امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین – 78- 80- 3-  سه صفت پسنديده از صفات پرهيزگاران‏

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین –

78- 80-  3- سه صفت پسنديده از صفات پرهيزگاران«يعفوا عمن ظلمه و يعطى من حرمه و يصل من قطع ه»

  1. مُيسّرى گويد امام صادق (عليه السلام) به من فرمودند: «چندين  مرتبه اجل تو رسيده است و هر مرتبه خداوند بواسطه صله رحم تو و نيكى به نزديكانت آن را به تأخير انداخته است».
  2. بعضى فكر مى‏كنند رحِم وخويش كه قطع  ارتباط با آن اين قدر نكوهيده شده پدر و مادر و برادر و خواهر است خير اين چنين نيست مرحوم نراقى در جامع السعادات مى‏گويد: «مراد از رَحمى كه قطع  ارتباط با آن حرام و ارتباط با آن واجب است و اگر چيزى به او بخشيدى نمى‏توانى در آن رجوع كنى و پس گيرى، تمام افرادى هستند كه از طريق نَسَبى با تو آشنا هستند. گرچه نسبت آنها دور باشد و ازدواج با آنها جائز باشد (نه فقط برادر و خواهر كه ازدواج با آنها حرام است)
  3. و مراد به قطع  ارتباط اين است كه با قول و فعل او را اذيت كنى، يا سختى و مشكلى در زندگى دارند و تو از كمك به آنها امتناع كنى، يا بتوانى دفع ظلمى از آنها كنى ولى نكنى ... و آنچه مقابل اينها است از كمك و يارى با زبان و دست و پا و وِجهه اگر انجام دهى صِله و ارتباط است (كه ممدوح است)».
  4. پس طبق نظر اين عالم بزرگوار تمام خويشاوندان نَسَبى اعم از برادر و خواهر و پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و هر چه بالاتر روى مثل جد و جده و برادرزاده و خواهرزاده و عمه و خاله و دائى و عمو و فرزندان و نوه‏ها و نتيجه‏هاى اينها همه رَحِم محسوب مى‏شوند، بله خويشاوندان سببى كه از طريق ازدواجها بوجود مى‏آيند، مثل عروس و داماد و پدر و مادر آنها و خويشاوندان آنها اگر خويشاوندى نسبى نداشته باشند رَحِم محسوب نمى‏شوند ولى باز ارتباط با آنها از ويژگيها و خصائص اهل ايمان و تقوى است و بسيار ضرورى است.
  5. او روايات ائمه (عليهم السلام) را شنيده است كه فرمودند: حقّ خويشاوندى و رَحِم را هيچ چيزى از بين نمى‏برد ابى‏بصير مى‏گويد از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم، مردى از خويشاوندان و نزديكانش كه عارف به حق و اسلام حقيقى نيستند آيا مى‏تواند كناره بگيرد، حضرت فرمودند: «لا ينبغى لَهُ انْ يصرمَه»؛ «هرگز جائز نيست قطع  رابطه كند» جهم بن حميد گفت، به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم كه خويشاوندانى دارم، كه همفكر من نيستند يعنى مسلمان‏ نمى‏باشند آيا حقى بر من دارند؟ فرمودند: بله حقّ رَحِم و خويشاوندى را چيزى قطع  نمى‏كند و اگر مثل تو مسلمان بودند، دو حق داشتند: « حقّ الرَّحِم و حق الاسلام»: «حق خويشاوندى و حق اسلام».
  6. مردى به خدمت نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) آمد و گفت: يا رسول اللّه (صلى الله عليه و آله)، من داراى اهلى و خويشاوندانى هستم و آنها مرا اذيت مى‏كنند، و قصد كرده‏ام آنها را ترك گويم، حضرت فرمودند: «اذَنْ يرفَضُكم اللّه جميعا»: «در اين موقع خداوند همه شما را ترك مى‏كند و دست رحمتش را از سر همه شما برمى‏دارد»،
  7. سؤال كرد پس چه كنم؟ فرمودند: «تُعطى مَن حرمَك و تَصل مَنْ قطع ك و تَعفوا عمّن ظلمك فاذا فَعَلَتَ ذلك كان اللّه عزَّوَجلَّ عَلَيهم ظَهيرا»: «به كسى كه تو را محروم كرد احسان كن و كسى كه ارتباطش را با تو قطع  كرد تو با او ارتباط برقرار نما و از خطاى كسى كه به تو ظلم كرد درگذر، اگر چنين كردى، خداوند عزوجل ياور تو بر ضد آنها مى‏شود».
  8. رسول گرامى (صلى الله عليه و آله) در روايتى ديگر كه امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كنند فرمودند:  «لا تَقطع  رَحِمَك و ان قطع تْك»: «قطع  ارتباط با ارحام خود مكن گرچه آنها با تو قطع  ارتباط كردند!»
  9. ابى‏ذر گفت پيامبر (صلى الله عليه و آله) سفارش به من كردند: «ان اصِلَ رحمى و انْ ادبَرِت»: «ارتباط با ارحام خود داشته باشم، گرچه آنها به من پشت كردند».
  10. خداوند نيز در قرآن كسانى را كه قطع  رحم كرده‏اند و مى‏كنند لعنت فرستاده و جايگاهشان را دوزخ معرفى كرده‏

است: «وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقطع ونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»: «و آنها كه عهد الهى را پس از محكم كردن مى‏شكنند و پيوندهائى را كه خداوند دستور برقرارى آن را داده، قطع  مى‏كنند و در روى زمين فساد مى‏نمايند، لعنت براى آنهاست و براى آنها بدخانه و سرائى است».در سوره بقره شبيه اين آيه را دارد و در آخر مى‏فرمايد آنها از زيانكارانند «أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏»

  1. در مورد صاحبان خرد خداوند مى‏فرمايد: «يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»: «پيوندهائى را كه خدا به آنها امر كرده برقرار مى‏دارند»،در ذيل اين آيه از امام صادق (عليه السلام) سؤال شد فرمودند قرابتك؛ منظور خويشاوندان تو است.
  2. در سوره محمد (صلى الله عليه وآله) نيز خداوند مى‏فرمايد: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقطع وا أَرْحامَكُمْ* أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُمْ»: «اگر به دستورات الهى پشت كرديد، آيا جز اين انتظار مى‏رود كه در زمين فساد كنيد و قطع  رحم نمائيد* آنها كسانى هستند كه خداوند لعنت كرده، گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور كرده است».
  3. در روايتى از امام سجاد (عليه السلام) مى‏خوانيم كه به فرزندشان امام باقر (عليه السلام) فرمودند

: «ايّاك و مصاحبة القاطع لِرَحمة فَانّى‏ وجَدتُه ملعوناً فى كتاب الله عزوجل فى ثلاث مواضع: قال اللّه عزوجل فهل عَسَيْتُم ...»: «از مصاحبت با قطع  كننده رَحمش بپرهيز، زيرا او در قرآن خداوند عزوجل در سه موضع ملعون و دور از رحمت الهى يافتم ...»يكى همين آيه فوق را فرمودند و دو آيه ديگر را يكى آيه 25 سوره رعد كه‏ صريحاً لعنت شده و يكى آيه 27 سوره بقره كه كنايتاً شده ذكر فرمودند. (و هر دو را ما قبلا ذكر كرديم).

  1. بعضى از اين روايات گرچه در مورد ارحام و بستگان نزديك بود، ولى بعضى ديگر از روايات و آيات عنوانى اعم داشتند و از انسانها خواسته بود كه پيوندها را نگسليد، گرچه طرف مقابل چنين كند.
  2. بعضى را مى‏بينيم همسايه ديوار به ديوار هستند ولى سال به سال رفت و آمد نمى‏كنند بلكه اگر يكديگر را نيز ببينند به هم حتى سلامى نمى‏كنند، در حالى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «حُرْمَة الجارِ عَلى الجارِ كَحِرمَةِ أمّة»: «حرمت و احترام همسايه بر همسايه مانند احترام مادر است». همانگونه كه بايد به او احترام گذارى و نيز بين مهاجرين و انصار نوشتند: «الجار كالنفس»: «همسايه مثل نَفْس خود انسان است».
  3. و در روايتى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) همسايه‏ها را سه قسمت كردند: يكى آنها كه سه حق دارند: حق همسايگى و حق اسلام و حق خويشاوندى، دوم آنها كه دو حق دارند: حق اسلام و حق همسايگى، و سوم آنكه يك حق دارد، و آن كافر است كه فقط حق همسايگى دارد،پيامبر (صلى الله عليه و آله)
  4. حتى براى كافر نيز حق همسايگى قائل شده كه بايد مراعات شود گرچه او از شما ببرد، مگر پيامبر (صلى الله عليه و آله) به سراغ آن يهودى كه خاكستر بر سر حضرت مى‏ريخت، نرفتند و چه بسا آنها با اين مراودات و رفت و آمدها و اينگونه اخلاق مسلمان شوند.
  5. و بالاتر از همسايه چه بسا دو برادر و دو خويش كه رَحِم محسوب مى‏شوند، سال به سال به سراغ هم نمى‏روند از بعضى سؤال مى‏كنى چرا با برادر يا خواهر و حتى پدر و مادرت رفت و آمد نمى‏كنى؟ مى‏گويد آنها با من قهر هستند من هم قهركرده‏ام.
  6. اصلا كلمه قهر با وجود انسان و دستگاه آفرينش كلمه نامأنوسى است، روح انسانى با دوستى و صميميت آشنائى دارد، با ميل به ديگران و پيوند با آنها و زندگى غيرفردى هماهنگ است، انسان ميل به زندگى اجتماعى دارد و مى‏خواهد با هر موجودى انْس بگيرد، قهر كردن خلاف اين طبيعت و سرشت انسانى است. كلمه نامأنوسى در كتاب تكوين و خلقت انسان است، رابطه با برادران و خواهران دين ى نوعى رابطه با خالق آنها است، چنانكه كمك به آنها و توجه و محبت به آنها، محبت ورزيدن بهخداوند آنها است آيا دوست نمى داريد دوست خداوند باشيد قهر كردن و دورى و قطع  رابطه با مردم، قهر خداوندى و دورى از رحمت او را به همراه دارد، دورى از مخلوق دورى از اسم خدا است زيرا هر مخلوقى كلمه و اسمى و نشانه‏اى از او است و جلوه‏اى از جلوات او است.
  7. چه بسيار كارها كه با ارتباط و همبستگى با افراد اصلاح مى‏شود و چه بسيار مشكلات كه با مساعى آنها حل مى‏شود و چه بسيار مشكلات كه با دورى از افراد و گسستن از آنها به وجود مى‏آيد، مضاعف مى‏شود.
  8. چرا بايد حكومت صفا و صميميت از بين دو برادر دين ى رخت بربندد، و قيچى قهر و غضب،،، علقه و ارتباط آن دو را قطع  كند، چه بدى از صفا ديديم كه به بى صفائى روى آورديم، اگر كسى نيز به بى‏صفائى روى آورد تو سعى كن يكطرفه صفاد دهى تا نظر طرف مقابل را برگردانى، اگر كسى قطع  ارتباط با تو كرد سعى كن قطع  نكنى، تو پيشقدم شو براى وصل و آشتى و فكر نكن سبك و كم قدر مى‏شوى، اين تجربه در جامعه به اثبات رسيده كه هر كه در اين امور پيشقدم شود، محبوب‏تر است، هم نزد خداوند به مقتضاى روايات و هم نزد مردم به حكم تجربه، مردم با چشمى ديگر به او مى‏نگرند و براى او احترامى ديگر قائلند.
  9. گاهى مى‏گوئى برو رابطه برقرار كن و مگذار دوستى چند ساله و خويشى تو از بين برود، مى‏گويد: «دورى و دوستى» اين حرف همه جا صحيح نيست بلكه «نزديكى و دوستى» در بعضى مواقع شعارى زيباتر و نزديكتر به شعور است.
  10. قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ علیه السلام- من عشق فكتم و عف‏ و صبر فمات مات شهيدا و دخل الجنة شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 233
  11. اى خدايى كه حتى به كسانى كه از تو نخواسته‏اند و حتى تو را نمى‏شناسند از روى لطف عطا مى‏كنى! «يا مَن يعطى‏ مَن لم يسأله و مَن لم يعرفه تحنّناً منه و رحمة»
  12. ببخش تا خدا هم تورا ببخشد - يك وقت دو تا برادر، دو تا دوست كه با هم قهر هستند قرآن مى‏گويد: «فَأَصْلِحُوا» اصلاح كنيد، يك افطارى درست كن، با هم بيايند و آن‏ها را آشتى بده. از هم بگذريد، حالا ظلم هم شده است بگذريد.
  13. حالا يك جايى كم و زياد شده است، برخورد شد، توهين شد، بگو: خدايا العفو، العفو، خدايا مرا ببخش مرا ببخش، خدا مى‏گويد: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» (نور/ 22)
  14. خودتان اول همديگر را ببخشيد، اگر مى‏خواهيد خدا شما را ببخشد، خودتان همديگر را ببخشيد، خودتان همديگر را ببخشيد، تا خدا هم شما را ببخشد. چون اصولًا لطف خدا سر نخ آن دست ماست. يعنى خود شما وقتى دلت به رحم آمد، خدا نيز لطف مى‏كند.
  15. اميرالمؤمنين (علیه السلام) مىفرمايد: «أَفْضِلْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيرَهُ» (إرشاد مفيد، ج 1، ص 303) به هر كس ببخشى امير او مى‏شوى، رئيس او مى‏شوى. اگر از مردم نخواهى، مثل مردم مى‏شوى و اگر دستت را پهلوى آن‏ها دراز كنى، اسير آن‏ها مى‏شوى. ببخش تا امير شوى، نبخش و گدايى كن تا اسير شوى. اگر چيزى به تو دادند، نگير و خودت را نسبت به مردم بى نياز نشان بده، تا مثل مردم شوى.
  16. من اگر انفاق دادم، امير مى‏شوم چون بى نيازم. اگر دستم را براى گرفتن دراز كردم اسير مى‏شوم. اگر شما به من كمك دادى، گفتم: نياز ندارم، مثل شما مى‏شوم‏-
  17. میانه روی در بخشش – زنى بچه‏اش را فرستاد نزد پيامبر و گفت برو به پيامبر بگو همين پيراهنى را كه پوشيده‏اى به من بده، آمد و گفت: مادرم سلام رسانده است و گفته است همين پيراهنى را كه پوشيده‏اى به من بده، پيغمبر هم به اتاق رفت و پيراهن را درآورد و به او داد. پيامبر لخت شد، نماز ظهر شد پيراهن نداشت كه بپوشد و به مسجد بيايد و در خانه نشسته بود. آيه نازل شد يا رسول الله چه كسى به تو گفت تنها پيراهنت را بدهى؟ «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/ 29) نه دستت به گردنت بسته باشد كه هيچ در جيبت نرود و نه اين گونه كه پيراهنت را نيز مى‏دهى، اين گونه درست نيست، هر چيزى عدالتش خوب است، هر چيزى ميانه و اندازه دارد.
  18.  آرى، اين صفات الهى است يُعطى مَنْ حَرَمَه كه در دعاى ماه رجب مى‏خوانيم: «يا مَن يعطى‏ مَن لم يسأله و مَن لم يعرفه تحنّناً منه و رحمة» اى خدايى كه حتى به كسانى كه از تو نخواسته‏اند و حتى تو را نمى‏شناسند از روى لطف عطا مى‏كنى!
  19. عطاى پروردگار از كسى منع نمى‏شود.- اسراء «20» كُلّاً نُمِدُّ هَؤُلَآءِ وَ هَؤُلَآءِ مِنْ عَطَآءِ رَبِّكَ وَ مَا كَانَ عَطَآءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً ما از عطاى پروردگارت، اينان (فرصت طلبان) و آنان (دنيا طلبان) را كمك مى‏كنيم و عطاى پروردگارت از كسى منع نمى‏شود.
  20. در اثر صله‏ رحم‏، به مقام مخصوصى در بهشت دست مى‏يابيد.
  21. * صله‏ رحم‏ كنيد، گرچه يكسال راه برويد.
  22. صله‏ رحم‏، يعنى كمك نمودن، نه معامله كردن. «اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ»
  23. ترك صله‏ رحم‏ و روابط خويشاوندى، گناهى است در رديف فساد در زمين.«تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ»
  24. در حديث مى‏خوانيم: هر كس سه خصلت را دارا باشد، خداوند حساب او را آسان قرار مى‏دهد و با رحمت خود، او را به بهشت وارد مى‏سازد: به آن كس كه محرومش كرده، عطا كند؛ با آنكه قطع رابطه كرده، صله‏ رحم‏ مى‏كند و از آن كه به او ظلم كرده، درمى‏گذرد.عفو عمّن ظلمه و يُعطى مَنْ حَرَمَه و يَصِلُ مَنْ قطعه)
  25. صله‏ رحم‏، حسن خلق، مودّت با مردم و حسن نيّت با ديگران، موجب رضاى خدا و قبول اعمال است. در اين زمينه‏ها حديث بسيار است‏
  26. مرحوم الهى قمشه‏اى در مورد سه فرازى كه ذكر شد عفو عمّن ظلمه و يُعطى مَنْ حَرَمَه و يَصِلُ مَنْ قطعه) چنين مى‏سرايد:
  27. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏2، ص: 461
  28. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

ببخشد هر كه را بر وى ستم كرد

 

كه آن بيچاره حال خود دژم‏كرد

ندارد از كسى كين در دل پاك‏

 

نمايد شاد هر كس ساخت غمناك‏

بپويدند اگر از وى گسستند

 

نگه دارد اگر عهدش شكستند

چو گل خندد به روى هر خس و خار

 

ندارد خار جُور آن طُرفه‏گلزار

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید