27- مجلس یازدهم : وابن سیدالوصیین..الی مجلس پانزدهم  اى پسر آقاى اوصیاء

  1. 27- مجلس یازدهم : وابن سیدالوصیین..الی مجلس پانزدهم  اى پسر آقاى اوصیاء
  2. بسم الله الرحمن الرحیم
  3. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  4. بعد کاردانى على علیه السلام قبلا گفتیم
  5. که در وصایت سه امر مهم شرط است :
  6. 1 - درستى و امانت
    2 - شرافت در حسب و نسب
    3 - کاردانى و علم و دانایى تا بتواند بطور احسن بوصایت خود عمل کند.
  7. موضوع اول و دوم در مجالس قبل بیان شد و اینک راجع بکاردانى على علیه السلام مختصرا بیاناتى را بعرض آقایان محترم مجلس ‍ میرسانم .
  8. على علیه السلام در جمیع صفات شریک و مماثل پیغمبر خدا بود.بطور قطع مى توانیم ادعا کنیم که در بین اصحاب پیغمبر تنها کسى که در جمیع شئون غیر از مقام نبوت . مثل و مانند پیغمبر خدا بوده على بن ابیطالب است
  9. و بس چنانچه ((امام ثعلبى )) در تفسیرش گفته : و لا یخفى ان مولانا امیرالمؤ منین قدشابه النبى فى کثیر الخصال المرضیة و الفعال الزکیة و عاداته و عباداته و احواله العلیه و قد صح ذلک له بالاخبارالصحیحة و الاثار الصریحة و لا یحتاج الى اقامة الدلیل و البرهان و لا یفتقر الى یضاح حجة و بیان و قدعد بعض العلماء بعض الحضال لامیرالمؤ منین على التى هو فیها نظیر سیدنا البنى لامى.
  10. یعنى : پوشیده و پنهان نیست که مولاى ما امیرالمؤ منین در بیشتر خصال مرضیة و افعال زکیه از عادات و عبادات و احوال علیه به رسول اکرم (صل الله علیه وآله ) شباهت دارد و این معنى با اخبار صحیح و آثار صریحى که احتیاج بدلیل و برهان خارجى ندارد به صحت پیوسته و محتاج به توضیح حجت و بیان نمى باشد.
  11. بعضى از علماء برخى از آن خصال حمیده را بشمار آورده اند که در آن خصال حمیده على نظیر پیغمبر امى و درس نخوانده بوده است .
  12. از جمله آیات قرآنى که میتوانیم براى این موضوع شاهد بیاوریم 1- آیه تطهیر است که حقتعالى میفرماید: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا .یعنى : همانا خداوند اراده فرمود که هر گونه پلیدى را از شما خانواده رسالت دور نموده و شما را پاک و پاکیزه و از هر عیبى منزه گرداند.
  13. اخبار زیادى از طرق عامه و خاصه در دست میباشد که همه آنها مؤ ید بر اینست که آیه تطهیر در شاءن خمسه طیبه پیغمبر، على ، حسن ، حسین ، فاطمه  صلوات الله علیهم اجمعین نازل شده است .
  14. روزى پیغمبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) در خانه ام سلمه تشریف داشتند على و زهرا  و حسنین را خواندند و تمام آنها و حضرتش زیر کساء ((عباى یمانى )) جمع شدند و در مقام مناجات با پروردگار برآمده فرمود خداوند اینها اهلبیت من هستند که درباره آنها بمن هستند که درباره آنها بمن وعده فرموده اى خداوندا پلیدى و رجس را از ایشان دور فرما و آنها را پاک و پاکیزه گردان خداوند توسط جبرئیل این آیه را نازل فرمود،
  15. ام سلمه یا رسول الله من هم جزء اهل بیت میشوم ، فرمودند: خیر تو از اهل بیت نیستى ولى بتو مژده میدهم که اهل بهشتى .
  16. پس معلوم میشود مراد از آیه خوب بودن این پنج نفر نیست زیرا ام سلمه هم زن خوبى بوده ، بلکه مراد مقام عصمت و طهارت است که این پنج تن دارا بودند.
  17. ابوجارود روایت کرده که ((زید)) فرزند ((زین العابدین )) علیه السلام گفت پدرم بمن فرمود بعضى از مردم جاهل و نادان چنین تصور کرده اند که مراد از اهل بیت زنهاى پیغمبرند، بخدا قسم که هر کس چنین خیال کند گنهکار است و دروغ گفته زیرا اگر مقصود زنهاى آنحضرت بودند بجاى کلمه عنکم باید عنکن و بجاى یطهرکم ، یطهرکن استعمال میشد
  18. چنانچه در آیات قبل از این آیه که راجع به زنهاى پیغمبر است این نکته رعایت شده یذکرن ما یتلى فى بیوتکن ناگفته نماند که ما جماعت شیعه این مقام عصمت را تنها درباره این پنج تن قائل نیستیم بلکه میگوئیم تمام دوازده نفر اوصیاء  پیغمبر از على ( علیه السلام ) تا حضرت حجت همه داراى این مقام عصمت بوده اند.
  19. ((ابن بابویه )) از امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) روایت کرده که حضرتش فرمود روزى با فاطمه  و حسنین حضور پیغمبر اکرم در حجره (( ام سلمه )) شرفیاب شدیم که جبرئیل آیه مبارکه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس را نازل فرمود، آنحضرت فرمود یا على این آیه در شاءن تو و فاطمه  و حسنین و ائمه اکرم از فرزندان حسین نازل شده ،
  20. گفتم اى رسول خدا ائمه بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر اول آنها تو هستى بعد از تو حسن و حسین و على زین العابدین فرزند حسین و یک بیک اسامى ایشانرا بیان فرمود تا حضرت حجت و فرمود اسامى شما بر ساق عرش نوشته شده است .
  21. در شب معراج فرمود اینها نام اوصیاء  و ائمه بعد از تو میباشند همه ایشان پاک و پاکیزه و معصوم هستند و دشمنان آنها ملعونند.
  22. شرح مفصل این آیه را بجاى دیگر محول میکنیم ، فقط خواستیم بگوئیم که این آیه میرساند که على از همه چیز غیر از نبوت بالخصوص مقام عصمت با پیغمبر شریک بوده است .
  23. 2- دومین آیه اى که دلالت میکند على ( علیه السلام ) در جمیع صفات مثل پیغمبر است آیه مبارکه : انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و هم الراکعون است .که میفرماید: ولى شما خدا و رسول و آنهائیکه ایمان آورده اند میباشند با واو عاطفه الذین امنوا را به رسول عطف گرفته ، پس معلوم میشود در جمیع شئون با پیغمبر مماثل میباشند و باتفاق فریقیین این آیه درباره على (علیه السلام ) نازل شد.
  24. 3- و دیگر بودن سوره برائت است که پیغمبر اول این سوره را به ابوبکر دادند که براى مردم مکه ببرد و بعد جبرئیل نازل شد عرض کرد اداء رسالت نمى تواند بکند مگر خودت یا کسى که از تو باشد، بعد حضرت بامر حقتعالى از ابوبکر گرفتند به على ( علیه السلام ) دادند که در موسم حج بخواند
  25. ناگفته نماند که علت آنکه پیغمبر اول به ابوبکر دادند با وجود آنکه میدانستند او این مقام را ندارد بجهت آن بود که خواستند مقام على ( علیه السلام ) را به مردم بفهمانند نه اینکه پیغمبر عارف بحال ابوبکر و على نبودند.
  26. 4- دلیل دیگر بر اینمطلب آیه : اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم است که اولوالامر را با واو عاطفه عطف بر رسول گرفته ، پس ‍ باید اطاعت خدا و رسول و اطاعت اولى الامریکه مثل و مانند رسول خدا باشد را کرد نه خلفاء و سلاطین را چنانکه عقیده عامه است .
  27. 5- و دلیل دیگر آیه مبارکه مباهله است که قبلا شرح دادیم کلمه انفسنا و انفسکم میرساند که على نفس پیغمبر است ، پس هر چه پیغمبر دارد على هم باید داشته باشد.
  28. 6- و دلیل دیگر بسته شدن درهاى خانه هاى اصحاب بمسجد است مگر در خانه پیغمبر و على و در جواز ورود بمسجد در حال جنابت هم على مانند رسول خداست .
  29. بخارى و مسلم در صیحیحین خود گفته اند: رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود:لاینبغى لاحد ان یجنب فى المسجد الا انا و على .
  30. دلیل اینکه على علیه السلام سید اوصیاء  است
  31. حال که ثابت شد وصى بلافصل پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) باید على ( علیه السلام ) باشد و دیگران قابلیت اینمقام را نداشتند بلکه غضب خلافت را نمودند اینک باید ثابت کنیم که بعد از قبولى و وصایت و خلافت آنحضرت چرا سید اوصیاء  و از هر وصى پیغمبرى برتر و بالاتر باشد.
  32. امروز در دنیا مشاهده میکنیم که مقام و بزرگى نخست وزیر مملکتى بستگى بمقام و بزرگى پادشاه و یا رئیس جمهور آن مملکت دارد، پس هر چه آن مملکت اهمیتش بیشتر باشد اهمیت رئیس جمهور و سلطان و نخست وزیر مملکت از سایر کشورها بیشتر است .
  33. روى این قاعده مسلم دنیا میگوئیم وجود مبارک پیغمبر ما افضل از همه انبیاء بلکه همه موجودات دنیا بوده ، پس نخست وزیر او هم که وصى و خلیفه او یعنى على ( علیه السلام ) میباشد باید افضل و برتر از همه اوصیاء  موجودات عالم باشد، آیا آن پیغمبریکه بر هزار نفر مبعوث گردیده با آن پیغمبریکه بر پنجاه و صدهزار یا بیشتر مبعوث گردیده با پیغمبریکه بر کافه خلق خدا مبعوث است یکسان میباشند پسوزیر و خلیفه آنها هم بقدر آن پیغمبر درجه و مقام دارند.
  34. با مثالى مطلب بهتر واضح میگردد، آیا معلم کلاس اول با معلم ششم دبستان یکى است آیا معلم کلاسهاى دبیرستانى با استادان دانشگاه برابرند، آیا استاد دانشگاه با یک پروفسور و متخصص در علم اتم برابر است ،
  35. بدیهى است از جهت آنکه از یک مبداء و وزارتخانه ماءمورند و هدفشان تحت یک برنامه عالم کردن و تربیت شاگردان است یکسان بوده ولى در معلومات و مقام و رتبه هرگز یکسان نیستند انبیاء عظام هم از جهت دعوت یکسان اند ولى از جهت رتبه و مقام و معلومات متفاوتند
  36. چنانکه در آیه 254 بقره میفرماید:تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات .
    یعنى : انبیاء را بر بعضى دیگر خصایص و فضائلى افزونى و فضیلت دادیم که دیگران به مرتبه آنها نمیرسند گر چه در نبوت مساوى بودند که با بعضى از آن انبیاء خدا سخن گفت و به بعضى از آنها ترفیع درجات داد.
  37. ((زمخشرى )) در ((تفسیر کشاف )) گوید مراد از این بعض پیغمبر ما است که به فضایل بسیار و خصایص بیشمار بر انبیاء فضیلت دارد که مهمترین آنها مقام خاتمیت است ، بنابراین چون پیغمبران از جهت درجه و مقام متفاوت شدند اوصیاء  آنها هم عقلا باید متفاوت باشند چون مقام پیغمبر ما از همه بیشتر است وصى او هم باید مقامش بیش از سایر اوصیاء  دیگر باشد، پس او را باید سیدالاوصیاء  نام نهاد،

بچند دلیل میتوانیم بگوئیم که على ( علیه السلام ) سیداوصیا پیغمبرانست :

  1. دلیل اول ((محمد سمرقندى حنفى )) در کتاب ((مجالس )) و ((محمدبن عبدالرحمن ذهمى )) در کتاب ((ریاض النضرة )) و ((ملاعلى متقى )) در ((کنزالعمال )) و ((ابن صباغ مالکى )) در ((فصول المهمه )) و ((شیخ سلیمان بلخى حنفى )) در ((ینابیع المودة )) و ((ابن ابى الحدید)) در ((شرح نهج البلاغه )) از ((ابن عباس )) نقل نموده اند که روزى ((عمربن خطاب )) گفت واگذارید نام على را یعنى اینقدر از على غیبت مکنید زیرا من از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود در على سه خصلت است عمر گفت که اگر یکى از آن سه خصلت براى من بود دوستتر میداشتم از هر چه آفتاب بر آن میتابد
  2.  آنگاه عمر گفت : کنت انا و ابوبکر و عبیدة بن الجراح و نفر من اصحاب رسول الله و هو متکى على على بن ابیطالب حتى ضرب بیده منکبیه ثم قال انت یا على اول المؤ منین ایمانا و اولهم اسلاما ثم قال انت منى بمنزلة هارون موسى و کذب على من ترعم انه یحبنى و یبغضه .
  3. یعنى عمر گفت من و ((ابوبکر)) و ((ابوعبیده جراح )) و عده اى از اصحاب حاضر بودیم رسول اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) به على ( علیه السلام ) تکیه داده بود تا آنکه بر دو شانه على زد و فرمود یا على تو از حیث ایمان اول مؤ منین هستى و از حیث اسلام اول مسلمین هستى
  4. آنگاه فرمود یا على تو براى من بمنزله هارون براى موسى هستى و دروغ گفته کسى که گمان میکند مرا دوست دارد در حالیکه ترا دشمن میدارد.
  5. شیعه و سنى بطرق مختلف نقل کرده اند که پیغمبر فرمود: یا على انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لانبى بعدى .
  6. و این حدیث را که به حد تواتر لفظى رسیده حدیث منزلت نام نهاده اند و از آن سه خصیصه براى امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) ثابت میشود.
  7. 1 - مقام نبوت که در معنى و حقیقت براى آنحضرت بوده .
    2 -
    مقام خلافت و وزارت ظاهرى آنحضرت بعد از رسول اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم).
    3 -
    مقام افضلیت آنحضرت بر تمام امت و غیرامت چه آنکه رسول خدا على را بمنزله هارون معرفى کرده و حضرت هارون مطابق نص صریح قرآن و اجد مقام نبوت و خلافت حضرت موسى و افضل بر تمام بنى اسرائیل بوده است
  8.  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید