امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -98- 99- وارد باطل‏‏ نمى‏گردد و از دايره حق‏‏‏‏بيرون نمى‏رود

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -98- 99- وارد باطل‏‏ نمى‏گردد و از دايره حق‏‏‏‏بيرون نمى‏رود
  4. «و لا يدخل فى الباطل‏‏ و لا يخرج من الحق ‏‏‏‏ ‏‏» ترجمه: پرهيزگار ‏‏ وارد باطل‏‏ نمى‏شود، و خارج از حق‏‏‏‏نمى‏گ***
  5. شرح: پرواداران بواسطه داشتن ملكه تقوى هرگز در گرداب باطل‏‏ فرو نمى‏روند، هرگاه بخواهند، پاى آنها بلغزد يا بخواهند آنها را در اين گرداب اندازند، با تمسك به ريسمان خداوندى و حبل اللّه المَتين نجات مى‏يابند.
  6. قرآنِ خداوند همچون ريسمانى است كه اگر انسان به آن چنگ زند، به باطل‏‏ نمى‏افتد، آن كتاب نشان دهنده حق‏‏‏‏و صحيفه نور است، كسى كه به آن روى آورد، در باطل‏‏ نمى‏افتد و از مسير حق‏‏‏‏خارج نمى‏شود. پرهيزگار ‏‏ان‏‏ آنچه را كتاب الهى حق‏‏‏‏دانسته پذيرفته و هر چه را باطل‏‏ دانسته رها كرده‏اند،
  7. براساس آيات قرآن مجيد مصاديق بارز حق ‏‏‏‏عبارتند از:خداوند «اللَّهَ هُوَ الْحق ‏‏‏‏ ‏‏»- «فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحق ‏‏‏‏ ‏‏»
  8. خلقت آسمان و زمين و موجودات آنها و ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏‏‏- ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏‏‏- خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏‏‏
  9. بعثت انبياء و رسل و امامت ائمه معصومين (عليهم السلام)- لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏‏‏
  10. نزول كتابهاى آسمانى- فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏‏‏- نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏‏‏
  11. هر چه از ناحيه خداوندى آمده- فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحق ‏‏‏- وَ إِذا يُتْلى‏ عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحق‏‏‏‏مِنْ رَبِّنا
  12. مرگ و سكرات آن- وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏‏‏
  13. صيحه‏اى كه مقدمه حشر است- يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ‏
  14. قيامت و حكومت الهى در آن روز- الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحق ‏‏‏‏لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيرا
  15. ترازوهاى سنجش اعمال- وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحق ‏‏‏‏فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ‏ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏
  16. قضاوت خداوند نسبت به مردم در دنيا و آخرت- وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحق ‏‏‏‏ ‏‏‏‏ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ
  17. وعده‏هاى حضرت حق ‏‏‏‏‏‏- وَعْدَ اللَّهِ حق ‏‏‏‏ ‏‏ا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا- إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حق ‏‏‏‏ ‏‏ أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حق‏‏‏‏وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ‏- وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
  18. آنان كه به اين واقعيات معرفت دارند و تمام حركات و سكنات خود را برحسب اين معلومات انجام دهند، اهل تقوى و اهل حق ‏‏‏‏ ‏‏ند و هر كس از مدار اين معرفت و عمل خارج است اهل باطل‏‏ است.
  19. امام صادق (عليه السلام)‏ مى‏فرمايند: تقوى آبى است كه از چشمه معرفت و شناسائى خداى متعال، خارج مى‏شود و هر قسمتى از علم و يقين محتاج به تقوى است و تقوى نيازمند است، به تصحيح و تكميل معرفت الهى به وسيله سكون و برقرار شدن در تحت عظمت و تسلط پروردگار متعال، و توجه به آنكه حكومت و سيطره عظمت پروردگار متعال در همه حال انسان را فرا گرفته است
  20. و هر چه انسان بيشتر به احاطه و آگاهى و قيوميت خداوند عزيز توجه پيدا كرد، موجب زيادى تقوى و سبب محكم بودن آن خواهد بود، پس تقوى اساس و پايه هر حق‏‏‏‏و حق ‏‏‏‏ ‏‏يقتى است.
  21. و امّا باطل‏‏، آن چيزى است كه انسان را از قرب به پروردگار متعال دور سازد، و در نامطلوب بودن آن خلافى نيست، لازم است كه از باطل‏‏ دورى كرده و باطن و قلب را وابسته به خداوند عزيز نموده و متمسك به قرب او گرديد.
  22. عارف بزرگوار شيخ حسن مصطفوى، در ذيل اين كلمات گويد: «حق‏‏‏‏به معنى ثابت و صحيح و متحق ‏‏‏‏ ‏‏ق است و مقابل حق‏‏‏‏باطل‏‏ است و آن چيزى است كه ثبوت نداشته و روى اساس و پايه محكم برقرار نباشد و در عالم وجود آنچه ثابت و برقرار و ازلى و ابدى و بى‏نياز و لا يتغير است. وجود خداوند متعال است
  23. و سپس آنچه وجهه او و از اسماء او باشد «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ‏ ذى‏ الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» و بقيه همه باطل‏‏ند «الا كل شى ما سوى اللّه باطل‏‏»:
  24. و بهترين تعبير از باطل‏‏ همان است كه امام صادق (عليه السلام)‏ در عبارات فوق فرمودند «هو ما يَقْطَعُكَ عَنِ الحق ‏‏‏‏ ‏‏»:

«آنچه تو را از خداوند و حق ‏‏‏‏باز مى‏دارد».

  1. حق وباطل ملاك در ارزش‏ها، حقّ‏ وباطل‏ است، نه كثرت و قلّت. «وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ»
  2. تضادّ ميان حقّ‏ وباطل‏، در مدار اراده الهى است. «كَذلِكَ جَعَلْنا»
  3. ضرورت تضاد حق‏ وباطل‏ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ‏ حج/ 40
  4. منع از خلط حق‏ وباطل‏ انتقاد از اكثريت: همه مي‏گويند عيسي به صليب كشيده شد، ولي وحي مي‏گويد: ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ‏ نساء/ 157.
  5. ايمان وكفر براساس حق‏ وباطل‏ از يكديگر جدا شده‏اند كه بيانگر منطق قرآن در برخورد با مخالفان است.
  6.  و از اين جا معلوم مى‏شود، حقیقت تقوى عبارت است از، خوددارى از باطل‏‏ و حفظ ‏‏ خود از هر آنچه انسان را از رسيدن به حق‏‏‏‏و از گرفتن و جهه و راه حق‏‏‏‏و از اتصاف به صفات و اسماء حق‏‏‏‏جلوگيرى نمايد، پس تقوى خود و جهه حق‏‏‏‏پيدا كردن و صورت حق ‏‏‏ گرفتن است.
  7. امام باقر (عليه السلام)‏ مى‏فرمايند: مردى از شام از طرف معاويه خدمت امام حسن (عليه السلام)‏ رسيد و گفت پادشاه روم از معاويه سؤال كرده: «كَمْ بينَ الحق ‏‏‏ و الباطل‏‏؟»:
  8. «بين حق ‏‏‏ و باطل‏‏ چقدر فاصله است»، حال آمده‏ام تا جوابش را از شما بگيرم، حضرت فرمودند: «اربع اصابع، فما رَأَيتَه بِعَينك فَهُو الحق‏‏‏‏و قَد تَسمَعَ بِاذُنيك باطل‏‏ا كثيراً»: «چهار انگشت است، آنچه را با دو چشم خود ديدى حق‏‏‏‏است و چه بسا با دو گوش خود باطل‏‏ زيادى بشنوى».
  9. امام باقر(عليه السلام)‏ مى‏فرمايند: از اميرمؤمنان (عليه السلام)‏ نيز همين سؤال شد، و حضرت فرمودند: «چهار انگشت است» و حضرت چهار انگشت را پهلوى هم گذاشته و بين گوش و چشمهاى خود گذاردند، سپس فرمودند: «آنچه چشمان تو ديد حق ‏‏‏‏‏ و آنچه گوشهاى تو شنيد اكثر آن باطل‏‏ است»!
  10. در جاى ديگر فرمودند: «بين حق‏‏‏‏و باطل‏‏ چهار انگشت است ... و باطل‏‏ اين است كه بگوئى شنيدم، حق‏‏‏‏اين است كه بگوئى ديدم».
  11. چون در ذيل بحث‏ «يعترف بالحق‏‏‏‏قبل ان يشهد عليه» توضيحاتى گذشت توضيح بيشتر را در اين جا لازم نمى‏دانم. فقط در يك جمله مى‏گويم حق ‏‏‏‏ ‏‏‏گوى و به حق‏‏‏‏عمل كن و در مجالس حق‏‏‏‏شركت كن كه نجات ابدى در اين است.
  12. مرحوم الهى، در ذيل اين فراز (لايدخل فى الباطل‏‏ و لا يخرج من الحق ‏‏‏‏ ‏‏) گويد:

نپويد راه باطل‏‏ آن نكونام‏

 

نه از حق‏‏‏‏يك قدم بيرون نهد گام‏

  1. چنين گفتند ارباب حق ‏‏‏‏ ‏‏ائق‏
 

چو بشگفتند چون باغ شقايق‏

كه باشد در حق ‏‏‏‏ ‏‏يقت باطل‏‏ و حق ‏‏‏‏ ‏‏‏

 

گدائى ابد شاهى مطلق‏

  1. به باطل‏‏ گر جهان‏گيرى گدائى‏
 

چو چون را پيروى، كشور گشائى‏

حق‏‏‏‏آن هستى محض آمد كه آنجا

 

نيارد نيستى هرگز نهد پا

  1. به حق ‏‏‏ پيوند اگر هشيارى اى دل‏
 

ز باطل‏‏ رشته اميد بگسل‏

  1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏2، ص: 569
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید