بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- شرح زیارت عاشورا - مجلس چهل و دوم : و اسئله ان یبلغنى المقام المحمود لکم عندالله و ان یرزقنى طلب ثارکم مع حضرت مهدى ظاهر ناطق بالحق منکم
- و اینکه از خدا سئوال میکنم که مرا بمقام محمود برساند آن مقام محمودى که براى شما در نزد خدا است اینکه روزى من کند طلب خونخواهى شما را با حضرت مهدى ظاهر و ناطق بحق از شماء یعنى خونخواه و منتقم از دشمنان شما باشم
- معنى مقام محمود : ظاهر لفظ مقام آن درجه کمالى است که از هر جهت مستوجب حمد هر کس شود و این نتیجه قرب نوافل مقام نبوى است و میشود که مراد مقامى باشد که حمد در آن واقع شود چنانچه دلالت بر آن دارد
- در توحید صدوق از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در ذکر اهل محشر نقل شده که میفرماید مجتمع میشوند در موطنى که در آن مقام محمد (صل الله علیه وآله وسلم ) است
- و آن مقام محمود است پس او بر خداى ثنا میکند نبوغى که احدى قبل از او چنان ستایش نکرده
- آنگاه ثنا میکند بر هر مؤ من و مؤ منه . ابتدا میکند به صدیقین و شهدا آنگاه صالحین چون چنین کند حمد میکنند او را اهل سماوات و اهل زمین و از اینروى خداى عز و جل میفرماید: عسى ان یبعثک ربک مقام محمودا، سوره اسرى آیه 79، فطوبى لمن کان له
- در مجمع البیان دعوى اجماع مفسرین را کرده که مراد از مقام محمود در کریمه و من الیل فتهجدیه نافلة لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا مقام شفاعت است
- و این معنى اگر چه به مقتضاى اخبار صحیح است ولى اجماع مفسرین بهیچوجه حجت نیست چه مرجع قول مفسرین مثل کلبى و سدى و حسن و عطا و قتاده و مجاهد که طبقه اول از مفسرین هستند با گفتار تفسیرى آنها بحسب سلیقه خودشانست
- و یا بعضى از اقوالشان روى هواى نفسانى و پاره اى به ادعاى سماع از مشایخ خود مثل ابن عباس و ابن مسعود و عکرمه و غیر ایشان میباشد که هیچیک براى ما حجتى ندارد
- و علاوه بر اینکه نقل و سائط ثابت نیست و بنا بر فرض نقل شرایط قبول در هیچیک محقق نیست .
- نام مخصوص حضرت بقیة الله عجل الله تعالى فرجه بنا بر مفاد بسیارى از اخبار خاصه و عامه اسم آنحضرت ((محمد)) است و در جوار نامیدن این اسم در زمان غیبت در مجالس و محافل بین علماء اختلاف است شیخ نورى در نجم ثاقب در ذیل اسم محمد فرموده این اسم اصلى و نام اولى آن حضرت است که حقتعالى آن حضرت را به این اسم نامیده و در اخبار بسیارى از رسول خدا صلى الله علیه و آله رسیده که فرمود مهدى این امت همنام منست
- و در خبر معروف لوح که جابر براى حضرت باقر (علیه السلام ) نقل کرد که آنرا نزد صدیقه طاهره علیهاالسلام دیده بود در آنجا اسماء اوصیاى آن حضرت ثبت شده بود بهمین نام گذشته ذکر شده بود
- و بروایت صدوق در اکمال الدین و عیون اخبارالرضا اسم آن حضرت مهدى ذکر شده باین نحو ابوالقاسم محمد بن الحسن هو حجة الله القائم که مادر او کنیزى است باسم نرجس خاتون
- و بروایت شیخ طوسى در امالى نام آن حضرت محمد ذکر شده که در آخرالزمان خروج میکند و بر بالاى سر او قطعه ابرى است که بر آن حضرت سایه افکنده
- و بزبان فصیح ندا میکند که همه میشنوند که او است مهدى از آل محمد علیهم السلام که زمین را از عدل و داد پر میکند که پر از ظلم و جور شده باشد.
- و بنا بر مضمون اخبار کثیر و معتبر نامیدن این اسم در مجالس و محافل تا ظهور آن حضرت حرمت دارد و این حکم در نزد قدماى حضرت یه از فقها و متکلمین و محدثین شیعه و مسلم بوده
- حتى آنکه شیخ اقدام ابومحمد بن حسن بن موسى نوبختى که از علماى غیبت صغرى بوده
- در کتاب فرق و مقالات در ذکر فرقه دوازدهم شیعه بعد از وفات حضرت حسن عسکرى علیه السلام نقل میکند که عقیده و مذهب ایشان چنین است که و لا یجوز ذکر اسمه و لا السوال عن مکانه حتى یؤمن بذلک و ازین بیان معلوم میشود که نبردن نام آن حضرت در زمان غیبت از خصایص شیعه است و از احدى خلافى نقل شده
- تا زمان خواجه نصیرالدین طوسى که ایشان را قائل بجواز شدند تا عصر شیخ بهایى علیه الرحمه که این مسئله مورد نظر در میان فضلا و علما شد تا آنکه مسائل زیادى در جواز و حرمت تاءلیف نمودند.
- اخبارى که دلالت بر حرمت ذکر نام آنحضرت میکند و اما اخبارى که دلالت بر حرمت بردن نام آن حضرت میکند
- حدیثى است که فضل بن شاذان در کتاب غیبت خود از جابر انصارى نقل میکند که جناده که از یهودیان خیبر بوده خدمت رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) آمد و از آن حضرت نقل میکند که فرمود که اسم آنحضرت برده نشود تا زمانیکه خدا او را ظاهر سازد.
- در دارالسلام عراقى از صدوق روایت میکند که حضرت صادق علیه السلام فرمود صاحب الامر کسى است که نام نمیبرد او را مگر کافر، و روایت ریان بن صلت که گفت سئوال کرده شد
- از حضرت رضا علیه السلام از حضرت قائم عج الله تعالی فرجهم الشریف که عمر از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام از مهدى پرسید حضرت فرمود اما در اسم او،
- پس خلیل و حبیب من رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) از من عهد گرفت که خبر از نام او ندهم تا زمانیکه خدا او را مبعوث کند و از آن جمله اموریست که خدا از علم خود برسولش سپرده است .
- و روایت ابوهاشم جعفرى که گفت از حضرت ابى الحسن عسگرى علیه السلام شنیدم که فرمود خلف بعد از من فرزندم حسن میباشد و حال شما در خلف بعد از خلف من چگونه باشد؟ عرض کردم فدا شما شوم از چه جهت ؟
- فرمود از آن جهت که شما شخص او را نمى بینید و ذکر نام او هم براى شما حلال نمیباشد عرض کردم پس چگونه نام او را ذکر کنیم فرمود بگوئید الحجة من آل محمد صلوات اله علیه .
- و از جمله روایت محمد بن همام است که گفت شنیدم که محمد بن عثمان عمروى میگفت که بیرون آمد توقیع بخط آن حضرت که آنرا میشناختم که هر کس مرا بنام ذکر کند لعنت خدا بر او باد.
- اخبارى که دلالت بر جواز ذکر نام آن حضرت میکند و از جمله اخبارى که دلالت بر جواز میکند روایت علان رازى که گفت بعضى از اصحابمان بمن خبر دادند که چون جاریه ابومحمد علیه السلام حامله شد آن حضرت فرمود زود باشد که دارا شوى بفرزندیکه نام او محمد است و او قائم بعد از من است .
- ممکن است بگوئیم که این اسم در بین خود اهل بیت آن حضرت ذکر میشده ولى براى دیگران جایز نبوده است و دیگر روایت عطار است که گفت خیزرانى از کنیز من که او را بابى محمد (علیه السلام ) هدیه داده بودم بمن خبر داد که او در ولایت حضرت قائم علیه السلام حاضر شده بود ابومحمد (علیه السلام ) مادر آن حضرت را بآن چیزهائیکه بر او وارد میشود خبر داده بود
- پس آنمخدره سئوال کرد در حیوة ابى محمد (علیه السلام ) بر قبر او لوحى گذاشتند که در آن مکتوب بود هذا قبر ام محمد.
- ممکن است بگوئیم نوشتن نام روى سنگ قبر غیر از ذکر کردن نام در مجالس و محافل است و دیگر روایت ابوغانم خادم که گفت از براى ابى محمد (علیه السلام ) فرزندى متولد شد پس او را محمد نام نهاد و روز سوم او را باصحاب خود معرفى نمود و فرمود که اینست صاحب شما بعد از من وظیفه من بر شما.
- نام گذاشتن فرزند را باین اسم و گفتن باصحاب دلیل نمیشود که اسم را در هیچ جا نباید گفت آنها که قائل بحرمت شده اند
- اخبار دسته دوم را که مربوط بجواز است رد کرده اند که صحت در سند ندارد و با صراحت مطلبت را نمى رساند و لذا عمل بآن جایز نیست .
- و اما آنهائیکه بجواز شده اند اخبار منع را حمل بر تقیه کرده اند و یا اینکه این مطلب اختصاص بزبان غیبت صغرى داشته که خلفا در صدد کشتن و اذیت کردن آن حضرت بودند ولى در زمان غیبت کبرى این مخطور در کار نیست .
- معنى ظاهر : شیخ طوسى در کتاب غیبت از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت کرده که در حدیثى فرمود ان الله اختار من الناس الانبیاء و اختار من الانبیاء الرسل و اختارنى على الرسل و اختار منى علیا و اختار من على الحسن و الحسین و اختار من الحسین الاوصیاء تاسعهم قائمهم و هو ظاهرهم و باطنهم
- بدرستیکه خدا از مردم پیغمبران را اختیار فرمود از پیغمبران رسولان را و مرا بر تمامى رسل اختیار نمود و از من على را و از على حسن و حسین و اوصیایى را اختیار نمود که نهم ایشان قائم آنها است و او پیدا و پنهان ایشان است و
- بنا بنظر مرحوم مجلسى مقصود از ظهور غلبه و استیلاء و استعلاء بر اعادى و جمله کفار و مشرکین و غرض از بطون غیبت و اختفاء و استتار از انظار میباشد
- چه در میان حجج الهیه و ائمه راشدین حاوى این دو صفت و جامع این دو خصلت فقط ذات مقدس حضرت حجة بن الحسن ارواحنا له الفداء است و این معنى بخاطر مرحوم علامه مجلسى رسیده است
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم