بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
80..مجلس سى و نهم : و اتقرب الى الله ثم الیکم بموالاتکم و موالاة ولیکم و بالبرائة من اعدائکم و الناصبین لکم الحرب
- و تقرب میجویم بسوى خدا و بعد به سوى شما بدوستى کردن با شما و دوستى کردن با دوستان شما و به بیزارى جستن از دشمن ان و برپاکنندگان جنگ براى شما.
- موضوع تولى و تبرى : از اهم اصول دین بعد از توجه به نبوت اعتقاد به امامت اهل بیت علیهم السلام میباشد و قوام اصل مذکور به دو رکن مهم است که یکى تولى و دیگرى تبرى است و بقدرى این دو موضوع در اصول دین اهمیت دارد
- که در روایات اهلبیت وارد شده که اگر کسى در بین رکن و مقام که بهترین نقاط کعبه است عمر دنیا را عبادت کند و روزها روزه دار و شبها قائم الیل باشد ولى این دو موضوع در او نباشد خدا او را در جهنم میاندازد پس کمال ایمان بر تحصیل این دو رکن است که عبارت از برائت از اعداء اهلبیت و دوستدارى و ارادتمندى باین خاندان بزرگوار است و اجر و مزد عبادت او بقدر اعتقاد به این دو موضوع است .
- در زیارت جامعه کبیره که بهترین زیارات در مقام اهلبیت است میخوانیم : من والاکم فقد والى الله من عاداکم فقد عاد الله و من احبکم فقد احب الله و من ابغضکم فقد ابغض الله .
یعنى اى آل محمد هر کس که شما را دوست بدار همانا که خدا را دوست داشته باشد و هر کس که با شما دشمن ى کند در حقیقت با خدا دشمن ى کرده و هر که بشما مهر ورزد بتحقیق که بخدا محبت و عشق ورزیده است و هر کس شما را ناخوش دارد و بشما کینه و عداوت ورزد همانا که خدا را ناخوش داشته و قهر او را برانگیخته است . - دوستى با ائمه معصومین مساوى با دوستى و تقرب بخداست اتقرب الى الله ثم الیکم بموالاتکم و موالاة ولیکم .قبل از آنکه وارد این بحث شویم این موضوع قابل توجه است که دانسته شود خداى تعالى دوستى خود را براى چه کسانى بتثبیت فرموده است . در قرآن مجید آیات متعددى در این امر آمده است که در مرحله اول نشانگر آنست که کسانیکه بخداى تعالى ایمان دارند و اطاعت امرش را مینمایند حقتعالى یار و یاور و نگهبان و سرپرست آنهاست و این امر تحقق نمیپذیرد مگر آنکه ایمان بخدا توام با ایمان برسول و سپس به اوصیاء گرامى و ائمه معصومین باشد
- همچنانکه در آیه شریفه فرموده : الله ولى الذین آمنوا خداى تعالى متولى امور کسانى است که ایمان آورده اند و در بعضى از تفاسیر آمده که حقتعالى سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند و قبول ولایت ائمه معصومین (علیه السلام) را کرده اند.
- اما مکمل این معنا در همان آیه شریفه اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم ... میباشد که بعدا در جاى خود تفسیرش بیان خواهد شد.
- بنابراین کسى که اطاعت امر خدا و رسول و اولوالامر را بنماید پرواضح است که این از نظر دوستى با آنانست و بدون شک خدا و رسول و اولولامر هم او را دوست دارند و همچنین معلومست کسى که غیر از خدا را ولى خود قرار دهد به خدا کفر ورزیده و مورد دشمن ى او قرار میگیرد.
- بطوریکه بعضى از دانشمندان روانشناس گفته اند مبداء و اساس همه چیز در عالم محبت است که باعث قرب بآن چیز میشود یعنى محبت جاذبه اى آسمانى و رمزى از رحمت و عنایت ربانى است و روى همین جهت کسانیکه خدا را دوست دارند دوستان خدا را هم دوست دارند و آنانکه دوستان خدا را دوست دارند چنانست که خدا را دوست داشته اند.
- پس مصداق این بند از زیارت روشن میگردد که زائر عرض میکند: اتقرب الى الله ثم الیکم بموالاتکم و موالاة ولیکم تقرب بسوى خدا و بعد بسوى شما بستگى بدوستى کردن با شما و دوستى کردن با دوستان شما دارد.
- این نکته را باید دانست که براى نجات و رهایى از ناملایمات در امر آخرت کسى چیزى ندارد که بخواهد بخدا دهد و متاعى در دست او نیست که بخواهد مبادله کند، تنها محبت و دوستى بخدا و اولیا خدا است که در مقام مبادله میتواند گره گشا باشد و میتواند واسطه بین خالق و مخلوق گردد و میتواند وسیله محو گناهان و خطاکاریها باشد.
- و این معنى بسیار روشن است که اگر کسى محبت با خدا و یا محبت با دوستان خدا در این دنیا نداشته باشد چگونه میتواند در آن جهان که کسى بفکر کسى نیست خود را از مهلکه نجات دهد چگونه میتواند با کسى که در دنیا بیگانه بوده و در آنجا همه کاره است تماس بگیرد و او را شفیع خود قرار دهد.
- آرى بلاشک تنها عوالم محبت و جاذبه مقام ولایت است که میتواند به این امر جامه عمل بپوشاند حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام ) از پدران خود از رسول خدا نقل میفرماید: روزى به بعض اصحاب خود فرمود در راه خدا دوستى و دشمن ى داشته باشید، زیرا بدون این دوستى و دشمن ى به ولایت خدا نمیرسید و هر کس هر چه نماز بخواند و روزه بگیرد و بدون تولى و تبرى طعم و مزه ایمان را نمیچشد.
- کسى عرض کرد چگونه بدانم که دوستى و دشمن ى در راه خدا را دارا هستم حضرت اشاره فرمودند به امیرالمؤ منین على (علیه السلام ) و فرمودند مى بینى على را عرض کرد بلى فرمود او دوست دارد پس او را دوست بدار اگر چه کشنده پدرت و فرزندت باشد دوست او را نیز دوست بدار و دشمن او را اگر چه پدرت و فرزندت باشد. جلد 1 علل الشرایع و عیون اخبارالرضا و امالى صدوق .
- نمونه اى از تولى و دوستان واقعى ائمه : در روضه کافى از حکیم بن عتیبه روایت میکند که گفت خدمت امام باقر (علیه السلام ) بودم خانه پر از جمعیت بود، در این هنگام پیرمردى که تکیه بر عصاى آهنین خود داشت وارد شد بر در خانه ایستاده گفت : السلام علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته سکوت کرد حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: علیک السلام و رحمة الله و برکاته پیرمرد رو بطرف حضار مجلس نموده بر همه سلام کرد و آنها جواب سلامش را دادند آنگاه متوجه حضرت شده عرض کرد یابن رسول الله مرا نزد خود جاى ده بخدا قسم که من شما را دوست میدارم و دوستان شما را هم دوست میدارم این علاقه و محبت من نسبت به شما و دوستانتان نه براى طمع دنیاست بخدا قسم دشمن ان شما را دشمن میدارم و از آنها بیزارم این دشمنى و بیزارى که نسبت بآنها ابراز میکنم خداى را شاهد میگیرم نه بواسطه کینه و خصومتى است که بین من و آنها باشد
- آنچه شما حلال بدانید حلال میدانم و آنچه شما حرام بدانید من هم حرام میدانم و انتظار فرج خانواده شما را میکشم یابن رسول الله (صل الله علیه وآله ) فدایت شوم با این خصوصیت آیا امید نجاتى برایم هست ؟
- حضرت باقر (علیه السلام ) فرمود: بیا جلو، بیا جلو او را پیش خواند تا در پهلوى خود نشانید آنگاه فرمود اى پیرمرد شخصى خدمت پدرم على بن الحسین (علیهم السلام ) رسید همین سؤ الى که تو کردى از ایشان نمود پدرم در جوابش فرمود اگر از دنیا بروى وارد بر پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) و على و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین علیهم السلام میشوى قلبت خنک خواهد شد و دلت از التهاب میافتد و شاد خواهى شد
- آنگاه که جانت باینجا برسد در این هنگام با دست اشاره به گلوى خود نمود در زندگى نیز چیزهایى خواهى دید که باعث روشنى چشمت هست و با ما در مقامى بلند و ارجمند خواهى بود.
- پیرمرد از شنیدن این مقامات چنان غرق در شادى شد که خواست براى مرتبه دوم عین جملات را از زبان امام (علیه السلام ) شنیده باشد از اینرو عرض کرد یابن رسول الله چه فرمودید؟ حضرت باقر (علیه السلام ) سخنان خود را تکرار کرد پیرمرد عرض کرد اگر من بمیرم بر پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) و على و حسن و حسین و على بن الحسین (علیهم السلام ) وارد میشوم چشمم روشن و دلم شاد و قلبم خنک میشود و کرام الکاتبین را با شادى و خوشى ملاقات میکنم وقتى جانم بگلویم برسد اگر زنده بمانم خدا چشمم را روشن مینماید و با شما در درجه اى بلند خواهم بود.
- در این هنگام پیرمرد را چنان گریه اى گرفت که مانند ژاله اشک میریخت و با صداى بلند هاى هاى گریه میکرد آنقدر گریه کرد که بر زمین افتاد قطرات پیاپى اشک و ناله هاى جانگداز که حاکى از قلب پر از محبت و ولاى پیرمرد بود چنان اطرافیان را تحت تاءثیر قرار داد که همه با صداى بلند شروع به گریه کردند.
- حضرت باقر (علیه السلام ) رو بطرف پیرمرد نموده با دست مبارک قطرات اشک را از مژگانش میگرفت و میپاشید.
- پیرمرد سر بلند کرده عرض کرده یابن رسول الله (صل الله علیه وآله وسلم ) دست مبارکت را بمن بده حضرت دست خودش را بطرف او دراز کرد پیرمرد گرفته شروع به بوسیدن کرد و بر چشمهاى خود گذاشت و سینه و شکم خود را گشود دست آنحضرت را بر سینه و شکم خود گذاشت آنگاه از جاى حرکت کرد سلام داد و رفت .
- حضرت باقر (علیه السلام ) موقعى که پیرمرد در حال رفتن دیده میشد او را با توجه مخصوصى تماشا میکرد پس از آن روى به جمعیت نموده فرمود، هر کس مایل است مردى از اهل بهشت را ببیند به این شخص نگاه کند حکم بن عتیبه راوى حدیث میگوید هیچ مجلس عزایى را ندیده بودم که از نظر سوز و گداز و سیلاب اشک شباهت باین مجلس داشته باشد.
- سید حمیرى در حال احتضار چه دید؟ محدث قمى (ره ) در تتمه المنتهى نقل میکند که سید اسماعیل حمیرى مردى جلیل القدر و عظیم المنزلة و از مادحین اهلبیت (علیهم السلام ) بوده سابقه ندارد احدى از اصحاب ائمه علیهم السلام مانند سید حمیرى نشر فضایل امیرالمؤ منین و اهلبیت طاهرین علیهم السلام را نموده باشد.
- علامه آقاى امینى در جلد دوم الغدیر ص در فضیلت و مقام سید روایتى نقل میکند که مضمونش اینست .حضرت رضا (علیه السلام ) فرمود در خواب دیدم نردبانى داراى صد پله در محلى گذاشته شده از آن بالا رفتم وقتى بآخر نردبان رسیدم وارد قبه سبزى شدم که خمسه طیبه علیهم السلام در آنجا نشسته بودند مردى در مقابل ایشان ایستاده بود و این قصیده را میخواند لام عمر و باللوى مربع..... طامسة اعلامها بلقع:
- پیغمبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم ) همینکه مرا مشاهده نمود مرحبا پسرجان على بن موسى الرضا (علیه السلام) بر پدرت على و مادرت فاطمه و بر حسن و حسین علیهم السلام کن منهم سلام کردم فرمود بر شاعر و مادح ما در دنیا سید حمیرى نیز سلام کن به او هم سلام کرده نشستم پیغمبر ((صل الله علیه و آله وسلم )) فرمود قصیده را بخوان سید شروع کرد بخواندن وقتى که به این شعر رسید: و رایة یقدمها حیدر ..... و وجهه کالشمس اذا تطلع
- پرچمى است بر دوش على (علیه السلام ) صورت آن آقا همچون خورشید درخشانست در این هنگام رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) و فاطمه زهرا و دیگران دانه هاى اشک از مژگان فرو ریختند باین قسمت از شعر که رسید قالوا له لو شئت اعلمتنا..... الى من الغایة و المفزع:
- مردم گفتند خوب است براى ما تعیین کنى پس از تو پناهگاه و دادرس کیست .پیغمبر دستها را بلند کرد و فرمود الهى انت الشاهد على و علیهم انى اعلمتنهم ان الغایة و المفزغ على بن ابیطالب
- خدایا تو بر من گواهى که اعلام کردم بر ایشان پناه و فریادرس على بن ابیطالب است .اشاره نمود به امیرالمؤ منین (علیه السلام) چون سید از خواندن قصیده فارغ شد حضرت رسول (صل الله علیه وآله وسلم ) بمن فرمود على بن موسى این قصیده را حفظ کن و شیعیان ما را امر کن به حفظ آن بگو هر که آنرا حفظ کند و بخواندنش مداومت داشته باشد بهشت را براى اوبعهده میگیرم برایم تکرار نمود تا حفظ کردم .
- عون میگوید در همان مرضى که سید فوت کرد و به عیادتش رفتم عده اى از همسایگانش که عثمانى مذهب بودند حضور داشتند، سید مردى خوش صورت و گشاده پیشانى بود وقتى من وارد شدم در حال احتضار بود در اینموقع نقطه سیاهى در پیشانیش هویدا گشت کم کم زیاد شد تا تمام صورتش را فرا گرفت شیعیانى که حاضر بودند ازین پیشامد محزون شدند برعکس ناصبیها شادمان گردیدند
- و شروع به سرزنش کردند چیزى نگذشت که از همان محل یک نقطه سیاه یک روشنى پدید آمد رفته رفته زیاد شد و تمام صورت سید نورانى گشت زبان او باز شده شروع به لبخند نمود و این شعر را در همانحال گفت کذب الزاعمون ان علیا ..... لن ینجى محبه من هنات : قد و ربى دخلت جنة عدن...... و عفى لى الا له من سیئاتى ..... فابشروا الیوم اولیاء على..... و تولوا على حتى الممات ...... ثم من بعده تولوا نبیه ...... واحدا بعد واحد بالصفات
- یعنى دروغ گفتند آنهائیکه خیال میکنند على (علیه السلام) دوستانش را در گرفتاریها نجات نمیدهد.سوگند به پروردگار که داخل بهشت شدم و بخشید گناهان مرا اینک اى دوستان على (علیه السلام ) شاد باشید و آن آقا را تا هنگام مرگ دوست بدارید پس از او فرزندش را یکایک با صفاتى که براى آنها معین شده تشخیص دهید و نسبت به آن بزرگواران نیز ولایت پیدا کنید.
- به نقل دیگرى در صفحه 273 الغدیر مینویسد وقتى که تمام صورتش سیاه شد سه مرتبه گفت : هکذا یفعل باولیائک یا على با دوستان تو اینطور معامله میشود علیجان در اینموقع نقطه سفید پیدا شد.
- ابراز تنفر و بیزارى از دشمن ان آل محمد : قبلا گفتیم از اهم اصول دین اعتقاد به امامت و قوام این اصل بر دو رکن است که یکى تولى و دیگرى تبرى میباشد معین تولى و دوستى را قبلا شرح دادیم اینک معنى تبرى که بیزاى جستن از دشمن ان آنانست شرح میدهیم که میفرماید: و بالبرائة من اعدائکم و الناصبین لکم الحرب .
- برى بمعنى خالص ، خالى ، بیزار و پاک از هر چیزى است .بعد از آنکه زائر با توجه خالص اشاره میکند که من با شما هستم و ایمان بشما دارم یا ابا عبدالله انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى امیرالمؤ منین الخ و بدوستى و محبت شما و دیگر امامان سر سپرده ام
- سپس بیزارى و تنفر خود را از دشمن ان ایشان و از برپاکنندگان جنگ کربلا و آنهایى که در آن جنگ به کمک پسر زیاد آمده بود و لعن ایشان به وجوه گوناگون بر میشمارد و ابتدا از مخالفان سرکش که غصب خلافت ایشان کردند بیان خود را آغاز کرده و تنفر خود را از آن قدرتهاى ستمکار و طغیان کنندگان نابکار که همانند بت مردم را بسوى پرستش خود دعوت مینمودند ابراز میدارد یعنى دشمن ان آن بزرگواران همانند جبت و طاغوتى هستند که در زیارت جامعه بآن اشاره میفرماید:
- نزد خداى تعالى بیزارم از دشمنان شما - و برئت الى الله عز و جل من اعدائکم و من الجبت و الطاغوت و الشیاطین و خربهم الظالمین لکم و الجاهدین بحقکم و المارقین من ولایتکم و الغاصبین لارثکم الشاکین فیکم و المنحرفین منکم . یعنى نزد خداى تعالى بیزارم از دشمنان شما و بیزارم و متنفرم از معبودهاى ساختگى و قدرتهاى سرکش و اهریمنان و حزب آنها از ستم کنندگان بر شما که انکار حق شما را کردند و از متابعت شما بیرون رفتند و از دوستى و عهد ولایت شما روگردانیدند و خارج شدند و بیزارم از غصب کنندگان میراث شما و شک کنندگان در امامت و خلافت شما آنانکه منحرف شدند و سر از پیروى شما باز زدند.
- در جلد 15 بحار کمپانى روایتى از ابن ابى یعفور نقل میکند که گفت بحضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم من با مردم مراوده دارم بسیار در شگفتم ازین عده اى از مردم هستند ولایت نسبت بشما ندارند ولى فلانى و فلانى را دوست دارند اما امین و راست گو و باوفایند و نیز عده اى هستند که شما را دوست میدارند و داراى ولایتند ولى آن امامت و وفا و راستگویى را ندارند
- حضرت صادق (علیه السلام ) چون این سخن را شنید راست نشست و مانند شخص خشمناک روى بمن کرده فرمود: آنهائیکه نسبت به هر پیشواى ظالمى که از جانب خدا منصوب نشده دوستى دارند دین ندارند کسانى که نسبت به امام عادلى که از طرف خدا است ولایت دارند بر آنها سرزنش و عتابى نیست . عرض کردم آنها دین ندارند و اینها سرزنش نمى شوند فرمود آرى آنها دین ندارند و اینها سرزنش نمیشوند.
- سپس فرمود مگر این آیه را نشنیده اى الله ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور خدا پشتیبان کسانیست که ایمان آورده اند آنها را از تاریکیها بسوى نور میبرد یعنى به واسطه دوستى و ولایت با امام عادلى که از جانب خدا است از تاریکیهاى گناه بسوى نور توبه و مغفرت میبرد.
و نیز میفرماید والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات - ابن ابى یعفور میگوید عرض کردم مگر منظور از این آیه کفار نیستند بدلیل آنکه میفرماید والذین کفروا فرمود کفار در حال کفر نور دارند که از نور به تاریکیها برده شوند همانا منظور این اشخاصند که بواسطه دوست داشتن پیشوامان ستمگرى که از جانب خدا منصوب نشده اند از نور اسلام به تاریکیهاى کفر کشیده میشوند آتش بر آنها با کفار واجب شده ازین رو خداوند میفرماید اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون این دسته اهل آتشند و در آنجا همیشه خواهند بود.
- عبادت بدون تولى و تبرى مقبول نیست
حاج شیخ ابوالفضل تهرانى در شفاءالصدور نقل میکند که حضرت رسول (صل الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: یا على قسم بخدا که مرا به نبوت فرستاده و مرا بر تمام خلق برگزیده جبرئیل بمن خبر داده اگر بنده هزار سال به عبادت عالمیان را کند و ولایت تو و ائمه از فرزندانت را نداشته باشد و برائت از دشمنان شما را دارا نباشد خدا عملش را قبول ننماید خواه ایمان آورد خواه کفر ورزد.
و نیز نقل میکند که خدمت امام صادق (علیه السلام ) عرض کردند فلانى شما را دوست دارد و در تبرى از دشمنان شما ضعیف است حضرت فرمودند کسى که محبت ما را ادعا دارد و بیزارى از دشمنان ما نجوید دروغ میگوید. اللهم صل علی ومحمد و آل محمد وعجل فرجهم