بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- مجلس چهل و چهارم : اللهم اجعلنى فى مقامى هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد .
- پروردگارا، مرا درین مقام این حرم مقدس یا در اینمقام که مشغول زیارت میباشم از آنان قرار ده که درود و رحمت و مغفرتت شامل آنهاست پروردگارا، مرا بآئین محمد و آل اطهارش زنده بدار و موقع مرگ هم به آن آئین بمیران .
- در قسمت اول این عبارت شخص زائر از خدا میخواهد که حقتعالى او را از جمله زائرینى قرار دهد که رحمت و آمرزش خودش شامل حال آنها میگردد
- چه در کتاب کامل الزیارات محمد بن محمد بن مسلم از حضرت باقر علیه السلام نقل میکند که آنحضرت فرمود اگر زائر حسین علیه السلام میدانست که چه فضیلتى در زیارت آنحضرت میباشد از شوق ان هلاک میشد و از حسرت جانش بدر میآمد عرض کردم مگر چه فضیلتى در زیارت آنحضرت میباشد
- حضرت فرمود هر کس آن حضرت را از روى شوق زیارت کند نوشته میشود براى او ثواب هزار حج مقبول و هزار عمره مبرور و اجر هزار شهید شهداء بدر و اجر هزار روزه دار ثواب هزار صدقه مقبوله و ثواب هزار غلام که در راه خدا آزاد کرده باشد
- و خداوند او را در آنسال از همه آفات حفظ میفرماید که پست ترین آنها شر شیطان است و ملکى را موکل او قرار میدهد که او را حفظ کند از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و چپ و از بالاى سر و پائین پاى او
- و هر گاه در آنسال بمیرد ملائکه رحمت در غسل و کفن او حاضر میشوند او را مشایعت میکنند و براى او استغفار مینمایند و باندازه ایکه چشم او مى بیند قبر او را وسعت میدهند
- و حقتعالى او را از فشار قبر و خوف از سؤ ال نکیر و منکر در امان میدارد و درى از درهاى بهشت بقبر او باز میشود و در روز قیامت نامه عمل او را بدست میدهند و نورى باو داده میشود که ما بین مغرب و مشرق را روشن میکند شوق آن حضرت را زیارت میکرده
- و باقى نمیماند در روز قیامت مگر اینکه آرزو میکند اى کاش منهم از زوار قبر حسین علیه السلام بودم .
- حکایت سلیمان اعمش و نیز در کتاب منتخب از سلیمان اعمش نقل میکند که حاصلش اینست که میگوید من در کوفه مسکن داشتم و همسایه اى داشتم که گاهى نزد او میرفتم و با او صحبت میکردم و انس میگرفتم یک شب جمعه بمنزل او رفتم و باو گفتم در خصوص زیارت حضرت حسین علیه السلام چه میگویى گفت : بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر ضلالتى در آتش خواهد بود
- سلیمان میگوید که من در خشم و غضب شدم از جاى برخاسته بمنزل خود رفتم و با خود گفتم که چون صبح شود نزد او میروم و قدرى از فضایل حسین علیه السلام براى او میگویم و هر گاه قبول نکرد و انکار نمود او را میکشم .
- سلیمان میگوید وقت سحر بخانه او رفتم و چون در را کوبیدم و او را خواستم عیال او جواب داد که شب گذشته بزیارت حسین علیه السلام رفت سلیمان میگوید منهم در عقب او عازم کربلا شدم و چون بقبر مطهر رسیدم دیدم آن شخص سر بسجده نهاده و در سجده گریه میکند و دعا میکند و دعا مینماید و از خدا طلب مغفرت میکند بعد از زمانى سر از سجده برداشت مرا نزد خود دید
- گفتم اى شیخ تو دیروز تو میگفتى زیارت حسین علیه السلام بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر ضلالت در آتش است و امروز آمده اى زیارت میکنى
- گفت اى سلیمان مرا ملامت نکن زیرا که من براى اهلبیت ، حضرت ت نمیدانستم تا در شب گذشته در خواب دیدم که جماعتى اطراف شخص جلیل القدرى را گرفته اند و در پیش روى او سوارى بود که تاجى بر سر داشت و چون از بعضى از خدام او سئوال کردم
- گفتند او محمد مصطفى صلى الله علیه و آله است و آن دیگرى وصى او على مرتضى علیه السلام میباشد پس از آن شترى از نور دیدم که بر آن هودجى از نور بود و در آن دو نفر نشسته بودند پرسیدم این شتر از کیست گفتند از براى خدیجه کبرى و فاطمه زهراست گفتم یکجا میروند گفتند بزیارت قبر حسین علیه السلام
- بعدا بطرف هودج فاطمه زهرا رفتم دیدم رقعه هایى از آسمان میریزد که در آن برات آزادى از آتش نوشته شده است چون خواندم نوشته بود این برات آزادى از آتش است براى کسیکه حسین علیه السلام را در شب جمعه زیارت کند من از آن رقعه ها طلب کردم بمن گفتند تو که میگویى زیارت حسین بدعت است بتو داده نمى شود تا در شب جمعه حسین را زیارت بکنى .
- در قسمت دوم این عبارت میفرماید اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد . خدایا مرا بدوستى و محبت و آئین اینخانواده زنده بدار و عاقبت امر هم با این محبت و آئین مرا از دنیا ببر.
- زندگی حیوانی یحی وبمبت..اولیک کلاانعام ..جیوانات حلال وحرام ندارند. حیا ندارند. انصاف ندارند.شعور ندارند . بعضی انسانها از حیوان پست ترند بل هم اظل
- فرمایش پیغمبر که براى هر گناه و ثوابى جزا و مزدى خواهد بود
- ما در مجلس در شرح مطلب سوم در جمله ان یجعلنى معکم فى الدنیا و الاخرة بیان طلب استقامت و پایدارى محبت را نمودیم به آنجا رجوع شود.
- براى مزید مطلب روایتى از قیس بن عاصم نقل میکنیم در ارشادالقلوب دیلمى از قیس بن عاصم نقل میکند که گفت با جماعتى از بنى تمیم بر حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدیم و از آن حضرت خواستار موعظه و نصیحتى شدیم و که چون ما مردمانى بیابانى هستیم از آن نفع ببریم ،
- حضرت فرمود: اى قیس همانا با هر عزلتى ذلتى است و با هر زندگانى مرگیست و با دنیا و آخرتى است و براى هر چیز حسابى است و بر هر چیزى نگهبانى میباشد
- و براى هر نیکویى ثوابى و براى هر گناهى عقابى خواهد بود اى قیس چاره اى نیست از قرینى که با تو دفن شود او زنده است و تو مرده پس اگر او کریم باشد ترا گرامى خواهد داشت
- و اگر لئیم باشد ترا بحال خود خواهد گذاشت و بفریاد تو نخواهد رسید و محشور نخواهى شد مگر با او. سئوال کرده نخواهى شد مگر از او ((یعنى از آن اعمال )) پس او قرار مده مگر عمل صالح
- زیرا اگر صالح باشد با او انس خواهى گرفت و اگر آن فاسد باشد از او وحشت خواهى کرد عرض کردم که دوست داشتم این موعظه را بشعر درآوردم تا ما بواسطه آن بر دیگران افتخار کنیم
- حضرت فرستاد تا حسان بن ثابت شاعر را بیاورند که این موعظه را بنظم در آورد و گفت: تخیر خلیطا من فعالک انما ..... قرین الفتى فى القبر ما کان یفعل و لابد بعدالموت من ان تعده ..... لیوم ینادى المرء فیه فیقبل
- فان کنت مفعولا بشى ء فلا تکن ..... بغیر الذى یرضى به الله تشغل
فلن بصحیب الانسان من بعد موته ..... و من قبله الا الذى کان یعمل
الا انما الانسان ضیف لاهله ..... یقیم قلیلا بینهم ثم یرحل
- یعنى دوستى را شریک کن و اختیار نما از افعال خود زیرا جز این نیست که قرین مرد در قبرش آن عملى است که بجا میآورد. بناچار باید آنرا براى روزى مهیا کنى که مرد در آنروز مذاکره میشود
- و پیش میرود براى حساب پس اگر مشغول بچیزى شدى نباید بغیر از آنچه که خدا از آن راضى است مشغول بشوى و هرگز انسان پس از مرگ و پیش از مرگ مصاحبت و رفاقت نمیکند مگر با اعمال خود و آگاه باش که انسان در نزد اهل و عیالش مهمانست و پس از چندى که ماند بسراى آخرت خواهد رفت . اعمال خوب و بد انسان در قبر بصورت خوب و بد در میآید
- مرحوم حاج شیخ عباس قمى در منازل الاخرة از اربعینیات فاضل و عارف کامل قاضى سعید قمى نقل میکند که فرمود از کسیکه ثقة و محل اعتماد است بما رسیده از استاد استاتید ما شیخ بهاءالمله و الدین العاملى قدس سره
- که روزى بزیارت بعضى از ارباب حال رفت که در مقبره از مقابر اصفهان ماءوى کرده بود آنشخص عارف به شیخ گفت من در این قبرستان قبل از اینروز امر غریبى مشاهده کردم و آن امرا نیست که دیدم جماعتى جنازه اى را آوردند در این قبرستان در فلان موضع دفن کردند و رفتند
- چون ساعتى گذشت بوى خوشى را شنیدم که از بوهاى این دنیا نبود متحیر ماندم به راست و چپ خود نظر کردم تا بدانم این بوى خوش از کجا میآیند
- ناگاه دیدم جوان خوش صورتى در لباس ملوک نزد آن قبر میرود پس چون بآنجا رسید و نزد آن قبر نشست مفقود شده گویا که داخل آن قبر شد زمانى نگذشت که
- بوى بدى شنیدم که از هر بوى بدى در دنیا بدتر بود سگى دیدم که چون بآن قبر رسید مفقود شد من در حال تعجب بودم ناگاه آن جوان بحالت بدى با بدن مجروح از قبر بیرون آمد از همان راهى که آمده بود برگشت
- من عقب او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را براى من بگوید گفت من عمل صالح این میت بودم و ماءمور شده بودم که با او در قبر باشم که ناگاه این سگى که دیدى آمد و او عمل غیرصالح او بود من خواستم او را از قبر بیرون کنم تا همصحبت با آن میت باشم
- ولى آن سگ مرا بدندان گرفت و گوشت مرا کند و چنانکه مى بینى مرا مجروح نمود و نگذاشت که با او باشم و من دیگر نتوانستم در قبر بمانم بیرون آمدم و او را تنها گذاشتم
- چون عارف مکاشف اینحکایت را براى شیخ نقل کرد شیخ فرمود: ما به تجسم اعمال بهر عملى که انجام داده شود قائلیم .
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم