- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- 89مجلس چهل و هفتم : اللهم العن اباسفیان بارالها لعنت کن بر اباسفیان (مشرک ) و همین ها بودند که صحیفه تحریم هاشمیان را بامضاى چهل نفر از قریش رسانیدند و نقشه کشتن پیامبر را تدارک دیدند
- مطالب این مجلس در دو بخش ذکر میشود بخش اول در حال ابوسفیان و بخش دوم در معنى لعن و ثواب آن ،
- اما ابوسفیان : اسم او صخر بن حرب بن امیة بن عبدالشمس بن عبد مناف قریش اموى پدر معاویه و یزید و عتبه مادر او صفیة دختر مزن الهلالیه است و بنا بر نقل شفاءالصدور او زانیه بوده ده سال قبل از عام الفیل ابوسفیان بزنا متولد شد
- و تا بود در عداوت رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) و جمع کردن لشکر و جنگهاى ضد آن حضرت کوشش کرد و هیچ فتنه اى در قریش برپا نشد مگر آنکه ابوسفیان در آن شرکت داشت . او یکى از اشراف قریش در زمان جاهلیت بود و عمالى داشت که با مال خود و اموال قریش بشام و دیگر اراضى عجم بتجارت میفرستاد و گاهى هم خودش براى تجارت باین نواحى سفر میکرد.
- میگویند در زمان جاهلیت افضل قریش در تدبیر و راءى سه تن بودند عتبه و ابوجهل و ابوسفیان در زمان جاهلیت دوست صدیق و ندیم عباس عم رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) بود و روز فتح مکه مسلمان شد.
- زوجه او هند جگرخوار بود که شرح آنرا در مجلس چهل و ششم دادیم او سرمایه دارى بزرگ و زنى توانگر از رباخواران و برادرزاده امیة و همسر ابوسفیان امویست و از آغاز زندگى دخترى خوشنام نبود درباره او و مادرش حرفهاى پراکنده و زیاد میزدند او با هاشمیان بشدت دشمنى میکرد ((عتبه و شیبة )) برادرانش را بمبارزه و مخالفت با محمد برانگیخت
- و همین دو نفر بودند که نزد ابوطالب رفتند و از سنت شکنى قومى و اعمال ضدارتجاعى پیامبر شکوه کردند
- و همین ها بودند که صحیفه تحریم هاشمیان را بامضاى چهل نفر از قریش رسانیدند و نقشه کشتن پیامبر را تدارک دیدند و همه جا سایه بسایه دنبال آن حضرت بودند که او را بقتل رسانند.
- در انساب النواصب میگوید مادر هند حمامه نام داشت او را علم سرخى بود در ((ذى المجاز)) آن علم را در بام خانه میزد چه در آنوقت زنان ناباب و بد را با آن علم میشناختند و هر گاه این علم افکنده بود علامت آن بود که او با کسى خلوت کرده است.
- و نیز کاتبى داشت که نام کسانى را که با او مباشرت میکردند یادداشت مینمود و چون فرزندى بوجود میآمد آن فرزند را با آن زناکاران نزد کاهنى میبردند و آن کاهن آن فرزند را به هر یک ملحق میکرد پدر آن فرزند بود.
- و اما هند ابتدا رسما با ابوعمرو و حفص مخرومى که از ثروتمندان بنام عرب بود ازدواج کرد ابوعمر مردى انساندوست و باشرف و خوشقلب بود
- و بهمین جهت مهمانسراى بزرگى در مکه ترتیب داده بود و در آن از زائران و مسافران درمانده پذیرایى میکرد غافل از اینکه هند ممکن است ازین امکانات براى هوس دل و ارضاى شهوات خود بهره بردارى کند
- ابوعمر روزى وارد خانه شده جوانى خوش سیما را مى بیند که از اطاقى خصوصى هند بیرون میآید ابوعمر وارد اطاق زنش میشود همسرش را در وضعى میابد که به او بدگمان میشود او را از خانه خود بیرون میکند و بخانه پدرش میفرستد.
- شایعات خیانت هند بشوهرش خاندان ربیعة را بر آن میدارد که براى خوشنامى و تطهیر دختر خویش او را نزد کاهن بزرگ برند و از او درباره بیگناهى هند داورى طلبند کاهن بزرگ حق را به ابوعمرو داده هند را متهم بفحشا میسازد.
- ازدواج ابوسفیان با هند : ابوسفیان که جوان نوخاسته و جویاى نام و مقام بود گویى هند را با این مختصات براى همسرى زن شایسته مییابد از اینرو بدون اینکه منتظر طلاق رسمى ابوعمرو شود با هند ازدواج میکند.
- اما ماجراى عقد نطفه معاویه و آبستن شدن هند شگفت انگیز است هند در خانه ابوسفیان با آزادى بیشتر دنبال هواى دل خود میرفت ابوسفیان در مسافرت تجارى بود یکسال و چهار ماه بعد برگشت بمکه آمده دید هند آبستن است
- ازو پرسید علت آبستنى تو چیست هند اقرار بعمل خود کرده ابوسفیان بر شکم او چوب زد تا جنین سقط شود ولى بچه نیفتاد سه ماه بعد معاویه متولد شد
- نسب شمار نامدار هشام بن محمد السائب الکلبى در کتاب مثالب و صاحب کشاف در ربیع الابرار مینویسد. ((عمارة بن ولید بن مغیره مخرومى )) و ((مسافر بن عمر ابى مغیره )) و ((صباح شوزان )) و ((ابوسفیان )) در یک ظهر نزد هند مادر معاویه رسیدند هند آبستن شد معاویه را زائید کلبى نسابه شافعى میگوید در میان آنان هند را بگردن ابوسفیان بستند.
- در حدیقة الشیعه و انساب النواصب هند را نیز مانند مادرش از علمداران سرخ میدانند که در خانه اش بروى همه جوانان باز بود و به سیاهان بیشتر از سفیدپوستان میل داشت ولى براى عدم افشاى را ز خود بیشتر عشاق خود را میکشت و نوزادهاى سیاه را از بین میبرد.
- زمخشرى دانشمندترین علماى عامه در تاءیید نظر عده اى از محققان معتقد است که چون صباح جوانى و سیم و جسیم بود هند بیشتر با او سر میکرد
- از اینرو گویند نه تنها معاویه بلکه عتبة برادرش نیز از او بوجود آمدند. گروهى را نیز عقیده بر آنست که چون ((مسافر بن عمر)) زیباترین جوانان قریش بود و مرتب در بستر هند وقت را میگذرانید پدر معاویه است
- (نفایس الاخبار اعلام النساء ج 2) سایر فرزندان حمامه و خواهران و برادران هند ازین فحشاء بى بهره نبودند چه ثعالبى شیبه برادر هند را نیز متهم به انحراف جنسى میکند ((لطایف المعارف ص 99.
- خاندان اموى بعد از آنکه بقدرت زیادى رسیدند و معاویه امپراطور بزرگ شد میکوشید این رازها پوشیده بماند و از افشاء و یادآورى آنها ناراحت میشد.
- (ابن عبدربه ) مینویسد معاویه در اوج قدرت روزى با ((ابوالهجم العدوى )) درباره سن و سال یکدیگر بحث میکردند ابوالجهم اشاره بشوهر پیشین مادر معاویه میکند وى از این خاطره ننگین ناراحت میشود و او را از خشم خود بر حذر میدارد ((کتاب التاج الجاخط ص
- )) ابن قتیبه در (معارف ) مینویسد که ابوسفیان در سال سوم هجرت بسن 82 سالگى از دنیا رفت .
- در معنى لعن و ثواب آن : اما معنى چنانچه از کتب بدست میآید بمعنى طرد و تبعید است و لعنت از خدا طرد از مقام قرب و دورى از جوار رحمت میباشد و چنانچه در نهایة است در خلق بمعنى دعا و سب میباشد.
- اما در ثواب لعن سید جزایرى در کتاب انوار یغمانیه از حضرت عسکرى علیه السلام نقل میکند و آنجناب از حضرت صادق علیه السلام روایت میکند که مردى خدمت آن بزرگوار عرض کرد یابن رسول الله من بدست خود از یارى کردن شما عاجز هستم و چیزى را مالک نیستم مگر لعن نمودن بر دشمنان شما و بیزارى جستن از آنها بنابراین حال من چگونه است
- حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمود: پدرم خبر داد مرا از پدرش و جدش رسول خدا صلى الله علیه و آله که آن بزرگوار فرمودند هر کس از یارى ما اهل بیت ضعیف باشد پس در نمازش بر اعداء و دشمنان خانواده ما لعنت نماید خداوند صداى او را بجمیع ملائکه زمین و آسمان تا عرش الرحمن میرساند
- پس هر وقت اینمرد آنها را لعنت نماید تمام ملائکه او را در لعن کردن بر آنها مساعدت و همراهى مینماید آنگاه بر او ثنا و درود میفرستد و میگویند خدایا صلوات و رحمتت را بر این مرد بفرست چه او و در خوشنودى اولیاء تو آنچه را که وسعت داشت و مقدورش بود از لعن بر اعداى محمد و آل محمد مبذول داشت
- آنگاه از مصدر جلال خطاب میرسد که اى ملائکه من او را از اخیار قرار دادم و در مجلس بعد خواهد آمد که پیغمبر صلى الله علیه و آله در هفت موضع ابوسفیان را لعن فرمود.
- روح الامین نهاده به زانو سر حجاب ..... تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
- چون خون ز حلق تشنه ی او بر زمین رسید ..... جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید
- نزدیک شد که خانه ی ایمان شود خراب ..... از بس شکست ها که به ارکان دین رسید
- نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند ..... طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
- باد آن غبار چون به مزار نبی رساند ..... گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
- یکباره جامه در خم گردون به نیل زد ..... چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
- پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش ..... از انبیا به حضرت روح الامین رسید
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم