کتاب شفاءالصدور در575 صفحه و17 بسته درلب تاب ؛
در پردازش اربعین حسینی به زیرمجموعه
آدرس پایگاه شخصی سایت – آیات قرآن ،
جملات زیارت به رنگ سبز-
تفکیک موضوعات رنگ قرمز –
شرح و تفصیل موضوعات نمای خاکستری
معنای لغات زیر نویس با رنگ آبی مطالعه فرمایید التماس دعا.
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- عزت اسمائه كه مشاطه [1] لطف مخصوصش كلكونه انبياى عظام را بكلعونه بلا بر افروخت و جلاى عيون سدنه [2] جوامع لاهوت [3] نشر ايادى واسع العطائى است جلّت آلاؤه [4] كه خياط عنايت خاصش قامت اولياى كرام را جامه مصيبت و عزا هميدوخت.
- سپس اعتصام بحبل المتين ولايت و استمساك به عروة الوثقاى [5] مودّت ايشان را پرچم لواى نجات و سلّم ارتقاى درجات فرمود. و توجه قلوب صافيه به نواحى مقدسه ايشان را از دور و نزديك كه حقيقت زيارت عبارت از اوست، براى لسيع [6] افاعى معاصى خاصيت ترياق [7] فاروق بخشود و از اين ميانه خواجه كاينات و صفوه [8] موجودات سيد انبيا و نقاوه اصفيا [9] محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و آل كرام او را به رتبت خاص نهاد و هم در آن ذريه درية و عترت فاطميه سلام الله عليها، سرخيل شهيدان و پيشواى سعيدان شمع جمع ارباب محبت و سيد شباب اهل جنت حسين بن على عليهما السلام را مزيت اختصاص داد كه توجه بحضرتش را براى حاجتمندان غيرت اكسير [10] اعظم كرد و خصوص زيارت عاشورايش را از آن ميانه براى احراز كنوز فوز و رشاد همسنگ حجر مكرّم آورد و جواهر منضوده [11] صلوات زاكيات و لآلي__________________________________________________
[1] سرخاب
[2] - جمع سادن: پردهدار و خدمتكار
[3] - عوالم غيب
[4] - نعمتها
[5] - نردبان
[6] - گزيده افعى
[7] - ترياق: پادزهر و ترياق فاروق: پادزهرى است كه ساخت آن به آندروماخس يونانى منسوب است و آن را ترياق كبير هم مىگويند
[8] - برگزيده
[9] - برگزيده
[10] - جوهرى گدازنده كه ماهيّت اجسام را كاملتر كند، مثلا مس را طلا كند.
[11] - سنگ قيمتى، گوهر
- منثوره تحيات ناميات هديت روان پاك و نثار گوهر تابناك صاحب مقام محمود و شافع يوم موعود مهتر مهتران و خاتم پيغمبران و آل اطهار و عترت ابرار او كه در ميدان سربازى از قاطبه انبيا قدم پيشتر گذاشتند.
- و در مرحله جانفشانى از كافه اوليا علم پيشتر افراشتند على الخصوص فاتحه كتاب امامت و هدايت و خاتمه ابواب ولايت و وصايت كه باستحقاق جانشين پيغمبر بكله جان شيرين آن سرور بود. امير المؤمنين و امام المتقين خليفة ربّ العالمين و حجة اللّه على اهل السّموات و الارضين صلى اللّه عليهم و على من انتسب اليهم و لعنة الله على من غصب حقه و جحد ما استحقه و ناصبه و آله بالعداوة أولئك طبع اللّه على قلوبهم و على أبصارهم غشاوة ما تلى باللسان زيارة او قرء على الاذان بشارة [1].
- و بعد خامه شكسته پا بست زنجير علائق [2] و گرفتار دام امانى و عوائق [3] سرگشته بيابان جهل و نادانى أبو الفضل بن العلم المحقق أبي القاسم الطّهراني، حوسبا حسابا يسيرا و اوتيا في النشأتين خيرا كثيرا بر الواح ارواح صافيه و صفائح الباب ذاكيه عرضه مىدارد كه در سنه هزار و سيصد شش هجرى كه بزيارت بيت الله الحرام فيض ياب و شرف اندوز شدم.
- برخى از اخلاى روحانى و برادران ايمانى از اين قليل البضاعة كثير الاضاعه اذاقه الله حلاوة مناجاته و جعل النجح في الدارين مقرونا بحاجاته [4] توقع آن كردند كه شرحى بر زيارت عاشورا بنگارم و فقرات او را يكايك بيانى شايسته بيارم كه هم پارسى زبانان را بمطالعه او نصيبى وافر باشد و هم دانشمندان را در مراجعه او رغبتى ظاهر پيش آيد.
__________________________________________________
[1] و بر وابستگان به آنان و لعنت خدا بر آنكه حقّش را غصب كرد و منكر شايستگىهاى او شد و با او و خاندانش آشكارا دشمنى كرد، اينهايند كه خدا بر دلهايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده افكنده است. بر اينها لعنت باد تا زمانى كه زيارتى به زبان تلاوت شود يا مژدهاى در گوشها فرو خوانده شود
[2] - آرزوها
[3] - آفتها و موانع
[4] - كم سرمايه بسيار زيان كننده كه خدايش شيرينى راز و نيازش را به او بچشاند و حاجتش را در دنيا و آخرت روا بگرداند
- اين بىمقدار بقصور باع [1] و قلت اطلاع و ضعف حال و كثرت اشتغال و ضيق مجال معتذر شدم و هر چند ايشان بر اصرار مىافزودند و مبالغه در اين تمنى مىنمودند. اين حقير چون از مرتبه بىبضاعتى خود خبر داشتم كوش نمىكردم و روى بجانب اجابت نمىآوردم.
- اين بود تا سفر منقضى شد و هر كس بوطن خود مراجعت كرد و اين بنده بمقر مالوف كه ارض مقدسه و بقعه مباركه مستقر سلطان [2] ولايت و دار الغيبه مركز دايره هدايت عجل الله فرجه سامره كه بمجاورت او مشرف بودم، بازگشتم، لازال [3] از طهران مكتوب يكى از آن دوستان يقينى و برادران دينى مىرسيد. و از اين بنده جوابى جز امتناع نمىشد تا اين كه در اوائل شهر جمادى الاول سنه 1308
- جناب محامد نصاب معالى انتساب عمدة الاجلاء الانجاب و زبدة الاخلاء الاحباب حاجى سيد كاظم صرّاف طهرانى دام توفيقه بعزيمت تكرار حج بتقبيل [4] اعتاب [5] فلك، جناب ائمه سر من راى عليهم السّلام فائز كرديد و در نيل اين مرام و حصول اين مقصود تمسك جست با ذيال عنايات حضرت [6] مستطاب بندكان عيوق [7] شأن، اسلاميان پناهى، كنز الراجين و كهف [8] المحتاجين، طغراى منشور فقاهت و رياست و سر لوح كتاب كياست و سياست مجمع البحرين سيادت و سعادت و مشرق الشمسين افاضت و افادت آية اللّه في العالمين وارث علوم الانبياء و المرسلين استاد العلماء و المجتهدين مربى الفضلاء و المحصّلين شمس الاسلام و المسلمين سيد الفقهاء و المحققين ذخر الحكماء و المكلمين خاتمة الزعماء قادمة الرؤساء غوث الملة عماد الشريعة ركن الشيعه مستجار الامّة محيى السنة مميت البدعة مفنى الاموال معيد الآمال باب الاحكام علم الاعلام خليفة الامام في رعيته و وصى ادم في ذريته مفتى الفرق __________________________________________________
[1] باع: به فاصله بين سر انگشت وسطاى دست راست و وسطاى دست چپ هنگامى كه دستها باز باشد گويند و قصور باع كنايه از عجز است
[2] - مسكن، پايتخت
[3] مرتبا
[4] - بوسيدن
[5] - جمع عتبه: آستانه و پاشنه در
[6] - درگاه
[7] - نام يكى از ستارگان
[8] - پيشرو پيشاهنگ از پناهگاه
- مرتضى الامم سيد الطائفة محقق الوقت شيخ العصر علامة الزمان مفيد الدهر مراة السلف مشكوة الخلف
عدة الفرقة الناجية ناصر العترة الزاكية و هو الذي: انته الرياسة منقادة اليه تجرر أذيالها
- و لم تك تصلح الا له و لم يك يصلح الا لهاالمنعقد على افضليّته الخناصر، و المعترف باعلميته كل معاصر، مولينا الاجل و كهفنا الاظل المنتهى إليه في عصرنا رياسة الامامية في العلم و العمل ذو المناقب أبو المفاخر فلك المكرمات شمس المعالى سيدنا الطاهر المعظم و استادنا البارع المقدم الحاج ميرزا محمّد حسن الحسينى [1] عترة و نجارا [1] الشيرازى مولدا و دارا العسكرى هجرة و جوارا المدعو في لسان الخاص و العام بحجة الاسلام مجدد [2] مذهب سيد البشر على راس المائة الثالثة عشر لمؤلفه:
- علامة ملا ثوبيه [3] و ليس له - من قبله اول او بعده ثانى - زرّت مطارفه و المجد حليتها - على كمال بدا في زى انسان
من علمه يستمد المشترى شرفا - فلا يقاس به يوما بميزانلا زالت الوية الاسلام بعلومه منشورة و لا برحت جنود العلم بافاداته منصورة. - من قال امين ابقى الله مهجته فان هذا دعاء يشمل البشراعلى الجمله چون معزى إليه بگوشه بساط قرب كه سجدهگاه صلحاى زاهدين و بوسه جاى فضلاى راشدين است، فيض وصول يافت عرض مامول كرده بدرجه قبول رسيد .
______________________________________________
[1] معروف به ميرزاى شيرازى از بزرگترين مراجع عاليقدر شيعه كه فتواى تاريخى او در تحريم تنباكو كه سبب برچيده شدن كمپانى رژى و قطع ايادى استعمارى شد معروف است، در 1248 هق از زادگاهش به اصفهان و پس از تحصيل علوم نقليّه و عقليه در 1259 به عتبات رفت و از محضر درس شيخ انصارى بهرهها برد و بعد از درگذشت شيخ و تصدّى مقام مرجعيّت در سال 1291 به سامره رفت و حوزه علميّه در آنجا تأسيس كرد و در سال 1312 هق از دار دنيا رفت، جنازهاش را به نجف حمل كردند.
[1] - نجار به نون اوّل: اصالت و حسب و شرف خانوادگى
[2] - طبق روايتى كه بين شيعه و سنّى معروف است هر صد سالى يك شخصيت بزرگ پديد مىآيد كه دين اسلام را جانى تازه مىبخشد
[3] - لوازم زندگى و در اينجا منظور سرمايه علمى است.12
- و چون اين بىبضاعت شرف اندوز محضر افادت گستر شدم سخنى از استدعاىمشار إليه ميان آمد و داعى همان عذر قلت مؤنة و كثرت اشتغال نظريه [1] و مباينت صنعت تتبع كه لازمه ايشان است با محاوله صنوف نظر و تأمل كه وظيفه داعيان است بر مسامع عاكفان حضور عالى عرضه داشتم قرين اجابت نشد و فرمان رفت بموجب «الميسور لا يسقط بالمعسور [2]» بر وجهى كه منافى ساير وظايف و معارض بقيه مشاغل نشود. بنحو اقتصاد [3] شرحى بايد بر زيارت عاشورا نوشت كه عموم مردم را از هر طبقه به او رغبتى باشد و هر صنفى را از تأمل ابواب و فصولش منفعتى بدست بيايد.
- و نظر به اين كه حكما گفتهاند: «المأمور معذور»، و از مقررات عقليه و شرعيه است كه «الميسور لا يسقط بالمعسور».
اين بىبضاعت از ميامن توجهات آن استاد بزرگوار و محاسن عنايات اين علامه نامدار كه مدار حارى [4] مذهب اماميه افادات حضرت او و مطاف اكابر فقهاى عصر تحقيقات خدمت او است - ادام الله ظلاله و لا اعدمنا فضله و افضاله - استمداد جسته از اواخر شهر رمضان المبارك سنه مذكوره كه از زيارت مشهدين مقدسين مراجعت كردم به شبكه [5] همت اصطياد [6] وحش فرصت كرده گاه گاه اوقات كسالت و ازمنه فراغ از بحث و نظر را مصروف اين كار كرده. نخست باب ثانى را كه اهم بود مقدم كرده و جهت القلب عزيمت و نصب العين همت داشتم، تا در تاريخ مذكور در آخر آن باب آن خدمت نمايان بپايان رسيد با عزت كتاب و قلت اسباب خصوصا در سامره كه بجهت كمى عدت و عدّت اسباب استعانت مفقود و ابواب استعارت [7] مسدود است.
- و در عشر اواخر محرّم در باب اول كتاب شروع كردم و هم در تضاعيف اوقات مذاكره [8] و اثناى انات مدارسه [9] و محاضره انتهاز فرصت و اغتنام [10] مهلت كرده با بركات ائمه عليهم السّلام و امداد علوى در غره [11] صفر آن باب نيز بنهايت رسيد، با اين كه شرحى يا تعليقه كه تعلق بخصوص اين زيارت مقدسه داشته باشد كه مراجعه او در توصّل بغرض مقصود معاونت نمايد نديده بودم و نه شنيده.
___________________________________
[1] كارهاى فكرى
[2] - اگر انجام دادن تمام كار مقدور نبود مقدار ممكن آن ساقط نمىشود
[3] - ميانهروى
[4] - ميله وسط سنگ آسيا
[5] - تله
[6] - شكار كردن
[7] - عاريه گرفتن
[8] - براى يكديگر خواندن
[9] - سئوال و جواب
[10] - غنيمت شمردن
[11] - اوّل ماه
- و منت خداى را عز و جل كه با اين همه از اقسام سبعه تصنيف كه هر عاقل ارجمند و هر فاضل دانشمند بايد بيرون آنها تصنيف نكند خارج نيفتاده و آن اقسام را ما به جهت تنبيه ناظرين و تذكره معاصرين ياد مىكنيم:
ابن حزم [1] ظاهرى [2] در رساله اندلسيه، كه از ألطف رسايل معموله در اين باب است گفته و ساير فضلا و حكما نيز به موافقت يا متابعت او قاعده تأسيس كردهاند كه هيچ عاقلى را روا نيست كه تخطى كند از تأليف بر يكى از هفت قسم:
اول - چيزى كه اختراع و ابتكار كند كه مسبوق به او نشده باشد.
دوم - عملى يا كتابى ناقص كه او را تتميم و تكمله كند.
سوم - مشكلى سربسته و در بسته كه بشرح فتح اقفال و رفع اشكال او كند.
چهارم - كتابى يا علمى مفصّل و طويل الذيل كه بحذف زوائد و جمع فوائد او را مختصر كرده بىاخلال بجزئى و بىنقيصه بقالب تصنيف برآورد.
پنجم - امور متفرقه پراكنده كه بسلسله جامعه فراهم آورد و در رشته جمع و تأليف كشد.
ششم - مسائل مختلطه [3] درهم شده كه غير مرتب و نامنضّدند بر وجهى خاص و ترتيبى مخصوص در سلك ترتيب و تنضيد برآورد.
هفتم - كتابى يا مسئله كه در او مؤلف يا مخترع خطائى كرده بر خطاى او تنبيه كند و فساد او را اصلاح نمايد.
- و تأليفاتى كه بيرون اين هفت قسم است، مثل اكثر مؤلفات شايسته اعتناى فحول و زيبنده مراجعه ارباب الباب و عقول نيست. قالوا و ينبغى لكل مؤلف كتاب في فن قد سبق إليه الا يخلوا كتابه من خمس فوائد 1 - استنباط شيء كان معضلا. 2 - او جمعه ان كان متفرقا: 3 - او شرحه ان كان غامضا.4 - او حسن نظم و تأليف. 5 - او اسقاط حشو و تطويل. __________________________________________________
- [1] على بن احمد (384 - 456 ه)
[2] - پيروان مكتب ظاهريه كه فقط به ظاهر قرآن و سنّت معتقدند و با رأى و قياس و استحسان و تأويل مخالفند مؤسّس اين مذهب أبو سليمان داود بن على اصفهانى بوده
[3] نا مرتب
قلت: و هذه الفوائد عند التحقيق قائمة بالاقسام السبعة فليحافظ عليها اشد المحافظة فانها من اهم الامور و اصعبها.
و قد سميت هذا الكتاب «بشفاء الصدور في شرح زيارة العاشورا».
هان اگر مقبول نظر بزرگان شود. فلك شوم به بزرگى و مشترى به سعادت و اين كرامت. البته از ميامن توجهات عليه و بركات انفاس قدسيه حضرت مستطاب اجل سيد استاد - ضاعف الله قدرة كما نشر بالخير في الافاق ذكره - است «لان من زنده قدحى و ايرائى [1]:
بلبل از فيض كل آموخت سخن ورنه نبود اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
- و اگر محروم از نيل مأمول و دور از منزلت قبول افتد، از قصور باع و حضيض كوكب اين بىسعادت كم بضاعت است.
ولى رجاى واثق از حضرت دانشمندان كه بر سبيل تفرج در اين صحيفه نظرى مىگمارند آن كه حجاب معاصرت [2] را از ميان بردارند و اين بىبضاعت را يكتن از پيشينيان پندارند و اين شعر أبو تمام [3] را كه در ديباچه «سرائر» استشهادا ايراد كرده كه: «الفضل للشعر لا للعصر و الدار» [4].
- ميزان تميز حق و باطل و مقياس فرق خالى و عاطل دارند و ملتفت اين نكته باشند كه معاصرت و تقدم و تأخر امرى است اعتبارى كه با نسبت باجزاء زمان انتزاع مىشود و فرقى در واقعيات نمىآرد چه هر معاصرى مقدم است بر طبقه و هر متقدمى معاصر است با طايفه چنانچه شاعر مىگويد:
__________________________________________________
- [1] زيرا از آتشزنه اوست آتش درون و روشنائيم
[2] حجاب معاصرت اصطلاحى است كه منظور از آن اين است كه هم زمانى سبب كاهش مقام افراد نويسنده و شاعر و عالم مىشود و مردم به درگذشتگان احترام بيشترى قائلند
[3] حبيب بن اوس (788 - 845 م) از شعراى معروف كه خلفاى عباسى مخصوصا معتصم را مدح كرده، ديوان شعر و فحول و حماسه از اوست
[4] فضيلت از شعر است نه از زمان و خانه.
- قل لمن لا يرى المعاصر شيئا و يرى للاوائل التقديما
انّ هذا القديم كان حديثا و سيبقى هذا الحديث قديما [1]و چه خوب گفته أبو العباس مبرد [2]، در (كامل): ليس لقدم العهد يقدم المخطى و لا لحدثانه يهتضم المصيب و لكن يعطى كل ما يستحق و قد نظمته بقولى
و ليس لسبق العهد يفضل قائل و لا لحدوث منه يهضم اخر
و لكن ليعط الكل ما يستحقه سواء قديم منهم و معاصر [3]و سيد اجل [4] ذو المجدين مرتضى رضى الله عنه بل سلام الله عليه در كتاب «شهاب» به اين مصرع تمثل جسته كه «السبق بالاحسان لا الازمان» [5].
و از غرائب اين كه اهل هر زمانى اين شكايت داشتهاند و اين خواهش كردهاند و چون زمان منقضى شد، به فضيلت تقدم مسلم شدند و معاصرين گرفتار آمدند.
- غرض از اين تطويل ممل اين كه ناظرين اين كتاب بر عيوب واقعيه و نقايص حقيقيه او اقتصار فرموده، نحت نقودى [6] اختراع و مطاعنى به حكم اتحاد عصر و قصور مصنف او نكنند. «فان الانصاف احسن شيم الاشراف».
- وقال على عليه السلام:«انظر إلى ما قال و لا تنظر [7] الى من قال»
__________________________________________________
- [1] بگو به كسى كه معاصر را چيزى نمىبيند و براى پيشينيان پيشى قائل است كه: قديم هم در زمان خود جديد بود و جديد هم قديم خواهد شد[2] ابو العباس محمد بن يزيد (826 - 898 م) از بزرگان علماى نحو و شاخص مذهب بصرى در نحو، در مقابل ثعلب كه شاخص مذهب كوفى مىباشد
[3] خطاكار چون قديمى است مقدّم نمىشود و درستكار چون جديد است ناديده گرفته نمىشود بلكه هر كه را آنچه استحقاقش را دارد مىدهند كه من اين مضمون را اين چنين سرودهام: به خاطر سبقت در زمان به گويندهاى برترى داده نمىشود و نه كسى به خاطر جديد بودن ناديده گرفته مىشود بلكه بايد هر كسى را آنچه استحقاقش را دارد بدهند چه قديمى باشد و چه معاصر
[4] ابو القاسم على بن حسين ملقّب به علم الهدى از بزرگان علماى شيعه و نقباى سادات علوى (355 - 436) داراى تأليفات كثير از جمله ديوان شعر، امالى، الشافى در امامت، تنزيه الانبياء، انتصار، الشيب و الشباب. در بغداد متولد شد و در همانجا وفات يافت
[5] تقدّم به نيكىها است نه به زمانها
[6] - تيشه انتقادى زدن
[7] - همانا انصاف از بهترين خوى نيكان است و على (علیه السلام) فرمود: ببين كه چه مىگويد و
- علاوه بر اين معاذيرى كه بر سبيل حقيقت و واقع چند جا اشاره كردم نه بر طريقه مصنفين و عادت مؤلفين كه اعتقاد باشتغال و اختلال احوال را غالبا در فواتح كتب و ديباچههاى مصنفات على رسم القباله مىنويسند در نظر داشته بقلم اصلاح رفع مفاسد و دفع عيوب او فرمايند كه البته به حكم اين احسان جزاى خير از حضرت احديت عزت اسماؤه يابند و على الله التكلان و هو المستعان المنان.
- و اين كتاب مشتمل بر دو باب است و يك خاتمه.
- باب اول: در شرح سند و متن روايت زيارت عاشورا.
- باب دوم: در شرح و ترجمه الفاظ زيارت شريفه.
- خاتمه: در ترجمه و بيان مشكلات دعاى معروف به دعاى علقمه.
- باب اوّل در شرح سند و متن زيارت شريفه
- و اين زيارت به شرحى كه متعارف است. در كتب اماميه - ضاعف الله اقتدارها - مأخذ آنها يكى مصباح است و ديگرى كامل الزيارة. و ما اوّلا بطريق شيخ قدس سرّه روايت مىكنيم. بعد از او بمواضع فرق و اختلاف بين روايتين اشارتى وافى مىنمائيم و اين بنده را اگر چه طرق صحيحه نفيسه متعدده متشعبه به اين كتب هست. ولى ذكر همه آن طرق با اسلوب اين شرح منافى است و يكسره ترك كردن و سند را معلق آوردن، با رعايت وظيفه نقل احاديث مباين است.
__________________________
- منگر كه چه كسى مىگويد.
- لهذا بيك طريق كه احبّ و اعزّ طرق است اكتفا مىنمائيم و بهمين طريق جميع
روايات شيعه را كه در اين كتاب است روايت مىكنيم. بلكه واسطه اجازه اكثر كتب اهل سنت جز معدودى از كتب متأخره ايشان همين طريق است. اگر چه محتاج بتكمله است، كه در اواسط منشعب مىشود و تا به ايشان برسد به تفصيلى كه در اجازات مبسوطه مذكور است. فاقول مستمد امن ال الرّسول:
- حدثنى بالاجازة العامة الصحيحة بجميع ما حقت له روايته و صحت له اجازته الشيخ الفقيه السعيد الموفق الثقة الثبت الرحله علامة عصره و واحد دهره الرئيس المقدم و المطاع المعظم الجامع بين الفقه و الزهادة و المؤلف بين العلم و العبادة الشيخ محمّد حسين بن محمّد هاشم الكاظمي [1]، اصلا و دارا و الغروى مسكنا و مزارا روح الله رمسه و قدس نفسه عصر الاربعاء الثانى و العشرين من رجب الاصب، سنه (1305) فى الدار التي نزلت فيها بالمشهد المقدس، الغروى على مشرفه السلام.
- عن الشيخ الامام معلم علماء الاسلام المستسقى بوجهه الغمام المفضل مداده على دماء الشهداء و المتبرك بوطى اقدامه اجنحة ملائكة السماء انموذج الانبياء و المرسلين علامة الاوصياء الغر الميامين حجة الفرقة خير الامة خلف الائمه واحد الاعصار نادرة الفلك بكر المشترى اسطوانة الاساطين و ينبوع العلم و الفقه و اليقين من العلوم البحثية قسطاسها المستقيم و من المعارف الالهية محدثها العليم رئيس الشيعه من عصره إلى يومنا هذا غير مدافع و المنتهى إليه رياسة الامامية علما و عملا في الدنيا غير منازع مالك ازمة التحريم و التاسيس و مربى اكابر اهل التصنيف و التدريس مليك سماء التدقيق و المستوى فوق عرش التحقيق اكمل الفقهاء و المتبحرين اتقن المتقدمين و المتاخرين قولا بالاطلاق و شهادة بالاستحقاق المنكب على فهم اشاراته اذهان المحققين
- و المفتخر بحل عويصاته افكار المدققين غاية فخر الفقها تحصيل مقاصده و منتهى سعى الفضلا تفصيل فوائده المضروب بزهده الامثال و المضروب إلى علمه آباط الآبال و المضروب سرادق، رياسته على جبهة عيوق فلذلك لا حرج في مدحه بكل ما يمدح به بعد الائمة مخلوق المجتمع فيه من محاسن الخلال
__________________________________
- [1] مرحوم شيخ آقا بزرگ درباره ايشان در نقباء البشر فرمود: مجتهد مؤسّس و از اعاظم فقهاى اماميّه، مرجع تقليد، متولد 1230 شاگرد شيخ انصارى و صاحب جواهر و شيخ محمد حسين كاشف الغطا متوفاى 22 محرم 1308 صاحب كتاب هداية الانام در شرح شرايع الاسلام كه بهترين مؤلفات اوست و رساله علميّهاش از اين كتاب استخراج شده است.
- ما لم يتفق من عنق الدهر لاحد من الرجال من عموم رياسته طبّقت وجه البسيط و وفور علوم غيّضت البحر المحيط إلى زهد في الدنيا و ضيق في العيش لم يعهد من غير الوصيين و خشوع في العبادة و مواظبة عليها لم يسمع الا من النبيين المنادى مشهور فضله في الافاق يحيى على العلم و الصّلاح و المحيعل مبسوط كفه في الاقطار بحي على الجود و السماح و الداعى موفور زهده في الاصقاع بحى على الفوز و الفلاح فلذلك طاء طاء عنده كل شريف و لاذ إلى ظله كل عالم عريف عكفت الهمم على الاقتداء باثاره و اتفقت الامم على الاهتداء بانواره فلا الالسن تستطيع ان توفى حق ثنائه و لا الاقلام تطيق ان تؤدى وظيفة واجب اطرائه صاحب المقامات المحمودة و الكرامات المشهود و الايات الغير المجحودة، خلاصة الماء و الطين برهان الاسلام و المسلمين قيم الشيعة عظيم الامامية استاد الامم شيخ العرب و العجم بركة الوجود شبكة، السعود بدر السارى و المصون شمس علوم
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ