شرح زیارت عاشورا- 91-مجلس چهل و نهم : علیک منک اللعنة ابد الا بدین و هذا یوم فرحتبه آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین علیه السلام
بر همه آنها که لعن ابدى فرست و اینروز((عاشورا))روزیست کهآل زیاد لعین و آل مروان بن حکم خبیث بواسطهقتل حسین صلوات اله علیه شادان بودند.
ابد بنا بر قاموس و منتهى الارب و غیر اینها بمعنى دهر است یعنى همیشه اوقات و مستمرو على الدوام و پیوسته فرح بمعنى سرور و خوشحالى است
حقتعالى میفرماید اى قارونبمال و ثروت خود شاد مباش لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین
فرحین جمع فرح بکسر رابه معنى کسى است که بر اثر بدست آوردن چیزى مغرور و متکبر شده و از باده پیروزىسرمست میباشد و از خوشحالى در پوست خود نمیگنجد.
آل زیاد و آل مروان بواسطهکشته شدن حسین علیه السلام آنقدرخوشحال بودند که از کثرت خوشحالى در پوست خود نمیگنجیدند.
آل زیاد چه کسانى بودند: ثعالبىو اغلب محققان معروف را از شهوترانان معروف عرب میدانستند او بهیچکس ازخودى و بیگانه و زنان اشراف فروگذار نمیکرد و کما اینکه در بسته شدن نطفهعمروعاص خود را اذ یعمل میدانست و با خود عمروعاص نیز اینمطلب را بازگو کرد
ومعاویة ضمن یک دادگاه باثبات رسانید که سمیه از ابوسفیان آبستن شده از اینرو باتشریفات رسمى و سیاسى((زیاد بن ابیه))را برادر خود اعلام کرد.
ابوسفیان با((ام الحکم))خواهرش روابط جنسى داشت خواهرش را نزد زیاد میفرستادخواهر دیگر او((ام الجمیل))زن بدکاره اى بود و این همانزن آزاردهنده پیامبر و همسرابولهب بود
که خدا با عنوان((حمالة الحطب))از او نکوهش کرد پسآل زیاد یک چنین خانواده کثیفى بودند که در لجنزار شهوت و بى عفتى پرورش یافتهبودند.
آل مروان چه کسانى بودند چهارمیناز خلفاء بنى امیه بقول اهل تواریخ که بدرک رفتن یزید را در سنه شصت وچهار گفته اند مروان بن حکم بن ابى العاص بن امیة عبدالشمس بن عبد مناف بود و اوپسرعم عثمان بن ابى العاص بن امیة است .
در عقدالفرید است که تولد مروان بن حکم در مکه معظمه درسال بعد از هجرت و بدرک رفتنش در شام سوم رمضان سنه شصت و پنج هجرى بوده است .
پنجمین از خلفا بنى امیهعبدالملک بن مروان بود که ولادتش سنه بیست و شش هجرى وفوتش در سنه هشتاد و شش هجرى بود.
ششمین از خلفاء بنى امیه ولید بن عبدالملک بن مروان بود و مادرش عاتکه دختر یزید بنمعاویه و این ملعون شقاوت را از هر دو طرف ارث برد.
هفتمین از خلفاء بنى امیهسلیمان بن عبدالملک بن مروان بود.
هشتمین از خلفاء بنى امیه عمر بن عبدالعزیز بن مروان بن حکم که در بین بنى امیه از همهبهتر بود و فدک را بر امام باقر علیه السلام رد و سب و لعن على علیه السلام را منعنمود و با مردم بخوبى رفتار میکرد.
نهم از خلفاء بنى امیه یزید بن عبدالملک بن مروان بود او بعد از پسرعمش عمر بنعبدالعزیز بر مسند خلافت نشست و در 25 شعبان سنه صد و پنج در سن سى و هفتسالگى از دنیا رفت و علت فوتش چنین بود که عاشق کنیزى شد که علاقه زیادى باوداشت روزى در باغى با او مشغول عیش و عشرت بود ومشغول خوردن انگور بودند و او از باب شوخى و مزاح حبه هاى انگور بطرف آن کنیزمیانداخت
اتفاقا دانه انگورى در میان حلق او رفت و گلوى او را گرفت و بناى سرفهکردن را گذاشت تا از دنیا رفت یزید پلید تا یک هفته با بدن مرده او عشقبازى و آمیزشمیکرد تا آخرالامر بملامت یکى از مقربانش او را دفن کرد و تا هفت روز با کسى حرف نمیزدتا در همان ایام به جهنم واصل شد.
دهم از خلفاء بنى امیه هشام بنعبدالملک مروان که درسال 125 در سن 53 سالگى از دنیا رفت و مدت خلافتش نوزدهسال و هفت ماه طول کشید در حیوة الحیوان است که عبدالملک مروان در خواب دید که در محرابچهار مرتبه بول کرد سعید بن مسیب تعبیر کرد که چهار نفر از اولادان او بخلافت میرسند. 1 - ولید بن عبدالملک 2 - سلیمان بن عبدالملک 3 - یزید بن عبدالملک 4 - هشام بنعبدالملک
یازدهم از خلفاء بنى امیه ولیدبن یزید بن عبدالملک بن مروان بود که او مشهور بهولید فاسق بود و بجهت اشتهارش بمنکرات و تظاهرش بکفر با جماعاهل شام او را از خلافت خلع کردند و بقتل رسانیدند.
دوازدهم از خلفاء بنى امیه یزیدبن ولید بن عبدالملک مروان بود.
سیزدهم ابراهیم بن ولید بن عبدالملک مروان که بعد از برادرش یزید بن ولید بخلافترسید.
چهاردهم از خلفاء بنى امیه مروانحمار که آخرین خلیفه بنى امیه بود بنى امیه منقرضشدند اینها جماعت آل مروان بودند که مختصرا ذکر شد.
عاشورا روز حزن و گریه است نه فرح و خوشحالى:در مقابل این فرح و خوشحالى آل زیاد و آل مروان در روز عاشورا که شرح آن در مجلس 45 داده ایم . شیعیان آنروز را روز حزن و گریه و عزادارى قرار دادند
چه در اخبار زیادىاز ائمه اطهار رسیده که هر کس آنروز را روز گریه و حزن قرار دهد و ترک کسب و کارکند اجر بسیارى را خواهد داشت
چنانچه در امالى سند بحضرت رضا علیه السلاممیرساند که هر کس در روز عاشورا ترک در حوائج خود کند ودنبال کار و زندگى نرود خدایتعالى حوائج دنیا و آخرت او را برآورده کند و هر کس روزعاشورا را روز مصیبت و حزن و گریه قرار دهد روز قیامت روز فرح و سرور او شود وچشمان او را در بهشت بملاقات ما روشن گردد و هر کس روز عاشورا را روز برکت خودقرار دهد و براى منزل خود چیزى ذخیره کند حق تعالى به آنچه ذخیره کرده باو برکتندهد و در روز قیامت حشر او با یزید و عبیداله بن زیاد و عمر سعد باشد.
در عیون و امالى سند را بابن شبیب میرساند که حضرت رضا (علیه السلام) در حدیث مفصلى فرمودیابن شبیب ان سرک ان تکون معنا فى الدرجات العلى من الجنان فاحزن نحرننا وافرح لفرحنا و علیک بولایتنا فلو ان رجلا تولى حجرالحشره الله معر یوم القیمة.
مناسب این مقام اشعار دعبلدر مرثیه براى حضرت رضا علیه السلام و عزادارى حضرتصادق علیه السلام است که در مجلس 33 ببعد ذکر کردیم بآنجا مراجعه شود که مناسبمقام است
و در کامل الزیاره سند بابى هارون مکفوف میرساند که بر حضرت صادق علیه السلام وارد شدم حضرت بمن فرمود شعرى در مرثیه حسین علیه السلام براى من بخوانمن خواندم فرمود این چنین مخوان بلکه چنانچه خودتان در مجالس خودتان و نزد قبرآنحضرت میخوانید بخوان من اشعارى خواندم که از جمله اینست :امرر على جدث الحسین..... و قل لاعظمه الزکیه
چون حضرت گریان شد من ساکت شدم فرمود بخوان من خواندم فرمود نه چنین بلکهزیاده ازین بخوان من خواندم .یا مریم قومى و اند بى مولاک..... و على الحسین فاسعدى ببکاک
پس حضرت بگریست و زنها هم بگریستند و به هیجان آمدند چون زنها ساکت شدند فرمودیا اباهارون ده شعر در مرثیه حسین علیه السلام بخواند بهشت براى او است و یک یک کمکرد تا بیکى رسید
و فرمودان انشد فى الحسین فبکى فله الجنة ثمقال من ذکره فبکى فله الجنة.از این حدیث معلوم میشود که ابوهرون بر عایت ادب حضور امام شعر بدون تغییر لحن واختلاف صوت خواند و آنحضرت فرمود بوضع نوحه گرى و با رقت چنانکه خودتانمیخوانید و در کربلا نزد قبرش مرثیه میکنید بخوان از اینحدیث استفاده میشود که عزادارىبا صوت حزن که در مجالس ما میخوانند خوب و جایز است .
ثواب هم و غم بر مظلومیت حسینعلیه السلام: در مجالس مفید و امالى شیخ طوسى از ابان تغلب روایت میکند که حضرت صادق (علیه السلام ) فرمود آنکس که در مظلومیت ما مهموم باشد هر نفسى که میکشد تسبیحى است و اندوه اوعبادتى است و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان در راه خدا جهاد است آنگاه میفرماید واجب استکه این حدیث با طلاى خالص نوشته شود.
در بحار از کامل الزیارة ازمسمع کردین نقل میکند که گفت حضرت صادق علیه السلام بمنفرمود اى مسمع تو از اهل عراق هستى آیا بزیارت قبر حسین میروى گفتم نه زیرا منفردى مشهور و سرشناس از اهل بصره و دشمنان ما از ناصبیان زیادند و میترسم کهخلیفه را از کار من آگاه سازند و نزد والى بصره که از اولاد سلیمان است سعایت کنند ومرا اذیت نمایند
حضرت فرمود آیا ظلمهائیکهبجدم حضرت سیدالشهدا نمودند یاد میکنىعرض کردم بلى و گریه هم میکنم بقسمیکه اهل من اثرش را در من میبینند و از غذا خوردن بازمیمانم حضرت فرمود خدا رحمت کند اشکهاى چشمهاى ترا آگاه باش تو از کسانى هستىکه اهل جزع بر ما شمرده میشوى که خوشنودند به خوشنودى ما و محزونند به حزن ماآگاه باش
که در وقت مرگ پدران مرا مى بینى که سفارش میکنند ملک الموت را درباره توو ملک الموت از مادر بتو مهربانتر میشود آنگاه حضرت گریه کرد و منهم گریه کردمپس فرمودالحمدالله الذى فضلنا على خلقة بالرحمة خصنااهل البیت یا مسمع
از زمان قتل امیرالمؤ منین علیه السلامزمین و آسمان بجهت ترحمبر ما گریه میکنند و ملائکه بیشتر بر ما گریه میکنند و از زمانیکه ما را بهقتل رسانیدند اشک ملائکه خشک نشده است و احدى بر ما گریه نمیکنند مگر آنکه او رابیامرزد تا آخر روایت که مفصل است .