مجلس هیجدهم - یا ابا عبدالله لقد عظمت الرزیة و جلت المصیبة بک علینا و على جمیع اهل الاسلام

  1. مجلس هیجدهم مصیبت در اصل بمعنى رسیدن است لکن در بلاها و صدماتى که در دنیا بشما رسیده بقدرى بزرگ است که مثل اینکه بر ما وارد شده بلکه همه اهل اسلام وارد گردیده است .
  2. بسم الله الرحمن الرحیم
  3. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  4. مجلس هیجدهم - یا ابا عبدالله لقد عظمت الرزیة و جلت المصیبة بک علینا و على جمیع اهل الاسلام
  5. یعنى : یا ابا عبدالله هر آینه سوگوارى تو بزرگ شد و مصیبت تو بر ما و بر جمیع اهل اسلام عظیم شد.
  6. شرح عظم بمعنى بزرگ است .در سوره حج آیه 30 میفرماید: و من یعظم حرمات الله فهو خیر له : یعنى کسى که محرمات الهى را بزرگ بشمارد پس برایش بهتر است .
  7. و در آیه 32 همین سوره میفرمایدو من یعطم شعائر الله فانها من تقوى القلوب .
    لغت جلت هم بمعنى بزرگى ذکر شده .
  8. و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام . ذوالجلال بمعنى صاحب عظمت و بزرگیست .بنابراین هر دو لغت بیک معنى آمده و دو لفظ بیک معنى خواهند بود.
  9. الزیارة بالتشدید الصله الززیتة بالهمزة لانه مهمور مشتق من الزره فخفف الهمزه با القلب و الادغام .
  10. در قاموس رزیه را بمعنى مصیبت معنى کرده پس جمله لقد عظمت الرزیة با جمله جلت المصیبة بیک معنى است و فرقى در معنى با هم ندارند.
  11. مصیبت در اصل بمعنى رسیدن است لکن در بلاها و صدماتى که در دنیا بشما رسیده بقدرى بزرگ است که مثل اینکه بر ما وارد شده بلکه همه اهل اسلام وارد گردیده است .
  12. و على جمیع اهل اسلام بما میفهماند کسى که در مصیبت آنحضرت مهموم و مغموم نگردد و حالت تاثرى به او روى ندهد اهل اسلام نیست و چگونه ممکنست کسى مسلمان باشد و در ایام عاشورا آن مصایب را بشنود و حالت تاثرى به او دست ندهد و لذا چون مصیبت آنحضرت بسیار بزرگ و مورد اهمیت بود خداوند پیغمبران گذشته را به کربلا آورد و داستان کشته شدن آنحضرت را بجهت آنان نقل فرمود و آنها گریه کرده و ناراحتى در آنزمین دیدند.
  13. آمدن آدم علیه السلام بزمین کربلا ((شیخ طریحى )) در ((منتخب )) نقل میکند که چون حضرت آدم بزمین هبوط کرد و حوا را ندید در طلب او طى طریق بزمین کربلا افتاد بدون آنکه واقعه اى براى او پیش آمد کند به اندوهى بزرگ در افتاد و سینه اش تنگى گرفت و چون بمقتل  حسین  ( علیه السلام ) رسید لغزشى در وى پدید آمد که خون از پاى وى جارى گشت ،
  14. سر بسوى آسمان کرده و گفت پروردگارا آیا من مرتکب گناه دیگرى شدم که اینک مرا کیفر دادى چه من در روى زمین عبور کردم به چنین حادثه اى گرفتار نشدم .
  15. حقتعالى وحى فرستاد که اى آدم جرم تازه اى از تو صادر نشده ولى فرزندت  حسین  در این زمین ظلم کشته میشود اینک خون تو بموافقت وى ریخته شد، آدم عرض کرد پروردگارا  حسین  پیغمبر است ؟
  16. خطاب آمد که پیغمبر نیست ولى فرزندزاده پیغمبر من محمد صلى الله علیه و آله میباشد، عرض کرد قاتل او کیست ؟ خطاب آمد قاتلش یزید است که ملعون اهل آسمانها و زمین است .
  17. آدم روى بجبرئیل آورده گفت چه کار کنم گفت لعن  بر یزید کن آدم چهار مرتبه یزید را لعن  نمود و چند قدمى برداشت تا بکوه عرفات رسید و حوا را دریافت .
  18. آمدن حضرت نوح علیه السلام بزمین کربلا :و نیز در ((منتخب )) روایت میکند چون حضرت نوح سوار کشتى شد و دنیا را آب گرفت در روى آب حرکت میکرد تا بکربلا رسید، در آنجا کشتى ایستاد و حرکت نکرد نوح از غرق شدن کشتى ترسید عرض کرد الهى در روى آب همه جا گردیدم مرا خوفى مثل این زمین نرسید
  19. جبرئیل نازل شد عرض کرد یا نوح در اینزمین  امام  حسین   ( علیه السلام ) شهید میشود که سبط خاتم انبیاء محمد مصطفى میباشد حضرت نوح پرسید قاتل او کیست ؟ جبرئیل گفت لعین هفت آسمان و زمین میباشد حضرت نوح چهار مرتبه او را لعن  کرد کشتى حرکت کرد تا بکوه جودى رسید.
  20. آمدن حضرت ابراهیم علیه السلام بزمین کربلا .((طریحى )) نقل میکند که وقتى حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) سواره بصحراى کربلا گذر نمود اسب او بسر در آمده و آنحضرت از پشت اسب بزمین افتاد و سر مبارکش شکست و خون جارى شد پس زبان باستغفار گشود و گفت الهى از من چه گناهى سر زده که بدون جهت بزمین خورده خون از سرم جارى شد؟ جبرئیل نازل شده گفت اى ابراهیم گناهى از تو صادر نگشته ولى این سرزمینى است که در آن سبط خاتم الانبیاء و پسر خاتم الاوصیا کشته میشود پس خون تو بموافقت خون او ریخته شد.
  21. ابراهیم گفت اى جبرئیل قاتل او چه کسى خواهد بود؟ جبرئیل گفت او ملعون اهل آسمانها و زمینها است و قلم بر لوح بلعن  آن پلید بدون اذن پروردگار جارى شد. حقتعالى بقلم وحى نمود که بنگارش این لعن  مستحق ثنا و ستایش گشتى آنگاه ابراهیم دست بدعا برداشت و بسیار یزید را لعن  کرد و اسب آنحضرت بزبان فصیح آمین گفت .
  22. ابراهیم خطاب به اسب نموده فرمود چگونه بدى یزید بر تو معلوم شد که آمین گفتى ؟ اسب گفت اى ابراهیم من همیشه فخر میکردم که تو بر پشت من سوار میشوى و چون بسر فرود آمدم و تو از پشت من بزمین افتادى خجلت و شرمسارى من زیاد شد و دانستم که این بواسطه پلیدى یزید است لذا آمین گفتم .
  23. مرحوم شوشترى میفرماید ممکنست این محلى که حضرت ابراهیم بزمین خورد همان محلى باشد که روز عاشورا  حسین  علیه السلام از روى اسب بزمین افتاد.
  24. راقم این اوراق گوید که از اسب افتادن حضرت ابراهیم در زمین کربلا با افتادن  حسین  ( علیه السلام ) بسیار فرق داشته است ، حضرت ابراهیم سرش شکست و قدرى خون آمد و برخاست
  25. ازین بیابان بیرون رفت ولى  حسین  ( علیه السلام ) بواسطه نیزه اى که صالح بن وهب بر پهلوى نازنین آنحضرت زد از اسب بزمین افتاد و بعضى نوشتند بواسطه تیرى که بر گلوى نازنین آنحضرت فرود آمد حضرت بر زمین افتادند
  26. و ممکنست صحیح همان باشد که اکثر ارباب مقاتل ذکر کرده اند چون آن تیر سه شعبه بر قلب نازنین آقا وارد آمد حضرت نتوانست که تیر را از جلو بیرون آورد بلکه از عقب بیرون آورد و خون چون ناودان جارى شد حضرت نتوانست طاقت سوارى از روى اسب بزمین افتاد.
  27. بلند مرتبه شاهى ز صد رزین افتاد...... اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
  28. صدوق نقل میکند که روزى حضرت رسول الله  خدا صلى الله علیه و آله در محضر اصحاب نشسته بودند که  حسین  ( علیه السلام ) وارد شد چون پیغمبر چشمش بحسین  افتاد اشکش جارى شد فرمود هر وقت  حسین  را مى بینم گویا آنروزى را مشاهده میکنم که تیرى باو رسیده و از زین بزمین واژگون شده و بعد از افتادن بخاک آن پاره پاره بدن را مانند گوسفندى سر میبرند در صورتیکه  حسین  من هیچ گناهى ندارد.
  29. ورود حضر اسماعیل علیه السلام بزمین کربلا : حضرت اسماعیل با گوسفندانى که داشت در کنار شط فرات عبور میکرد و گوسفندان چرا مینمودند روزى شبان آنحضرت خبر آورد که این گوسفندان چند روز است که از فرات آب نمیخورند حضرت اسماعیل سبب را از خدا سئوال نمود
  30. جبرئیل نازل شد عرض کرد که جهت را از خود گوسفندان بپرس حضرت اسماعیل به گوسفندى فرمود چرا آب نمیخورید؟
  31. گوسفند بزبان فصیح عرض کرد که بما رسیده فرزند تو  حسین  که سبط محمد است در این سرزمین تشنه شهید میشود و ما بواسطه حزنى که داریم از این آب نمیخوریم .
  32. ورود حضرت موسى علیه السلام بزمین کربلا وقتى ((حضرت موسى علیه السلام  )) با ((یوشع بن نون )) بزمین کربلا رسیدند بند نعلین موسى پاره شد و خارى سخت بر دو پاى مبارکش فرو رفت و خون جارى شد عرض کرد الهى چه گناهى از من صادر شده که بدین کیفر مبتلا شدم حقتعالى وحى فرستاد که در اینموضع خون  حسین  ریخته میشود و خون تو بموافقت خون وى جارى گردید
  33. عرض کرد خدایا  حسین  کیست ؟ خطاب آمد که سبط محمد مصطفى و پسر على مرتضى است ، عرض کرد قاتل او کیست ؟ خطاب آمد که او لعین ماهیهاى دریا و وحوش صحرا و طیور هوا است موسى دست بدعا برداشته یزید لعین را لعن  کرد و یوشع بن نون گفت .
  34. عبور حضرت عیسى بزمین کربلا : روایت شده که حضرت عیسى ( علیه السلام ) در ایام سیاحت خود با حواریون گذارش بزمین کربلا افتاد ناگاه شیر غرانى بر سر راه ایشان آمد راه را بر ایشان مسدود کرد حضرت عیسى پیش رفت و فرمود چرا را ه بر ما گرفته اى و نمیگذارى عبور کنیم شیر بزبان فصیح گفت نمیگذارم شما ازین بگذرید مگر آنکه یزید را کشنده  حسین  است لعن  کنید، عیسى فرمود  حسین  کیست ؟
  35. شیر گفت سبط محمد النبى الامى و پسر على که وصى او است ، فرمود قاتل او کیست ؟ شیر گفت ملعون وحوش بیابانها و گرگان و درندگان صحراها بالخصوص در روز عاشورا آنگاه حضرت عیسى دست بدعا برداشت و یزید را لعن  فرمود، حواریون آنحضرت آمین گفتند شیر دور شده آنها رفتند.
  36. آمدن پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله بزمین کربلا((شیخ مفید)) در کتاب ارشاد باسناد خود از ((ام سلمه )) نقل میکند که گفت شبى پیغمبر خدا (صل الله علیه وآله وسلم) از نزد ما بیرون رفت و مدت زمان طویلى از ما غایب بود بعد از مدتیکه باز آمد آنحضرت را پریشانحال و گرد و غبارآلوده دیدیم که دست مبارکش را بهم گذاشته و بسته بود عرض کردم یا رسول الله چرا شما را گرد و غبارآلوده و پریشانحال مى بینم
  37. فرمود در این ساعت مرا بعراق بزمینى که کربلا نام داشت بردند و مقتل  حسین  و جماعتى از فرزندان و اهلبیت مرا بمن نشان دادند و من خون ایشانرا همى جستم و اینک خاک آن سرزمین در دست نیست
  38. آنگاه حضرتش دست خود را بگشود که میان دستش خاک قرمز رنگى بود بمن داد و فرمود این خاک را محفوظ بدار من آنخاک را در شیشه کردم و سر آنرا محکم بستم و چون حضرت  حسین  ( علیه السلام ) از مدینه متوجه عراق شد هر روز و هر شب آنرا میدیدم و چون آخر روز عاشورا آنرا دیدم تبدیل بخون تازه شده بود.
  39. صداى ناله بلند شد و گریه بسیارى کردم و دانستم که  حسین  ( علیه السلام ) کشته شده ولى اینمطلب را بکسى نگفتم تا خبر شهادت آنحضرت رسید.
  40. و در ارشاد از ام سلمه نقل نموده که گفت شب یازدهم محرم با کمال و غم خوابیدم رسول الله  خدا را در خواب دیدم با حالت حزن و ناله و گریان و غبارآلوده و تا آن شب آنحضرت را خواب ندیده بودم من مشغول پاک کردن آن گرد و غبار عرض کردم یا رسول الله جانم قربانت چرا گریه میکنى و این گرد و غبار چیست که بر سر و محاسن شما مى بینم فرمود اى ام سلمه امشب مشغول کندن قبر براى  حسینم و اصحابش بودم و الان از کندن آنها فارغ شدم.
  41. زینت دوش نبی روی زمین جای تونیست..... خاک و خاشاک زمین منزل معای تو نیست ...... خاک  عالم  به  سرم  بر اثر تیر و ثنان.....جای یک بوسه زینب برهمه اعضای تونیست       اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید