- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -95- كسى را با لقب زشت نمىخواند «و لا ينابز بالالقاب»
- ترجمه: پرهيزگار قلب زشت روى كسى نمىگذارد.***
- شرح: صفتى ديگر از پرهيزگار ان كه از صفاى باطن و روح سالم آنها نشأت مىگيرد، اين است كه كسى را با لقب زشت نمىخوانند.
- اين خصلت زشت كه گاهى ديده مىشود، بعضى به خاطر خنداندن ديگران از روى مسخره كسى را با القاب زشت صدا مىكنند اين از موارد فُحش است كه سابقاً گفته شد، پرهيزگار ان از آن دورند، پرهيزگار ان واقعى سخن نيك گويند و اگر سخنى نيك براى گفتن نداشته باشند، سكوت مىكنند، آنها را به مجالسى كه مؤمنين در آنها مسخره مىشوند، راهى نيست، اگر در مجلسى هم باشند و چنين عملى از ديگرى سر زند از آن جلوگيرى مىكنند.
- در عرب رسم بوده كه سه گونه اسم داشتهاند: 1- نام شخص، مثل على و حسن يا زهرا و زينب. 2- كنيه كه با لفظ اب و ام مىآمده، مثل ابوطالب يا امكلثوم. 3- لقب كه معنا و وصفى را در آن لحاظ كردهاند مثل اميرالمؤمنين و سيدالشهداء (عليهما السلام).
- لقب مىتواند بر دو گونه باشد: يكى: براى احترام و تشريفات مثل القاب سلاطين و يكى براى سرزنش كردن، و اين نوع است كه در قرآن از آن نهى شده است. «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ»:
- «لقبهاى زشت بر يكديگر مگذاريد، چقدر بَد است فردى بعد از ايمان آوردن، اسم فاسق و كافر بر او نهاده شود».
- اين قسميى از آيه يازده سوره حجرات است، در آن آيه مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، گروهى (از مردان) گروه ديگر را مسخره نكند، شايد آن گروه بهتر از اين گروهى باشد كه مسخره مىكند و نه زنانى از زنان ديگر، شايد آنها بهترا ز اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى بعد از ايمان نام كفر بگذاريد و آنها كه توبه نكنند ستمگر و ظالمند».
- در مورد شأن نزول اين آيه مفسران مختلف گفتهاند: از جمله اين كه: عبارت «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»: «گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره نكنند»، درباره «ثابت بن قيس» (خطيب پيامبر (صلى الله عليه وآله)) نازل شده است كه گوشهاى سنگينى داشت و هنگامى كه وارد مسجد مىشد كنار دست پيامبر (صلى الله عليه وآله) براى او جائى باز مىكردند، تا سخن حضرت را بشنود، روزى وارد مسجد شد، در حالى كه مردم از نماز فراغت پيدا كرده و هنوز جاى خود نشسته بودند، او جمعيت را مىشكافت و مىگفت: جا بدهيد! تا به يكى از مسلمانان رسيد و او گفت همين جا بنشين! او پشت سرش نشست، امّا خشمگين شد، هنگامى كه هوا روشن گشت «ثابت» به آن مرد گفت: كيستى؟ او نام خود را برد و گفت فلان كس هستم، «ثابت» گفت: فرزند فلان زن؟! و در اينجا نام مادرش را با لقب زشتى كه در جاهليت
مىبردند ياد كرد، آن مرد شرمگين شد و سر خود را به زير انداخت، آيه نازل شد و مسلمانان را از اين گونه
كارهاى زشت نهى كرد.
- و گفتهاند «وَلا نِساءٌ مِنْ نِساء»: «گروهى از زنان، زنانِ ديگر را مسخره نكنند» درباره «ام سَلَمِه» نازل گرديد كه بعضى از همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله) او را به خاطر لباس مخصوصى كه پوشيده بود، يا به خاطر كوتاهى قدش مسخره كردند، آيه نازل شد و آنها را از اين عمل بازداشت.
- نكته قابل ذكر اين كه «تَنابُزوا بالالقاب» امروزه خصوصاً نسبت به غيرعرب در لقب تنها نيست، بلكه هر اسم خواه به صورت لقب يا غيرلقب، اگر اراده مسخره و سرزنش و كوچك شمردن از آن شد، نكوهيده و مبغوض خداوند است.
- در آيه فوق خداوند به سه حكم در زمينه اخلاق اجتماعى اشاره كرده است، مسخره نكردن، عيبجوئى نكردن، صدا نزدن به القاب زشت).
- قرآن كتابى است كه آمده تا فرهنگ جامعه اسلامى را براساس معيارهاى اخلاقى پىريزى كند، در اين آيه خداوند به سه ريشه از ريشههاى اختلاف پرداخته، تا با قطع آنها اختلافات نيز برچيده شود و درگيرى و نزاع پايان پذيرد.
- خداوند در اين آيه سه عامل مهم جنگ و نزاع را شمرده و در آيه ديگر كه مورد بحث ما نيست نيز به سه عامل ديگر (گمان بد، تجسس، و غيبت) اشاره كرده است.
- در مورد «تَنابُزوا بالالقاب» در حديثى آمده كه روزى «صفيه» دختر «حىّ ابن اخطب» (همان زن يهودى كه بعد از ماجراى فتح خيبر مسلمان شد و به همسرى پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله) درآمد)
- روزى خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) آمد، در حالى كه اشك مىريخت، پيامبر (صلى الله عليه وآله) از ماجرا پرسيدند، گفت: عايشه مرا سرزنش مىكند و مىگويد: «اى يهودىزاده!» پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند: «چرا نگفتى پدرم هارون است و عمويم موسى (عليه السلام) و همسرم محمد (صلى الله عليه وآله)» و در اينجا بود كه آيه نازل شد «لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ، بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ»[5]
- جالب اينجا است كه در همين آيه مىگويد: «لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ»: «نفسهاى خود را عيبجوئى نكنيد). عوض اين كه بگويد ديگرى را عيبجوئى نكنيد»، مىگويد: خودتان را عيبجوئى نكنيد، و اين نشان دهنده اين است كه در فرهنگ قرآن مؤمنان به منزله ء نفس واحدى هستند كه عيبجوئى از ديگرى عيبجوئى از خود است و اين مايهاى براى اختلاف و كشمكش است.
- اين گونه برخورد با ديگران كه با عيبجوئى و سرزنش و با نام زشت صدا زدن باشد، موجب عداوت و دشمنى در صفوف مسلمين است و به اين جهت، نهى از آن شده است.
- آنقدر اين خصلت در نزد خداوند، مبغوض است كه سورهاى به نام «هُمَزَه» (عيبجوئى و سرزنش كننده) در قرآن آمده و با لحنى شديد وعده عذاب و آتش به دارنده اين خصلت مىدهد.
- گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مىفرمايد: «وَيلٌ لِكلّ هُمَزة لُمَزة، الّذى جَمع مالا و عَدّده» واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است، در برابر انسان و پشتسر او عيبجويى مىكند.
- آنچه زشت است، خصلت دنياگرايى است، نه اصل دنيا. «كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ»
- چنانكه قبلًا اشاره شد امام صادق عليه السلام به سماعة فرمود: عقل و لشكرش را بشناس و همچنين جهل و لشكرش را بشناس. سپس 75 خصلت زشت را به عنوان لشكر جهل برشمرد.
- (خصلت و برخورد نيكو) را جز كسانى كه اهل صبر و شكيبايى هستند دريافت نمىكنند، و اين را جز كسى كه داراى بهرهى بزرگى (از كمالات باشد) نخواهد يافت
- وقتي عبد المطلب نام دايه را پرسيد: گفت: حليمه سعديه. عبد المطلب گفت: به به از اين 2 خصلت نيكو: سعادت و حلم. رياحين الشريعه، مناقب،
- لقب زشت به هم مىدهند از چيزهايى كه مردم را به هم مىزند،. قرآن مىگويد: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب» (حجرات/ 11)
- لقب همديگر را قشنگ ببريد. اسم همديگر را محترم ببريد. پيغمبر ما حتى اسم بچههاى كوچك را نبرد. مثلًا مىگفت سید..
- در عربى يك اسم داريم، يك كنيه. مثلًا كنيه را ابالقاسم مىگوييم. ابالفضل، بچه ها را هم با كنيه، چون كنيه كلاسش بالاتر از اسم است. حتى بچهها را با احترام صدا مىزند.
- اسم زشت لقب زشت ؛ کنیه زشت ؛ برادرى را به هم مىزند. افراد را مؤدّب نام ببرید.
- هنگام موعظه، از القاب متين وعناوين فرهنگى مخاطبان استفاده شود. «يا أَهْلَ الْكِتابِ»
- خداوند در قرآن، وفاداران را ستوده و پيمانشكنان را نكوهش كرده است. وفاداران را با القاب: «مؤمنون»، «متقين»، «أُولُوا الْأَلْبابِ» و «ابرار»، ستايش كرده است،
- از سختترين القاب قرآن در مورد انسان، لقب پوچ بودن است كه قرآن مىفرمايد: اگر كتاب آسمانى را به پا نداريد، پوچيد: «يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْء
- در نقل تاريخ به عناصر اصلى توجّه كنيم، نه نامها و القاب. «رَجُلٌ مُؤْمِنٌ»
- بتپرستان، هر يك از بتها را مظهر امرى مىدانستند؛ يكى را مظهر قدرت، يكى علم، يكى محبّت، يكى خشم و .... قرآن مىفرمايد: اين عناوين و القاب دهان پركن،بدون هيچ خاصيّتى ندارد و اين اسمها، بى مسمّى است.
- در اسلام سفارش شده بين فرزندانتان تبعيض قايل نشويد، مساوات در امور را بين آنها حفظ كنيد. نيكو با آنان سخن بگوييد. نام بد روى آنها نگذاريد و با القاب زشت ياد نكنيد و ....
- خداوند در قرآن، وفاداران را ستوده و پيمانشكنان را نكوهش كرده است. وفاداران را با القاب: «مؤمنون»، «متّقين»، «اولوا الالباب» و «ابرار»، ستايش نموده است، امّا در نكوهش پيمان شكنان، اوصافى چون: «فاسقين»، «كافرين»، «مشركين»، «خاسرون»، «شرّ الدّوابّ»، «قلوبهم قاسية» و «لهم اللّعنة و لهم سوء الدّار» بكار برده و در موردى جنگ با آنان را لازم مىداند. «الا تقاتلون قوماً نكثوا ايمانهم»
- مرحوم الهى، در ذيل اين فراز (و لا ينابز بالالقاب) گويد:
به نام زشت مردم را نخواند | نكوهش بر زبان هرگز نراند | |
| نخواند هر كه او نيكو سرشت است | |
نيارد از زبان بر خلق بيداد | بخوش گفتار هر دل را كند شاد |
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج2، ص: 549
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم