71مجلس سى و چهارم 1: فاسئل الله الذى اکرم مقامک و اکرمنى بک

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. 71مجلس سى و چهارم 1: فاسئل الله الذى اکرم مقامک و اکرمنى بک
    پس از خدایى که مقام ترا بلند و گرامى داشت و مرا هم بواسطه دوستى تو عزت بخشید
  2. سئوال و درخواست مینمایم که : ان یرزقنى طلب ثارک مع حضرت  منصور من اهل بیت محمد
  3. شرح کرامت حضرت  ابا عبدالله الحسین  علیه السلام حقتعالى کرامات و مقاماتیکه براى انبیاء و اولیاء بوده از قرب بدرگاه احدیت به آنحضرت  عنایت فرمود و آن چند چیز است :
  4. اول : دارا بودن معجزه : معجزه چیست ؟ معجزه عبارت از کار خارق العاده ایست که جهات سه گانه زیر در آن جمع باشد:
  5.  1- این کار بکلى خارج از حدود توانایى نوع بشر باشد و هیچکس حتى نوابغ جهان نتوانند به اتکاى نیروى انسانى آنرا بیاورند.
  6. 2 - باید توام با دعوى پیامبرى باشد. یعنى آورنده آن بعنوان یک سند زنده براى صدق گفتار خود در دعوى رسالت از طرف خدا آنرا انجام دهد و این دعوى براى حضرت ان و حضرت  حسین  بوده منتهى به اسم حضرت ت و نه پیغمبرى .
  7. 3-  باید توام با تحدى یعنى دعوت بمعارضه و مقابله باشد باین ترتیب که از تمام انسان ها دعوت کند که اگر میتوانند و قدرت دارند مانند آنرا بیاورند.
  8. بنابراین اگر یکى از این جهات سه گانه در آن نباشد معجزه نامیده نمیشود از انیجا تفاوت معجزه با کارهاى نوابغ جهان و اکتشافات حیرت انگیز علمى اجمالا روشن میشود زیرا کارهاى نوابغ و اکتشافات عجیب علمى اگر چه در نوع خود نادرست است و کم نظیر ولى از قدرت و توانایى نوع انسان بیرون نیست و هیچ بعید نیست که نابغه دیگرى مثل آن و یا بهتر آنرا بیاورد.
  9. ولى معجزات باید در وضع و شرایطى باشد که هیچ احتمال نرود که بشر دیگرى مثل آن را بیاورد. مثلا معجزه صالح پیغمبر که مطابق گفته قرآن شتر ماده با بچه اش از کوه بیرون آمد که یک روز آب رود را میخورد و روز دیگر به همان مقدار شیر میداد.
  10. این مطلب را میتوان ضمن مثالى روشن ساخت اگر کودک 6 یا 8 ساله مانند یک سخنران ورزیده و ماهر با عبارات سلیس و روان و دلنشینى صحبت کند این یک نوع نبوغ فوق العاده است اما از حدود و توانایى نوع بشر بیرون نیست چه ممکنست کودک دیگرى پیدا شود که به همین زیبایى و مهارت سخن بگوید به همین دلیل نمیتوان نام آن را معجزه گذاشت .ولى از مریمى که بدون شوهر بوده عیسى بن مریم که تازه بدنیا آمده بمردم میگوید: انى عبدالله اتانى الکتاب و جعلنى نبیا. این را معجزه میگویند چه از قوه هر بشرى خارج است .
  11. مرحوم مجلسى از حضرت  صادق (علیه السلام ) روایت کرده که حضرت امام  حسن علیه السلام با شخصى از اولاد زبیر به عمره میرفتند براى حضرت  در زیر درخت خرمایى فرش انداختند و براى آن زبیرى در زیر درخت دیگر و آن درختان خشک بود زبیرى گفت اگر ایندرخت رطب میداشت میخوردیم . حضرت  فرمود میل رطب دارى گفت بلى حضرت  دست بآسمان کرد و دعایى خواند بزبانى که آن شخص نفهمید در همان ساعت آن درخت سبز شد و بار برداشت شتردارى که همراه ایشان بود گفت والله این سحر است حضرت  فرمود سحر نیست دعاى فرزند پیغمبر است که مستجاب شد.
  12. امام حسین  علیه السلام معجزات پیغمبران را هم دارا بوده از باب مثال ابن شهر آشوب روایت کرده که روزى جبرئیل بصورت دحیه کلبى خدمت رسول (صل الله علیه وآله وسلم ) آمد و خدمت آنحضرت  نشسته بود که ناگاه حسنین علیهماالسلام داخل شدند چون گمان میکردند دحیه کلبى است به نزد او آمدند و از او هدیه اى خواستند جبرئیل دستى بسوى آسمان بلند کرد سیبى و بهى و انارى براى ایشان فرود آورد و به ایشان داد چون آن میوه ها را دیدند شاد گردیدند و نزد حضرت  رسول (صل الله علیه وآله وسلم ) بردند حضرت  از ایشان گرفت و بوئید و بایشان رد کرد
  13. و فرمود که بنزد پدر و مادر خود ببرید ولى اگر اول بنزد پدر ببرید بهتر است پس آنچه آنحضرت  فرموده بود بعمل آوردند و این میوه ها را نزد پدر و مادر بردند و همگى از آن میوه ها تناول میکردند و هر چه میخوردند چیزى از آن کم نمیشد و آن میوه ها بحال خود بود
  14. تا وقتى که رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) از دنیا رفت و باز آنها نزد اهل بیت بود و تغییرى در آنها به هم نرسید تا آنکه حضرت  فاطمه علیهااالسلام رحلت فرمود پس انار برطرف شد
  15. و چون حضرت  امیرالمؤ منین (علیه السلام ) شهید شد و آن به از بین رفت و سیب ماند آن سیب را حضرت  حسن (علیه السلام ) داشت تا آنکه حضرت  حضرت  زین العابدین (علیه السلام ) فرمود وقتى که پدرم در صحراى کربلا محصور اهل جور و جفا بود آن سیب را در دست داشت
  16. و هر گاه که تشنگى بر او غالب میشد آنرا میبوئید تا تشنگى آن حضرت  تخفیف میافت چون تشنگى زیاد بر آنحضرت  غالب شد و دست از حیات خود برداشت دندان بر آن سیب فرو برد
  17. چون شهید شد هر چند آن سیب را طلب کردند نیافتند پس آنحضرت  فرمود که من هر گاه بزیارت مرقد مطهر پدرم میروم بوى آن سیب را میشنوم و هر گاه از شیعیان مخلص ما در وقت سحر بزیارت آن مرقد مطهر برود بوى آن سیب را از آن ضریح منور میشنود.
  18. معجزه حضرت  حسین  علیه السلام و حفر چاه :چون شب عاشورا تشنگى و عطش بر حسین  (علیه السلام ) و اصحاب و اهل بیت آنحضرت  زیاد شد آنحضرت  تبرى برگرفت و از بیرون خیمه زنان نوزده قدم بطرف قبله گام برداشت آنگاه قدرى زمین را با تبر حفر کرد ناگاه آبى زلال و گوارا بجوشید و اصحاب آنحضرت  نوشیندند و مشکها را پر از آب کردند پس آن چشمه فروکش کرد و خشک شد و اثرى از آن باقى نماند
  19. در صورتیکه روز نهم حضرت  باصحاب فرمود که چاهى حفر کنند شاید آبى پیدا شود ولى هر چه کاوش کردند آبى نیافتند.
  20. تا اینجا معلوم شد کرامات و مقاماتى از قرب بدرگاه احدیت و داشتن معجزه براى همه انبیاء بوده و براى حضرت امام حسین  (علیه السلام ) هم بوده است .
  21. بعدی دوم : مصونیت از خطا دومین چیزى که براى همه انبیاء بوده مصونیت از خطا است پیامبران نه تنها باید از گناهان مصونیت داشته باشند بلکه از هر گونه خطا و اشتباهى در تشخیص مطالب نیز باید مصون باشند چه اگر این مقام براى انبیاء نباشد از گفته ها و تعلیمات آنها مردم سلب اطمینان میکنند و این مقام هم براى حسین  (علیه السلام ) و سایر حضرتان بوده است .
  22. در اینجا سؤ الى پیش میآید که حضرت  حسین  (علیه السلام ) از کشتن خود و اسیرى اهل بیتش خبرى داشت و یا بدون اطلاع از مکه و مدینه بطرف کربلا حرکت کرد و اگر خبر داشت با آیه مبارکه و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة سازش ندارد.
  23. جواب این سوال اینست که حضرت  امام حسین علیه السلام کاملا خبر از شهادت خود داشت و کرارا هم رسول اکرم صلى الله علیه و آله خبر شهادت را به او داده بود از جمله صدوق درامالى روایت مى کند که روزى رسول گرامى در خانه ام سلمه فرمودند اى ام سلمه ، هیچکس رامگذار نزد من آید،
  24. ام سلمه مى گوید: ناگاه حسین  علیه السلام آمد و من نتوانستم که جلوى او را بگیرم ، که نزد رسول خدا نرود من به دنبال او رفتم دیدم که بر سینه رسول خدا صلى الله علیه و آله نشسته و آن حضرت  مى گرید و چیزى در دست دارد
  25. فرمود: اى ام سمله این  ازجبرئیل است و مرا خبر میدهد که این فرزند تو کشته خواهد شد و این خاکیست که بر روى آن کشته مى شود این خاک را با خود بدار و هر وقت اینخاک خون شد حسین  کشته گشته ،
  26. ام سلمه مى گوید من عرض کردم یا رسول الله ..خدا را بخوان تا او را ازین مهلکه نجات دهد و این بلا را از وى بگرداند فرمود خدا را براى نجات او خواندم لکن خدا به من وحى فرستاد که در مقابل این شهادت براى او درجه اى خواهد بود که هیچیک از مخلوقین من به آن درجه نمى رسند
  27. و او را شیعیانى است که براى دیگران شفاعت میکنند و شفاعت آنان نزد من پذیرفته خواهد شد و مهدى قائم آل محمد (صل الله علیه وآله وسلم ) از فرزندان او است خوشا کسى که از دوستان و شیعیان حسین  باشد و بخدا قسم که آنان در قیامت رستگارانند.
  28. در خبر دیگر است که وجود مبارک پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) مشتى از خاک کربلا به ام سلمه دادند و فرمودند که هر وقت دیدى این خاک خون شد بدان که حسینم را کشته اند. ام سلمه هم میگوید من روزى که سر آن شیشه را باز کردم دیدم که آن خاک خون صافى کشته است .
  29. نیز در خبر دیگریست که چون حضرت امام  حسین  (علیه السلام ) قصد سفر به عراق را نموده ام سلمه خدمت آنحضرت  رسید عرض کرد شما ازین سفر صرف نظر فرمائید چه من از رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) شنیدم که فرمود فرزندم حسین  در عراق کشته میشود و بمن خاکى داد که در شیشه کنم که فعلا نزد من میباشد حضرت  فرمود بخدا قسم که من کشته میشوم اگر چه به عراق نروم ((
  30. یعنى بنى امیه هر کجا باشم مرا میکشند)) و اگر میخواهى من قبر خودم را بتو نشان بدهم تا جاى خوابگاه خودم و اصحابم را دیدار کنى پس با دست مبارک روى ام سلمه را مسخ نمود تا حقتعالى حجاب را از پیش چشم او برطرف نمود خاک کربلا قتلگاه حضرت  و اصحابش را ملاحظه نمود
  31. آنگاه حسین  (علیه السلام ) قدرى از آنخاک را برداشت و به ام سلمه داد که در شیشه اى بریزد و فرمود هر گاه دیدى که اینخاک خون تازه اى گشت بدان که من کشته شده ام ، ام سلمه میگوید در بعد ظهر عاشورا در خاک آن شیشه و آن خاکى که رسول خدا بمن داده بود و در شیشه کرده بودم نظر کردم دیدم هر دو خون تازه شده صیحه زدم و دانستم که حسین  کشته شده و در آنروز هیچ سنگى را از جاى خود حرکت ندادند مگر آنکه در زیر آن خون صافى دیده شد
  32. تا اینجا معلوم شد که حسین(علیه السلام ) بنا به فرمایش پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) از شهادت خود خبر داشته بلکه خود آن حضرت  در موقع رفتن بیرون براى سفر کوفه ببرادرش محمد حنفیه فرمود: و الله یا اخى لو کنت فى حجر هامة من هوام الارض لا استخر جونى منه یقتلوننى .یعنى اى برادر قسم بخدا هر گاه در سوراخى از سوراخهاى زمین پنهان هر آینه مرا از آن بیرون میآوردند و میکشند
  33. پس حضرت امام حسین (علیه السلام ) میداند که مسلما بدست بنى امیه کشته میشود و لو هر جاى از زمین باشد.
  34. بنابراین حضرت امام حسین (علیه السلام ) که میداند که کشته میشود چرا به عراق حرکت کرد و در سفرى که از مدینه براى کربلا حرکت نمود کرارا از قتل خبر میداد و از حضرت  یحیى یاد میفرمود و این عمل حضرت  مخالف صریح آیه قرآنست که میفرماید: و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکه چه روى این آیه فقها، فرموده اند اقدام به امریکه ضرر بلکه احتمال ضرر در آن باشد جایز نیست چه رسد بر یقین شخص در ضرر و هلاکت .
  35. جواب : القاء بمعنى انداختن و مفعول آن محذوف و باء بایدیکم براى سببیت و تعبیر، بایدیکم اشاره است به اینکه از روى اختیار خودتان خود را به مهلکه نیندازید و مراد از تهلکه اعم از هلاکت دنیوى و اخروى است و مراد از القاء به تهلکه اقدام به هر عملى است که موجب هلاکت انسان یا ترک عملى است که باعث هلاکت آدمى گردد
  36. مثلا اگر مریض عملى انجام دهد که باعث زیادتى مرض یا موت او گردد مانند پرهیز نکردن و خوردن خوراکیهایى که براى مرض او مضر است و یا اینکه معالجه نکند و دارو استعمال ننماید و به این سبب موجب هلاکت گردد هر دو القاء در تهلکه میباشد.
  37. و در مقام جهاد اگر اقدام به جهاد و صرف مال در راه جهاد نکند تا دشمن مسلط شود و مردم به هلاکت بیفتند القاء به تهلکه است و بسا مواردیکه باید ساکت و صامت بود و تقیه نمود و اقدام به جهاد ننمود اگر اقدام کند و باعث هلاکت گردد القاء بتهلکه است
  38. و همچنین در مورد انفاقهاى مالى اگر نجل و رزد و حقوق واجبه را نپردازد و باعث شکنجه و به تنگ آمدن زندگانى فقراء و طغیان آنان گردد و یا تمام مال خود را صرف کند که قدرت بر نفقه خود دواحب النفقه اش را نداشته باشد همه اینها القاء به تهلکه است چنانچه در آیه شریفه میفرماید: و لا تجعل یدک معلولة الى عنقک و لا تبسطها کل السبط فتقعد ملوما محسورا . (اسرا - 3)
  39. و توهم نشود که این ایثار است بلکه ایثار بذل مال است بحدیکه بواجبات لطمه نزند در موضوع بحث پیغمبرى و حضرت  باید دانسته شود که آنچه آنها بجا میآوردند و به مردم میگویند مطابق دستور الهى است و جاى ایراد بر ما نیست چه علت آنرا بفهمیم یا نفهمیم عمل رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) در حدیبیه و ائمه هدى صلوات اله علیهم اجمعین شاهد بزرگى بر این معنى است پس بر ما نیست که بگوئیم به چه علت رسول خدا در حدیبیه با مشرکین صلح نمود
  40. و حضرت  امیرالمؤ منین (علیه السلام ) 25 سال با خلفاء جور زمان خود با مسالمت رفتار مینمود و چرا حضرت  امام  حسن (علیه السلام )با معاویه صلح نمود و سایر ائمه نیز با خلفاء جور زمان خود با تقیه رفتار میکردند و چرا حضرت  سیدالشهدا  (علیه السلام ) با علم بشهادت از مدینه به کربلا آمد اینها مطالبى است که جوابش از لابلاى صفحات تاریخ معلوم میشود
    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید