کتاب  شفاء الصدور ص: 52 السنة هكذا: على بن إبراهيم عن محمد بن عيسى عن يونس عن يحيى الجهنى عن مالك الجهنى قال أبو جعفر يا مالك (منه دام مجده).

«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

کتاب  شفاء الصدور ص: 52

  1. السنة هكذا: على بن إبراهيم عن محمد بن عيسى عن يونس عن يحيى الجهنى عن مالك الجهنى قال أبو جعفر يا مالك (منه دام مجده).
  2. و در رساله أبو غالب در حال آل اعين مذكور است كه بلا واسطه با امام زمان ارواحنا له الفداء مكاتبه داشته و توقيعات كريمه براى وى شرف صدور ارزانى داشته و اين كشف از مقامى رفيع و مرامى منيع دارد و قدح ابن بابويه به جهت ضعف در نفس راوى نيست، بلكه على الظاهر به جهت تشكيك ابن الوليد است در اجازه بصغير و اين وجهى ندارد، چه بلوغ در راوى در حال روايت معتبر است نه در حال تحمل، بر فرض تسليم، اتفاق اصحاب بر خلاف او كافى است و شهادت كشى كه ما يافتيم بعون اللّه تعالى و عبارت رساله أبو غالب به تفصيلى كه در محلش نقل كرده‏ام و توثيق نجاشى رفع اشكال از مسئله مى‏كند. لهذا جماعتى از اكابر محققين جازم بعدالت و وثاقت او شده‏اند.
  3. و اشتمال سند بر خود مالك ضرر ندارد و چه در خبر يونس بن عبد الرحمن رضى اللّه عنه واقع است و مقتضاى قاعده اجماع عصابه صحت حديثى است كه سندش تا او صحيح باشد و اين عبارت اگر دليل عدالت جميع مروى عنه نباشد دليل صحّت قدمائيه خبر هست بتحقيقى كه بر وجه اتم و اوفى در رساله اصابه في قاعدة اجماع العصابه وجود و ادلّه و امارات او را ذكر كرده‏ام پس سند از اين جهت صحيح است و محلّ مناقشه نيست.
  4. و خبرى ديگر نيز در روضه كافى از عبد اللّه بن مسكان كه از اصحاب اجماع است از او نقل كرده كه دلالت بر علوّ مرتبه او دارد و از مجموع اين امارات عدالت و جلالت او [1] اظهر من قرن الغزاله است علاوه بر اين كه روايت ابن مسكان و يونس خود اماره مدح است و ابن أبي عمير كه از غير ثقات نقل نمى‏كند از او روايت كرده و اين خود دليل مستقلى است بر عدالت او چنانچه جماعتى از اساطين بنابر اين گذاشته‏اند و هم در رساله مذكوره مشروحا ما بيان كرده‏ايم و نظر بآنچه گفته‏ايم علامه و شهيد قدس سرهما در كتاب مواريث حكم بصحت حديث او كرده‏اند.
  5. بالجمله حديث به طريق ثانى حسن است چه حسن حال صالح بن عقبه را اجمالا بيان كرديم و محصّل اين فصل آن است كه صدر اين حديث مبارك را چند نفر از اصحاب باقر و صادق عليهما السلام  نقل كرده‏اند عقبه بن قيس و علقمة بن محمد و مالك جهنى و متن زيارت  شريفه را علقمة از حضرت باقر عليه السلام   نقل كرده و صفوان از__________________________________________________
  6. [1] شاخ آهو.
  7. حضرت صادق عليه السلام   سندى كه وصف او را شنيدى و در كتب معتمده معتبره متكرر الورود است.
  8. و دعاى آخر را صفوان روايت كرده و اين كه مشهور شده به دعاى علقمة وجهى ندارد و غلط است بالجملة اعتبار سند روايت محل شك نيست و عمل شيعه در تمادى اعصار و تطاول ايّام به اين روايت بوده و او را از اوراد لازمه و اذكار ائمه خود غالبا قرار داده‏اند و از انضمام اين قرائن مقطوع الصدور است با وجود اين كه بعضى سندهاى او صحيح و بعضى ديگر حسن است و في الجملة در وثاقت سند او بر مشرب تحقيق بهيچوجه جاى تأمّل نيست لهذا احدى از علما در اين جهت سخنى نگفته‏اند و تأمّلى نكرده‏اند.
  9. فصل دوّم در تعرّض كلام علامه مجلسى عليه الرحمه در اين باب‏
  10. كه ناچار بايد تنبيه بر او كرد لهذا مى‏گوئيم در زاد المعاد مى‏فرمايد:
  11. اما زيارت  مشهور آن حضرت شيخ طوسى و ابن قولويه و غيرهم روايت كرده‏اند از سيف بن عميره و صالح بن عقبه و هر دو از محمد بن اسمعيل و علقمة بن محمد الحضرمى و هر دو از مالك جهنى كه حضرت امام محمد باقر فرمود و حديث كامل الزيارة را ترجمه مى‏كند تا منتهى شود بحديث محمد بن خالد طيالسى او را نيز نقل مى‏كند و بعد از دعاى مذكور حديث سيف بن عميره را نيز ترجمه مى‏فرمايد و قريب به اين است عبارت تحفة الزائر و ظاهر كلام آن است كه مجموع كلام مشترك بين شيخ و ابن قولويه است و در اين كلام چند وجه از مناقشه‏اى است كه به هيچوجه شايسته مقام آن علامه نامدار و محدث بزرگوار نيست ولى به حكم اين كه خداى تعالى فرموده و الحق احق ان يتبع محض تنبيه غافلين و توضيح صواب بايد ذكر كرد و جمله از اين مناقشات اولا بنظر اين بى‏بضاعت رسيده من بعد در كلام سيد اجل اعظم حجة الفرقه سيد الطايفه الحاج سيد محمد باقر الرشتى الأصفهاني قده ديده شد و نعم الوفاق و پاره از كلام آن علامه بزرگوار استفاده شد. و اللّه الموفق.
  12. مناقشه اولى:
  13. اين كه سيف بن عميره و صالح بن عقبه كه به حسب روايت مصباح محمد بن اسمعيل از ايشان روايت كرده در اين حديث راوى محمد ابن اسمعيل قرار داده و اين فقره علاوه بر اين كه خلاف واقع است چه عبارت مصباح و كامل الزيارة نص‏اند در روايت محمد بن اسمعيل از صالح و ذيل عبارت مصباح صريح است در اين كه محمد بن اسمعيل از سيف و صالح روايت كرده و اين بغايت عجيب است با رعايت طبقات منافى است چه سيف و صالح اقدم و اسن‏اند از محمد بن اسمعيل چه آنها از اصحاب صادق و كاظمند و
  14. او از اصحاب كاظم و رضا و جواد عليهم السلام   و مانوس متعارف روايت اصاغر است از اكابر نه عكس اگر چه ممكن است ولى ظنون رجاليه كه تميز مشتركات بآنها مى‏شود غالب از اين قبيل است و خصوص اين بسيار بعيد است و بر فرض عدم تسليم همان وجه اوّل كافى و مغنى است
  15. مناقشه ثانيه:
  16. اين كه فرموده هر دو از مالك جهنى مقتضى اين است كه محمد بن اسمعيل از مالك روايت كرده باشد و اين خلاف واقع است چه در روايت مصباح و كامل الزيارة محمد بن اسمعيل از صالح راوى بوده و در هيچ كتابى چيزى بنظر نرسيده كه موجب توهم اين شود علاوه بر اين كه رعايت طبقات و نظر در حال روات مقتضى جزم بفساد اين احتمال است چه شيخ قدس نفسه در حق مالك فرموده كه او در حياة حضرت صادق عليه السلام   وفات كرد و محمد بن اسمعيل را احدى از اصحاب صادق عليه السلام   نشمرده بلكه از فتيان و اصاغر اصحاب كاظم عليه السلام   بوده و اواخر آن حضرت را ادراك كرده و تا زمان حضرت جواد بوده از اين جهت گفتيم روايت صالح ازو بعيد است.
  17. مناقشه ثالثه:
  18. آن كه روايت را به اين سند نسبت به شيخ و ابن قولويه هر دو داده و ما سابقا عبارت هر دو را مفصلا نقل كرديم و معلوم شد كه روايت شيخ از محمد بن اسمعيل از صالح بن عقبه است كه او از پدرش عقبه روايت كرده و در عبارت شيخ چه آنچه در مصباح موجود است و چه آنچه خود اين محدث نحرير در بحار روايت فرموده ابدا ذكرى از مالك نشده.
  19. مناقشه رابعه:
  20. آن كه علقمة روايت را بى‏واسطه از حضرت باقر نقل كرده چنانچه در مصباح و كامل الزيارة مذكور است و عبارت را نقل كرده‏ايم و در جائى ديده نشده كه روايت علقمة به توسط مالك باشد و گويا مبدء اين توهم آنست كه سابقا بفساد او اشارتى كرديم كه لفظ
  21. محمد بن اسمعيل كه استيناف سند است در كامل الزيارة عطف بر علقمة بن محمّد گرفته و به اين ملاحظه سيف و صالح را راوى از محمد بن اسمعيل قرار داده با اين كه دانستى كه يا عطف بر داود [1] است على أبعد الوجهين يا عطف بر محمّد بن خالد كه اظهر فعلا در نظر او است و از جمله غرايب اين كه در ذيل حديث سيف بن عميره تصريح كرده كه اين خبر را علقمة بلا واسطه از حضرت باقر روايت كرده و خود اين علامه محدث ترجمه اين عبارت را فرموده و اصل را در هر دو كتاب ملاحظه كرده اجمالا و تفصيلا در بحار حكايت كرده با وجود اين علقمة را راوى از مالك فرموده با اين كه خود علقمة نيز مى‏گويد قلت لابى جعفر و با اين تصريح احتمال حذف واسطه متمشى نيست.
  22. مناقشه خامسه:
  23. اين كه ظاهر كلام اين است كه محمد بن اسمعيل و علقمة بن محمّد معاصر و مقارن بوده‏اند كه از يك نفر روايت كرده‏اند و دانستى كه سابقا كه علقمة از اصحاب صادقين عليهما السلام   بوده و محمد بن اسماعيل از اصحاب كاظم و رضا و جواد و اتحاد ايشان در طبقه و معاصرتشان در ميزان اعتبار سنجيده نيايد.
  24. مناقشه سادسه: نسبت داده اين روايت را به اين سند مذكور بغير شيخ و ابن قولويه نيز و در هيچ كتابى از كتب شيعه نديده شد و نه شنيده كه اين سند مذكور شده باشد چه دانستى كه به هيچ وجه در وادى صحت مسرحى ندارد و اوّل كسى كه اين اشتباه كرده‏اند خود آن مرحوم است و در كتب ديگر آنچه ديده شده زيارت  را از علقمة روايت كرده‏اند يا بطريق شيخ يا بطريق ابن قولويه يا مرسلا.
  25. مناقشه سابعه:
  26. آن كه نسبت داده به شيخ كه روايت مصباح آن است كه ثواب زيارت  روز عاشورا ثواب دو هزار هزار حج است و هكذا و در ذيل عبارت ثواب زيارت  بعيد هزار هزار حج با اين كه ثواب مذكور در مصباح دو هزار است و هزار و اين روايت كامل الزيارة است و قريب به اين اشتباه چنانچه سابقا ذكر شد در بحار واقع شده.

__________________________________________________

  1. [1] منظور حكيم بن داود بن حكيم است چنانكه گذشت.
  2. مناقشه ثامنه:
  3. آن كه در ذيل حديث علقمة ترجمه را چنين كرده كه اى علقمة هر گاه بكنى آن دو ركعت نماز را بعد از آن، كه اشاره كنى بجانب آن حضرت به سلام   و گفته باشى بعد از اشاره و نماز اين قول را كه مذكور خواهد شد. پس دعا كرده خواهى بود.
  4. و اين ترجمه عبارت كامل الزيارة است با اين كه عبارتى در حديث نيست كه مقابل كلمه كه مذكور خواهد شد باشد و عبارت شيخ را شنيدى و ترجمة او را ديدى و فرق بين او و كلام كامل الزيارة بسيار است. بلكه چنانچه بيايد ظاهر آن است كه لفظ بعد الركعتين در كامل الزيارة تصحيف بعد التكبير است و اين اختلاف معركه آراء فقها شده چگونه جايز است. براى محدث امين كه نسبت بدهد اين كلام را به شيخ، با اين كه عين و اثرى از او در كلام شيخ نيست و البته اين مثل ساير فقرات از قلم شريف سهوا واقع شده.
  5. مناقشه تاسعه:
  6. اين كه روايت محمد بن خالد طيالسى را كه بعد از نقل زيارت  در مصباح وارد شده به ابن قولويه نسبت داده با اين كه ابدا ذكرى از اين دعا و از اين خبر در كامل الزيارة نيست.
  7. مناقشه عاشرة:
  8. اين كه روايت صفوان را نيز به ابن قولويه نسبت داده با اين كه عينى و اثرى از او در كتاب كامل الزيارة نيست و خود در بحار ملتفت است و صدر حديث را از كامل الزيارة نقل كرده و اين دو ذيل را نسبت بشيخ داده و اين جمله ده مناقشه است كه بعد از تأمل دوازده مى‏شود. چه هر يك از دو مناقشه اولى و ثانيه مشتمل بر دو جهت بحثند، يكى مخالفت واقع و ديگرى مخالفت طبقات. علاوه بر آنچه در خصوصيات و جزئيات كلام است از متابعت نسخه كامل الزيارة و نسبت به شيخ يا به عكس كه قابل تعرض نيست و از ملاحظه ترجمه ما و مراجعه به زاد المعاد و تأمل متن خبر و ملاحظه مواضع اختلاف كه در حاشيه اشاره كرده‏ام معلوم مى‏شود و وقوع اين كه اشتباهات از امثال اين اكابر بجهت اين است كه كسى اعتقاد عصمت در حق ايشان نكند و قرائح جامد و اذهان واقف نشود و هر كس به حكم آن كه گفته‏اند:

لكل مجتهد حظّ من الطّلب            فاسبق بعزمك سير الانجم الشهب [1]بذل جهد و استفراغ وسع كند و خلع ربقه. تقليد كرده [2] با قدم تأمل و تحقيق در وادى حل مشكلات پا بگذارد و از خداى تعالى مدد بخواهد و از ائمه معاونت بجويد كه البته مايوس و بى‏نصيب بر نخواهد كشت. و الله الموفق و هو العاصم.

  1. مقصد ثانى در فقه حديث و ذكر محتملات او و تحقيق حق در كيفيت عمل به اين زيارت  و بعض فوائد متعلقه به اين زيارت  متنا و حكما و فضلا.
  2. و چون قانون تعليم و طريقه القا مقتضى آن است كه بر ذهن ساده و فهم فارغ نخست حق صراح [3] و صدق قراح [4] عرضه شود تا نيك متمكن و درست با موقع افتد كما قيل:
  3. اتانى هواها قبل ان اعرف الهوى            فصادف قلبا فارغا فتمكنا [5]چه اگر باطل اولا ياد شود بسا باشد كه در قلب جاى گير شود و برهان متأخر اثر او را چنان كه بايد دفع ننمايد و مثال اين صفحه بيضاست كه اولا بر وى چيزى بنويسند و محو كنند كه البته بعد از محو برونق نخست و صفاى اول باقى نخواهد بود چنانچه گفته‏اند:
  4. اى برادر مزرع نا كشته باش            كاغذ اسپيد نا بنوشته باش‏لهذا ما ابتدا مى‏كنيم به احتمالى كه مرضى و مختار است از آن پس ساير احتمالات را با نقود و ردود حرفها نزديك هم موجهه به تفصيل بر وجهى كه رفع شك و كشف غطا كند متعرض شويم و قبل از شروع بايد دانست كه در فهم اين خبر اختلافات فاحشه و مشاجرات فاشيه بين علماء عظام و فقهاء كرام واقع شده و منشأ و خلاف غالبا اختلاف نسخه مصباح و كامل الزيارة است و بعض وجوه ديگر كه إن شاء الله مشروحا مذكور

__________________________________________________

  1. [1] هر تلاشگرى بهره‏اى از آنچه در طلب آن است دارد، پس با عزمت و با سرعتى چون شهابها به پيش رو

[2] قلاده تقليد را باز كند

[3] خالص‏

[4] آب خالص و صاف‏

[5] عشقش هنگامى به سراغم آمد كه هنوز نمى‏دانستم عشق چيست از اين جهت با قلبى خالى (و آماده پذيرش هر چيزى) برخورد كرد و در آن جايگزين شد

 

  1. مى‏شود و محتملات خبر شريف چه قائلى داشته باشد يا محض احتمال باشد كه بعض علماء ذكر كرده‏اند اگر چه قائل نشده‏اند، يا حكايت از كسى نكرده‏اند. وجوهى است.
  2.  «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید