امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -95- كسى را با لقب زشت نمى‏خواند «و لا ينابز بالالقاب»

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -95- كسى را با لقب زشت نمى‏خواند «و لا ينابز بالالقاب»
  4. ترجمه: پرهيزگار ‏‏ قلب زشت روى كسى نمى‏گذارد.***
  5. شرح: صفتى ديگر از پرهيزگار ‏‏ان‏‏ كه از صفاى باطن و روح سالم آنها نشأت مى‏گيرد، اين است كه كسى را با لقب زشت نمى‏خوانند.
  6. اين خصلت زشت كه گاهى ديده مى‏شود، بعضى به خاطر خنداندن ديگران از روى مسخره كسى را با القاب زشت صدا مى‏كنند اين از موارد فُحش است كه سابقاً گفته شد، پرهيزگار ‏‏ان‏‏ از آن دورند، پرهيزگار ‏‏ان‏‏ واقعى سخن‏‏ نيك گويند و اگر سخن‏‏ى نيك براى گفتن نداشته باشند، سكوت‏‏ مى‏كنند، آنها را به مجالسى كه مؤمنين در آنها مسخره مى‏شوند، راهى نيست، اگر در مجلسى هم باشند و چنين عملى از ديگرى سر زند از آن جلوگيرى مى‏كنند.
  7. در عرب رسم بوده كه سه گونه اسم داشته‏اند: 1- نام شخص، مثل على و حسن يا زهرا و زينب. 2- كنيه كه با لفظ اب و ام مى‏آمده، مثل ابوطالب يا ام‏كلثوم. 3- لقب كه معنا و وصفى را در آن لحاظ كرده‏اند مثل اميرالمؤمنين و سيدالشهداء (عليهما السلام).
  8. لقب مى‏تواند بر دو گونه باشد: يكى: براى احترام و تشريفات مثل القاب‏ سلاطين و يكى براى سرزنش كردن، و اين نوع است كه در قرآن از آن نهى شده است. «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ»:
  9. «لقب‏هاى زشت بر يكديگر مگذاريد، چقدر بَد است فردى بعد از ايمان آوردن، اسم فاسق و كافر بر او نهاده شود».
  10. اين قسميى از آيه يازده سوره حجرات است، در آن آيه مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، گروهى (از مردان) گروه ديگر را مسخره نكند، شايد آن گروه بهتر از اين گروهى باشد كه مسخره مى‏كند و نه زنانى از زنان ديگر، شايد آنها بهترا ز اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى بعد از ايمان نام كفر بگذاريد و آنها كه توبه نكنند ستمگر و ظالمند».
  11. در مورد شأن نزول اين آيه مفسران مختلف گفته‏اند: از جمله اين كه: عبارت‏ «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»: «گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره نكنند»، درباره «ثابت بن قيس» (خطيب پيامبر (صلى الله عليه وآله)‏) نازل شده است كه گوشهاى سنگينى داشت و هنگامى كه وارد مسجد مى‏شد كنار دست پيامبر (صلى الله عليه وآله)‏ براى او جائى باز مى‏كردند، تا سخن‏‏ حضرت را بشنود، روزى وارد مسجد شد، در حالى كه مردم از نماز فراغت پيدا كرده و هنوز جاى خود نشسته بودند، او جمعيت را مى‏شكافت و مى‏گفت: جا بدهيد! تا به يكى از مسلمانان رسيد و او گفت همين جا بنشين! او پشت سرش نشست، امّا خشمگين شد، هنگامى كه هوا روشن گشت «ثابت» به آن مرد گفت: كيستى؟ او نام خود را برد و گفت فلان كس هستم، «ثابت» گفت: فرزند فلان زن؟! و در اينجا نام مادرش را با لقب زشتى كه در جاهليت‏

مى‏بردند ياد كرد، آن مرد شرمگين شد و سر خود را به زير انداخت، آيه نازل شد و مسلمانان را از اين گونه‏

كارهاى زشت نهى كرد.

  1. و گفته‏اند «وَلا نِساءٌ مِنْ نِساء»: «گروهى از زنان، زنانِ ديگر را مسخره نكنند» درباره «ام سَلَمِه» نازل گرديد كه بعضى از همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله)‏ او را به خاطر لباس مخصوصى كه پوشيده بود، يا به خاطر كوتاهى قدش مسخره كردند، آيه نازل شد و آنها را از اين عمل بازداشت.
  2. نكته قابل ذكر اين كه‏ «تَنابُزوا بالالقاب» امروزه خصوصاً نسبت به غيرعرب در لقب تنها نيست، بلكه هر اسم خواه به صورت لقب يا غيرلقب، اگر اراده مسخره و سرزنش و كوچك شمردن از آن شد، نكوهيده و مبغوض خداوند است.
  3. در آيه فوق خداوند به سه حكم در زمينه اخلاق اجتماعى اشاره كرده است، مسخره نكردن، عيب‏جوئى نكردن، صدا نزدن به القاب زشت).
  4. قرآن كتابى است كه آمده تا فرهنگ جامعه اسلامى را براساس معيارهاى اخلاقى پى‏ريزى كند، در اين آيه خداوند به سه ريشه از ريشه‏هاى اختلاف پرداخته، تا با قطع آنها اختلافات نيز برچيده شود و درگيرى و نزاع پايان پذيرد.
  5. خداوند در اين آيه سه عامل مهم جنگ و نزاع را شمرده و در آيه ديگر كه مورد بحث ما نيست نيز به سه عامل ديگر (گمان بد، تجسس، و غيبت) اشاره كرده است.
  6. در مورد «تَنابُزوا بالالقاب» در حديثى آمده كه روزى «صفيه» دختر «حىّ ابن اخطب» (همان زن يهودى كه بعد از ماجراى فتح خيبر مسلمان شد و به همسرى پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله)‏ درآمد)
  7. روزى خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله)‏ آمد، در حالى كه اشك مى‏ريخت، پيامبر (صلى الله عليه وآله)‏ از ماجرا پرسيدند، گفت: عايشه مرا سرزنش مى‏كند و مى‏گويد: «اى يهودى‏زاده!» پيامبر (صلى الله عليه وآله)‏ فرمودند: «چرا نگفتى پدرم هارون است و عمويم موسى (عليه السلام)‏ و همسرم محمد (صلى الله عليه وآله)‏» و در اينجا بود كه آيه نازل شد «لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ، بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ»[5]
  8. جالب اينجا است كه در همين آيه مى‏گويد: «لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ»: «نفسهاى خود را عيبجوئى نكنيد). عوض اين كه بگويد ديگرى را عيبجوئى نكنيد»، مى‏گويد: خودتان را عيبجوئى نكنيد، و اين نشان دهنده اين است كه در فرهنگ قرآن مؤمنان به منزله ء نفس واحدى هستند كه عيبجوئى از ديگرى عيبجوئى از خود است و اين مايه‏اى براى اختلاف و كشمكش است.
  9. اين گونه برخورد با ديگران كه با عيبجوئى و سرزنش و با نام زشت صدا زدن باشد، موجب عداوت و دشمنى در صفوف مسلمين است و به اين جهت، نهى از آن شده است.
  10. آنقدر اين خصلت در نزد خداوند، مبغوض است كه سوره‏اى به نام «هُمَزَه» (عيبجوئى و سرزنش كننده) در قرآن آمده و با لحنى شديد وعده عذاب و آتش به دارنده اين خصلت مى‏دهد.
  11. گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مى‏فرمايد: «وَيلٌ لِكلّ هُمَزة لُمَزة، الّذى جَمع مالا و عَدّده» واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است، در برابر انسان و پشت‏سر او عيبجويى مى‏كند.
  12. آنچه زشت‏ است، خصلت‏ دنياگرايى است، نه اصل دنيا. «كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ»
  13. چنانكه قبلًا اشاره شد امام صادق عليه السلام به سماعة فرمود: عقل و لشكرش را بشناس و همچنين جهل و لشكرش را بشناس. سپس 75 خصلت‏ زشت‏ را به عنوان لشكر جهل برشمرد.
  14. (خصلت‏ و برخورد نيكو) را جز كسانى كه اهل صبر و شكيبايى هستند دريافت نمى‏كنند، و اين را جز كسى كه داراى بهره‏ى بزرگى (از كمالات باشد) نخواهد يافت‏
  15. وقتي عبد المطلب نام دايه را پرسيد: گفت: حليمه سعديه. عبد المطلب گفت: به به از اين 2 خصلت‏ نيكو: سعادت و حلم. رياحين الشريعه، مناقب،
  16. لقب‏ زشت‏ به هم مى‏دهند از چيزهايى كه مردم را به هم مى‏زند،. قرآن مى‏گويد: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب» (حجرات/ 11)
  17.  لقب همديگر را قشنگ ببريد. اسم همديگر را محترم ببريد. پيغمبر ما حتى اسم بچه‏هاى كوچك را نبرد. مثلًا مى‏گفت سید..
  18. در عربى يك اسم داريم، يك كنيه. مثلًا كنيه را ابالقاسم مى‏گوييم. ابالفضل، بچه ها را هم با كنيه، چون كنيه كلاسش بالاتر از اسم است. حتى بچه‏ها را با احترام صدا مى‏زند.
  19. اسم زشت لقب زشت ؛ کنیه زشت ؛ برادرى را به هم مى‏زند. افراد را مؤدّب نام ببرید.
  20. هنگام موعظه، از القاب‏ متين وعناوين فرهنگى مخاطبان استفاده شود. «يا أَهْلَ الْكِتابِ»
  21. خداوند در قرآن، وفاداران را ستوده و پيمان‏شكنان را نكوهش كرده است. وفاداران را با القاب‏: «مؤمنون»، «متقين»، «أُولُوا الْأَلْبابِ» و «ابرار»، ستايش كرده است،
  22. از سخت‏ترين القاب‏ قرآن در مورد انسان، لقب پوچ بودن است كه قرآن مى‏فرمايد: اگر كتاب آسمانى را به پا نداريد، پوچيد: «يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ء
  23. در نقل تاريخ به عناصر اصلى توجّه كنيم، نه نام‏ها و القاب‏. «رَجُلٌ مُؤْمِنٌ»
  24. بت‏پرستان، هر يك از بت‏ها را مظهر امرى مى‏دانستند؛ يكى را مظهر قدرت، يكى علم، يكى محبّت، يكى خشم و .... قرآن مى‏فرمايد: اين عناوين و القاب‏ دهان پركن،بدون  هيچ خاصيّتى ندارد و اين اسم‏ها، بى مسمّى است.
  25. در اسلام سفارش شده بين فرزندانتان تبعيض قايل نشويد، مساوات در امور را بين آنها حفظ كنيد. نيكو با آنان سخن بگوييد. نام بد روى آنها نگذاريد و با القاب‏ زشت ياد نكنيد و ....
  26. خداوند در قرآن، وفاداران را ستوده و پيمان‏شكنان را نكوهش كرده است. وفاداران را با القاب‏: «مؤمنون»، «متّقين»، «اولوا الالباب» و «ابرار»، ستايش نموده است، امّا در نكوهش پيمان شكنان، اوصافى چون: «فاسقين»، «كافرين»، «مشركين»، «خاسرون»، «شرّ الدّوابّ»، «قلوبهم قاسية» و «لهم اللّعنة و لهم سوء الدّار» بكار برده و در موردى جنگ با آنان را لازم مى‏داند. «الا تقاتلون قوماً نكثوا ايمانهم»
  27. مرحوم الهى، در ذيل اين فراز (و لا ينابز بالالقاب) گويد:

به نام زشت مردم را نخواند

 

نكوهش بر زبان هرگز نراند

  1. خلائق را بالقابى كه زشت است‏
 

نخواند هر كه او نيكو سرشت است‏

نيارد از زبان بر خلق بيداد

 

بخوش گفتار هر دل را كند شاد

  1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏2، ص: 549
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید