مجلس بیستم 2- شرح زیارت عاشورا -  و جلت و عظمت مصیبتک فى السموات على جمیع اهل السموات

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. مجلس بیستم 2- شرح زیارت عاشورا -  و جلت و عظمت مصیبتک فى السموات على جمیع اهل السموات
  2. نظر قرآن و منابع درباره ستم بر محمد و آل محمد(صل الله علیه وآله وسلم  )
  3. چون بین دو قبیله اوس و خزرج سالهاى متمادى رقابت موجود بود براى ربودن گوى ریاست و امارت گفتگو طولانى شد هر یک از دو قبیله میخواستند بنفع قبیله خود بهره بردارى نمایند و هر یک از دو قبیله امارت را براى خود مسلم میدانند در آن محفل بقول امروزیها امارت و ریاست توجه به قبیله خزرج داشت چه آنکه سعد بن عباده شخصیتى بزرگ و باجود و سخاوت ، و جاهت بسیار نیکویى در میان انصار داشت .
  4. و قبیله اوس چون چنین مرد شایسته اى نداشتند که بامارت برگزینند و مایل هم نبودند که زیر پرچم امارت و ریاست خزرجیها بروند عقب فرصتى میگشتند که این پرچم امارت و ریاست را از دست خزرجیها بربایند.
  5. در همان ساعات مشورت انصار در سقیفه عمر بن الخطاب باخبر شد بنابر آنچه که طبرى در صفحه 208 جلد سوم تاریخ ((چاپ اول )) و ابن اثیر در صفحه 222 جلد دوم کامل و دیگران نوشته اند به در خانه رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم )رفت ولى وارد منزل آنحضرت نشد ((براى آنکه دیگران از کبار صحابه و بنى هاشم  باخبر نشوند)) براى ابوبکر پیغام داد که بیرون بیاید کار دارم ابى بکر جواب داد مشغولیاتى دارم نمیتوانم بیرون بیایم دو مرتبه پیغام داد حادثه اى پیش آمده که حضور تو تنها لازمست
  6. ابى بکر بیرون آمد گفت چه خبر است عمر گفت مگر نمیدانى انصار در سقیفه جمع شده اند که امر امارت را به سعد بن عباده واگذار نمایند لازمست به آنجا برویم و اخذ نتیجه نمائیم .پس بدون آنکه مهاجرین حاضر در منزل رسول اکرم (صل الله علیه وآله وسلم )و بنى هاشم  را خبر بنمایند دو نفرى محرمانه به سقیفه رفتند.
  7. در بین راه ابوعبید جراح گورکن قدیم مکه که یکى از همفکران آنان بود ملاقات نمودند و با خود بردند و سه نفرى وارد مجلس ‍ سقیفه شدند.به اتفاق جمیع ارباب سیر و تاریخ و خبر در سقیفه بنى ساعده از مهاجرین فقط همین سه نفر حاضر بود آنهم بطریقى که گفته شد.
  8. ما قبلا گفتیم که سالها بین قبیله اوس و خزرج عداوت و دشمنى بود، در آن موقعى هم که در سقیفه جمع بودند خزرجیها میخواستند امیر از آنها باشد اوسیها هم این نظر را داشتند که امیر از قبیله خودشان باشد ولى خزرجیها براى رسیدن به هدف خودشان سعد بن عباده را که مریض بود و داراى وجهه اى هم بود در سقیفه حاضر نمودند
  9. اوس هم بزرگان قبیله خود را به سقیفه آوردند که یکى از آنها عبدالله بن ابى بود بزرگان هر قبیله بر نفع خود سخنرانى کردند بیشتر سخنرانى هم بر نفع سعد بن عباده شده قبیله اوسیها چون فرد لایقى نداشتند که بدرد ریاست بخورد و ازین پیشامد هم بسیار ناراحت بودند و ابدا زیربار خزرجیها نمیرفتند
  10. متحیرانه باطراف می نگریستند و در پى فرصت بودند که بهانه بدست آورند و خزرجیها را مغلوب کنند که ناگاه عمر و ابوبکر و ابوعبیده وارد مجلس با نطقهاى کوتاه مسیر گفتار انصار را عوض نموده و بسمت مهاجرین برگردانیدند.
  11. فرصتى بدست اوسیها آمد و با پیشنهاد مهاجرین موافقت کردند تا دست خزرجیها را کوتاه نمایند در این هنگام عمر گفت چگونه راضى میشوید کسى را که پیغمبر مقدم داشته شما او را جلو نیندازید. اشاره به اینکه اهل سنت میگویند پیغمبر به ابوبکر فرمود برو و بجاى من نماز بخوان پیش رفت و با ابوبکر بیعت کرد
  12. و چون بعضى از انصار اینرا دیدند گفتند با بغیر از على با کسى بیعت نمى کنیم ولى بالاخره مردم قبیله اوس با ابوبکر بیعت کردند ولى خزرجیها زیربار نرفتند بزرگ خود سعد بن عباده را برداشته بمنزل رفتند و یکنفر از آنها هم با ابوبکر بیعت نکردند.
  13. سلمان میگوید که على(علیه السلام ) مشغول غسل دادن بدن پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم )بود که خبر سقیفه بما رسید من به على(علیه السلام عرض کردم همه اکنون در سقیفه بنى ساعده اجتماع کردند و با ابوبکر بیعت کردند حضرت فرمود متوجه شدى اول چه کسى بیعت کرد عرض کردم نه ولى پیرمرد یرا دیدم که پیشانیش اثر سجود بود با حالت گریه  خود را به ابوبکر رسانید و با او بیعت کرد، سپس از منبر بزیر آمده از مسجد خارج شد حضرت فرمود او را شناختى نه فرمود او... خدا او را... کند.
  14. کار خلافت تمام شد نقشه هاى پیش بینى شده قبل از غیر سعد بن عباده کم کم بفکر على بن ابیطالب افتادند قرار شد على را براى بیعت حاضر کنند زیرا بزرگان بنى هاشم  و سران اصحاب پیغمبر از قبیل سلمان و مقداد و اباذر با او هماهنگ بودند و از بیعت امتناع داشتند و آنچه نباید بشود، شد.
  15. که در این زیارت میفرمایدو لعن الله امة اسست اءساس الظلم و الجور علیکم .
    خدا... کند آن کسانیرا که در روز اول در سقیفه پایه ظلم را قرار دادند و حق شما خانواده را غضب کردند.
  16. حق تعالى در قرآن میفرماید: و لا تکونوا اءول کافر و لا تشتروا بایاتى ثمنا قلیلا و اءیاى فاتقون و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتمو الحق . (بقره ، 41)
    یعنى : اول کافر بقرآن نباشید و آیات مرا به بهاى اندک نفروشید و از قهر من بپرهیزید و حق را با باطل مپوشانید تا حقیقت را پنهان سازد.
  17. کسى که اول پایه ظلم و یا عمل بدى را بنیان گذارد تا روز قیامت هر کس بآن عمل نماید و یا به او ظلم کرده شود آن شخص اول بقدر همه ظلم کنندگان و عمل بدکنندگان مسئول خواهد بود و همچنین است اگر عمل خوبى را به مردم یاد دهد و یا پایه کار خوبى را در دنیا بنا بگذارد تا قیامت هر کس از آن بهره مند گردد او را در تمام اجرها شرکت خواهد داشت .
  18. فصل دوم : نظر قرآن و منابع درباره ستم بر محمد و آل محمد(صل الله علیه وآله وسلم  ) در فصل قبل شرح حال آنانیکه پایه ظلم را در اسلام بنا نهادند بیان کردیم اینک بخواست خدا ثابت مى کنیم که باید بر آنها لعن نمود.حقتعالى در سوره احزاب آیه 57 و 58 میفرمایدان اءلذین یؤ ذن الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الاخرة و اءعد لهم عذابا مهینا و الذین یؤ ذون المؤ منین و المؤ منات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اءثما مبینا .آنانکه خدا و رسول را بعصیان و مخالفت اذیت و آزار میکنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و از رحمت خود دور فرموده و براى آنان عذابى باذلت و خوارى مهیا ساخته است و آنانکه مردان و زنان باایمان و بى تقصیر و گناه را بیازارند دانسته گناه و تهمت بزرگى را مرتکب شده اند.
  19. اذیت کردن رسول خدا بر دو قسمت یا قولیست چنانچه سخنان نالایق و ناسزا به آنحضرت میگفتند مثل شاعر و کذاب و ساحر و یا فعلیست مثل شکستن دندان یا شکمبه گوسفند بر سر او ریختن یا او را سنگ زدن بطوریکه خون از پاهاى آنحضرت جارى میگشت و گاهى اذیت رسول به اینست که اهلبیت آنحضرت را اذیت کنند به طوریکه خود آنحضرت آزرده گردد و پس هر سه قسم را اذیت رسول گویند اگر چه قسم سوم بخود آنحضرت آسیبى نرسیده ولى ناراحتى آنحضرت در قسم سوم بیشتر از آن دو قسمست .
  20. اذیت على علیه السلام اذیت پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم )است در صحیح بخارى و مسند احمد بن حنبل و سایر کتب عامه و از کتب شیعه تفسیر مجمع البیان و منهج الصادقین روایت میکند که امیرالمؤ منین موى مبارک خود را بدست گرفت فرمود رسول خدا موى خود را بدست مبارک خود گرفته فرمود اى على هر که بمویى از موهاى تو ایذاء رساند بمن ایذا رسانیده و هر که بمن ایذاء رساند بخدا ایذاء رسانیده .
  21. پس از این حدیث بخوبى استفاده میشود که اذیت به مولا امیرالمؤ منین (علیه السلام ) اذیت برسول و اذیت به رسول اذیت بخدا است و این در روایت شیعه و سنى متواتر است که پیغمبر فرمودانا و على من نور واحد یا على دمک من دمى و لحمک من لحمى و من اءبغضک و ابغضبنى ابغض الله و همچنین از آیه مبارکه مباهله معلوم میگردد که نفس على نفس پیغمبر است پس چون مطابق آیه مباهله پیغمبر و على نفس واحد شدند اذیت هر کدام اذیت دیگریست و اذیت آن دو اذیت خداست و کسى که خدا را اذیت کند مطابق آیه صریح قرآن ((لعنهم الله فى الدنیا و الاخرة )) مستوجب لعن خدا واقع خواهد شد.
  22. اذیت فاطمه (سل الله علیها ) اذیت پیغمبر است اخبار زیادى از پیغمبر رسیده و شیعه و سنى نقل کرده اند که هر کس فاطمه علیهاالسلام را اذیت کند پیغمبر را اذیت کرده و هر که پیغمبر را اذیت کند خدا را اذیت کرده است منجمله خبر معروفى است که امام احمد در مسند و شیخ سلیمان در ینابیع المودة و میر سیدعلى همدانى در مودة القربى و ابن حجر در صواعق نقل کرده اند که پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم )فرمود: فاطمة بضعة منى و هى نور عینى و ثمرة فؤ ادى و روحى التى بین حبنى من اءذاها فقد آذانى و من اءذانى فقد آذى الله و من اغضبها فقد اغضبنى یودینى ما آذاها .
  23. فاطمه پاره تن منست و میوه دل من و نور چشم من و روحیست بین دو پهلوى من کسیکه فاطمه را اذیت کند مرا اذیت نموده و کسیکه مرا اذیت نماید خدا را اذیت نموده و کسیکه فاطمه را بغضب درآورد مرا بغضب درآورده اذیت میکند مرا کسى که او را اذیت نماید.
  24. بخارى و مسلم که دو عالم و محدث بزرگ عامه میباشند در صیحیحین خود نوشته اندفاطمه(علیه السلام در حال خشم و غضب ... را ترک نمود و بر او غضبناک ماند و با او حرف نزد تا وفات
  25. آنگاه امیرالمؤ منین على(علیه السلام )  بر او نماز گذارد و شبانهه دفنش نمود و ابوبکر را اذن و اجازه نداد که بر جنازه او حاضر شود و بر جنازه بى بى نماز بخواند.
  26. و نیز عبدالله مسلم بن قتیبه دینورى در صفحه 14 الامامه و السیاسة نقل میکند که فاطمه سلام الله علیها در بستر بیمارى به ... فرمود خدا و ملائکه را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا بسخط آورید و رضایت مرا فراهم نیاورید اگر پیغمبر را ملاقات کنم شکایت شما را خواهم کرد.
  27. خداوند در قرآن میفرماید: و ما کان لکم ان تؤ ذوا رسول الله نباید هرگز رسول را چه در حیات و چه در ممات بیازارید. نمیدانم اهل سنت و جماعت بین این آیات و اخبار خودشان را چگونه میکنند؟
  28. در روضات نقل میکند که یکروز، اعلم علما شافعى گفت آیا شیعه حجت قاطعى بجهت حقانیت خود دارد، شیخ بهایى فرمود زیاد است یکى آنکه در صحیح بخارى از حضرت رسول (صل الله علیه وآله وسلم  ) روایت کرده که آنحضرت فرمودفاطمة بضعة منى من اذاها فقذ اذانى و من اغضبها فقد اغضبنى ،
  29. و بعد از چهار ورق همان کتاب روایت میکند انها خرجت من الدنیا و هى غاضبة علیهما یعنى فاطمه از دنیا رفت در صورتیکه بر...غضبناک بود بواسطه حقى که از او غضب کردند.
  30. آن عالم سنى گفت این حرف دروغست و نمیشود بخارى این دو حدیث را نقل کند من خودم باید این کتاب را رسیدگى کنم و فردا بشما جواب میدهم چون صبح شد آن عالم سنى به شیخ بهایى گفت من صحیح را دیدم و بین ایندوحدیث زیاده از پنج ورق فاصله دارد چگونه شیعه میگویند حق با ما است .
  31. ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه گوید خدمت استاد خودم ابوجعفر نقیب گفتم که در اخبار صحیح بما رسیده که همیار بن اسود که بهودج زینب دختر پیغمبر حمله کرد و طفلى که در رحم داشت از ترس سقط کرد پیغمبر خون ، او را هدر ساخت پس کسیکه طفل فاطمه را سقط کرد اگر پیغمبر حیات میداشت با او چه معامله اى میکرد ابوجعفر نقیب قول ابن ابى الحدید را تصدیق کرد ولى گفت از من حدیث مکن و بطلان این خبر را هم بمن منسوب مدار.
  32. خود ابن ابى الحدید میگوید این مطلب بر ما روشن است که فاطمه از دنیا رفت و از... رنجیده بود و وصیت کرد که آنها بر جنازه اش ‍ نماز نگذارند.
  33. گذشته از اینها در آیه بعد میفرماید والذین یؤ ذون المؤ منین و المؤ منات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبینا آیا اهل بیت پیغمبر جز مؤ منین که اینهمه آنان را اذیت کردند.
  34. بدانکه همان قسم که صلوات باعث بالارفتن مقام آل محمد میشود لعن کردن بر دشمنان ایشان هم زیادى عذاب بر ایشان و ثواب براى ما خواهد بود بعلت آنکه هر چه ظلم و جور و ستم بر مردم روزگار میشود براى آنست که در صدر اسلام پایه ظلم بنا نهادند و نگذاشتند خلافت به على و اولادش برسد.
  35. از بعضى علماء نقل شده که ما هر وقت در مسئله اى از مسائل مشکل مراجعه کنیم و براى ما حل نشود و لعن بر غاصبین آل محمد را بر خود لازم میدانیم چه اگر آنها گذاشته بودند امام زمان از ما غایب نمیشد و با بودن امام مشکلى براى ما باقى نمیماند.
  36. و نیز ایشان در کتاب انوار یغمانیه خود از جابر از حضرت باقر(علیه السلام روایت نموده که آن بزرگوار فرمودند که
  37. عقب این آفتاب شما چهل چشمه آفتاب دیگر است ما بین هر قرص آفتاب تا آفتاب دیگر چهل سال راه است و در آنها خلق بسیارى است که نمیدانند خدا آدمى را خلق فرموده یا نه و در
  38. عقب این قرص ماه شما چهل قرص ماه دیگر است که فاصله هر کدام با دیگرى چهل روز است و در میان آنها خلق بسیارى میباشند که نمیدانند خدا آدمیرا خلق کرده ولى به آنها الهام شده
  39. همچنانکه بزنبور عسل الهام شده که اولى و دومى را در همه اوقات لعن کنند و خداوند ملائکه اى را موکل بر آنها نموده که هر گاه کوتاهى و در مسامحه در لعنت آنها نمایند آنان را عذاب کنند.
  40. و نیز سید جزایرى از حضرت امام حسن عسکرى(علیه السلام روایت نموده آنحضرت از امام صادق(علیه السلام نموده است که مردى خدمت آن بزرگوار عرض کرد یابن رسول الله من از یارى کردن شما بدست خود عاجز هستم این عبارت دو احتمال دارد یکى آنکه مال ندارم که به آن نصرت شما نمایم و دیگر قوت و قدرت ندارم که با دشمنان شما جنگ کنم ، عرض میکند چیزى را مالک نیستیم مگر لعن نمودن بر دشمنان شما و بیزارى چستن از آنها پس حال من چگونه است
  41. حضرت صادق(علیه السلام )  در جواب فرمود پدرم مرا خبر داد از پدرانش از رسول خدا که آن بزرگوار فرمودند هر که در یارى نمودن ما اهلبیت ضعیف باشد پس در نمازش بر دشمنان ما لعنت کند خداوند صداى او را بجمیع ملائکه میرساند از ملائکه ساکنین زمین و آسمان تا عرش و آنها در لعن با او همراهى و مساعدت مینمایند و بر او ثنا میفرستند.
  42. و میگویند بار خدایا بر این بنده خودت صلوات و رحمت فرست چه آنکه در خشنودى اولیاء تو را که وسعت داشت و مقدورش بود از لعنت بر اعداء محمد و آل محمد مبذول داشت پس از جانب حضرت احدیت خطاب میرسد که اى ملائکه من او را از احبار خود قرار دادم .
    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید