بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- 93-مجلس پنجاه و یکم : اللهم العن اول ظالم حق محمد و آل محد و آخر تابع له على ذلک
- 1-بارالها اول کسیرا که در حق محمد و آل محمد ظلم کرده لعنت کن و آخر کسى که او را بر ظلم متابعت کرده ما پایه گذارى ظلم و ستم را درین امت در مجلس 38 شرح دادیم بانجا رجوع شود اللهم العن العصابة التى جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت على قتله اللهم العن هم جمیعا
- خدایا لعنت کن آن طایفه اى را که با حسین جنگ کرد و بر قتل او مشایعت نمودند و بیعت و متابعت کردند بارالها همه آنها را لعن ت کن .
- عصابه بمعنى جماعت که از ده تا چهل باشند ولى در عرف عام در مطلق قوم و طایفه هر قدر که باشند استعمال میشود سایر معانى از جملات قبل از زیارت معلوم میشود السلام علیک یا ابا عبدالله و على الارواح التى حلت بفنائک و لا جعله الله آخر العهد منى لزیارتک السلام على الحسین و على على بن الحسین و على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین .
- تمام این جملات از عبارات قبل معنى آن معلوم شد سه مطلب باقى مانده که باید شرح آن داده شود 1 - على بن الحسین 2 - اولاد حسین (علیه السلام ) 3 - اصحاب الحسین علیه السلام .
على بن الحسین چه کسى بود - مادر آن حضرت بروایت مشهور لیلى دختر ابومرة عروة بن مسعود ثقفى است و بروایت سبط بن جوزى در تذکره نام مادر آنجناب آمنه بوده ولى قول اول اصح و مشهور است و مادر لیلى میمونه دختر ابوسفیان حرب است و از اینجهت معاویه در حق آنجناب شهادت داد که او احق بخلافت است و شرح آن چنین است که در مقاتل الطالبین گفته
- که روزى چنان اتفاق افتاد که معاویه از جلساى خود سؤ ال کرد که اولى تر از همه کس بامر خلافت کیست گفتند تو اى معاویه گفت نه بلکه على بن الحسین است که جد وى رسول خدا صلى الله علیه و آله و داراى شجاعت بنى هاشم و سماحت بنى امیه و حسن و صباحت بنى ثقیف است .
- مرحوم علامه مجلسى در جلاءالعیون میگوید که على اکبر در حسن و جمال و فضل و کمال عدیلى نداشت و بصورت شبیه ترین مردم بحضرت رسول بود و هر گاه اهل مدینه مشتاق لقاى آن حضرت میشدند بنزد آن حضرت زاده عدیم المثال میآمدند و بجمال باکمالش نظر میکردند
- حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود که چون حضرت زاده عالى تبار متوجه میدان شد حضرت حسین علیه السلام آب از دیدگان مبارک فرو ریخت و رو بطرف آسمان گردانید و گفت خداوندا تو گواه باش که فرزند حضرت رسالت را که شبیه ترین مردم در گفتار و صورت و سیرت بآنحضرت بود و هر گاه مشتاق لقاى پیغمبر تو میشدیم بسوى جمال او نظر میکردیم بر ایشان فرستادم
- خداوندا برکتهاى زمین را از ایشان منع کن و ایشانرا پراکنده گردان و والیان را از ایشان راضى مگردان که ایشان ما را طلب کردند که یارى ما کنند ولى شمشیر بر روى ما کشیدند آنگاه حضرت بانگ برعمرسعد زد و فرمود اى بدترین اشقیاء از ما چه میخواهى خدا رحم ترا قطع کند و هیچکار تو را بر تو مبارک نگرداند
- و خداوند بعد از من کسى را بر تو مسلط گرداند که در میان رختخواب ترا بکشد چنانچه رحم مرا قطع کردى و قرابت حضرت رسالت را در حق من رعایت نکردى پس با صداى بلند این آیه را که در شاءن اهلبیت نازل شده تلاوت فرمود که ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین ذریة بعضها من بعض ثم نظر الیه ، نظر آیس منه
- معلومست که نظر نمودن پدر باولاد اقسامى دارد گاهى از روى محبت و سرور گاهى از روى حسرت و اندوه و گاهى از روى یاءس و ناامیدى است نظر نمودن حضرت سیدالشهدا علیه السلام بفرزندش على اکبر در وقتى که روانه میدان شد ازین قبیل بود و اینکه فرمود اللهم اشهد على هولا القوم الخ ،
- گویا حضرت سیدالشهدا علیه السلام باین فقره از براى جوانش جمیع صفات حمید و کمالات صوریه و معنویه را ثابت فرمود بلکه ازین فقره استفاده میشود که در آنروز على اکبر در اخلاق حمیده و در حسن و جمال و در فصاحت و بلاغت نظیر نداشته و علاوه بر آن تاءکید فرمود این تشبیه را بقوله و کنا اذ اشتقنا الى نبیک نظرنا الى وجهه چون در روز عاشورا چهار نفر از خمسه طیبه حاضر نبودند که آنمظلوم را یارى نمایند اشبه مخلوقات به پیغمبر حاضر بود که على اکبر باشد.
- و شاید مراد از خواندن آنحضرت آیه مبارکه ان الله اصطفى آدم و نوحا این باشد که این آیه شریفه از ادله عصمت انبیاء و ائمه اطهار است گویا حضرت مقصودشان از تلاوت این آیه این بوده که این آقا زاده همدرجه و همشان با انبیاء و اوصیاء میباشد.
- اولین شهید بنى هاشم مرحوم فاضل ادیب حاج فرهاد میرزا در قمقام زخار گوید چون از انصار و اعوان دیگر کس نماند نوبت شهادت به هاشمیان رسید اولاد عقیل و جعفر و امیرالمؤ منین و حضرت حسن و سیدالشهدا علیهم السلام مصمم جانفشانى گشته با یکدیگر وداع بازپسین مینمودند
- هر چند بعضى از محدثین نخست عبداله بن مسلم را نوشته اند و لکن مفید در ارشاد و سیدبن طاوس در ملهوف و ابن اثیر در کامل و دیگر محدثین و مورخین فریقین حضرت على بن الحسین (صل الله علیه وآله وسلم ) را اولین شهید هاشمى نگاشته اند
- و زیارت منسوب بناحیه مقدسه مؤ ید این مقالست که فرموده السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم الخلیل صلى الله علیه و على ابیک
- و ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین گوید: ان اول قتیل من ولد ابیطالب مع الحسین علیه السلام ابنه على (علیه السلام ) بود.
- چنانکه امیرالمؤ منین علیه السلام در نهج البلاغه فرموده است پیغمبر صلى الله علیه و آله در غزوات براى رفع تهمت و تاءسى دیگران در جان باختن هرکس را اخص بود بیشتر بجنگ میفرستاد و این بر خلاف روش ملوک دیگرست که نزدیکان خویش را از معرکه جنگ دور میداشتند
- در کربلا نیز حضرت علیه السلام فرزند بزرگتر خود را که اعز مردم بر وى بود در راه خدا داد تا شهادت بر دیگران ناگوار نباشد.
- در کتاب معالى السبطین حاج شیخ مهدى مازندرانى میگوید که در عرب رسم بوده که در خانه هاى خود را براى مهمان مضیف خانه داشتند و براى آنکه مهمانها باین مضیف خانه آگاه شوند در بامهاى خانه خود آتش روشن میکردند تا مهمانهاى تازه رسیده باین شهر آگاه شوند و براى خوردن طعام بآنخانه بیایند.
- این مهماندوستى در صفات على اکبر بنحو احسن بوده که نقل میکنند که کسى را در جود و کرم و مهماندوستى و اعطاء بسائلین بعد از حضرت سیدالشهدا مثل على اکبر ندیدند بطوریکه همیشه بهترین خوراکیها و گوشتهاى لذیذ را بقیمت گران خریدارى کرده و در خانه بجهت مهمانها طبخ میکرد و دود آتشى که بر پشت بام او براى راهنمایى مهمانها بلند میشد بلندترین دودها بود که مهمانها بآنجا بیایند.
- در مزار بحار در زیارت حضرت على اکبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که میفرماید السلام علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته الى ان قال (علیه السلام ) السلام علیک و على روحک و بذلک بابى انت و امى من مذبوح و مقتول من غیر جرم و بابى انت و امى دمک المرتقى به الى حبیب الله و بابى و انت و امى من مقدم بین یدى ابیک یحتبک و یبکى علیک محترقا علیک قلبه یرفع دمک بکفه الى عنان السماء لا ترجع منه قطرة و لا تسکن علیک من ابیک زفرة .
- و به مقتضاى روایت این فقره زیارت بدین مقام شامل است که چون على اکبر (علیه السلام ) با بدن مجروح از معرکه قتال بازگشت حضرت از خون زخمهاى عزیزش بر میگرفت و بجانب آسمان میپاشید و از آن خون باز بگشت و در آنحال زفره پدر مهربان ساکن نمیشد.
- سن شریف على اکبر مرحوم میرزا حسن یزدى در مهیج الاحزان گوید که حضرت حسین علیه السلام را بنا بر مشهور سه پسر بود على اکبر، على اوسط و على اصغر اما على اکبر که سیدالساجدین است بیمار و علیل بود و تاب بمیدان رفتن را نداشت و على اصغر طفل و شیرخوار بود پس على اوسط که مشهور بعلى اکبر است مصمم رفتن بمیدان شد و علما را خلافست که آیا على مقتول بزرگتر است یا سیدالساجدین .
- ابن ادریس که از مشاهیر علماى شیعه است میگوید که على مقتول بزرگتر بود اصرارى در آن دارد و بسیارى از کلام اهل تاریخ و غیر استشهاد مینماید لکن مشهور علما برآنست که سیدالساجدین بزرگتر میباشد و آنکه کشته شد کوچکتر بوده
- و بروایت محمد بن ابیطالب الموسوى که مشهور شده هیجده سال از عمر شریفش رفته بود و ابن شهر آشوب نقل کرده که بیست و پنجسال از عمر شریفش گذشته بود
- پس بنابراین روایت لازمست که بزرگتر باشد و محدث قمى در هدیة الزائرین گوید ظاهر اینست که چنانچه جمعى از ارباب سیر و تواریخ ذکر نموده اند على بن الحسین مشهور به على اکبر از حضرت سیدالساجدین در سن بزرگتر بوده است .
- و ابن ادریس و کفعمى و شهید اول نیز اختیار آن نموده اند و لکن شیخ مفید و شیخ محمد بن الحسن القمى صاحب تاریخ قم و برخى دیگر گفته اند که حضرت زین العابدین علیه السلام بزرگتر بوده است و ازین ادریس نقل کدره که تولد آنجناب در عهد عمارت عثمان اتفاق افتاده از جد بزرگوارش علیه السلام روایت نموده
- و ابن ادریس و بعضى دیگر فرموده اند که عمر شریف حضرت سجاد در روز عاشورا بیست و سه ساله بود و حضرت حضرت باقر علیه السلام در آنحال سه سال و چند ماه از عمرش گذشته بود.
- اولاد حسین : در بین مورخین و محدثین اختلاف است که حضرت حسین علیه السلام چند اولاد داشته است فاضل مجلسى از کتاب ارشاد نقل میفرماید که حسین علیه السلام را شش فرزند بود چهار تن پسران بودند که نخستین على بن الحسین الاکبر و کنیت او ابومحمد است و مادرش شاهزنان دختر یزدجرد شهربانو است و از کلام شیخ مفید چنان استفاده میشود که حضرت زین العابدین علیه السلام بزرگتر از على اکبر بوده است .
- دوم على اوسط که در طف شهید شد و مشهور به على اکبر گشت و مادرش لیلى دختر ابومرة بن عروة بن مسعود است .
- سیم جعفر بن الحسین و مادر او زنى از قبیله قضاعیه است و در حیات پدر وفات یافت و از او عقبى باقى نماند.
- چهارم عبدالله بن الحسین و او نیز در یوم طف در کنار پدر بزخم تیرى شهید شد که او را ارباب مقاتل بنام على اصغر ذکر کرده اند اما دختران آنحضرت یکى سکینه و دیگرى فاطمه بود اما سکینه با عبدالله بن الحسین از یک مادرند و مادر ایشان رباب دختر امرءالقیس بن عدى بوده نام سکینه آمنه و مادرش رباب او را سکینه نام نهاد و بعد از سیدالشهدا ء علیه السلام نخست مصعب بن زبیر بن عوام او را بنکاح خود درآورد و بنا بر نقلى سکینه بتزویج ازدواج بآنحضرت را قبول نمود
- و از مصعب دخترى آورد و اسمش را فاطمه نهاد و صداق سکینه را مصعب ششصد هزار درهم قرار داد و چون عبدالملک مروان بر مصعب غلبه کرد و او را بکشت خواست با سکینه ازدواج کند ولى او قبول نکرد بالجمله بعد از مصعب عبداله بن عثمان بن عبداله بن حکیم با آن خانم ازدواج نمود.
- واما فاطمه حسین علیه السلام دختر خود فاطمه را ببرادرزاده خود حسن مثنى عقد بست و از او عبداله بن محض و ابراهیم و حسن مثلث و دو دختر بنام زینت و ام کلثوم متولد شدند و حاکم مدینه که عبداله عبدالرحمن بن ضحاک بود خواست با او ازدواج کند ولى فاطمه قبول نکرد عبداله عبدالرحمن باعث زحمت فاطمه شد و کار را بر آنحضرت سخت گرفت فاطمه شکایت خود را به یزید بن عبدالملک مکتوب کرد و بشام فرستاد یزید بن عبدالملک غضبناک شده و حاکم مدینه را معزول کرد که به چه جهت متعرض دختران پیغمبر میشوى و اموال او را گرفت تا به حالت فقر و ذلت از دنیا رفت .
- بالجمله بجمال و زیبایى و کمال و تقوى نظیرى نداشت و در سال 117 هجرى در مدینه وفات نمود و در همانسال هم خواهرش سکینه از دنیا رفت در روز پنجشنبه که پنج روز از ماه ربیع الاول گذشته بود.على بن عیسى اربلى در کشف الغمه اولادان آنحضرت را تا ده تن ذکر کرده شش پسر و چهار دختر و نام هر کدام را ذکر میکند.
- اصحاب الحسین اما اصحاب حسین علیه السلام آنچه فاضل مجلسى ذکر کرده چهل تن پیاده و سى و دو تن سواره بوده و از محمد بن على بن الحسین علیه السلام حدیث کرده اند که لشکر حسین علیه السلام چهل و پنج تن سوار و صد تن پیاده بود و در کتاب اعلام الورى لشکر حضرت حسین (علیه السلام ) را سى و سه تن سواره و چهل تن پیاده نوشته ، ابن جوزى در تذکره خواص الائمه لشکر آنحضرت را هفتاد سوار و صد پیاده نوشته
- و در شرح شافیه ابى فراس فى مناقب آل الرسول و مثالب بنى عباس مسطور است که سپاه حسین علیه السلام هزار تن بودند و مسعودى در مروج الذهب میگوید هزار سوار و صد تن در رکاب حسین علیه السلام جهاد کردند تا شهید شدند و در جلد هفدهم عوالم ، سى و دو تن سوار و چهل تن پیاده ذکر کرده است .
- بالجمله علماء احادیث و اخبار و مورخین قصص و آثار در شمار سپاه حسین و عده لشکر ابن زیاد باختلاف سخن گفته اند ولى صاحب ناسخ التواریخ میگوید آنچه را که من تفحص کردم بنظرم صحیح آمد تعداد لشکر حضرت حسین علیه السلام از یکصد و چهل و پنج تن بیشتر نبودند و لشکر ابن زیاد از بیست هزار کمتر نبودند ولى تا پنجاه و یکهزار هم گفته اند.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم