بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
-0 70 مجلس سى و سوم : بابى انت و امى یا ابا عبدالله لقد عظم مصابى بک پدر و مادرم فداى تو باد اى ابا عبدالله
- شرح : معنى ابا عبدالله در اول زیارت بیان شد و چون کسى نزدیکتر از پدر و مادر بمن نیست و آنها را بیشتر از همه عزیز میدارم آنقدر بشما نزدیکم و شما را دوست دارم که حاضرم پدر و مادرم را هم فداى شما بکنم .
- لقد عظم مصابى بک چون به واسطه ظلم و ستمى که بر شما رفت تحمل حزن و مصیبت شما بر من و تمام شیعیان و دوستان شما سخت دشوار است .
- تاریخ بهترین سرمشق زندگیست حوادث در ظرف زمان بهترین مربى بشر است از میان حوادث روزگار هیچ حادثه اى جانسوزتر و عمیق تر از واقعه مولمه کربلا نبوده و نیست انسان هر قدر بیشتر در متون تاریخ تاءمل کند خواهد دید که عظمت حضرت سیدالشهدا ء علیه السلام بیش ازین اندازه ها است که ادراک ما دریابد.
- اگر در مسیر تاریخ حرکت کنیم و از روز عاشورا سال 61 تا امروز صفحات کتاب تاریخ و طبیعت را مطالعه کرده و ورق بزنیم آنوقت شخصیت حسین بن على علیه السلام و فداکارى و از جان گذشتگى آنحضرت بر ما معلوم میشود و مى فهمیم که شهادت آنحضرت چه تاءثیرى در ابقاء آئین آدمیان و احیاء قوانین انسانیت و نشر معارف دین و اسلامیت نموده است .
- روز عاشورا سال 61 بپایان رسید یزید بخیال خود کام دل گرفت ابن زیاد مسرور به انجام وظیفه شد و افتخار میکرد عمر سعد ملک رى را جایزه میخواست گروهى از خدا بیخبران هم منتظر بودند که رکاب آنها را از طلا و نقره بسازند و آنها را با جایزه بى نیاز گرداند
- ولى از همان ساعت ریخته شدن خون مقدس ابى عبدالله الحسین (علیه السلام ) بخاک کربلا گویى که آتش اختلاف و انقلاب دلهاى همان دشمنان جور را فرا گرفت و به هم بدبین شدند و ابواب لعن و طعن را بسوى هم گشودند تا داستان قیام کوفه و توابین و آمدن مختار پیش آمد و مختار دمارى از قتله حضرت سیدالشهدا علیه السلام گرفت که قسمتى از آنرا نقل کردیم
- و نداى وجدان جنایات آنها را در معرض افکار عمومى آیندگان گذاشت و مرور زمان قضاوت کرد که حقیقت در چه لباسى جلوه کرد.
- چراغى را که ایزد فروزد ..... هر آنکس پف کند ریشش بسوزد
- هدف اصلى قیام حضرت سیدالشهداء علیه السلام هدف اصلى سیدالشهدا ء ازین قیام احیاء دین و اصلاح مفاسد امور اجتماع مسلمین بوده و انى لم اخرج اشرا و لا بطر اولا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت بطلب الاصلاح فى امة جدى .
- وقتى انسان در بیابانى چیزى را از دور مى بیند اول موجودیت آن در نظرش مجسم و ثابت میگردد ولى نزدیک میشود وجودش معلوم و مشخص میگردد و هر چه نزدیکتر میشود به شخصیت او واقفتر میگردد تا آنجا که عظمتش در دل و مغز آدمى جاى گرفته و خواه ناخواه به تعظیم و خشوع و خضوع میافتد.
- براى مثال اگر کوهى را از دور ببینیم اول موجودیت کوه برایمان نمایان میشود که از چه سنگى و از چه کیفیتى است سپس هر چه به آن نزدیکتر شویم و نباتات و چشمه سارها و معادن و انواع محصولات آن آشنا گردیم خیر و برکت کوه بیشتر ما را مجذوب مینماید تا آنجا که اگر بمعادن نهفته آن هم واقف شویم و از آهن و طلا و نفت و غیر آن مطلع گردیم
- اهمیت و عظمت و ارزش آن در نظر ما افزونتر میگردد و اینمقدار هم نسبت به آن چیزیست که ما مى بینیم چه بسا علم و قدرت و احاطه ما نسبت به تمام آن کوه و پشت و قله و دره و شیب و فرازش کافى نیست و از آن بیخبریم که اگر آنها هم براى ما معلوم گردد خود را در برابر عظمت آن ناچیز مینگریم .
- وجود مقدس و شخصیت حضرت سیدالشهدا ء ارواحنا فداه براى ما مانند کوهى است که از عناصر آسمانى ترکیب یافته و داراى انواع مواد و موالید عنصریست و فکر و عمیق و روح بلند پرواز او بقدرى اوج دارد که عقل آدمى به اوج طیران او راه پیدا نمیکند.
- آنچه میگویم بقدر فهم تست ..... مردم اندر حسرت فهم درست
- حضرت ابى عبدالله (علیه السلام ) مانند کوه بلند و دامنه داریست که داراى هزاران معدن جواهر گرانبهاست و با یک حرکت لرزاننده مکنونات قیمتى خود را بیرون ریخت و در معرض نمایش خلایق گذاشت .
- هر کس بیشتر معرفت به وجود حضرت حسین (علیه السلام ) پیدا میکند در برابر عظمت وجودش چون خس در ساحل دریا و یا ریگ در کنار کوه کوچک و حقیر و ناچیز میگردد.
پس جا دارد که ما بگوئیم بابى انت و امى یا ابا عبدالله لقد عظم مصابى بک - مرثیه خواندن دعبل در خدمت حضرت رضا علیه السلام مرحوم دربندى در کتاب اسرارالشهاده از منتخب طریحى نقل میکند که دعبل خزاعى گفت سالى در ایام عاشورا بر سید و مولاى خودم حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام ) داخل شدم
- فرایته جالسا جلسة الخرین و اصحابه من خوله کذلک فلما رانى مقبلا قال لى مرحبا بک یا دعبل مرحبا بنا صرنا بیده و لسانه ثم وسع لى فى مجلسة و اجلسنى الى جانبه ثم قال لى یا دعبل احب ان تنشد نى شعرا فان هذه الایام ایام حزن کانت علینا اهل البیت و ایام سرور کانت لا على اعدائنا خصوصا بنى امیة لعن هم الله یا دعبل من بکا على مصابنا ولو واحد کان اجره على الله یا دعبل من ذرفت عیناه على مصابنا من اعدائنا حشره الله معنا فى زمرتنا یا دعبل من بکى على مصاب جدى الحسین علیه السلام غفر الله له ذنوبه البتة ثم انه نهض و ضرب سترا بیننا و بین حرمه و اجلس اهل بیته من وراء الستر لیبکوا على مصاب جدهم الحسین ثم التفت الى و قال لى یا دعبل ارث الحسین فانت ناصرنا و ما دحنا تقصر عن نصرنا ماالستطعت قال دعبل فاستعبرت و سالت عبرتى .
- حاصل آنکه دعبل خزاعى میگوید، در ایام عاشورا خدمت على بن موسى الرضا علیه السلام رفتم دیدم که آن حضرت اندوهناک نشسته و جمعى از شیعیان در خدمت آن حضرت بودند چون نظر آن حضرت بمن افتاد فرمود
- مرحبا اى دعبل که به دست و زبان خودت یارى کننده مایى ، آنگاه مرا طلبید و نزد خود نشانید و فرمود
- اى دعبل چون اینروزها ایام حزن ما اهل بیت و ایام سرور و شادى دشمنان ما است شعرى چند در مرثیه حضرت سیدالشهدا ء بخوان اى دعبل بدان که
- هر که بگرید و کسى را براى مصیبت ما بگریاند اجرش با خدا است .
- اى دعبل هر کس آب از دیدگانش روان شود براى آنچه از دشمنان ما بما رسیده خداى تعالى او را در زمره ما محشور گرداند.
- اى دعبل هر که بر مصیبت جد من حسین بگرید البته حقتعالى گناهان او را بیامرزد
- پس حضرت فرمود دعبل مرثیه اى براى حسین را بخوان که پرده اى آویختند و حرم عصمت و طهارت پس پرده نشستند براى آنکه در مصیبت جد خود حسین (علیه السلام ) بگریند
- آنگاه فرمود اى دعبل مرثیه براى حسین (علیه السلام ) بخوان دعبل میگوید چند شعرى در مصیبت آن حضرت خواندم حضرت حضرت رضا با مروان و زنان و حاضران بسیار گریستند بنوعى که صداى گریه از خانه حضرت بلند شد.
- عزادارى حضرت صادق علیه السلام در ایام عاشورا و نیز در اسرارالشهاده دربندى از کتاب منتخب طریحى از حضرت صادق (علیه السلام ) نقل میکند
- انه کان اذا هل هلال عاشورا اشتد حزنه و عظم بکائه مصائب جده الحسین علیه السلام و الناس یاءتون علیه من کل جانب و مکان یعرونه بالحسین علیه السلام وینوحونه على مصائب الحسین فاذا فرعوا من البکاء یقول لهم ایها الناس اعلموا ان الحسین حى عند ربه یرزق من حیث یشاء و هود دائما ینظره الى موضع معسکره و مصرعه و من حل فیه من الشهدا و ینظر الى زواره و الباکین علیه والمقسیمین العزاء علیه و هو اعرف بهم و باسمائهم و اسماء ابائهم و بدرجاتهم و منازلهم فى الجنة و انه لیرى من یبکى علیه فیتغفر له و یسئل جده و اباه و امه و اخاه ان یستغفر و اللباکین على مصابه و المقیمین غرائه و یقول لو یعلم زائرى و الباکى على ماله من الاجر عند الله تعالى لکان فرحه اکثر من جزعه و ان زائرى و الباکى على لینقلب الى اهله مسرورا و ما یقوم من مجلسه الا و ما علیه ذنب و صار کیوم ولدته امه .
- حاصل معنى آنکه وقتى که هلال عاشورا نمودار میشد حذن حضرت صادق (علیه السلام ) شدت مینمود و گریه آن حضرت بر مصائب جدش حضرت حسین علیه السلام زیاد میگشت و مردم از هر طرف و هر جا به سوى آن حضرت میامدند و با آنحضرت بر مصیبتهاى حضرت حسین (علیه السلام ) نوحه و زارى میکردند، پس زمانیکه از گریه فارغ میشدند
- حضرت به آنها میفرمود ایها الناس بدانید بدرستى که حضرت حسین (علیه السلام ) در مقام قرب پروردگار خود است و به لشکرگاه خود و به محل قبر خود و شهدایى که نزدیک قبر او مدفونند نظر میکند و همچنین بسوى زیارت کنندگان خود نظر میکند و او نامهاى آنها و پدرانشان را بهتر از شما که فرزندان خود را میشناسید میشناسد
- کسانیرا که بر او گریه میکنند مى بیند و براى آنها از خدا طلب آمرزش میکند و از جد بزرگوار و پدر و مادر و برادرش سئوال میکند که براى گریه کنندگان مصیبتهاى او و اقامه کنندگان عزایش استغفار کنند
- و میفرماید اگر زیارت کنندگان قبر من آنچه را که خداوند براى آنها مهیا کرده بدانند فرح و خوشحالى آنها بیش از جزع آنها خواهد شد و چون زیارت کننده او بر میگردد هیچ گناهى براى او نمانده است و مثل روزى که از مادر متولد شده خواهد بود.
- حکایت یکى از بزرگان هند که بواسطه عزادارى حسین (علیه السلام ) عاقبت به خیر شد 35. در کتاب اسرارالشهاده دربندى نقل میکند که در زمان ما شخصى از بزرگان هند بود که در دستگاههاى دولتى هند مقام بلندى داشت و او را مستوفى الممالک لقب داده بودند و مشرک بود ولى هر سال ماه محرم مجلس بسیار مهمى براى عزادارى حضرت سیدالشهدا علیه السلام ترتیب میداد و مبلغ مهمى صرف اطعام مینمود
- در یکى از سالها مبتلا به مرضى شد که اطباء از معالجه او عاجز بودند و روزبروز بر شدت مرض او افزوده میشد تا اینکه مشرف به موت گردید در حالت نزع و احتضار بود که اطرافیان او دیدند یک مرتبه شفا یافت و از بستر بیمارى برخاست و مسلمان شد از سبب اسلام او پرسیدند
- جواب داد که حضرت سیدالشهداء علیه السلام بالاى سر من تشریف آوردند و بمن فرمود برخیز که خداى تعالى به برکت داشتن مجلس عزاى تو براى من ترا شفا داد، آنگاه آن مرد پس از قبول اسلام و شناختن حلال و حرام و مسلمان کردن خانواده اش از هند بطرف کربلا حرکت کرده و آنچه از اموال نفیسه و جواهرات پرقیمت داشت به آستانه مقدسه حسینى بعنوان هدیه تقدیم نمود و بسیارى را در قبه منوره آن حضرت آویخت و از جمله زهاد و عباد اهل عتباب شد و یکسال قبل به مشهد حضرت رضا (علیه السلام ) مشرف شده بود.
- حکایت زن هندى و سینه زدن او و نیز در همان کتاب اسرارالشهاده نقل میکند که شخصى مورد وثوق من از اهل آذربایجان بود و براى من نقل کرد که سالى سفر به هند کردم روزى در ایام اقامت خود جماعتى از اهل آن شهر را دیدم که با سرعت زیادى بطرف میدانى میرفتند از سبب آن پرسیدم گفتند دسته اى از هندیها که مشرک هستند جنازه اى دارند که مطابق عقاید مذهبى خودشان باید او را آتش بزنند
- و ما بتماشاى او میرویم من هم براى تماشا با آنها رفتم تا بمیدان بزرگ رسیدیم هیزمهاى زیادى در آن میدان جمع کرده آتش زدند که از کثرت آتش و حرارت چون جهنمى سوزان گشت آنگاه جنازه اى را در میان آتش انداختند بدن او سوخت و خاکستر شد
- ولى سینه او ابدا نسوخت و آتش نگرفت حضار از مشاهده او تعجب کردند که چه گناهى کرده که باعث نسوختن سینه او شده است عالم آنها دستور داد که مجددا هیزم بیاورند و آتش را زیاد کنند بلکه سینه او بسوزد و کلماتى چند بر آن آتش خواند بلکه آتش او را بسوزاند ولى باز هم آتش تاءثیرى به او نکرد پس آن عالم به غیض آمده گفت این زن صاحب معصیت بزرگى بوده که باعث نسوختن سینه او شده است کسان و بستگان او خیلى ناراحت شدند بخواهر آن میت گفتند شما از حال او خبر دارید که او چه معصیتى مرتکب شده که سینه او نمى سوزد خواهر گفت تا آنجا که من از حال او اطلاع دارم زن بسیار خوبى بود و در طریقه مذهب خود به عبادت معروف بود ولى یاد دارم که روزى در ایام محرم از راهى که میرفتیم به یکى از مجالس مسلمانها که براى تعزیه حسین ى و ذکر مصائب آنحضرت منعقد شده بود برخورد. یکى از آن جمعیت روضه میخواند و مرد و زن بحالت گریه به سینه خود میزدند به ما هم حالت رقتى دست داد و گریان شدیم و من و خواهرم نیز سینه زدیم عالم آنها گفت این همان جرمیست که باعث گشته آتش سینه او را نسوزاند.
- بند دهم از ترکیب بند محتشم کاشانی .....
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین ..... ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین اولاد خویش را که شفیعان محشرند .... در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببین در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان ..... و اندر جهان مصیبتِ ما بر ملا ببین نی ورا چو ابر خروشان به کربلا ..... طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر ... . سرهای سروران
- همه بر نیزهها ببین آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام ..... یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین آن تن که بود پرورشش در کنار تو ..... غلطان به خاک معرکۀ کربلا ببین
یا بضعه الرسول ز ابن زیاد داد ..... کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم