شرح زیارت عاشورا... مجلس اول : فضیلت زیارت عاشورا 3-
چراغى را که ایزد برفروزد...هرآنکس فوت کند ریشه اش بسوزد.... هرآن کس پف کند ریشش بسوزد.
درزیارت رجبیه که در ماه رجب در مشاهد مشرفه خوانده میشود آمده است کهانا ساملکم و املکم فیما الیکم التفویض و علیکم التعویض فبکم یخبر المهیض ویشفى المریض و عندکم ما ترذاد الارحام و ما تغیض .
یعنى از شما سؤ ال و آرزو مى کنم آنچه را که خداوند بشما واگذارد و تفویض کرده استاز شفاعت و اعانت در وقت مرگ و سائر شدائد تا فرستادن به بهشت - زیرا شما قسیمالنار و الجنه هستید.
شاعرى درباره امیرالمؤ منینعلیه السلام گفته است :سرور شیعیانش بینى و افسوس اعدیش...کورروى پل گوید خذى هذا ذرى هذا. و لذا به حارثهمدانى فرمود: یا حار همدان من یمت یرنى الخ .الیکم التفویض
اشاره به اینست که شما میتوانید بمیرانید و زنده کنیدمثل آن شیر که نقش پرده بود و حضرت رضا علیه السلام امر فرمود آن مرد را نزدماءمون خورد و از بین برد و یا مثل آن گاوى که موسى بن جعفرعلیه السلام زنده کرد ویا سایر مرده هایى که ائمه علیهم السلامزنده کردند که در نمونه معجزات آنها بسیارزیاد است و کارهاى دیگرى که غیر از آنها کسى نمى تواند بکند.
وعلیکم التعویض وعوض دادن یعنى حساب قیامت با شماست هر که را بخواهید بهبهشت میبرید و هر که را بخواهید به جهنم ، در این باب وارد است که فرداى قیامت هم راجعبه حق الله و هم راجع به حق الناس از دوستانشان شفاعت میکنند.
این معنى هم ممکن است که خداوند به واسطه ولایت شما عوضاعمال مردم را میدهد یعنى اعمال اشخاص را به اندازه معرفت و محبت اهلبیت اجر میدهند،
درزیارت جامعه میخوانى : و بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضه، یعنى بولایت ودوستى شما طاعت فریضه خلق پذیرفته میشود
فبکم یجبر المهیضیعنى به واسطهشما استخوان شکسته پیوند خورده و سالم مى گردد و سختیها رفع و دفع میشود.
و یشفى المریض و به واسطه شما مریض شفا مییابد.وعندکم ما تزداد الارحام و ما تغیض وعلم اینکهطفل در رحم مادر سالم میماند.
یا خیر، سالم متولد شده و یا سقط میشود، نزد شماست و اینکنایه بعلم امام بما کان و بما یکون الى یوم القیامة عیاشى از حسینبنخلف روایت میکندکه گفت از حضرت اباالحسن علیه السلام ازقول خداى تعالى سئوال کردم که میفرماید
:و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فى ظلمات الاءرض و لا رطب و لا یابس الا فىکتاب مبینفرمود: ورقه سقط جنین است کهقبل از رحم مادر میافتد و حبة یعنى طفلى که قبل از ولادت و بعد از دمیدن روح سقط میشود وبعد از دمیدن روح سقط میشود.
ورطب یعنى نطفه اى که خلقت او تمام نشده و یابس یعنىطفلى که خلقت او کامل است و کتاب مبین عالم به تمام اینهاست .
در زیارت جامعه میخوانى : و خزان العلم . امامان خزینه هاى علوم الهى میباشند و دراخبارزیادى وارد شده که فرمودند: نحن خزان علم الله .
خداوند در سوره لقمان آیه 27 میفرماید: و لو ان فى الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلماتاللهعنى : واگر هر درخت روى زمین در کف نویسندگان قلم شده و آب دریاها هفت بار برآیدباز نگارش کلمات خداوند ناتمام بماند.
امام هادى علیه السلام فرمودند: ما همان کلمات خداوندیم کهفضایل ما فهمیده نمیشود و نهایت ندارد دراحتجاجطبرسى آمده که یحیىبناکثم معنىکلمات را از حضرت عسکرى علیه السلام پرسید حضرت فرمودند:نحن الکلمات التى لا تدرک فضائلنا و لا تستقصى.نابراین معلوم مى شود غیر از خداوند کسى بمقامفضائل و مناقب آل محمد پى نخواهد برد.
-4 چگونگىپیدایشواقفیه : یکدسته از اصحاب امام کاظم علیه السلام در مکتب امامصادق علیه السلام تربیت شده بودند و بعد هم ملازم امام کاظم علیه السلام شدند، بیش از 35سال درآن محضر حاضر مى شدند و امام آنها را به وکالت و نمایندگى خود باطرافمیفرستاد تا هم مردم را باحکام شریعت هدایت نمایند و هم وجوهات شرعى ازقبیل خمس و سهم امام و زکوة و صدقات دیگر و هدایا و تحفى که مردم میخواستند.بدست امامبرسد تحویل این نمایندگان ووکلا برگردد.
براىمثال احمدبناسحاق که وکیل حضرت عسکرىعلیه السلام و در قم بود به قدرى ازینوجوه نزد وى جمع شد که از حضرت اجازه گرفت تا مسجدى بسازد و مسجد امام را در قمساخت . از اینجا معلوم مى شود که با پول وجوهات میتوان مسجد ساخت .
در زمان هارون که حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به تقاضاى هر یک از شهرها و کشورهاوکیل و نماینده ى بآنجا اعزام میفرمود این نمایندگان با یک جنبش دینى و نیز با توسعهممالک اسلامى مواجه شدند.
مورخین بر حسب اخبار، تعداد آنها را تا چهارصد نفر نوشته اند. مانند زمان ما که مراجعبزرگ در هر شهرى وکیلى دارند که فتواى آنها را بمردم بگوید و وجوهات را گرفتهبمراکز علمى نزد مراجع بزرگ بفرستد عظمت مقام حضرت موسى بن جعفرعلیه السلام وتوسعه نفوذ است.
توسعه نفوذ آنحضرت موجب شد که هارون ازین نیرو و ثروتى کهسیل آسا بدربار حضرت موسى بن جعفرعلیه السلام میرسید متوحش شود زیرا هرچه خواستعوامل ارتباط مردم را با امام قطع کند یا تقلیل دهد نتوانست .
او (هارون)از سال 170 که بخلافت نشست تا سال 179 که بمدینه آمد تا امام هفتم را دستگیر کندقریب نه یا ده سال با این جریان مماشات کرد تا بالاخره دید نمیتوان مردم را از حضرتمنصرف ساخت ناچار آنحضرت را در مدینه دستگیر نموده به بغداد آورد و زندانى کرد تارابطه حضرت با مردم قطع شود.
درمدتى که حضرت در زندان بودند و تا هنگامى که بشهادت رسیدند جمعى ازنمایندگان آنحضرت در معرض امتحان واقع شدند. وجوهى که نزد بعضى از آنها جمع شده بود به قدرى زیاد بود که طمع بر آنان غالبشد و کم کم رابطه خود را از امام بریدند و گفتند امامت در وجود موسى بن جعفر پایانپذیرفت و پس از او کسى امام نیست و راجع بمرگ وى هم گفتند مردن اوکمال او بوده است .
اولین افرادى که این عقیده را ظاهر ساختند - علىبنابىحمزهبطاینىو زیادبنمروانقندىوعثمانبنعیسىبودند. به تدریج که افکار آنها شیوع یافت وتعدادشان زیاد شد گفتند که امامت به موسى بن جعفر خاتمه یافته است .
مطلب مهم اینجاست که اگر اینها مى گفتند امامت بحضرت موسى بن جعفر خاتمه یافتهاست پس چرا پولها را به صاحبانش ندادند وخودشان برداشتند؟ ثلا نزد زیادبنمروان هفتاد هزار دینار و نزد علىبنحمزه سى هزار دینار جمع شده بودو این وجوه در آنزمان پول زیادى بوده است .
یونسبنعبدالرحمن میگوید که من بمردم توجه میدآدم که واقفیه بیربط میگویند: امام وقتشما حضرت رضاعلیه السلام آمده است به او رجوع کنید، زیادبنمروان و علىبنحمزه براى من پیغام فرستادند که سبب این کار تو چیست ؟ ما به تو ده هزار دینار میدهیمکه ساکت شوى و مردم را بحضرت رضا علیه السلام معرفى نکنى .
گفتم این حدیث از ائمه علیهم السلام رسیده که : اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان یطهر علمه فان لمیفعل سلب نور الایمانو بنابر روایات دیگر فعلیه لعنت الله.
شیخمفید در ارشاد میگویدزیادبنمروانازخواص امام کاظم علیه السلام بوده و روایتنص امامت حضرت على بن موسى را از او نقل کرده و گفتارش موثق و باورع و فقیه وشیعه پاکى بوده است اما یاللعجب که همین فرد در آخر کار فریبمال دنیا را خورد و همه فضائل خود را فداى مال ومنال دنیا نمود و منکر امام شد و اموال حضرت موسى بن جعفر را مخفى و انکار کرد.
علامهمجلسى مى نویسد که عثمانبنعیسىروالسى نماینده امام در مصر و سى هزاردینار و پنج کنیز نزد وى بود. امام رضا علیه السلام براى او پیغام فرستادند کهآنچه از پدرم نزد تست بفرست که من وارث آسمانى پدرم میباشم .
او جواب داد که پدرت نمرده و زنده و قائمست و هر که بگوید مردهمبطل دین است .اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
شیخصدوق علت تمرکز اموال را در نزد ثقات روات چنین مینویسد که چون هارون بر امامهفتم سخت گرفت و تمام زندگى آنحضرت را تحت نظر داشت و بازرسان و جاسوسانبه وى خبر میدادند که اموال زیادى براى موسى بن جعفرعلیه السلام میآورند،
لذاحضرت که در مقام جمع مال دنیا نبود دستور فرمود اینمال که حق سادات علوى بود نزد وکلاى ایشان بماند که خود حضرت دستور دهندباشخاص مستحق برسانند و این سر را مکتوم بدارند تا درباریان هارون و دشمنانحضرت متوجه نشوند و نزد هارون سعایت ننمایند.
راجع به عقایدواقفیهاز حضرت رضا علیه السلام پرسیدند. حضرت فرمودند: سبحانالله پیغمبر خدا که عقل اول بود از دنیا رفت چطور میشود که موسى بن جعفرعلیه السلامنمرده باشد، قسم بخداى عالم که موسى بن جعفرعلیه السلام رحلت کرد. مناموال و ترکه او را بین برادران و خواهرانم تقسیم کرده و کنیزان او را شوهر دآدم .
بعضى ازواقفیهاز عمل خودپشیمان شده ، توبه کردند و برگشتند از جمله احمد بنابى بشر سراج که ده هزار دینار نزد او بود که گفت : چون موسى بن جعفر علیه السلام رحلت نمود من این پول را به ورثه اش ندآدم و گفتم امام نمرده است ولى اکنوناین پولها را بگیرید و بحضرت رضا علیه السلام برسانید و مرا از آتش جهنم نجاتدهید و بگوئید آنحضرت توبه مرا بپذیرند.
بارىواقفیهفریبمالدنیاراخورده یک حقیقت آسمانى را انکار کردند و خلقى را از راهبه در نمودندعلى بن عبدالله زبیرىنامه اى خدمت حضرت رضاعلیه السلام نوشتکه واقفیه در چه حالى هستند؟ حضرت فرمودند آنکس که بر حضرت موسى بن جعفر واقفگردد از راه حق بدور افتاده و اگر در آنحال بمیرد جایش در جهنم است و آنجا بد جایگاهىاست .
فضل بن شاذان از حضرت رضا علیه السلامدر مورد واقفیهنقل میکند که فرمودند آنها در سرگردانى و حیرانى زیست میکنند و در زندقه و کفر وبدکیشى خواهند مرد.
امامصادقعلیه السلام فرمودند: شرورترین مردم آنهایى هستند که در امامت فرزندم موسى توقف نمایند.قل از فرقه ناجیه شیرازى راجع به واقفیه - ج 2 صفحه 207.