- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین – نهج البلاغه – متقین -98- 99- وارد باطل نمىگردد و از دايره حقبيرون نمىرود
- «و لا يدخل فى الباطل و لا يخرج من الحق » ترجمه: پرهيزگار وارد باطل نمىشود، و خارج از حقنمىگ***
- شرح: پرواداران بواسطه داشتن ملكه تقوى هرگز در گرداب باطل فرو نمىروند، هرگاه بخواهند، پاى آنها بلغزد يا بخواهند آنها را در اين گرداب اندازند، با تمسك به ريسمان خداوندى و حبل اللّه المَتين نجات مىيابند.
- قرآنِ خداوند همچون ريسمانى است كه اگر انسان به آن چنگ زند، به باطل نمىافتد، آن كتاب نشان دهنده حقو صحيفه نور است، كسى كه به آن روى آورد، در باطل نمىافتد و از مسير حقخارج نمىشود. پرهيزگار ان آنچه را كتاب الهى حقدانسته پذيرفته و هر چه را باطل دانسته رها كردهاند،
- براساس آيات قرآن مجيد مصاديق بارز حق عبارتند از:خداوند «اللَّهَ هُوَ الْحق »- «فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحق »
- خلقت آسمان و زمين و موجودات آنها و ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحق - ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحق - خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحق
- بعثت انبياء و رسل و امامت ائمه معصومين (عليهم السلام)- لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحق
- نزول كتابهاى آسمانى- فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحق - نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحق
- هر چه از ناحيه خداوندى آمده- فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحق - وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحقمِنْ رَبِّنا
- مرگ و سكرات آن- وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحق
- صيحهاى كه مقدمه حشر است- يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحق ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ
- قيامت و حكومت الهى در آن روز- الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحق لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيرا
- ترازوهاى سنجش اعمال- وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحق فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
- قضاوت خداوند نسبت به مردم در دنيا و آخرت- وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحق وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ
- وعدههاى حضرت حق - وَعْدَ اللَّهِ حق ا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا- إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حق أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حقوَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ- وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
- آنان كه به اين واقعيات معرفت دارند و تمام حركات و سكنات خود را برحسب اين معلومات انجام دهند، اهل تقوى و اهل حق ند و هر كس از مدار اين معرفت و عمل خارج است اهل باطل است.
- امام صادق (عليه السلام) مىفرمايند: تقوى آبى است كه از چشمه معرفت و شناسائى خداى متعال، خارج مىشود و هر قسمتى از علم و يقين محتاج به تقوى است و تقوى نيازمند است، به تصحيح و تكميل معرفت الهى به وسيله سكون و برقرار شدن در تحت عظمت و تسلط پروردگار متعال، و توجه به آنكه حكومت و سيطره عظمت پروردگار متعال در همه حال انسان را فرا گرفته است
- و هر چه انسان بيشتر به احاطه و آگاهى و قيوميت خداوند عزيز توجه پيدا كرد، موجب زيادى تقوى و سبب محكم بودن آن خواهد بود، پس تقوى اساس و پايه هر حقو حق يقتى است.
- و امّا باطل، آن چيزى است كه انسان را از قرب به پروردگار متعال دور سازد، و در نامطلوب بودن آن خلافى نيست، لازم است كه از باطل دورى كرده و باطن و قلب را وابسته به خداوند عزيز نموده و متمسك به قرب او گرديد.
- عارف بزرگوار شيخ حسن مصطفوى، در ذيل اين كلمات گويد: «حقبه معنى ثابت و صحيح و متحق ق است و مقابل حقباطل است و آن چيزى است كه ثبوت نداشته و روى اساس و پايه محكم برقرار نباشد و در عالم وجود آنچه ثابت و برقرار و ازلى و ابدى و بىنياز و لا يتغير است. وجود خداوند متعال است
- و سپس آنچه وجهه او و از اسماء او باشد «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذى الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» و بقيه همه باطلند «الا كل شى ما سوى اللّه باطل»:
- و بهترين تعبير از باطل همان است كه امام صادق (عليه السلام) در عبارات فوق فرمودند «هو ما يَقْطَعُكَ عَنِ الحق »:
«آنچه تو را از خداوند و حق باز مىدارد».
- حق وباطل ملاك در ارزشها، حقّ وباطل است، نه كثرت و قلّت. «وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ»
- تضادّ ميان حقّ وباطل، در مدار اراده الهى است. «كَذلِكَ جَعَلْنا»
- ضرورت تضاد حق وباطل وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ حج/ 40
- منع از خلط حق وباطل انتقاد از اكثريت: همه ميگويند عيسي به صليب كشيده شد، ولي وحي ميگويد: ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ نساء/ 157.
- ايمان وكفر براساس حق وباطل از يكديگر جدا شدهاند كه بيانگر منطق قرآن در برخورد با مخالفان است.
- و از اين جا معلوم مىشود، حقیقت تقوى عبارت است از، خوددارى از باطل و حفظ خود از هر آنچه انسان را از رسيدن به حقو از گرفتن و جهه و راه حقو از اتصاف به صفات و اسماء حقجلوگيرى نمايد، پس تقوى خود و جهه حقپيدا كردن و صورت حق گرفتن است.
- امام باقر (عليه السلام) مىفرمايند: مردى از شام از طرف معاويه خدمت امام حسن (عليه السلام) رسيد و گفت پادشاه روم از معاويه سؤال كرده: «كَمْ بينَ الحق و الباطل؟»:
- «بين حق و باطل چقدر فاصله است»، حال آمدهام تا جوابش را از شما بگيرم، حضرت فرمودند: «اربع اصابع، فما رَأَيتَه بِعَينك فَهُو الحقو قَد تَسمَعَ بِاذُنيك باطلا كثيراً»: «چهار انگشت است، آنچه را با دو چشم خود ديدى حقاست و چه بسا با دو گوش خود باطل زيادى بشنوى».
- امام باقر(عليه السلام) مىفرمايند: از اميرمؤمنان (عليه السلام) نيز همين سؤال شد، و حضرت فرمودند: «چهار انگشت است» و حضرت چهار انگشت را پهلوى هم گذاشته و بين گوش و چشمهاى خود گذاردند، سپس فرمودند: «آنچه چشمان تو ديد حق و آنچه گوشهاى تو شنيد اكثر آن باطل است»!
- در جاى ديگر فرمودند: «بين حقو باطل چهار انگشت است ... و باطل اين است كه بگوئى شنيدم، حقاين است كه بگوئى ديدم».
- چون در ذيل بحث «يعترف بالحققبل ان يشهد عليه» توضيحاتى گذشت توضيح بيشتر را در اين جا لازم نمىدانم. فقط در يك جمله مىگويم حق گوى و به حقعمل كن و در مجالس حقشركت كن كه نجات ابدى در اين است.
- مرحوم الهى، در ذيل اين فراز (لايدخل فى الباطل و لا يخرج من الحق ) گويد:
نپويد راه باطل آن نكونام | نه از حقيك قدم بيرون نهد گام | |
| چو بشگفتند چون باغ شقايق | |
كه باشد در حق يقت باطل و حق | گدائى ابد شاهى مطلق | |
| چو چون را پيروى، كشور گشائى | |
حقآن هستى محض آمد كه آنجا | نيارد نيستى هرگز نهد پا | |
| ز باطل رشته اميد بگسل |
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج2، ص: 569
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم