام، فریاد آزادى است، همانگونه که نقل شده سرور آزادگان حضرت سید الشهداء (علیه السلام)    در زمین کربلا خطاب به لشکر عمرسعد فرمود: «ان لم یکن‏ لکم دین فکونوا احرارا فى دنیاکم»: «اگر دین هم ندارید و اعتقادى به مبدأ و معادى ندارید شما انسانید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید!»
  33. فقیردر فقر؛ ثروتمند در کفر ؛ بخیل در بخل رنج مى‏برد، - فکر نکنید فساد و تباهى و اسارتهاى نفسانى امروز پیدا شده که اولیاء خدا و ائمه (علیهم السلام) ما هم از این‏گونه امور در زمان خود مى‏نالیدند؛ مولى على (علیه السلام)    در خطبه 129 نهج‏البلاغه چنین مى‏فرماید: «هر جا به مردم مى‏خواهى نظر کن، آیا غیر از این مى‏بینى که فقیرى از فقر رنج مى‏برد، و شکیبائى ندارد، و از آنچه خدا به او داده راضى نیست، یا ثروتمندى که شکر نعمت به جا نیاورده، کفران نعمت مى‏کند، یا بخیلى که بخل به مال خدا میورزد یا متمرد و سرکشى که گویا گوش او براى شنیدن مواعظ الهى سنگین شده است»
  34. براى این مصیبت باید گفت - سپس مى‏فرماید: «کجایند نیکان و صالحان و آزادمردان و بخشندگان شما و کجایند مراعات کنندگان در کسب کارها و پاکان در کردارشان؟ آیا همگى کوچ نکردند، از این دنیاى پست و سراى‏ درد و رنجى که عیش‏ها را مى‏شکند و آیا شما افراد پست و کم‏مقدار جانشین آن بزرگواران نشدید، شما آنهائى هستید که لبها (و دهانها) نمى‏خواهند حتى شما را مذمّت کنند، یعنى آن قدر شما را خوار مى‏دانند که نمى‏خواهند ذکرى از شما شود حتى اگر مذمتى باشد (و براى این مصیبت باید گفت) إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» «ایْنَ خِیارُکم و صُلَحاؤُکم و أینَ احْرارُکم و سُمَحاؤکم! و ایْنَ المُتَوَرّعون فى مَکاسِبهم و المُتَنَزّهوُنَ فى مَذاهِبِهم؟ الیسَ قَد ظَعَنُوا جمیعاً عن هذِه الدنیا الدّنیّة و العاجلَةِ المنغّصَة؟ و هل خُلِقْتُم الّا فى حثالة لا تَلْتَقى بذَمهّم الشّفتان اسْتِصْغاراً لِقَدرهم و ذِهاباً عَن ذِکْرِهم؟ فانّا للّه و انّا الیه راجعون»:
  35. مسئله آزادى و حریت ؛ ریشه صفات اخلاقى - از این کلمات مولى (علیه السلام) به خوبى روشن مى‏شود که: مسئله آزادى و حریت که ریشه بسیارى از صفات اخلاقى است و این که آزادگان در قید و بند این دنیا نمى‏توانند بمانند و از این رو به سرعت در صدد کوچ کردن به دار آزادگى هستند، از ویژگى فرد آزاده عدم توجه به این دنیا است.
  36. آزادی عدم توجه به این دنیاست -  مولى على (علیه السلام) در جاى دیگر از نهج‏البلاغه مى‏فرماید:«الا حُرٌّ یَدَعُ هذه اللُماظةَ لِاهلها؟ انّه لَیسَ لَانْفُسِکم ثَمَنٌ الّا الجنّة فلا تَبیعُوها الّا بها»: «آیا آزاده‏اى نیست که این دنیائى را که مانند ته‏مانده طعامى در دهان است دور انداخته، براى اهلش واگذارد؟ همانا براى روانهاى شما بهائى جز بهشت نیست، پس آنها را به غیر بهشت نفروشید». آرى رهائى از دنیا و جلوات آن انسان حرّ مى‏طلبد.
  37. آزادی درخلاف مسیر فطرت - و نیز از کلام مولى على (علیه السلام)    واضح شد افرادى که نمى‏توانند در مسیر اخلاق انسانى سیر کنند، جانشینان ناخلفى براى احراراند که حتى لبها از ذکر و یاد آنها مضایقه دارند، کنایه از این که اینها برخلاف مسیر فطرت  خود شنا مى‏کنند، اینها برخلاف تکوین و آفرینش حرکت مى‏کنند، اینها کسانى هستند که شکوفه آزادى را به دست پژمردگى سپردند، اینها کسانى هستند که در آسمان حرّیت ستاره‏اى‏ ندارند، اینها کسانى هستند که سوسوى فطرت  را به خاموشى سپردند.
  38. خالق آزادى تکوینى به ما داده -  و در راستاى آن با تشریع خود آن آزادى را تداوم بخشید و از ما خواست تا تشریعاً آزادى در مسیر زندگى را تطبیق با آزادى تکوین و ابتداى خلقت کنیم، او آزادى را در جهت عبودیت و تکامل داد، یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ «اى بندگان مؤمن من، زمین من گسترده است هر جا مى‏خواهید بروید ولى در مسیر عبادت من، سرزمین من براى بر باد دادن نوامیس مردم و کشت و کشتار و فساد آزاد نیست!
  39. و چه زیبا وچه تماشائى است، عبودیتى که عین حریت است! چه تماشائى است «عبد» بودن براى آن مولى! چه عزّتى است بنده خدا بودن و چه فخرى است که او ارباب این بنده باشد « (الهى کِفى بى عزّا انْ أکونَ لک عبداً و کَفى بى فَخْراً انْ تکونَ لى ربّا» «این عزت و تاج سر براى‏ من بس که تو خداى منى و این افتخار براى من کافى است که من سر بر فرمان و عبد تو هستم».
  40. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 35
  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید