73مجلس سى و پنجم : و اکرمنى بک  و مرا ببرکت شما گرامى داشت

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. 73مجلس سى و پنجم : و اکرمنى بک  و مرا ببرکت شما گرامى داشت
  2. اکرام ، گرامى کردنست ، چه بحسب و واقع و چه بحسب معامله و رفتار، چنانچه تکریم به هر دو اعتبار نیز استعمال میشود.
  3. در مجلس قبل در جمله  ((اکرم مقامک )) گفتیم که حقتعالى سه چیز به آن حضرت  کرامت فرمود کرامت اول نوعى بود که آن حضرت  با همه انبیاء شرکت داشته و آن معجزه داشتن آنحضرت  بوده کرامت دوم مقام عصمت و مصون بودن آن حضرت  و سایر حضرت ان از خطا بود.
    کرامت سوم علم آن حضرت  بعنوان علم لدنى ذکر کردیم .
  4. و اما شرح جمله دوم که : ((اکرمنى بک )) باشد چند مطلب است که حقتعالى به واسطه شهادت آنحضرت  بما در این دنیا کرامت فرموده است .
  5. مطلب اول : شفاء تربت آنحضرت  : تربت آن حضرت  براى هر دردى شفاء است در روایات زیادى در این باره از ائمه معصوم ین صلوات الله علیهم اجمعین وارد شده و بقول یکى از شعراء که میگوید: برجلاى بصر از کحل جواهر چه اثر….. باید از خاک در دوست غبارى گیرند
  6. ثقة الاسلام کلینى در کافى به سند صحیح از ابویحیى واسطى که نام وى سهل بن زیاد است و دخترزاده مؤ من طاق میباشد نقل میکند که او گفت از مردى شنیدم که براى من از حضرت  صادق نقل کرد که فرمودند: همه گلها و خاکها مانند گوشت خوک حرامست و اگر کسى بخورد من بر جنازه او نماز نمیگذارم مگر خاک و گل قبر جدم حسین  (علیه السلام ) که در آن شفاء هر دردى هست .
  7. مرحوم مجلسى در تحفة الزائر به سند معتبر از موسى بن جعفر علیهماالسلام روایت میکند که فرمود از تربت من چیزى به جهت تبرک بر مدارید که هر تربتى خوردنش حرام است مگر تربت جدم حسین  (علیه السلام ) که خدا آنرا شفاى شیعیان و دوستان ما قرار داده است .
  8. در روایت دیگر است که حضرت  صادق (علیه السلام ) فرمودند که اگر بیمارى از مؤ منان که حق و حرمت و ولایت  حسین  علیه السلام را بداند و به قدر سر انگشتى از خاک قبر آنحضرت  بگیرد دواى او خواهد بود.
  9. و از ابى یعفور روایت شده که گفت خدمت حضرت  صادق (علیه السلام ) عرض کردم که یکنفر از خاک قبر حضرت  حسین  (علیه السلام ) بر میدارد و منتفع میشود ولى دیگرى بر میدارد و منتفع نمى شود حضرت  فرمود بخدا قسم هر که اعتقاد داشته باشد و بردارد البته از آن منتفع میشود.
  10. بعضى از اصحاب روایت کرده اند که خدمت حضرت  باقر (علیه السلام ) عرض کردم زنى قدرى ریسمان بمن داد که در مکه بدهم پیراهن خانه کعبه را بآن بدوزند و من نخواستم که به حاجیان و خدمه خانه کعبه بدهم زیرا که آنها را مى شناختم و میدانستم خودشان تصرف میکنند
  11. چون بمدینه آمدم خدمت حضرت باقر (علیه السلام ) رسیدم و داستان را عرض کردم فرمود که آن را بده عسل و زعفران بخر و قدرى از تربت حضرت  حسین  (علیه السلام ) را به آب باران مخلوط کن و آن عسل و زعفران را در آن بریز و به شیعیان ما بده که بیماران خود را بآن معالجه کنند.
    در کتاب لئالى الاخبار از حسین  بن محمد و او از پدرش نقل نموده که گفت من در مسجد جامع مدینه نماز میکردم و در نزدیکى من دو نفر نشسته بودند با لباس سفر، یکى از آنها بدیگرى گفت نمیدانى که خاک قبر حسین  (علیه السلام ) شفاى هر دردیست چه من دل دردى داشتم که چندیکه معالجه کردم اثرى نبخشید در نزد ما پیرزنى از اهل کوفه بود وقتى با حالت دل درد نزد او که به اذن خدا براى تو شفا دهم گفتم آرى ،
  12. ظرف آبى بمن داد و گفت ازین آب بخور که به اذن خدا براى تو شفا حاصل میشود. من قدرى از آن آب خوردم فى الفور درد من شفا یافت و تا چند ماهى دیگر مبتلا به دل درد نشدم تا اینکه روزى بدیدن آنزن رفتم گفتم مرا به چه معالجه نمودى گفت به یک دانه ازین تسبیح که در دست دارم که خاک قبر حسین (علیه السلام ) میباشد
  13. من در غضب شدم و گفتم اى زن رافضى تو مرا بخاک قبر حسین  معالجه مینمایى با حالت غضب از منزلش خارج شدم ولى قسم بخدا که فورى دل درد من معاودت نمود و تا کنون مبتلا به آن مرض هستم و میترسم که این مرض سبب موت من شود.
  14. شیخ طوسى در کتاب امالى به سند معتبرى روایت کرده از موسى بن عبدالعزیز که گفت روزى یوحناى نصرانى که در آن عصر طبیبى حاذق بود مرا ملاقات نمود و گفت ترا قسم میدهم بحق دین و آئینى که دارى مرا خبر ده آن مردیکه قبر او در ناحیه ابن عبیره واقع شده کیست که مردم بسیارى از شما بزیارت او میروند گمان میکنم یکى از صحابه پیغمبر شما باشد
  15. گفتم نه ولیکن دخترزاده پیغمبر ما است آنگاه به آن نصرانى گفتم به چه سبب این سئوال را نمودى گفت قصه غریبى از او دارم گفتم برایم بگو.
  16. گفت : شاهپور خادم هارون الرشید شبى مرا طلبید و چون رفتم مرا بخانه موسى بن عیسى هاشمى برد، پس او را دیدم که در بستر بیمارى بیهوش افتاده و عقلش زائل شده و بر بالشى تکیه کرده بود و طشتى نزد او گذاشته و احشاء و امعاء او در آن طشت بود،
  17. خلیفه شاهپور خادم را بطلبید و گفت واى بر تو این چه حالت است که در موسى مى بینم و چرا چنین شده خادم گفت یکساعت پیش ‍ صحیح و سالم نشسته بود و با ندیمان خود صحبت میکرد و هیچ ناراحتى نداشت ناگاه نام حضرت حسین  نزد او برده شد موسى گفت رافضیان در حق او غالى شده اند حتى آنکه میگویند تربت او دواى هر دردیست اى هر دردیست و هر وقت بیمار میشوند بعوض دوا از آنخاک میخورند
  18. مردى از بنى هاشم در آنمجلس حاضر بود گفت من درد شدیدى داشتم و هر قسم معالجه کردم مفید واقع نشد تا آنکه کاتبم بمن گفت تربت حضرت  حسین  (علیه السلام ) شفاى هر دردیست قدرى از آن بخور تا شفا یابى من از آن تربت خوردم و شفا یافتم موسى گفت چیزى از آن تربت همراه دارى گفت بلى قدرى از آن باقى مانده موسى گفت آنها براى من بیاور آن مرد هاشمى فرستاد قدرى از آنرا آوردند
  19. موسى گفت و از روى استهزاء و بى احترامى آنرا درد بر خود گذاشت ولى بمجرد اینکه این عمل را کرد و فریاد برآورد که آتش در درون من افتاد طشتى بیاورید چون آوردند از بالا باقى میکرد و از پائین روده هاى او پائین میآمد و بیهوش شده روى زمین افتادند و ندیمان او برخاستند و رفتند و صحبت انس بماتم مبدل شد
  20. طبیب نصرانى گفت شاهپور از من پرسید آیا میتوانى چاره اى درباره این مرد بکنى من شمع را طلبیدم و نزدیک طشت رفتم نگاه کردم دیدم دل و جگر و شش او در میان طشت افتاده پس به شاهپور گفتم که بجز عیسى بن مریم که مردم را زنده میکرد کسى دیگر نمیتواند او را خوب کند
  21. شاهپور گفت راست میگویى ولى در اینجا بمان تا ببینیم آخر کارش چه میشود من ماندم و شاهپور رفت و موسى به همانحال باقى ماند و بهوش نیامد تا وقت سحر که به جهنم واصل شد.
  22. راوى این خبر میگوید بعد از آن دیدم که یوحناى نصرانى بزیارت آن حضرت  میرفت و پس از مدتى مسلمان شد.
  23. مسلمان شدن یک عالم نصرانى بواسطه تربت حضرت  سیدالشهدا ء (علیه السلام )در کتاب قصص العلماء نقل میکند که در زمانیکه سلاطین صفویه یکى از علماء نصرانى به اصفهان آمد و دلیلى بر نبوت پیغمبر اسلام میخواست و در علم حساب و هیئت و نجوم بسیار ماهر بود حتى مردم را از بلاها و حوادثى که بعدا بر سر آنها خواهد آمد خبر میداد
  24. تا روزى سلطان مجلسى ترتیب داد و امر کرد علماء اصفهان در آن مجلس جمع شوند و جواب آن عالم نصرانى را بدهند مرحوم ملاحسین فیض در جمع آن علماء بود
  25. آنگاه فیض دست در جیب خود کرد چیزى بیرون آورد و گفت من چه چیزى در دست دارم آن شخص عالم پس از فکر بسیار رنگ صورتش تغییر کرده گفت بحق مسیح و مادرش قسم میدانم که در دست تو قدرى از خاک بهشت است ولى نمیدانم چگونه این خاک بدست تو افتاده ،
  26. فیض گفت درست فکر کن شاید در حساب اشتباهى کرده باشى گفت حساب من درست است و اشتباهى نکرده ام مرحوم فیض فرمود آنچه در دست منست قدرى از خاک کربلاست و پیغمبر ما فرموده است که خاک کربلا قطعه اى از خاک بهشت است پس تو در اینصورت میتوانى ایمان بیاورى پس آن شخص نصرانى بواسطه آن تربت مسلمان شد.
  27. خواص دیگر تربت : از جمله خواص تربت حضرت  ابا عبدالله الحسین  علیه السلام که از اخبار و فتاوى فقها استفاده میشود چند چیز است :
  28. اول : استحباب برداشتن کام بچه به تربت حسینى ، چنانچه شیخ در تهذیب از حسین  بن ابى العلا روایت نموده که گفت از حضرت  صادق (علیه السلام ) شنیدم که میفرمود: حنکوا اولادکم تبرته الحسین  علیه السلام فانها امان .
  29. دوم : استحباب همراه داشتن آن به جهت دفع خوف و ترس چنانچه شیخ در تهذیب و ابن قولویه در کامل الزیارة از حسن بن على بن المغیره روایت کرده که گفت خدمت حضرت  صادق عرض کردم که من بیمارى و مرض بسیارى دارم و دواهاى بسیارى خوردم ولى نتیجه اى از آنها نبردم
  30. ، حضرت  فرمود چرا از خاک قبر حسین  علیه السلام غافلى که در آن شفا هر دردى است و امان از هر خوف و ترسى میباشد ولى چون خواستى که آنرا بردارى بگو: اللهم انى اسئلک بحق هذه الطینة و بحق الملک الذى اخذها و بحق النبى الذى قبضها و بحق الوصى الذى حل فیها صل على محمد و اهل بیته و اجعل فیها شفاء من کل داء و امانا من کل خوف .
  31. بعد فرمود: اما آن ملکى که در دعا ذکر شد تربت را گرفته جبرئیل بود که آنرا به پیغمبر نمود و گفت این تربت پسر توست که امت تو بعد از تو او را میکشند و آن پیغمبرى که از آنخاک قبض کرده محمد (صل الله علیه وآله وسلم ) است و آن وصى که در آن جاى گرفته حسین  بن على حضرت  سیدالشهداء است
  32. پس خدمت آن حضرت  عرض کردم که اکنون دانستم آنخاک شفاء هر دردیست ولى چگونه امان از هر خوفى میباشد فرمود هر گاه از سلطانى بترسى بیرون مرو مگر آنکه قبر حسین  با تو باشد و چون بردارى بگو: اللهم هذه طین قبرالحسین  ولیک و ابن ولیک انها حرز الما اخاف و لما لا اخاف .چه ممکن است بلایى بتو برسد که ترس از آنرا نداشته باشى .
  33. راوى میگوید خدایتعالى به واسطه آن تربت بدنم را اصحیح کرد و ایمنى براى من از هر خوف و ترسى شد.
  34. سوم : استحباب گرفتن تسبیح از آنخاک که اخبار بسیارى در این موضوع وار شده است . از جمله در تهذیب از حضرت  موسى بن جعفر علیه السلام روایت نموده که فرمود شیعه ما از چهار چیز مستغنى نیست ، سجاده اى که بر روى آن نماز بخواند و انگشترى که بر دست خود نماید و مسواکى که با آن دندانهاى خود را بشوید و تسبیحى که دانه آن از خاک قبر ابى عبدالله الحسین  علیه السلام باشد.
  35. و آن سى و سه دانه داشته باشد که هر وقت او را به ذکر خدا حرکت دهد به هر دانه چهل حسنه در اعمال او بنویسند و اگر با دست بدون ذکر بگرداند به هر دانه بیست حسنه در نامه عمل او نوشته شود. ثواب تسبیح که با تربت گفته شود هفتاد یا چهارصد مقابل با تسبیح دیگر است )).
  36. چهارم : استحباب گذاشتن تربت در کفن میت و همچنین مخلوط کردن تربت با حنوط. در روایت حمیرى است که خدمت حضرت  علیه السلام نوشتم که آیا جایز است تربت را با میت در قبر او بگذارند حضرت  بخط خود مرقوم فرمودند: یوضع فى القبر مع المیت و یخلط بحنوطه .
  37. صاحب مدارک نقل میکند که زن زانیه اى را در قبر او گذاشتند و خاک او را قبول نکرده بیرون افکند و این عمل را چند بار تکرار کردند و قبر او را قبول نکرد جریان را خدمت حضرت  صادق (علیه السلام ) عرض کردند حضرت  فرمودند قدرى از تربت حسینى با او بگذارید چون این عمل را کردند قبر او را قبول کرد.
  38. پنجم : استحباب سجود بر آن .حضرت  صادق علیه السلام فرمودند سجده بر خاک قبر حسین علیه السلام تا طبقه هفتم زمین را منور میسازد و هر کس که با او تسبیح تربت حسینى باشد او را در جزء تسبیح کنندگان مینویسند اگر چه با او تسبیح نکند.
  39. در تهذیب از معاویة بن عمار نقل میکند که گفت : براى حضرت  صادق (علیه السلام ) کیسه اى از دیباى زر بود که در آن تربت حضرت  ابى عبدالله علیه السلام بود چون وقت نماز میشد آن تربت را بر سجاده خود میریختند و بر آن سجده مینمودند و میفرمودند: ان السجود على تربة ابى عبدالله علیه السلام یخرق الحجب البسع .
  40. و در روایت دیگر است که : کان الصادق (علیه السلام ) لا یسجد الا على تربة الحسین  علیه السلام
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید