سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- مجلس بیست و یکم : گریه اهل آسمانها و زمین و تمام موجودات عالم بر حسین علیه السلام
در مجلس قبل شرح گریه ملائکه و جن و طیور را مفصلا بیان کردیم و اینک در این مجلس گریه آسمانها و زمین و اهل آنها را نقل خواهیم کرد:
در کامل الزیاره از امیرالمؤ منین (علیه السلام ) روایت میکند که در رحبه کوفه این آیه مبارکه را تلاوت میفرمود: فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین . - ناگاه حسین علیه السلام از درى از درهاى مسجد وارد شد فرمود: اما اءن هذا سیقتل و یبکى علیه السماء و الارض . آیه شریفه فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین درباره هلاکت قبطیان و قوم فرعون است که فوت ایشانرا تحقیر مینماید به اینکه آسمان و زمین بر ایشان گریه نکرد و اعتنایى بر مرگ ایشان ننمود از مفهوم این آیه استفاده میشود که اگر کسى مؤ من و خدا پرست باشد آسمان و زمین بر مرگ او گریان شود.
- در مجمع البیان نقل میکند که از ابن عباس نقل کردند که آیا آسمان و زمین بر فوت کسى گریه میکند گفت بلى چون مؤ من از دنیا میرود و محل عبادت او در زمین و مصعد عمل او در آسمان که محل بالا بردن عمل او باشد بر او گریه میکنند.
انس بن مالک از حضرت رسول (صل الله علیه وآله وسلم ) روایت میکند که حضرتش فرمود: ما من مؤ من الا وله باب یصعد منه عمل و باب ینزل منه رزقه فاذا مات بکیا علیه . - یعنى هیچ بنده مؤ من نباشد مگر آنکه براى او دو در باشد یکى از آن عملش بالا برود و دیگرى روزى او برایش نازل میگردد و چون این بنده بمیرد این دو در از عروج عمل نزول رزق محروم مانند و بر او بگریند.
- مرحوم ((سید مهدى تبریزى )) ((صاحب خلاصة الاخبار)) در کتاب ((ریاض المصائب )) گوید که ابن عباس در تفسیر آیه شریفه فما بکت علیهم السماء و الارض گفته چون پیغمبرى از دنیا میرود آسمان و زمین چهل سال بر او گریه میکنند و در رحلت امام چهل ماه و در فوت عالم عامل چهل روز اما در شهادت امام حسین علیه السلام آسمان و زمین همیشه گریه میکنند و دلیل اینمطلب آنکه روز قتل آنحضرت از آسمان خون بارید و حمره آسمانى در روز عاشورا ظاهر شد و قبل از آن مشهود نبود و در روز قتل حسین علیه السلام هیچ سنگى را از جایش حرکت ندادند مگر آنکه در زیر آن خون بود.
در امالى و علل الشرایع از ((میثم تمار)) نقل میکنند که به جبله گفت : اى جبله بدان که حسین بن على علیه السلام شهید میشود و سید شهیدان خواهد بود و همچنین اصحاب او که در کربلا شهید میشوند بر سایر شهدا برترى و مقام خواهند داشت . - اى جبله هر وقت نظر بر آفتاب کردى و آنرا چون خون سرخ دیدى بدانکه حسین بن على (علیه السلام ) کشته میشود جبله گفت روزى از حجره خود بیرون آمدم آفتاب را بر دیوار قرمز دیدم چون بر خورشید نظر کردم رنگ او را غیرمعمولى دیدم گریه کردم و گفتم بخدا قسم که حسین امروز کشته شد.
- در امالى و عیون از ((ریان بن شبیب )) نقل میکند که حضرت رضا(علیه السلام ) فرمود که آسمانهاى هفتگانه و زمینها بر حسین علیه السلام گریستند.
- ((قرطبى اندلسى )) در کتاب عقد از محمد بن شهاب زهرى نقل میکند که گفت وقتى شام نزد عبدالملک مروان آمدم جمعى آنجا بودند، عبدالملک از آنان سئوال کرد که آیا شما میدانید که روزیکه حسین بن على کشته شد در بیت المقدس چه واقع شد، حاضرین جواب ندادند تا نوبت بمن رسید از من سئوال کرد گفتم اى خلیفه شنیده ام که در روز شهادت حسین بن على(علیه السلام ) در بیت المقدس هیچ سنگى از زمین برداشته نشد مگر آنکه در زیر آن خون تازه اى یافتند.
- ((ابن حجر)) در ((صواعق )) پس از نقل گفتار زهرى میگوید که عبدالملک مرا خواست و بمن گفت که مردم اینموضوع را نمیدانند فعلا من بدانم و تو به کسى نباید بگویى زهرى میگوید تا عبدالملک زنده بود جراءت نکردم اینموضوع را بکسى بگویم .
- جارى شدن خون از سنگ و درخت در روز عاشورا : در کتاب ریاض الشهاده نقل میکند که در یک فرسخى و موصل محلى است که آنرا مشهد نقطه گویند و باین علت این نام را بر آنمحل نهاده اند که چون سرهاى شهیدان را با اسراء شام میبردند بهر بلد و منزلى که میرسیدند پیش از ورود خود خبر میدادند که شهر را آذین بندند و با استقبال بیایند در هر منزل که میرسید این برنامه را اجرا میشد ولى به موصل که رسید بعادت معهود خبر بحاکم موصل دادند که شهر را آذین بندند حاکم جمعى از عقلا و پیرمردان را جمع کرده و در این امر با آنها مشورت کرد و بالاخره قرار شد که آنها را بشهر راه ندهند و در یک فرسخى شهر از آنها پذیرایى کنند.
- در محل پذیرایى سرها را بر نیزه ها نصب کرده بودند در پاى یک سنگ بزرگى سر مطهر منور حضرت ابى عبدالله الحسین ارواح العالمین له الفداء را بر سر نیزه زده در کنار آن سنگ بر زمین زدند در کنار آن خونى از سر مطهر بر آن سنگ چکید و از آن تاریخ تا مدتهاى مدید هر ساله روز عاشورا از آن سنگ خون تازه میجوشد و در آنجا مسجدى بنا نهاده و هر سال در روز عاشورا جماعتى زیاد از شیعیان در آن محل جمع میشوند و عزادارى مفصلى مینمایند تا در زمان عبدالملک مروان آن سنگ را از آنجا بردند و دیگر اثرى از آن ظاهر نشد.
دوم جناب فاضل متتبع آقا میرزا صدرالدین در جلد دوم کتاب ریاض القدس نقل نموده از والد در ریاض الاحزان از بعضى از معاصرین خود که در کتب مقتل نقل کرده که در سفر مکه عبورم بشهر حماة افتاد در میان آن باغها مسجدى دیدم که نام آن مسجدالحسین بود وارد آن شدم در گوشه اى از آن مسجد پرده اى کشیده بودند آن پرده بدیوار آویخته بود چون پرده را عقب زدم , دیدم سنگى بدیوار آویخته و اثر موضع گلوى بریده و شریان در آن سنگ نقش است وخضکیده ای هم در آن سنگ م موجود میباشد.
- من از خدام مسجد پرسیدم که این سنگ چیست و چرا خون دارد و خون که نجس است نباید در میان مسجد باشد گفتند این سنگى است که چون لشکر ابن زیاد از کوفه به دمشق میفرتند و سرهاى شهیدان را با اسیران میبردند چون باین شهر وارد شدند سر بریده حسین علیه السلام را روى این سنگ نهادند
- و از آن وقت اثر بریده بر این سنگ مانده چنانکه میبینى یکى از خدام دیگر گفت من سالها است خادم این مسجد میباشم خیلى اتفاق میافتد که از میان عمارت مسجد صداى قرائت قرآن میشنوم و کسى را نمى بینیم
- و در هر سال که شب عاشوراى حسین علیه السلام میشود شب که از نصف میگذرد نورى از این سنگ ظاهر میشود که بدون چراغ مردم مسجد دیده میشوند
- و عده اى از مردم اینجا جمع میشوند و در اطراف این سنگ گریه و عزادارى میکنند و در آخر شب عاشورا از آن سنگ خون بیرون میآید که این خون خشکیده که میبینى از اثر ترشح همان خونست
- بعد آن خادم گفت آن خادمی که قبل از من درین مسجد بود میگفت منهم سالها درین مسجد خدمت میکردم و این سنگ را به همین کیفیت در شبهاى عاشورا دیده ام .
- ناقل میگوید چون از مسجد بیرون آمدم از هر کس در شهر از این مسجد و سنگ پرسیدم مثل گفتار خادم را براى من گفتند.
- سوم : در کتاب الریاض القدس مینویسد که در یکى از شهرهاى روم کوهى شیرى است که از سنگ تراشیده شده و هر سال روز عاشورا از چشمهاى آن شیر دو چشمه آب جارى میشود تا شب چون شب گردد آن آب قطع میگردد و مردم آن حوالى از آن آب میخورند و یادى از لب تشنه حسین علیه السلام میکنند و بر قاتلان آنحضرت لعنت مینمایند.
- و در کتاب ریاض الشهاده نقل میکند که در بلدى از بلاد روم از سنگ شیرى ساخته اند که در روزهاى عاشورا از دو چشم او خون جارى میشود تا شب گردد و اهل آن بلد دور آن شیر جمع شده عزادارى میکنند.
- چهارم : در کتاب الریاض الشهاده نقل میکند که در زمان ما شایع شده است که در بلاد روم درختى است که در روز عاشورا نزدیک ظهر یکى از شاخه هاى آندرخت سرازیر شده از برگهاى آن قطرات خون میچکد تا غروب آفتاب و بعد آن شاخه خشک میشود و سال آینده شاخه دیگرى از آن درخت بهمین کیفیت میگردد و هر سال جمع کثیرى از خلایق بزیارت آندرخت میروند بعد میگوید قصه این درخت را جمع از تجار که به آن سرزمین رفته بودند و خودشان مشاهده کرده بودند براى من نقل کردند که بحد تواتر رسید.
- مرحوم دربندى در اسرارالشهاده نقل میکند که در ((زرآباد قزوین )) درخت چنارى است کهنسال که همه ساله ظهر عاشورا ناله اى از آن درخت بر میآید و از شاخه اى از آندرخت خون میریزد و مردم از اطراف و نواحى در آن مکان آمده و به عزادارى و گریه و زارى اشتغال دارند.
- مرحوم ((حاج شیخ على اکبر نهاوندى )) نقل میکند که قضیه این درخت را من از عالم جلیل جناب آقا یحیى که از نواده هاى مرحوم ((وحید بهبهانى )) بود شنیدم میفرمودند من خودم آن درخت را دیدم و روز عاشورا بزیارت آن رفتم .
- پنجم : در ((دارالسلام )) عراقى نقل میکند که وقتى عالم جلیل آقاى سیدمهدى پسر مرحوم آقا سیدعلى صاحب ریاض در کربلا مریض شد دو نفر از علما را که یکى ((شیخ محمد بن صاحب )) فصول و دیگرى ((حاج ملاجعفر استرآبادى )) که هر از فحول علماء کربلا بودند
- در سرداب مقدس حسینى فرستاد که قدرى از خاک قبر آنحضرت برداشته براى استفشاء آنمرحوم بیاورند آن دو عالم جلیل غسل کرده لباس احرام پوشیدند وارد سرداب شده قدرى از تربت با آداب آن برداشته آوردند قدرى از آنخاک را یکى از محترمین کربلا گرفته در میان کفن مادرش گذشت.
- گفت اتفاقا در یکى از روزهاى عاشورا به آن کفن نظر کردم دیدم رطوبتى دارد کفن را باز کردم دیدم آنخاک خون شده و کفن را خونابه نموده است روز یازدهم باز نظر کردم بحالت اول درآمده و ابدا اثر رطوبتى در آن نیست .
- معنى گریه موجودات بر حسین علیه السلام : از آیات و روایات و حکایاتى که تا کنون ذکر شد معلوم گشت که ملائکه و زمین و آسمان و اهل آن بر حسین علیه السلام گریان شدند
- بلکه حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه در دعاى سوم شعبان میفرماید: اءللهم انى اسئلک بحق المولود فى هذا الیوم الموعود بشهادته قتل الستهلاله و ولادته بکته السماء و من فیها و الارض و من علیها و لما یطاء لابتبها قتیل العبرة و سید الاسرة .
- یعنى : خدایا سؤ ال میکنم از تو بحق مولود امروز که وعده شهادت او رسیده قبل از آنکه مادرش او را بزاید زمین و آسمان و هر که در آنها میباشد بر آنحضرت گریه کردند حتى آنهائیکه هنوز قدم بعرصه دنیا نگذاشته اند چه آنحضرت کشته شده گریه است .
- پس همه موجودات عالم چه آنهایى را که ما بچشم ببینیم و چه نبینیم بر آنحضرت گریان شده اند حال باید فهمید که به چه قسم بر آنحضرت گریه کرده اند.
نظر بگفتار: کلم الناس على قدر عقولهم چونکه با کودک سر و کارت فتاد...... پس زبان کودکى باید گشاد - مکالمه اولیاء خدا با مردم باندازه عقول و افهام مخاطبین است و غالبا از باب استعمال الفاظ در معانى کلى میباشد.
- در خبرى از امام صادق(علیه السلام ) وارد شده که به راوى فرمود: از کسانى مباش که لفظى را بشنوند و بر یک معنى حمل نمایند و اکثر تاویلات که در احادیث امامیه وارد است مبنى بر این قاعده استعمال لفظ در معنى کلى میباشد لفظ صراط و میزان که یکى از عقاید مسلم شیعه است در معنى کلى خود که گذشتن و عبور نمودن از جهنم به بهشت و سنجش اعمال باشد استعمال شده ولى شخص بى اطلاع گمان میکند که مراد از میزان همان معنوى لغوى آنست که ترازو باشد
- لذا عده اى قائل شده اند که اعمال را با ترازو میکشد قهرا این اشخاص بفکر افتاده اند که قدر این ترازو چه مقدار است و نامه عمل چیست و طریقه کشیدن به چه نحو خواهد بود و یا صراط را بمعنى پل گرفته اند که پلى روى جهنم است قهرا بفکر میروند که ساختمان این پل از چیست و به چه نحو خواهد بود
- بنابراین اگر از اول لفظ بر یک معنى کلى حمل شود به این اشکالات برخورد نمیشود لذا شارع مقدس هم از ما اعتقاد بصراط و میزان را خواسته نه حقیقت و چگونگى آنرا و براى همین است که از چگونگى و جزئیات این امور در قرآن و احادیث چیزى نمییابیم .
- پس از ذکر این مقدمه میگوئیم گریستن یک معنى عام دارد که عبارت از اظهار اندوه و حزن و غمناک بودنست و این معنى در انسان به ریختن اشک از چشم و بانقباض جبهه ، و در حیوان بصداى بلند است چنانچه وقتى او را بزنند با بچه او را بگیرند یک حال تحسر و تاءسفى براى او پیدا شده که قهرا صداى خود را بلند میکند
- و در ملائکه فقط حزن و اندوه است نه اشک ریختن چون آنان داراى جسم نیستند و در نباتات به پژمردگى برگ و زرد شدن و خشک شدن آنست .
- و یا مثلا معنى در اسماء الهى که بر ذات حضرت بارى اطلاق میشود غیر از اسمایى است که بر ما نام میگذارند مثلا اسم رحیم که یکى از اسماء خداست معنیش این نیست که در اثر رقت قلب صنوبرى با بودن قواى جسمانى حالت ترحمى به او دست دهد
- مثل رحم کردن ما به زیردستان منزه است خدا ازین گفتار پس وصف خدا بصفت رحمت از قبیل سبب بر مسبب باشد یعنى سبب که رحمت است مجاز باشد از انعام که اسباب است و از قبیل مجازات در قرآن و اخبار زیاد وارد شده است .
- نگرفت دست دهر گلابیبه غیر اشک......زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
- از آب هم مضایقه کردندکوفیان..... خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
- بودند دیو و دد همه سیراب و می مکند..... خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
- زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد ..... فریاد العطش ز بیابان کربلا
- آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم ..... کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم