بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- تیتر موضوعی خطبه همام (متقین) را در نهج البلاغه (ح فرزاد) یا در نمایش پردازش اربعین حسینی
فهرست امیر المومنین متقین 36-2- قیافه پرهیزگاران «ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضى و ما بالقوم من مرض و یقول: قد خولطوا و قد خالطهم امر عظیم» ترجمه: بیننده وقتى به قیافه پرهیزگاران نظر مىکند، آنها را مریض مىپندارد، ولى هیچ مرضى در وجود آنها نیست و آن بیننده گوید: آنها دیوانه شدهاند، در حالى که اندیشهاى بس بزرگ آنان را به این وضع درآورده است.
- زندان در بدن های لاغر - از بس خوف بر پرهیزگاران مستولى شده و آنها را به عبادت کشانده،
- آنها توجه به ملأاعلى دارند، آنها زندان شدگان در این بدنهاى لاغرند، اگر این دیوانگى است،!
- درمنطق بیخردان، بىخردى است.-اعمال و رفتار این عاشقان در منطق دنیاپرستان به هیچ وجه
- مرحوم شیخ انصارى - یکى از خادمان حرم مطهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل کره بود
- و با زبان دزفولى با سوز و گداز مىگوید «آقاى من، مولایم، اى ابالحسن، یا امیرالمؤمنین،
- نکته : طریقیت و موضوعیت، قابل توجه اینکه در این فراز از خطبه، نحیف و لاغر بودن جسم
- حال اگر انسانى را دیدم که عاجز بود و چهار دست و پا راه مىرفت، یا اصلا راه نمىرفت
- عناوین صفات مشیر نه حقیقی - پس این صفات، از قیود و صفات غالبى است که شاید بتوان گفت
- شیعه شما هستیم -1- این صفات طریقت دارد 2- عنوان مشیر است 3- قید غالبى است.
- سیمای شیعه - حضرت جواب دادند: «صُفْر الوجوه مِن السَهَر، عَمْشُ العیون مِنَ البکاء حَدبُ الظهور من القیام خَمصُ البطون مِنَ الصیام ذَبْلُ الشفاه مِنَ الدعاء عَلَیهم غَبرةُ الخاشعین»:
- صفات حضرت یحیى (علیه السلام) -از کسانى که داراى این صفات بود، حضرت یحیى (علیه
- حضرت یحیى از انبیاء بنىاسرائیل بود که معاصر عیسى بن مریم (علیه السلام) بوده
- و چنانکه از روایات به دست مىآید، مانند امام حسین (علیه السلام) شش ماهه به دنیا آمد. او در
- نام حضرت یحیى (علیه السلام) 5 مرتبه در قرآن در سورههاى آلعمران، انعام، مریم و انبیاء آمده
- «یحیى» پسرخاله «عیسى» (علیه السلام)- از منابع اسلامى و مسیحى بدست مىآید که «یحیى»
- حضرت یحیى کتاب آسمانى ویژهاى نداشت و به تورات موسى (علیه السلام) عمل مىکرد،
- یحیى (علیه السلام) به نزد مادر آمده و پیراهن موئى و کلاه پشمى طلبید، مادر وى با پدرش
- خبر به زکریا (علیه السلام) رسید، حضرت زکریا (علیه السلام) به او گفت: چرا چنین مىکنى؟
- هرگاه حضرت زکریا (علیه السلام) مىخواست بنىاسرائیل را موعظه کند، به چپ و راست
- چون یحیى (علیه السلام) اینها را شنید، سر برداشت و فریاد برآورد: « وا غفلتاه»: چه بسیار
-
دشمن جان من است | عقل من و هوش من | |
کاش گشوده نبود | چشم من و گوش من | |
- در خواب به او ندا رسید اى یحیى، خانه بهتر از خانه من و همسایه بهتر از من مىطلبى،
- و عاقبت هم در راه خدا و خوف از او به شهادت رسید، در بعضى روایات دارد که: دختر برادر
- و پس از شهادت حضرت یحیى (علیه السلام)، سر او را در تشتى طلا گذارده و به آن زن هدیه
- در مورد احوال خائفین و سرگذشت (ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضى و ما بالقوم من مرض)
| چو پر بشکسته مرغى در کمندند | |
| بمیرد بى چنین دردى روانها | |
| ببخشا بر مس من کیمیا را |
| به رویش چشم دل بیدار گردان |
- سپس در ذیل (و قد خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم) گوید:
| توئى دیوانه او عقل جهانى | |
| که صرف العقل را خوانند مجنون | |
| که پیش شهوت نفسند مفتون | |
| به ملک دل امیر عقل و جان است | |
| به صحراى تحیر شادى عشق | |
- حکایت
| به زنجیرم فکنده، زلف دلدار | ||
| چو من خندان در این زنجیر بودى | ||
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 105 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم