نهج البلاغه – متقین 51- صبر در شدائد «و صبرا فى شدة»

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. نهج البلاغه – متقین 51- صبر در شدائد «و صبرا فى شدة»
  2. ترجمه: و (مى‏بينى براى هر يك از متقيان) صبر كردنى در سختى و شدت.  ***
  3. شرح: پرهيزگاران در برابر شدائد و انبوه مشكلات زندگى صبور و بردبارند و در شرائط سخت و دشوار از كوره درنمى‏روند و با اتكاء به نيروى لايزال الهى صبر و استقامت ورزيده و سرانجام به پيروزى نهائى نايل مى‏شوند.
  4. درباره صبر در فرازهاى قبل به طور مشروح بحث شد و گفته شد واژه صبر در اصل لغت به معنى حبس و نگهدارى است و سپس معانى جديدى گرفته است، قتل صبر، كشتن توأم با شكنجه را گويند كه طرف مقابل هيچ وسيله دفاعى ندارد، و اين بواسطه حبس كردن و در تحت فشار قرار دادن حاصل مى‏شود، انسان وقتى در مقابل شهوات و مشكلات مقاومت كرد و نفس را از تعرض آنها حبس كرد، در فرهنگ قرآن و روايات صبر و استقامت بر آن اطلاق شده است.
  5. مرحوم محمد نبىّ تويسركانى اين عالم بزرگوار و محقق جليل در كتاب ارزشمند خود «لئالى الاخبار» گويد: «معنى صبر حبس نفس است از زشتيهائى كه اشتها دارد و وادار كردن آن بر طاعات، و كاملترين فرد صبر بازداشتن نفس از بهره‏هاى نفسانى و شهوات حيوانيه مباحه است چه رسد باز داشتن نفس را از زشتيها و عدم متابعت آنها به طورى كه نفس مركوب آنها شود.
  6. بلكه مركوب او شوند همه             گر ز شهوت به صبر باز آيد
    1. تلخى صبر اگر گلوگير است             عاقبت خوشگوار خواهد بود
  7. و نيز گويد: حقيقت صبر جرعه جرعه خوردن غصه‏ها در مصائب و تحمل بلايا است، چنانكه در «مسكن الفواد» (شهيد ثانى) فرموده و نسبت به لغت داده است، «الصبر الحبس للنفس من الفزع من المكروه و الجزع عنه و انما يكون ذلك بمنع باطنه من الاضطراب و اعضائه من الحركات الغير المعتادة»
  8. و غايت صبر اين است كه فرقى بين نعمت و محنت (آنچه در مقابل نعمت است) نگذارد بلكه محنت را بر نعمت ترجيح دهد، زيرا علم به حسن عاقبت آن دارد.
  9. در بحث‏هاى قبل دباره اقسام سه‏گانه صبر (صبر در مصيبت، صبر در معصيت، صبر در عبادت‏) بطور مشروح سخن گفتيم كه ديگر به آنها نمى‏پردازيم.
  10. فرهنگ صبر در اسلام
  11. صبر در اسلام خود نوعى فرهنگ و دانش است، دانشى كه بايد آموخت، بايد در مواضع مختلف آن را تكرار كرد تا مثل هر صفتى براى انسان ملكه شود.
  12. لئالى الاخبار، جلد 1، صفحه 254 و 253- كتاب «مسكن الفواد عند فقد الا حبّه و الاولاد» از شهيد ثانى (ره) است (يعنى ساكن كردن دل در موقع فقدان و از دست دادن دوستان و فرزندان) گفته‏اند وجه اينكه اين كتاب را نوشت اين بود كه فرزندان زيادى از او وفات يافتند و فقط شيخ حسن صاحب معالم آن محقق شهير و عالم عامل باقى ماند ولى اعتماد و اطمينانى به زنده ماندن او نداشت وقتى شهيد ثانى به شهادت رسيد فرزند او 4 سال يا 7 سال داشت، رساله «مسكن الفواد» در سال (1342) هجرى در نجف اشرف به چاپ رسيد (الانوار النعمانية)، جلد 3، پاورقى صفحه 201).
  13. در قرآن و احاديث صبر بسيار مورد مدح و مجد قرار گرفته، و صابران متصّف به صفاتى شده‏اند. در قران بيش ازهفتاد مرتبه اين صفت پسنديده ذكر شده و نوزده مرتبه خطاب به خود پيامبر (صلى الله عليه و آله) شده كه صبر را پيشه خود سازد، و بسيارى از خيرات و درجات مبتنى بر صبر و ثمره آن شمرده شده است.
  14. براى نمونه، قرار دادن بنى‏اسرائيل را به عنوان پيشوا و هدايتگر به خاطر صبر دانسته است: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صبروا» و نيز فرموده: «وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صبروا»  و همچنين اجر صابران را بواسطه صبر آنها بى‏حساب قرار داده «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ  و غير اين آيات از آيات وارده در مورد صبر؛ و نيز در روايات بسيار مورد توجه قرار گرفته است:
  15. امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايند:
  16. «الصبر مِنَ الايمان بِمَنزَلة الرأسِ مِنَ الجَسَد فَاذا ذَهَبَ الرأسُ ذَهَبَ الجَسَد كَذلكَ اذا ذَهَبَ الصبر ذَهَبَ الايمان»
  17. «صبر نسبت به ايمان به منزله سر نسبت به بدن است، پس زمانى كه سر مى‏رود، بدن هم مى‏رود، همينطور وقتى صبر مى‏رود، ايمان هم مى‏رود».
  18. و نيز در روايتى ديگر آن حضرت فرمودند: «وقتى مؤمن داخل قبرش شد، نماز در طرف راست و زكات در طرف چپ او قرار گرفته و اعمال نيك او سايه‏بان او مى‏شود و صبر در گوشه‏اى قرار مى‏گيرد، وقتى دو ملك سؤال مى‏آيند صبر به نماز و روزه و اعمال نيك گويد: رفيق شما نزد شما است اگر عاجز شديد از يارى او من نزد او (يعنى بنده مؤمن) هستم».
  19. در حديث جالبى آن حضرت فرمودند: «ما صابريم و شيعه‏هاى ما صابرتر از ما هستند»، گفته شد چگونه صابرتر از شما هستند، فرمود: «زيرا ما صبر مى‏كنيم بر آنچه مى‏دانيم ولى شيعيان ما صبر مى‏كنند، بر آنچه نمى‏دانند».
  20. رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) نيز فرمودند: «الصبر نِصْفُ الايمان»
  21. «صبر نصف ايمان است». اگر سؤال كنى معنى نصف ايمان بودن صبر چيست؟ گويم غزالى در احياء العلوم خود دو وجه براى اين روايات ذكر كرده است:
  22. ايمان اطلاق بر تصديقات و اعمال مى‏شود، پس براى ايمان دو ركن است يكى يقين و ديگرى صبر، مراد از يقين، معارف قطعى است و مراد از صبر، عمل به مقتضاى يقين.
  23. و رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) اين دو را (يقين و صبر) را در روايتى جمع كرده و فرموده‏اند:
  24. «مِنْ اقلّ ما اوتيتُم اليقين و عَزيمةُ الصبر»: «از كمترين چيزهائى كه اعطا شده‏ايد يقين و صبر است».
  25. وجه دوم اين كه ايمان مشتمل است بر امورى كه نفع مى‏بخشد و بر امورى كه ضرر مى‏زند، مؤمن بايد اعمال نافع را انجام داده، و شكر گزارد، و اعمال مضرّ را ترك كرده، و صبر در مقابل ترك آنها كند، پس شكر در مقابل اعمال نافع و صبر در مقابل اعمال مضرّ است، پس شكر نصف ايمان است، و صبر نصف ديگر آن و به همين جهت يكى از صحابه گفت: «الايمان نصفان، نصف صبر و نصف شكر»: «ايمان دو نصف است، نصفى صبر و نصفى شكر».
  26. در اهميت صبر همين بس كه تمام اخلاق حميده به صبر برمى‏گردد، لكن براى اين صبر در هر موردى اسمى است، اگر صبر در برابر شهوت شكم و فرج باشد، عفت نامند و اگر در تحمل امر غير ملايمى و سختى باشد اسمهاى آن نزد مردم مختلف است، اگر در مصيبت باشد، صبر و ضد آن را جزع گويند، اگر در موقع بى‏نيازى و ثروتمند بودن باشد كه خود را نبازد، «ضبط نفس» گويند كه در مقابلش «بَطَر» است كه تكبر و خود را بزرگ شمردن باشد و اگر در جنگ باشد، شجاعت و ضدش «جُبن» است و اگر در فرو نشاندن غضب باشد، حلم و ضدش «سفه» و نوعى‏ نادانى است و اگر در برابر حوادث خير و شرّ روزگار باشد، سعه صدر و ضدش ناراحتى و ضيق صدر است، و اگر در مخفى كردن كلام باشد، كتمان سرّ است و اگر در برابر زياده‏خواهى و زياده بر زندگى معمولى باشد، زهد و ضدش حرص است و اگرصبر بر بهره‏هاى كم باشد، قناعت و ضدش، «شَره» و شدت ميل است.
  27. الایمان هو صبر- و بواسطه اشتمال صبر بر اين صفات وقتى از پيامبر (صلى الله عليه و آله) از ايمان سؤال كردند، حضرت فرمودند: «هو الصبر» زيرا صبر اكثر اعمال ايمان و عزيزترين اعمال آن است.
  28. فلسفه صبر- در مباحث قبل به اين بحث اشاره‏اى شد، و در ذيل اين فراز نيز به چهار نكته اشاره مى‏كنيم:
  29. تمام كارهاى مثبت با موانعى روبرور است، كار مثبت و مهم بدون مخالف نمى‏شود، آزادى، استقلال، ايمان، تقوى، تحصيل دانش، كسب، بدون مشكل نمى‏شود، اگر اهل صبر نيستى وارد ميدان نبايد بشوى، اگر با يكى دو مانع مى‏خواهى كنار روى اصلا از اول پا در اين مسير نگذار. يكى از بزرگان كه استاد استاد ما بود، و از مراجع محسوب مى‏شد يك نفر در مشكل مالى سختى گرفتار شده بود، و نامه تندى توأم با ناسزا به آقا نوشت و آخر نامه مشكل مالى خود را ذكر كرده بود، آقا نامه را خوانده بودند، و براى اين كه آن طرف خجالت نكشد، نامه را پشت كتابهاى كتابخانه خود انداخته بودند، و پيغام براى آن شخص داده بودند كه بيا مثل اينكه نامه براى من داده بودى، و من آن نامه را انداخته‏ام (مرادشان پشت كتابها بوده) چه‏ مشكل داريد، او آمده بود، و مشكل را مطرح كرده و گره كارش اصلاح شده بود، و آن عالم بزرگوار فرموده بود، او فكر كرد نامه‏اش را نخوانده‏ام ولى اين كار را كردم تا هم به او كمك شده باشد و هم ناراحت نباشد.
  30. پش ضامن اجراى تمام كارهاى خير صبر است، با صبر مى‏توان به اهداف عالى رسيد.
  31. باغبان گر پنج روزى صحبت گل بايدش             در كنار خار هجران صبر بلبل بايدش‏
  32. بلبل چون عاشق گل است، گاه بدنش هم از خارها خون‏آلود شود ولى نمى‏هراسد، تو هم بايد در كنار گلهاى روزگار از خارها نهراسى گرچه خون‏آلوده شوى.
  33. انسان تحت فشار انگيزه‏هاى درونى و بيرونى است؛ هميشه انگيزه‏ها و نيازهائى او را به طرف گناه مى‏كشاند، هواها و نيازها و خواهشهاى نشأت گرفته از شهوت از درون و محيطهاى فاسد و شيطان و دوستان ناباب و غيره از برون مزاحم و رهزن مسير تكامل و صلاح اويند، اگر نخواهد استقامت داشته باشد از كوره در مى‏رود، پس صبر عامل بازدارنده از گناه است.
  34. اصولا دنياى ما آميخته با حوادث تلخ و شيرين، كاميابى و ناكامى، شكست و پيروزى، نيش و نوش است. هر روز دوستان از دنيا مى‏روند و اگر از دنيا مأيوس شويم و در حادثه اول و دوم خود را ببازيم، مرده‏اى بيش نيستيم، انسان به اميد زنده است، آدم مأيوس در حساب مرده‏ها است. بايد در برابر همه حوادث صبر كرد، تا به جائى رسيد، اينكه در عرف مى‏گويند انشاء الله غم اول و آخرتان باشد، اين دعا نيست، اين نفرين است، يعنى اميدوارم انشاء الله اول از همه بميرى، زيرا مگر مى‏شود در اين دنيا مردن و از دست رفتن نباشد، اگر مى‏خواهى اين غمى كه الان بر تو وارده شده غم اول و آخر تو باشد، بايد ازدنیا اول از همه بروى تا غمى نبينى! پس صبر عامل اميدوارى است.
  35. علم و دانش آموزى ثمره صبر است، از آيات قرآن نيز چنين استفاده مى‏شود در آيه 33 شورى بعد از اينكه خداوند از نشانه‏هاى خود خبر مى‏دهد مى‏فرمايد: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ* «همانا در آنها نشانه‏هائى است براى هر صبر كننده و شكرگزارى».
  36. اسرار آفرينش، آيات خداوند است و علم به آنها نياز به صبر دارد، آن هم صبر بسيار، زيرا ( «صبّار» صيغه مبالغه است) كشف آثار هستى و عبرت گرفتن از آنها نياز به صبر دارد. يكى از دانشمندان خارجى 20 سال زحمت مى‏كشد، تا كتاب مورچگان بنويسد كه يك عالم توحيد است.
  37. درباره نيوتن گفته‏اند وقتى سيب از درخت به زمين افتاد، تا وقتى كه علم به نيروى جاذبه زمين پيدا كرد، مدت 5 سال طول كشيد، يعنى درباره همين حادثه ساده 5 سال با صبر و حوصله مطالعه كرد!
  38. براى يادگيرى صبر و استقامت، شرح حال علماء بايد مطالعه شود، چه علماى مذهبى و چه غيرمذهبى، هر كس به جائى رسيد چه در مسير توحيد و چه در غير اين مسير، بدون صبر نرسيد، اميدوارم خداوند ما را در علم آموزى در مسير خود صبّار و شكور قرار دهد.
  39. الهى در ذيل اين فراز (و صبرا فى شدة) چنين گويد:

         هم آنان را ز تسليم و توكّل             به هر سختى بود صبر و تحمّل‏

             چه سختى ها كه گيتى در پى انگيخت             چو نيروى صبورى ديد بگريخت‏

             بيابان جهان پرخار و خاشاك             صبورى بر مثال رخش چالاك‏

             چو رخش صبر باشد نرم رفتار             گذارد پا به نرمى بر سر خار

             جهان صحرا و سختيها سبك باد             صبورى همچو كوه سخت بنياد

             شكيبائى گزين چون پارسا مرد             صبورى كن چو پيش آيد غم و درد

             شكيبائى ظفر بخشد سرانجام             نيابد بى صبورى هيچ كس كام‏

             چو سختى روى آرد مرد هوشيار             به پاى صبر بشتابد پى كار

             به جانش صبر او آرام بخشد             فلاحش دست گيرد كام بخشد

             نگردد تنگدل در هيچ سختى             بر آرد شاخ صبرش نيك بختى

  1.  اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏2، ص: 201***
  2.   درباره صبر مى‏توانيد به كتاب لئالى الاخبار، جلد 1، صفحه 253 به بعد مراجعه كنيد ..

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید