74مجلس سى و پنجم : و اکرمنى بک و مرا ببرکت شما گرامى داشت

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. 74مجلس سى و پنجم : و اکرمنى بک و مرا ببرکت شما گرامى داشت
  2. گفتگو با عالم سنى در مسجدالحرام : مرحوم حاج سلطان الواعظین شیرازى در جلد دوم گروه رستگاران بحثى با یک عالم سنى نموده که نقل آن در اینجا بى مناسبت نیست .ایشان نقل میکنند که در سال 1374 قمرى به توفیق یزدانى به حج بیت الله مشرف بودم
  3. روزى طرف عصر پشت مقام حضرت  ابراهیم در مسجدالحرام نشسته بودم یکى از شیوخ اهل سنت در پهلوى من نشسته بود از حقیر سئوال نمود شما از کدام ملت هستید گفتم افتخار دارم از نژاد عرب میباشم ((دروغ هم نگفتم زیرا که اصل نژاد سادات منتهى به خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله میشود و آنحضرت  هم از عرب است ))
  4. گفت محل سکونت شما کجا میباشد گفتم عراق عرب باز هم دروغ نگفتم چه آن که سالهاى ایام شباب و دوران تحصیلى خود را در عراق گذرانیده بودم گفت شما از اهل بلدى هستید که به بلاد مشرکین یعنى ایران نزدیک هستید گفتم تمام اهل ایران به استثناى قلیلى از یهود و نصارى عموما مسلمان و موحد هستند، گفت نه دروغست تمامى آنها اهل شرک هستند لعنة الله علیهم ،
  5. گفتم شما به ایران رفته و از نزدیک آنها را دیده اید یا کتابهاى آنها را خوانده اید گفت نه به ایران رفته ام و نه کتابهاى آنها را خوانده ام ولى اکابر علماء جماعت عقاید آنها را در شرک و کفر مبسوطا نقل نموده اند گفتم قاعده علمى نزد اهل دانش و انصاف اینست که به عقاید هر فرقه و قومى میخواهند آگاه شوند باید کتب عقاید آن گروه را بخوانند و قضاوت بحق نمایند الحال بفرمائید دلیل شما بر شرک و کفر آنها چیست بفرمائید تا ما هم آگاه شویم .
  6. گفت دلیل قاطع بر شرک آنها آنست که در نمازهاى یومیه سجده بسوى خدا نمیکنند بلکه سجده بر بت مینمایند گفتم مادر آن صفحات با شیعیان ایرانى آشنا هستیم و مکرر در حضور ما در خلوت و جلوت نماز خوانده اند هیچگاه ندیده ام که آنها بر بتها و اصنامى سجده کنند
  7. گفت چرا شنیده ام ودر بعضى کتابها خوانده ام و در سفرى که بمصر نمودم از بسیارى از علماء مصر شنیدم مخصوصا عالم جلیل القدرى بنام موسى جارالله که سالها در ایران بوده براى من و جمعى که حاضر بودند
  8. نقل نمود که شیعیان ایرانى قطعاتى از خاک ساخته و در جوف آنها بتهایى میگذارند و در وقت نماز ظاهرا بخاک و باطنا به بت سجده میکنند و مخصوصا میگفت در عراق شما دکانهاى بسیارى براى بت فروشى موجود است که بتها را در جوف خاک کربلا گذارده بفروش میرسانند.
  9. گفتم ، نغفر الله ربى و اتوب الیه و نعوذ بالله من الغضب و الجهالة و العناد . گفت شما چرا متاءثر شدید و چنین کلماتى بر زبان جارى نمودید گفتم شنیده بودم اهل تعصب از روى عناد براى سرکوب نمودن مخالفین همه قسم جعل اکاذیب مینمایند ولى الحال بر من ثابت گردید که آنچه شنیده ام از گفتار اهل تعصب صحیح است
  10. گفت از چه راه بر شما چنین مطلبى ثابت گردیده گفتم شیعیان ایرانى به عراق جهت زیارت قبور حضرتانشان زیاد میآیند شاید در هر سالى صد هزار نفر جهت زیارت میآیند بعلاوه در نجف و کربلا و کاظمین و بغداد و بصره و سایر بلاد عراق ده هزار ایرانى مجاور هستند
  11. و ما کاملا با همگى آنها محشور هستیم و نیز دکانهاى مهرفروشى در کربلا آزاد در انظار عموم میباشد و ابدا احدى از شیعه و سنى چنین مطلبى را که به دروغ و افتراء آن مرد مصرى بشما گفته است ندیده ام
  12. گفت تنها او نگفته بلکه از بسیارى اهل تسنن این معنى را شنیده و یقین حاصل نموده ام گفتم مى بینید که من در حال احرام هستم و گفتن دروغ موجب کفاره و ضرر به عمل من میباشد خدا را در چنین مقام بگواه میگیرم که این نسبت دروغ ، تهمت میباشد بعلاوه بقول آن شاعر فارسى ((گواه عاشق صادق در آستین باشد))
  13. الحال یکى از آن قطعات خاک نزد من موجود است از کیف دستى خود مهرى بیرون آورده بایشان نشان دادم با ذوق تمام گفت بلى همین بتها را در همین قطعات خاک پنهان نموده اند. گفتم عجله نکنید براى کشف حقیقت الحال این مهر را مى شکنم تا شما آن بت را بمن نشان دهید با کمال اکراه و بى میلى مهر را شکستم و به چهار پاره قسمت نمودم و بدست او دادم بخوبى زیر و روى آنرا نگاه کرد و گفت : لا اله الا الله لا حول و لا قوة الا بالله خیلى عجیب است این اشخاص نمیدانم چرا این دروغها را میگویند گفتم تعصب و عناد سبب این گفتارها می شود.
  14. سپس شیخ گفت از جمله دلائل بر شرک و کفر رافضیها اینست که مرده پرست هستند شنیدم که بزیارت قبور میروند و از مرده ها حاجت مى طلبند این همان معنى شرک است که مرده ها را شریک خدا قرار میدهند و از آنها حاجت مى طلبند.
  15. گفتم در عراق از اطراف بلاد جهان مانند ایران ، افغانستان ، هند، پاکستان و ترکستان و از تمام بلاد عرب و غیره سالى متجاوز از یک میلیون جمعیت بزیارت قبور حضرتان از عترت طاهره رسول الله صلى الله علیه و آله میآیند.
    ما با اکثر آنان معاشرت داریم و از آنها پرسشها از عقیده و ایمانشان مینمائیم هرگز ندیدیم و از آنها نشنیدیم که در زیارت قبور حضرتان خود نظر شرک داشته باشد بلکه آنها را عبادالله الصالحین و راهنماى حق و توحید میدانند
  16. فلذا چون آنها را از خاندان پیغمبر و از صلحاء روزگار و آبرومند در خانه خدا میدانند آنها را وسیله بین خود و خدا میدانند.گفت زیارت قبور بدعت است و هر بدعتى ضلالت و موجب دخول در آتش است گفتم اگر زیارت قبور بدعت است پس چرا رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) بزیارت قبور میرفت و امر برفتن قبرستان و امر بزیارت قبور مؤ منین می فرمود؟
  17. گفت دروغ است از بدعتهاى مخالفین میباشد و در مکتب اهل سنت هم چنین چیزى نیست . گفتم نه چنین است در مجلد چهارم سنن بیهقى صفحه 79 از بریده نقل نموده که رسول اکرم (صل الله علیه وآله وسلم ) به امت یاد میداد وقتى به زیارت قبور میرفت چنین میگفت :
  18. السلام علیکم اهل الدیار من المؤ منین و المسلمین و انا ان شاء الله بکم لا حقون و انتم لنا فرط و نحن لکم تبع نسئل الله العافیة .و نیز چند خبر دیگر از کتب اهل سنت راجع بزیارت اهل قبور نقل میکند که به جهت اختصار نقل کردیم ((مجلد دوم فرقه ناجیه صفحه 47 مراجعه شود))
  19. تا آنجا که میگوید جناب شیخ شما که میفرمائید چون درهاى بقعه هاى ائمه از عترت طاهره طلاکارى است شیعیان فاسدالعقیده چنین میکنند پس چرا این در خانه کعبه را طلاکارى نموده اند؟
  20. بسیار متغیر شده گفت این عمل از آثار و خدمات سلطان بزرگ حجاز میباشد. گفتم مگر سلطان بزرگ حجاز تابع قرآن نیست و این آیه مبارکه را نخوانده که میفرماید: والذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم . (توبه - 35)
  21. چطور شد وقتى شیعیان از مال حلال خود درهاى بقعه هاى عترت و اهل بیت رسول را طلا و نقره میکنند شما با قرائت این آیه اهل عذاب میدانید ولى عمل سلطان بزرگ حجاز را عمل خوب میدانید؟
  22. تازه شیخ از خواب غفلت بیدار شده و فهمید که حقیر افتخار تشیع را دارم . در مقابل دلایل محکم حقیر بناى فحاشى را گذارد و میگفت برخیز اى رافضى ملعون  حقیر هم براى اینکه تولید فساد و جنجال نشود در میان جمعیت مشغول طواف شدم .
  23. ششم : گذاشتن خاک کربلا در متاع تجارت باعث برکت آن است .هفتم : حورالعین تربت را هدیه براى یکدیگر میبرند.
  24. هشتم : قبل از شهادت حضرت  سیدالشهداء دویست پیغمبر و دویست وصى و دویست سبط پیغمبر بظلم اعداء در آن خاک شهید شدند.
  25. اعظم سعادات دفن در کربلاى معلى است : در کلمه طیبه ثقة الاسلام حاج میرزا حسین  نورى نقل میکند از جناب ملاکاظم هزارجریبى شاگرد علامه بهبهانى و او از سید جلیل آقا میر سیدعلى صاحب ریاض که فرمود: عادت داشتم که عصرهاى پنجشنبه بزیارت قبورى بروم که در نزدیکى خیمه گاه بود.
  26. شبى در خواب دیدم که به آن مقابر رفته ناگاه دیدم که آن بلد خالى از عمارات است و به جاى همه ساختمانها قبر است من متفکر و متوحش ‍ شدم که شنیدم هاتفى میگوید خوشا بحال کسى که در این ارض مقدس مدفون شود اگر چه با هزاران گناه باشد چه از هول قیامت بسلامت باشد و بعید است اگر کسى در اینجا دفن نشود از هول و ترس قیامت در امان باشد.
  27. و نیز در کلمه طیبه از علامه بهبهانى نقل نموده که گفت حضرت  سیدالشهداء علیه السلام را در خواب دیدم عرض کردم سید و مولاى من آیا سئوال میکنند از کسى که در اینجا در جوار شما دفن شود؟ فرمود کدام ملک است که او را جرئت باشد از او سئوال کند؟
  28. مسلما باید چنین باشد زیرا زمین کعبه فخر و مباهات کرد که هیچ زمینى مثل من نیست چه من حامل خانه خدایم خطاب رسید که ساکت باش که فضیلت تو نسبت به هر کربلا مثل سوز نیست اگر کربلا نبود ترا خلق نمیکردم .
  29. حضرت  باقر علیه السلام فرمود خدا زمین کربلا را بیست و چهار هزار سال قبل از مکه خلق فرمود و فرداى قیامت در بهشت بهترین نقاط زمین همین خاک کربلا میباشد.
  30. اهمیت خاک کربلا : عالم جلیل مرحوم حاج میرزا حسین  نورى در کتاب دارالسلام خود نقل نموده که یکى از برادران من نزد مادرم آمد در جیب قباى او مهر تربت حضرت  سیدالشهداء علیه السلام که با او نماز میخواند بود مادرم به او گفت در موقع نشست و برخاست چون روى او مى نشینى به تربت بى احترامى میشود شاید شکسته شود. برادرم گفت تا بحال دو مرتبه مهر در جیب من شکسته شده ولى بعدا چنین کارى نمیکنم چون چند روزى گذشت پدرم در خواب دید که حضرت  سیدالشهداء (علیه السلام ) به دیدن او آمده ملاطفت زیادى باو نمود فرمود پسرهایت را بگو بیایند تا من اکرامى بآنها بکنم .
  31. پدرم فرزندانش را صدا زد و حضرت  به هر کدام جایزه اى مرحمت فرمودند تا آنکه نوبت بآن برادرم رسید که مهر تربت در جیبش شکسته بود حضرت  نگاهى غضب آلود باو نمود و به پدرم فرمود که این پسرت تا بحال دو مهر از تربت قبر من در جیبش گذاشته و شکسته است او در اطاق راه ندادند.
  32. بعدی مطلب دوم : دعا تحت قبه آنحضرت  : یکى از چیزهایى که حقتعالى در مقابل شهادت آنحضرت  بما عنایت فرموده اجابت دعا در تحت قبه منوره آنحضرت  و اطراف آنست چناچه در اخبار متواتره از عترت طاهره ماءثور است
  33.  . از جمله شیخ بزرگوار ابن قولویه رضى الله عنه در مزار خود سند به ابوهاشم جعفرى میرساند که گفت وقتى حضرت هادى علیه السلام مریض شده بود شخصى را نزد من فرستاد و مرا احضار فرمود و نیز محمد بن حمزه را احضار فرمود که او قبل از من خدمت آن حضرت  رسید و بمن گفت چون خدمت آن حضرت  رسیدم شنیدم که آن بزرگوار همواره میفرمود: ابعثوا الى الحائر ابعثوا الى الحائر یعنى کسى را بفرستید حائر حسینى که براى من دعا کند.
  34. من به محمد حمزه گفتم چرا نگفتى که ابوهاشم جعفرى قصد رفتن به حائر حسینى را دارد من به او میگویم که براى شما دعا کند. ابوهاشم جعفرى میگوید چون خدمت آنحضرت  رسیدم حضرت  فرمود: انظروا فى ذلک یعنى به خدمه خود فرمود که راحله سفر او را تهیه بنمایند آنگاه حضرت  بمن فرمود چون محمد بن حمزه از شیعیان ما نیست من خوش ندارم که او چیزى از این موضوع بفهمد.
  35. ابوهاشم جعفرى میگوید این موضوع را به على بن بلال گفتم او بمن گفت آن حضرت  را با حائر حسینى چه کار است خود آنحضرت  حائر است ((یعنى او حضرت  زنده است هر چه دعا کند مستجاب است )) چون بعد از سفر خود به سر من راى رفتم و خدمت آنحضرت  رسیدم سخن على بن بلال و اشکال او را خدمت آن حضرت  عرض نمودم حضرت  فرمود چرا نگفتى که رسول خدا با وجود آنکه مقامش از بیت و حجرالاسود بالاتر بود طواف خانه میکرد و حجرالاسود را میبوسید
  36. و همچنین خدا و رسولش را امر فرمود که وقوف به عرفات بنماید پس حقتعالى دوست دارد که بندگان در مواطنى او را یاد کنند و دعا نمایند من هم دوست دارم در مکانى براى من دعا کنند که خدا آن مکان را دوست دارد و آن مکان حائر حسینى است .
  37. و ابن فهد حلى در کتاب عدة الداعى روایت میکند که حضرت  صادق (علیه السلام ) مریض شد و به کسان خود امر فرمود که شخصى را اجیر کند تا به حائر حسینى برود و براى آنحضرت  دعا کند پس کسى را نایب گرفتند که به کربلا برود و براى حضرت  صادق (علیه السلام ) دعا کند،
  38. آنشخص گفت من اینکار را میکنم ولى حضرت  حسین  (علیه السلام ) مفترض الطاعة است و حضرت  صادق هم براى حضرت  مفترض الطاعة است و چون نزد حضرت  صادق آمدند و کلام آنشخص را گفتند حضرت  در جواب فرمودند که امر چناست که او میگوید ولى ندانسته که حقتعالى را بقعه هاى چندیست که دعا را در آن مستجاب میکند و بقعه حسینى یکى از آنها است .
  39. مطلب سوم : ایام زیارت زائر آنحضرت  از عمر او حساب نمیشود : یکى از چیزهایى که حقتعالى بواسطه شهادت آن حضرت  بما عنایت فرموده اینست که ایام زیارت آن حضرت  از عمر زائر او حساب نمیشود چنانچه در امالى شیخ از محمد بن مسلم روایت میکند که حضرت  باقر و حضرت  صادق علیهماالسلام فرمودند که خداوند در عوض ‍ شهادت آن حضرت  چهار چیز به او عنایت فرموده : ان الله عوض الحسین  من قتله ان جعل الحضرتة فى ذریة و الشفاء فى تربته و اجابة الدعا عند قبره و لا تعد ایام زائره جائیا و راجعا من عمره .
  40. محصل معنى آنکه عوض قتل آن حضرت چهار چیز به او داده شده :
    1- حضرت ان از ذریه اویند
    2- شفا در تربت اوست
    3- اجابت دعا تحت قبه آنحضرت  است .
    4- رفتن و آمدن زائر آن حضرت  از عمر او حساب نمیشود.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید