امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین – 76- در ميان غافلان از ذاكران است‏..77- و در ميان ذاكران از غافلان نيست‏

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین –
  4. 76- در ميان غافلان از ذاكران است‏..77- و در ميان ذاكران از غافلان نيست‏
  5. «ان كان فى الغافلين كتب فى الذاكرين و ان كان فى الذاكرين لم يكتب من الغافلين»
  6. ترجمه‏: پرهيزگار اگر در بين غافلان و اهل غفلت باشد، از ذاكران محسوب مى‏گردد و اگر در ميان ذاكران باشد از غافلان محسوب نمى‏شود.***
  7. شرح: مرحوم خوئى در شرح خود مى‏گويد: شارح معتزلى (ابن ابى الحديد) و ابن ميثم بحرانى و غير اين دو در شرح فراز اول گفته‏اند اگر فرد متقى با غافلان از ذكر خدا و در مجلس آنها باشد، در زمره ذاكرين و اهل توجه نوشته مى‏شود، زيرا گرچه با زبان ذكر خدا نگويد ولى با قلب متوجه او هست و قلبش به ياد او مى‏تپد.
  8. سپس ادامه مى‏دهد: ولى اظهر نزد من اين است كه مراد و غرض از اين فراز، تداوم ذكر پرهيزگار است يعنى با اينكه بين اهل غفلت و در مجلس آنها است، مانند آنها غافل از ياد الهى نيست و مداومت بر ذكر دارد، زيرا آگاه است كه ذكر در ميان‏ اهل غفلت موجب زياد شدن پاداش است. سپس در تأييد نظر خود چهار روايت نقل مى‏كند:
  9. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «الذّاكِرُ لِلّه عَزّوجلَّ فِى الغافلين كالمُقاتِلِ فى المُحارِبين»: «ذاكر خداوند عزوجل در ميان غافلان مثل جهادگر در راه خدا در بين جنگجويان است».
  10. در حديثى ديگر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «ياد كننده و ذاكر خداوند در ميان اهل غفلت مثل جنگ كننده در راه خدا در ميان فرار كنندگان است و جنگ كننده در ميان آنها براى او بهشت است». رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) به ابوذر نيز شبيه اين را فرمودند كه: «اى اباذر ذاكر خداوند در ميان اهل غفلت مثل مجاهد در راه خداوند در ميان فرار كنندگان است».
  11. در روايتى ديگر رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «كسى كه در بازار با خلوص ياد خداوندوند كند، در موقعى كه مردم غافل هستند، و مشغول به اجناس دنيوى در بازار هستند، خداوند براى او هزار حسنه مى‏نويسد و خداوند او را در قيامت مى‏آمرزد، آمرزيدنى كه بر قلب بشرى خطور نكرده است».
  12. و در فراز دوم مولى مى‏فرمايند: اگر در ذاكرين باشند جزو غافلان نام آنها نوشته نمى‏شود، زيرا وقتى با غافلان در زمره آنها نوشته نشدند به طريق اولى با ذاكرين كه باشند در زمره غافلان نوشته نمى‏شوند، آنها اگر با زبان در ميان غافلان ذاكر نبودند، در ميان ذاكرين و با آنها با زبان هم ذاكرند.
  13. و ممكن است اين فراز اشاره به خلوص پرهيزگاران باشد، كه در ميان ديگر ذاكرين بواسطه درجه خلوصشان همچون ستاره مى‏درخشند و در زمره غافلان نامشان ثبت نمى‏گردد و طورى حضور قلب دارند كه گويا ديگر ذاكران در برابر مقام اينها غافل محسوب مى‏شوند.
  14. خداوند درباره منافقين مى‏فرمايد: منافقان با خداوند خدعه مى‏كنند و او هم‏ با خدعه پاداششان دهد و هنگامى كه‏

به نماز مى‏ايستند، با حالت كسالت مى‏ايستند و براى مردم ريا مى‏كنند و ذكر خدا نمى‏كنند، مگر كم‏ يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذكرونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا

  1. بعضى از مفسرين گفته‏اند: خداوند ذكر آنها را قليل شمرده، زيرا خداوند سبحان ذكر آنها را قبول نمى‏كند و هر چه را خداوند ردّ كند، آن قليل است، ذكر بايد با خلوص باشد وگرنه انسان رياكار مشرك است،
  2. مرحوم خوئى روايتى را آورده كه امام صادق (عليه السلام) از پدرانشان نقل مى‏كنند كه از رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) سؤال شده درباره اينكه نجات در روز قيامت در چيست؟ فرمودند در اينكه خدعه نكنند خداوند را، كه با آنها خدعه مى‏كند ... گفته شد: چگونه با خدا خدعه و نيرنگ مى‏شود، فرمود به اينكه عمل مى‏كند بر طبق امر خداوند و غير او را با اين عمل اراده مى‏كند و براى خدا انجام نمى‏دهد،
  3. پس از ريا بپرهيزيد، زيرا شرك به خدا است، رياكننده روز قيامت با چهار نام خوانده مى‏شود. اى كافر، اى فاجر، اى غادر (نيرنگ زننده و حيله كننده) اى خاسر (زيانكار) عمل تو نابود شد و اجر و پاداش تو باطل گشت و براى تو امروز بهره‏اى نيست؛ از كسى اجر خود را بگير كه براى او عمل كردى.
  4. ذاكرِ ريائى نه اينكه نامش در دفتر غافلان است بلكه در دفتر محرومان و زيانكاران است و خداوند ما را از شر ريا مصون دارد.
  5. آرى از صفات پرهيزگاران اين است كه در ميان غافلين نيز در ياد خداوند هستند و در ميان افراد خواب بيدارند. بسيارى را مى‏بينيم كه براى توجيه كار باطل خود مى‏گويند، نمى‏شود در ميان بى نمازها نمازخوان بود، نمى‏شود
  6. در ميان افراد «متمدن و امروزى»، «امّل» بود، چگونه مى‏شود در جائى كه پر از فساد است آلوده نباشم چطور در خانواده‏اى كه پدر و مادرم بى‏نماز و غيرمقيد به شريعت هستند، صالح و با تربيت باشم، چطور در جامعه‏اى كه پر از نيرنگ و حيله و كلاه سر مردم گذاردن است‏
  7. من سالم باشم، چطور در بازارى كه غِش در معامله و دروغ رواج دارد من از اين كارها نكنم؟!
  8. آرى عزيزم! مى‏شود؛ پرهيزگاران چنين كردند و شد، نه امّل شدند و نه فاسد و نه نيرنگ زن، آنها نمى‏گويند «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو» بلكه به قول آن شاعر «همرنگى تو مايه رسوائى توست».
  9. گرچه محيط و عوامل اجتماعى مؤثر است ولى علت تامه براى انحراف نيست، و اينها عذرى نيست كه در روز محشر مورد پذيرش قرار گيرد، آرى در هر لحظه مى‏توان به ياد خداوند بود و چنان كرد كه غافلان نيز متذكر شوند، چرا من تحت تأثير آنها قرار گيرم، آنها تحت تأثير من باشند، چرا آنها بر باطل خود اين قدر استقامت كنند و من بر حق خود استقامت نكنم!
  10. به ياد خداوند باش و غفلت مَوَرز كه خداوند فرمود: وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذكر الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ‏: «كسى كه از ياد خداوندوند رحمان روى گردان شد، براى او شيطانى مى‏گماريم كه همواره قرين او باشد».
  11. براى ذكر سه مرحله گفته‏اند: 1- با زبان، كه زبان دائماً مشغول به اوراد و اذكار شرعى باشد، تا هر آن، غفلت را از خود دور كند. 2- با قلب- باتوجه و ذكر قلبى كه در اثر تكرار و تداوم ذكر زبانى نيز حاصل مى‏شود، دل به ياد الطاف و نعمت و نقمت خدا مى‏افتد و مواظب و مراقب است تا دلش نلغزد. 3- با عمل، كه عمل او عملى است براى خدا و هر كس ببيند متذكر خداوند مى‏گردد.
  12. در سفارشاتى كه رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) به مولى على (عليه السلام) فرمودند، آمده: يا على سه چيز است كه اين امّت طاقت انجام آن را ندارند: 1- مواسات و برادرى. 2- انصاف و حق دادن از صميم قلب به مردم. 3- ذكر خداوند در هر حالى و ذكر تنها سبحان اللّه الحمدللّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اكبر نيست، بلكه اين است كه به حرامى از حرامهاى‏ الهى برخورد كند و از خداوند عزوجل بترسد و تركش كند.
  13. عوامل تذكر: دقت در حوادث سخت روزگار و مصائب روزمره افراد و مشاهده آثار گذشتگان و سرزمينهاى بلا ديده و ويرانه‏هاى آنها و اشياء باقيمانده در موزه‏ها موجب ازدياد ذكر و رفع غفلت است، تأمل در كلام مولى كه فرمودند: «ما رَأَيْتُ شَيئاً الّا وَ رأيتُ اللّه قَبْلَه وَ بَعْدَه وَ مَعَه؛«چيزى را نديدم مگر اينكه خدا را قبل و بعد و با او ديدم» به انسان درس تذكر مى‏دهد، ببينيم هر چيزى خالقى و حافظى و نگه دارنده‏اى دارد كه پس از نابودى آن باقى است.
  14. چرا اين همه به مسئله ذكر اهميت داده شده است، فلسفه آن چيست؟ دو نكته را اجمالا در جواب اين سؤال مى‏توان گفت: 1- عالم دنيا طبيعتش غفلت‏زا است،
  15. لذا از پيامبر (صلى الله عليه و آله) نقل شده، كه روزى هفتاد مرتبه استغفار مى‏فرمود، زيرا طبيعت پرداختن به اين عالم مادى موجب گرايش و توجه به ماده است موجب وابستگى و دلبستگى به عالم فانى است و موجب روى گرداندن از عالم باقى است، دست به هر كارى بزنيم ما را به خود مشغول مى‏كند،
  16. خانه ساختن، كسب و كار، نوشتن، بذر افشاندن، مطالعه كردن، با ديگرى سخن گفتن همه و همه عاملى براى توجه به امرى دنيوى است، كه بايد در هر كارى متوجه خدا بود، در محضر بزرگ خطا كردن موجب شرمسارى است، بايد به ياد دادگاه او و محاسبه مثقال ذره باشيم، اين توجه در اين عالم آثار بسيارى، چون آثارى تربيتى، اخلاقى، اجتماعى و سازندگى دارد.
  17. ذكر و ياد محبوب، محبت آفرين است، هر چه بيشتر دوستم را ياد كنم، محبت او در اعماق دل من عميق‏تر مى‏شود، هر چه از خدا بيشتر ياد كنم، حبّ او در قلبم ريشه دارتر مى‏شود تا جائى كه وابستگى به او پيراستگى از همه چيز است و مسلماً دوستى و عشق به محبوب مانع از خطائى است كه موجب ناراحتى او مى‏گردد چه رسد به خطا در حضور و محضر اواين همه خصوصيات براى ذكر، مسلماً تنها ذكر لفظى و لقلقه زبان نيست، بلكه بايد قلب و عمل را نيز متوجه ياد خداوند كرد، بايد اطاعت مولى و ترك محرمات را در همه حال مراعات كرد.
  18. اصبغ بن نباته گفت، اميرالمؤمنين على (عليه السلام) فرمود: «الذكر ذكران: ذكر اللّه عند ما حرم الله عزَّوَجَلَّ عِند المُصيبة وَ افْضَلُ مِن ذلِكَ ذكر اللّهَ عَلَيك فيكونُ حاجِزاً»: «ذكر دو نوع ذكر است: ذكر و ياد خداوندوند عزوجل در مصيبت، و افضل از آن ذكر خداوند است نزد آنچه خداوند بر تو حرام كرده است، پس آن ذكر و ياد، مانعى براى ارتكاب حرام است».
  19. حسن بصرى در حديثى گويد: اميرالمؤمنين (عليه السلام) روزى وارد بازار بصره شدند و مردم را مشغول خريد و فروش ديدند، از ديدن آن وضع به شدت گريه كردند، سپس فرمودند: اى بندگان دنيا و عمله‏هاى دنياپرستان، اگر روز را به خريد و فروش‏ و قسم خوردن و معاهده (در امر معاش) مشغوليد و در شب در رختخواب خود استراحت مى‏كنيد و در خلال اين امور از آخرت غافل هستيد، پس چه زمانى براى آخرت زاد و توشه برمى‏داريد، و چه وقتى در مورد معاد تفكّر مى‏كنيد؟
  20. مولى على (عليه السلام) مى‏فرمايند : «مَن غَفَل غَرَّته الامانِى وَ اخَذَتْهُ الحسرةُ اذا انكشَفَ الغِطا وَ بَدالَهُ من اللّه مالَم يَكُنْ يَحْتَسِب»: «انسان غافل، آرزوهايش او را مغرور مى‏كند و ندامت او را فرا مى‏گيرد وقتى كه روز قيامت آشكار شد و پرده‏ها كنار رفت براى او از طرف خداوند ظاهر مى‏شود آنچه كه به حساب نمى‏آورد» (چيزهائى در پرونده او نوشته شده كه فكر نمى‏كرد در پرونده او ثبت باشد) اگر مى‏خواهيد بدانيد در ياد خداوند هستيد و يا از آن غافليد،
  21. پيامبر (صلى الله عليه و آله) چهارعلامت براى غافل فرمودند: يكى كوردلى، دوم اشتباه كارى و سهو، سوم بازيگرى و مشغول به امورات باطل و چهارم فراموشى از حق. 
  22. شيخ (ابوسعيد ابى الخير) را گفتند كه فلان كس بر روى آب مى‏رود گفت سهل است بَزَغى (وَزغى و قورباغه‏اى) و صعوه‏اى (گنجشك‏ و هر پرنده‏اى شبيه آن) نيز بر روى آن مى‏بِرَوَد گفتند كه فلان كس در هوا مى‏پرد گفت زغنى (پرنده‏اى كوچكتر از كلاغ)و مگسى نيز در هوا بپرد گفتند فلان كس در يك لحظه از شهرى به شهرى مى‏بِرَود شيخ گفت: شيطان نيز در يك نفس از مشرق به مغرب مى‏شود، اين‏ چنين چيزها بس قيمتى نيست مرد آن بُوَد كه در ميان خلق بنشيند و برخيزد و بِخُسبد و با خلق داد و ستد كند و با خلق درآميزد و يك لحظه از خداى غافل نباشد.
  23. شاعرى در مورد عدم غفلت چنين سروده است:

آن بنا كز عمل خير، يكى كاخ بلند

 

و آن بنا كز عمل زشت، يكى غار بلاست‏

نفس را با همه بيمى كه مرگش باشد

 

آرزوهاى درازيست كه خبط است و خطاست‏

  1. كار ما چيدن و آئين فلك بر چيدن‏
 

عمر، وا كردن و پيچيدن طومار قضاست‏

خانه ما شود آخر، به خدا لانه جغد

 

سهم ميراث خور است آنچه كه در خانه ماست‏

 

  1. بنده خاص خدا، زندگيش در رنج است‏
 

بهر او، جام شراب اجلش جام شفاست‏

شب كه سر مى‏نهد آشفته به بالين، گوئى‏

 

صبح فرداست، كه غوغاى قيامت برپاست‏

  1. ترسَمَت فرصت توفيق به فردا ندهند
 

بارى، امروز كن آن توبه كه طوق فرداست‏

در سكوت ابدى وحشت گورستان بين‏

 

گوئى از هر طرفش ناله و فرياد به پاست‏

كه هَلّا، روى زمين پاى به غفلت ننهيد

 

كه سر پادشهان زير كف پاى شماست

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید