شرح زیارت عاشورا.  مجلس دهم :. دلیل بر اینکه پدران علی (علیه السلام) همگى موحد بودند

بسم الله الرحمن الرحیم       

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

شرح زیارت عاشورا.  مجلس دهم :. دلیل بر اینکه پدران علی (علیه السلام) همگى موحد بودند

  1. پس چگونه میتوان بحدیثى که روات آن این جماعت باشند اعتماد کرد.اگر واقعا ابوطالب کافر و مشرک بود همانروز اول که پیغمبر مبعوث برسالت شد و با عمویش جناب عباس نزد ابوطالب رفت و فرمود که خداوند مرا ماءمور کرده که اظهار امر خود را بنمایم و مرا پیغمبر گردانیده تو به چه طریق مرا یارى خواهى کرد و به چه قسم با من رفتار میکنى با آنکه رئیس قوم و بزرگ مکه و کفیل آنحضرت بود باید آنحضرت را از خود طرد کند و با آن تعصبى که اعراب در دین دارند بایستى فورى بر خلاف او قیام کند و یا لااقل او را از ایندعوت منع نماید
  2. درصورتیکه ابوطالب در جواب پیغمبر اشعارى گفت که معنى آن چنین است :بخدا قسم که جمعیت قریش پیروى از تو نخواهند کرد تا بمیرند و تو بدون ترس و خوف اقدام به وظیفه خود بنماى و من بتو مژده میدهم فتح و ظفر را و تو مرا بدین خود دعوت نمودى
  3. من یقین دارم که تو مرا بحق ارشاد نموده اى زیرا حسن سابقه و امانت و راستگویى تو بر کسى پوشیده نیست ، دینى را به مردم عرضه داشتى که من یقین دارم که بهترین ادیان است اگر ترس از ملامت و بدگویى نداشتم مى یافتى که تا چه اندازه در راه دین تو بذل و بخشش مینمودم .
  4. از این اشعار کاملا معلوم میشود که ابوطالب از ترس مردم مکه عقیده خود را ظاهر نمیکرده و اسلام خود را مخفى میداشته و تا وقت مرگ که خواست از دنیا برود اسلام خود را ظاهر ساخت و رفت اخبار و گفتار علماء و مورخین راجع به اسلام ابوطالب زیاد است
  5. و در اینجا بیش ازین جاى ذکر آن نیست هر که طالب باشد به اول بحارالانوار جلد نهم مرحوم مجلسى مراجعه کند.
    ابوطالب در سن هشتادسالگى سه سال قبل از هجرت در مکه از دنیا رفت و قبر او در قبرستان معلى در مکه معروف است .
  6. والده ماجده امیرالمؤ منین علیه السلام والده ماجده آنحضرت جناب فاطمه بنت اسدبن هاشم بن عبد مناف است و مادر این فاطمه ، فاطمه بنت رواحة بن حجر بن عبد بن معیص بن وهب بن ثعلبة بن وائلة بن عمرو بن شهاب بن مهارب بن فهراست ، پس فاطمه بنت اسد با جناب ابوطالب دخترعمو و پسرعمو بوده اند و وجود مبارک پیغمبر باین فاطمه مادر خطاب میکردند.
  7. ((شیخ صدوق )) در کتاب ((امالى خود)) از ((عبداله بن عباس )) روایت نموده که گفت روزى حضرت امیرالمؤ منین آمد خدمت حضرت رسول ((صل الله علیه وآله وسلم ) در حالیکه گریه میکرد و میگفت انا الله و انا الیه راجعون حضرت رسول جهت گریه او را سئوال کرد و فرمودند از گریه باز ایست و گریه مکن علی (علیه السلام) عرض کرد یا رسول الله مادرم بنت اسد مرده ، چون حضرت رسول خبر فوت فاطمه را شنیدند گریه کرده ،
  8. فرمود یاعلى خدا رحمت کند مادر تو را نه فقط مادر براى تو بود بلکه براى منهم بمنزله مادر بود.بعد حضرت عمامه مبارک خود را با یکى از لباسهاى حضرت علی (علیه السلام) دادند و فرمودند که برو و زنها را امر کن او را بطور خوبى غسل دهند و با این دو پارچه که من بتو دادم او را کفن نما و براى دفن حرکت مده تا من بیایم .
  9. على بفرموده پیغمبر عمل نمود و پس از ساعتى حضرت رسول تشریف آوردند، جنازه را حرکت داده و به قبرستان بردند، پس خود وجود مبارک پیغمبر بر فاطمه نماز خواندند، نمازیکه قبل از آن بر احدى مثل آن نماز نخوانده بودند باین کیفیت که چهل تکبیر گفتند،
  10. پس داخل قبر او شدند و در آن خوابیدند بطوریکه صدایى از آنحضرت شنیده نشد و حرکتى از آن بزرگوار دیده نگردید، آنگاه بیرون آمدند و به امیرالمؤ منین و امام حسن علیهماالسلام فرمودند داخل قبر شوید و او را در قبر گذاشتند و لحد او را چیدند چون از درست کردن قبر فارغ شدند حضرت رسول بآنها فرمود که از قبر بیرون بیایید،
  11. پس حضرت رسول مجددا آمدند در قبر بالاى سر او فرمودند اى فاطمه من محمد سید اولاد آدم میباشم نکیر و منکر نزد تو میآیند و سئوال میکنند که خداى تو کیست در جواب آنها بگو الله خداى منست ، محمد پیغمبر من میباشد و اسلام دین منست و قرآن کتابم و پسرم على امام و ولى من میباشد،
  12. آنگاه حضرت فرمود: اللهم ثبت فاطمة بالقول الثابت ، بعد حضرت از قبر او خارج شد و خاک در قبر او ریخت و فرمود قسم به آن کسیکه جان محمد به ید قدرت اوست که فاطمه صداى دست مرا شنید که دست راست خود را بر دست چپ زدم
  13. پس از آن عماریاسر از جاى بلند شد و گفت پدرم و مادرم فداى شما باد یا رسول اله آنروز شما نمازى بر فاطمه خواندید که مثل این نماز را قبلا بر کسى نخوانده بودید فرمود او اهلیت داشت که من چنین نمازى بجهت او بخوابم ، بجهت آنکه او از ابوطالب اولاد زیادى داشت
  14. و مالیه آنها زیاد و مالیه ما کم بود باینجهت فاطمه از من نگهدارى مینمود و فرزندان خود را گرسنه میگذاشت و مرا سیر مینمود آنها را برهنه میگذاشت ولى مرا لباس میپوشانید و سرهاى فرزندان خود را گردآلود میگذاشت و سر مرا روغن میمالید. عمار گفت یا رسول اله به چه جهت بر جنازه او چهل تکبیر گفتى ؟
  15. فرمود چون متوجه طرف راست خودم شدم چهل صف از ملائکه را دیدم ، لذا من از براى هر صفى تکبیر گفتم .
  16. عمار گفت به چه جهت در قبر خوابیدید بطوریکه هیچ صدایى از شما شنیده نشد و حرکتى دیده نگردید؟ حضرت فرمود: مردم در روز قیامت برهنه محشور میشوند پس من همیشه از خداى عز و جل طلب مینمایم که او را پوشیده مبعوث گرداند
  17. و قسم بآن خدائیکه جان محمد به ید قدرت اوست که از قبر خارج نشدم تا آنکه دیدم مصاجین از نور در نزد سر او مصاجین از نور جلوى او و مصاجین از نور در نزد دو پاى او و دو ملک رقیب وعتید که در زمان حیات با او بودند موکل بر قبر او هستند و براى او تا روز قیامت استغفار میکنند.
  18. ((فاطمه بنت اسد)) در سال چهارم هجرت در مدینه از دنیا رفت لکن سن او را ضبط نکرده اند و قبر شریفش در میان حرم ائمه بقیع است .
  19. در بحار از ((روضة الواعظین )) نقل میکند که حضرت رسول ((صل الله علیه وآله وسلم ) فرمودند که در موت فاطمه بنت اسد ملائکه اطراف آسمان را پر کردند و درب بهشت براى او باز شد و فرشهاى بهشت بجهت او گسترده شد و ریحانى از ریاحین بهشت براى او فرستاده شد پس او در روح و ریحان و جنت نعیم میباشند و قبر او باغى از باغهاى بهشت است .
  20. ((شیخ صدوق )) در ((روایت )) میکند که ((فاطمه بنت اسدبن هاشم )) از کسانى بود که با حضرت رسول بیعت کرد و بآنحضرت از مکه بمدینه هجرت نمود و چون آن مخدره از دنیا رفت
  21. حضرت رسول او را در پیراهن مبارک خود دفن کرد و در ((روحاء)) مقابل حمام ((ابى قطیعه )) قبرى بجهت او حفر نمود و خود آنحضرت در قبر رفته بدن مبارک خود باطراف قبر مالید
  22. پس بعضى از آنحضرت علت اینعمل را سئوال نمودند حضرت فرمود چون پدر من از دنیا رفت من طفل صغیرى بودم ، فاطمه بنت اسد و شوهر ابوطالب مرا بردند و از من پرستارى نمودند بطوریکه اسباب آسایش و راحتى مرا فراهم آوردند
  23. و در زندگانى من وسعت دادند و مرا بر اولادهاى خودشان برترى و فضیلت میدادند، لذا منهم دوست دارم که خدا قبر او را وسعت دهد.
  24. در ((بصائرالدرجات )) در آخر روایتى که مانند روایات قبل است که پیغمبر فرمود: من فاطمه را تکفین کردم بعلت آنکه باو گفتم مردم در قیامت از قبورشان برهنه ظاهر میشوند فاطمه صیحه زد و گفت زهى رسوایى ،
  25. پس من لباس خود را باو پوشانیدم و در نمازیکه براى او خواندم از حقتعالى سئوال نمودم که کفن او را نپوساند تا اینکه داخل بهشتش کند حقتعالى ایندعا را اجابت فرمود
  26. در ((بحار)) نقل میکند که فاطمه بنت اسد گفت در بستان خانه ما چند عدد درخت خرما بود و چون اول رسیدن رطب میشد چهل نفر از اطفالیکه همسن با محمد ((صل الله علیه وآله وسلم ) بودند هر روز بخانه ما میامدند و داخل این بستان میشدند و رطبهائیکه از درخت ریخته بود جمع میکردند
  27. و بعضى از آنها از دست دیگرى میر بودند ولى هیچوقت نشد که من ببینم محمد ((صل الله علیه وآله وسلم ) را که رطبى از دست طفلى بگیرد و من همه روزه یکمشت یا بیشتر از آن رطبها براى محمد جمع میکردم
  28. و همچنین جاریه منهم مقدار از براى محمد جمع کنیم و آنحضرت هم در خواب بود، اطفال مطابق عادت همه روزه آمدند و هر چه رطب ریخته بود جمع کرده بردند من از خجالت محمد ((صل الله علیه وآله وسلم ) خوابیدم و از خجالت محمد آستین خود را بر صورتم افکندم چون محمد از خواب برخاست داخل بستان شده
  29. در روى زمین رطبى ندید که جمع کند برگشت کنیز من باو گفت من امروز را فراموش کردم که رطب براى شما جمع کنم و اطفال داخل بستان آمده و اشاره به یکى از درختهاى خرما نمود و گفت اى درخت خرما من گرسنه هستم
  30. فاطمه بنت اسد گفت من دیدم که شاخه هاى درخت بآنها خرما بود پائین آمده بقسمیکه محمد هر چه میخواست از آنها خورد و بعدا شاخه ها بالا رفت و در محل اولش قرار گرفت ،
  31. فاطمه گفت من از این قسمت تعجب نمودم و ابوطالب هم در خانه نبود، رسم ما این بود که چون او بخانه میآمد و در را میزد من بجاریه خود میگفتم که برو و در را باز کن ولى آنروز چون ابوطالب در را زد خودم پاى برهنه بطرف در رفته آنرا باز کردم و آنچه از محمد دیده بودم براى ابوطالب نقل کردم
  32. او گفت محمد پیغمبر است و از تو اولادى متولد میشود که وزیرا او میباشد و بعدا از فاطمه على متولد میگردد.
  33. شما را بخدا آقایان انصاف دهید آیا ممکنست زن و مردیکه اینهمه به پیغمبر خدمت کرده و پیغمبر هم نسبت بآنها مهربان بوده بگویند که کافر و مشرک بودند و اگر کسى بگوید که این اخبار و اشعاریکه از ابوطالب نقل شد بحد تواتر نمیرسد و ما نمى توانیم بچند شعر و خبر اسلام را بر آنها جارى کنیم .
  34. جواب این گوینده اینست که اولا خبر واحد را شیعه و سنى حجت میدانند و مورد عمل قرار میدهند و ثانیا اگر فرد فرد این اشعار و اخبار متواتر نباشد ولى مجموع آنها متواترا دلالت دارد بر امر واحدیکه ایمان جناب ابوطالب و فاطمه بنت اسد باشد و اعتراف به نبوت و رسالت خاتم الانبیاء باشد.
  35. بسیارى از امور است که تواتر آن به همین قسم معین میشود مثلا جنگها و شجاعتها و حملات مولا امیرالمؤ منین علیه السلام در غزوات هر یک خبر واحداست ولى مجموع آنها روى هم متواتر معنوى است که افاده علم ضرورى بشجاعت آنحضرت مینماید و همچنین است سخاوت حاتم و عدالت انوشیروان و غیره
  36. باز این چه شورش است که در خلق عالم است. .... باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
  37. باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین..... بى نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است
  38. گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست.....گویا عزاى اشرف اولاد آدم است.....
  39. گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب .......سرهاى قدسیان همه بر زانوى غم است.....
  40. جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند..... کاشوب در تمامى ذرات عالم است
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید