«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
کتاب شفاء الصدور ص :87
فایده بعث الفاظ سند زیارت و جزییات وکمیات آن در سند مزار قدیم
فائده
- نظر در ادلّه مقتضى آنست كه تمام عمل در مجلس واحد صادر شود بر وجهى كه وحدت عرفيه صادق آيد، اگر چه جمود بر ظواهر اخبار و وقوف بر متون ادلّه موجب آنست كه اعتبار وحدت حقيقيه و اتصال تدقيقى شود بر وجهى كه در اثناى عمل هيچ فصلى از غير او نيايد و ليكن ظاهر آن است كه وقوع بعض افعال قليله كه موجب تعدد عرفى نشود ضرر ندارد و على الخصوص اگر نفس آن فاصله از سنخ عبادات و مقوله
- اذكار مثل استخاره و صلوات و غير آنها باشد كه ظاهرا موقعى براى تأمل در آنها نيست اگر چه اولى مواظبت بر اتصال وحدانى بوحدت حقيقيه است كه به هيچوجه من الوجه فاصله نيارند چه رونق عمل و روحانيت عبادت بحضور قلب و اقبال خاطر و اجتماع حواس و توجه باطن است در جميع اجزاء و شرايط و البته اشتغال بكار ديگر موجب زوال آن كيفيت و بطلان آن خاصيت خواهد شد مگر اين كه اشتغال بعبادت ديگر منافى با حضور و توجه در آن عمل نباشد. چنانچه در حديث بذل خاتم در حال ركوع از حضرت ولايت مرتبت سلام الله عليه و على من انتسب إليه كه موجب نزول كريمه:انّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين...تا آخر آيه. شد.
- از أبو الفرج عبد الرحمن بن الجوزى الحنبلى البغدادى الواعظ پرسيدند كه آن حضرت چگونه با كمال اقبال بصلوة متوجه بسائل شده، انفاق زكوة فرموده. در حل اشكال و جواب سؤال تمثل به اين اشعار جست و انشاد كرد:
يسقى و يشرب لا تلهيه سكرته عن النديم و لا يلهوا عن الكاس
اطاعه سكرة حتى تمكن من فعل الصحاة فهذا افضل الناس [1] ولى دانشمندان نكته شناس مىدانند كه اين مقام ارزانى هر كس نخواهد شد. بلكه شايسته اولياى كبار است كه در مرحله بندگى و مقام عبوديت مظهر صفت لا يشغله شأن عن شأن شدهاند و اين خاصه آن بزرگوار و پيروان مخصوص اوست كه بقدم صدق و صفا به جميع مراتب وجود اقتفاى بآثار و اقتباس از انوار ائمه اطهار كردهاند. و از كلمات قصار اين قاصر است ما كلّ صيد غزالة و لا كل نجم عزاله و اللّه ولى التوفيق.
- فائدة
- از جمله مقررات در علم اصول آن است كه اگر اتيان بمركبى كه مشتمل بر اجزاء و شرايطى است بتمامه ممكن نشود، متعسر باشد و امر دائر شود در اتيان او بين ترك جزئى يا شرطى محتمل است تخيير و ارجاع به اراده مكلف كه ناشى از مرجحات خارجيه مىشود
___________________________________
- [1] مىنوشاند و مىنوشد و مستيش او را غافل نمىكند نه از هم پياله و نه از پياله مستيش آنچنان فرمانبردار اوست كه مىتواند هشيارانه عمل كند و يك چنين شخصى از همه برتر است.
- و محتمل است ترك شرط و اتيان باجزاء. چه ترك وصف اولى از ترك موصوف است و تواند بود بگوئيم اختيار اهم كند و غير اهم را ترك نمايد چه گاه باشد كه وجود شرطى در قوام شيئى مدخليتش بيشتر از جزئى باشد خاصه اگر جزء راجع باجزاء كماليه باشد نه اجزاء اصليه و اين احتمال در بادى نظر اقوى است اگر چه خالى از تأمّلى نيست.
- و بهر صورت در قرائت زيارت عاشورا اگر مكلف متمكن نشد كه تمام زيارت را در مجلس واحد بجاى بياورد و امر دائر شد بين ترك جزء و ترك شرط كه وحدت مجلس باشد، اقوى به نظر ترك اعتبار وحدت مجلس است. بلكه تمام عمل را در مجالس متعدده بياورد.
- چنانچه در رسائل تصريح به اين كيفيت فرموده و اولىتر اين كه محافظت بر تقليل مجالس كند به اين معنى كه اگر بقيه را در يك مجلس بياورد كه مجموع عمل در دو مجلس واقع شود بهتر است، از اين كه در سه مجلس باشد و هر چه فصل بين دو مجلس كمتر باشد، اولى است كه اقرب به حقيقت و انسب به وحدت مطلوبست، و اللّه العالم بحقايق احكامه.
- فايده:
- مناسب است كه در اين مقام تحقيق لفظ عاشورا بشود چه تعلق تمامى و مناسبت تامى به اين ابواب و اسم اين كتاب دارد. لهذا متعرض مىشويم بدان كه جماعتى گفتهاند: كه عاشورا معرب است و در اصل عبرانى بوده و لفظ اصلى عاشورا است و او روز دهم از ماه تشرى يهود است، كه روزه او را فرض مىدانند و صوم كبور مىنامند و چون او را بر ماههاى عربى تطبيق كردهاند، روز دهم اول سال اعتبار شد كه دهم محرم الحرام باشد، چنانچه او نيز در دهم اول ماههاى يهود واقع شده و ظاهر جماعتى از لغويين اين است كه خود عربى است و قياس لغت و ماده عشر شاهد اوست و اشتراك لغتين كثير الوجود است مثل صابون و تنور و كوزه و غير ذلك كه در فقه اللغه ثعالبى و مزهر اللغه سيوطى معدودى از اينها مذكور شده و مىتوان ادعا كرد كه اصل عدم تعريب است و اين از اصول عقلائية است كه موقوف بر ثبوت حالت سابقه و راجع به استصحاب نيست و در مطاوى كلمات لغويين و نحويين به اين اصل اشاره شده و على الجمله ظاهر استعمال و اخبار صحيحه متواتره در قتل سيد الشهداء عليه السلام كه در دهم محرم بوده و استعمال متواتر قديم بر وجهى كه جاى شكّ نيست
- و احتمال خلاف ندارد و عبارات جماعتى از لغويين و فقهاء فريقين شاهد اين است كه عاشورا دهم محرم است. و تاسوعا نهم مىشود و آنچه در صحيح بخارى از ابن عباس نقل شده كه عاشورا نهم است و تاسوعا هشتم، البته كذب و مفترى است و هم در صحاح خود ايشان شاهد وضع و اماره كذب وارد شده چه روايت كردهاند:انه صيام يوم عاشورا فقيل له ان اليهود و النصارى تعظمه فقال عليه السلام فاذا كان العام المقبل صمنا التاسع
- و اين دليل است كه مراد از يوم عاشورا يوم عاشر است. چنانچه واضح است و لفظ تاسوعا نيز بر قوانين عربيت جاريست و در حديث مكررا وارد شده. پس قول جوهرى كه او را مولّد دانسته خطاست. چه مولد عبارت از الفاظ مستحدثه در السنه متأخرين است كه كلامشان حجّت نيست و از عرب فصيح استعمال او صادر نشده و اخبار صادقين عليهما السلام بالاتفاق از آن طبقه است و اين نوع اشتباهات از قصور تتبع اين جماعت است
- در كلام اهلبيت عليهم السلام و از اين قبيل در كلام ايشان بسيار است. مثل اين كه كنه را جوهرى مولد دانسته و ازل را ازهرى با اين كه در نهج البلاغه مكرم و در زبور اهل البيت صحيفه مقدسه كثيرا استعمال شده و مقصود استيفاى اين قسم از خطاهاى اين طايفه است.
- و در لفظ عاشورا چند لغت ثابت است عاشورا و عاشوراء بمدّ و قصر و عشورا و عشوراء و عاشور چنانچه از قاموس و غير او استفاده مىشود و در اشعار فصيحه عرب متأخرين استعمال عاشورا وارد شده. چنانچه سيد اجلّ اعظم ذوالحسبين الرّضى [1] رضى اللّه عنه كه جماعتى از ادباء عامه و خاصه اشعار او را حجت مىدانند گفته:
فقلت هيهات فات السمع لائمه لا يعرف الحزن الا يوم عاشور
_________________________________
- [1] ابو الحسن محمد بن موسى، موسوى معروف به شريف رضى يا سيد رضى برادر سيد مرتضى شاعر بزرگ و شيعه عرب، از اشراف و بزرگان بغداد در قرون 4 و 5 ه ق، از اولاد موسى بن جعفر عليهما السلام در 359 در بغداد متولد شد، نقابت و رياست سادات حتى در زمان پدرش به او واگذار شده بود، طبع بلند و همت عالى داشت و در شعر از بزرگترين شعراى عرب محسوب مىشود و او را اشعر طالبين گفتهاند ديوان شعرش معروف است و به طبع رسيده، جمع آورى نهج البلاغه هم از اوست، تأليفات ديگرش: الحسن من شعر الحسين، منتخب اشعار ابن الحجاج، تلخيص البيان عن مجازات القرآن، حقايق التنزيل، خصائص الائمه، طيف الخيال، مجازات الاثار النبوية رسائل: (مكاتبات بين او و أبو اسحاق صابى) و غيره مىباشد.
- فائده
- از جمله آنچه بايد تنبيه بر او شود آنست كه زيارت عاشورا از ساير زيارات امتيازى معلوم و تفوّقى مشهود دارد. چه ظاهر خبر صفوان آنست كه جبرئيل امين اين زيارت را از خداى جليل تلقى كرده برسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله رساند و بوساطت ائمه عليهم السلام بصادق آل محمد رسيد و وقت اظهار اين حكم زمان حضرت باقر عليه السلام بود.
- چنانچه در ساير احكام كه تأخير بيان آنها بمصالح منوطه بخصوصيات ازمان مىشود. همين وجه معتمد اهل تحقيق است علهذا اين الفاظ شريفه از حديث قدسى معدود مىشوند و در شرف و فضيلت حليف قرآن مجيد و همسنگ كتاب كريم مىشود. چه هر دو كلام خدايند و در حجيت الفاظ و صحت معانى نيز با قران فرسى رهان و رضيعى لبان [1] در شمار خواهند رفت.
- چه فرق بين حديث قدسى و قرآن؟
- بنابر مذهب جماعتى آنست كه قرآن كلام منزل بالفاظ معينه و ترتيبات مخصوصه است. بغرض اعجاز بسوره از او و حديث قدسى كلامى است كه بلفظ معين و ترتيب مخصوص نازل شده باشد، از جانب حضرت احديت بر قلب نبى. لكن نه بغرض اعجاز مثل ساير كتب يزدانى و صحف آسمانى
- و بنا بر اين حديث نبوى آن است كه معنى او وحى شده باشد و تعبير از او بالفاظ خاصه مفوض بخود نبى باشد. چه مذهب اماميه آنست كه پيغمبر جز از وحى نمىگفت چنانچه در قرآن كريم است كه: و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى.اگر چه اهل سنت درين مرتبه خلاف دارند و در صدد تصحيح قول عمر كه گفته: «ان الرّجل ليهجر» برآمدهاند، به تفصيلى كه شرح او لايق اين موضع نيست و جماعتى كمان كردهاند كه حديث قدسى آنست كه معنى او را در منامى يا به الهامى به رسول خداى تعالى به وحى برساند.
- مداومت بر زیارت عاشورا - و قال السيد المحقق الداماد رضى اللّه عنه يشبه ان يكون التحقيق انّ القران كلام يوحيه الله سبحانه إلى النبى معنى و لفظا فيتلقاه النبى من روح القدس مرتّبا و يسمعه من العالم العلوى منظّما.
_______________________________________________
- [1] دو اسب در يك مسابقه و دو كودكند كه از يك پستان شير نوشيدهاند.
- و الحديث القدسى كلام يوحى إلى النبى صلّى اللّه عليه و آله معناه فيجرى اللّه تعالى على لسانه في العبارة عنه الفاظا مخصوصة في ترتيب مخصوص ليس للنبى ان يتبدلها الفاظا غيرها او ترتيبا غيره و الحديث النبوى كلام معناه مما يوحى إلى النبى فيعبر عنه حيث يشاء [1] كيف يشاء انتهى المقصود من نقل كلامه زاد اللّه في علو مقامه
- و قلت قبل ذلك في ارجوزتى في الدراية الموسومة بتميمة المحدّث ثم الحديث منه قدسّى نقل كلامه بلا تحدّ اذ نزل كقوله جل علاه الصوم لي فليس من سنخ الكتاب المنزل و للخوض في تحقيقه. مقام اخر.. –
- و قبلاً گفتم در حجّت خود در معرفت به حرز حديث، و سپس حديث از او نقل قول او را بدون تحريف حرمت بخشيد، چنان كه وحى فرمود كه خداوند متعال فرمود: روزه براى من است. از منبع کتاب نازل شده نیست و در راستیآزمایی آن کاوش کنیم. جای دیگر
- و جمله كلام آن است كه رعايت آداب اين زيارت را كه از اشرف احاديث قدسيه و درة التاج آن جواهر السنيه [2] است بايد ملتزم بود كه البته إن شاء الله از بركات مواظبت اين كلام الهى و وحى سماوى در سلك كروبين منخرط و در رشته ملكوتيين منتظم شوند.
- فائدة فواید
- از زيارت عاشورا از بركات اخرويه و منافع دنيويه و آثار غريبه و خواص عجيبه در قضاى حاجات و نيل مقاصد و حصول مطالب آنقدر ديده شده كه نمىتوان احصا كرد و در بعض رؤياهاى صادقه كه حكم مكاشفات حقه دارد خصايص عظيمه و منافع جليله از او معلوم شده كه نمىشود استقصا نمود و ما در اين فايده يك قصه از آن قصص را كه به وثاقت سند و كثرت امارات افاده قطع مىكند از اعظم منافع كريمه و فوائد عظيمه اين زيارت است ذكر مىكنيم.
- و آن چنان است كه ثقه امين و صالح بار حاجى ملاحسن يزدى كه از اخيار متنسكين و اعيان متعبدين نجف اشرف است و بديانت و صلاح مشهور علماء و معروف فقهاء است نقل كرد: از حاجى محمد على يزدى كه وى را بوثاقت و امانت و فضل و صلاح ستوده كه دائما در تحصيل توشه آخرت و اصلاح حال خود مىكوشيد و شبها در مقبره واقعه خارج بلده يزد كه معروف است بمزار، جوى هرهر و جماعتى از صلحا و
__________________________________________________
- [1] كه ترجمه آن همان نظر مؤلف محترم ره است كه چند سطر از اين گذشت و هم چنين مضمون آن را مؤلف به شعر در ارجوزه خود آورده است
[2] به رشته كشيده شده.
- نيكان در او مدفونند بسر مىبرد وى را همسايه بود كه از ايام صبا و ريعان عمر با يكديگر آشنائى و معرفت داشتند و با يكديگر بكتّاب [1] مىرفتند تا بزرگ شد و عشارى [2] پيشه كرد و بزيست تا اجل محتوم در رسيده و در مقبره در مكان قريب بمعبد آن عبد صالح مدفون شد، و بفاصله كمتر از يك ماه در خواب وى آمد با هيئت نيك و حال خوش اين شخص صالح نزد وى رفت و مسئلت كرد از حال او كه مرا به حال تو از آغاز و انجام معرفت كامل و اطلاع تام بود و احتمال خير و صلاح باطن راه نداشت و اعمال تو جز عذاب را اقتضا نمىكرد، بگو تا بكدامين عمل به اين مقام رسيدى و اين مرتبه يافتى.
- گفت: آرى چنان است كه گفتى و من در عذاب سخت و بلاى شديد بودم از آن روز تا روز گذشته كه زوجه استاد اشرف حدّاد فوت شد و وى را در اين موضع بخاك سپردند و اشاره كرد بموضعى كه بتخمين صد زرع از او دورتر بود و در شب وفات وى حضرت سيد الشهداء عليه السلام سه مرتبه وى را زيارت كرد و در كرت ثالثه.
- بفرمود: تا عذاب از اين مقبره برداشته شد و حال ما يكسره از بركت او ديگرگون شد و با وسعت عيش و فراغ و رفاهيت قرين شدهايم. حاجى محمد على مىگويد: من متحيرانه از خواب برخاستم و حداد را نمىشناختم و محله او را نمىدانستم ببازار حدادها رفتم و بفحص حال او برآمدم، تا استاد اشرف را يافتم و پرسيدم كه تورا زنى بود. گفت: آرى ديروز درگذشت و در فلان موضع و همان مكان را اسم برد، دفن كردم.
- گفتم: او بزيارت سيد الشهداء رفته بود. گفت: نه. گفتم: ذكر مصائب آن جناب مىكرد.
گفت: نه. گفتم: مجلس عزاى آن جناب بپا مىكرد. گفت: نه. آنگاه از من پرسيد: چه مىجوئى. خواب را براى او روايت كردم. جواب داد كه آن زن چند روزى در اواخر عمر بزيارت عاشورا مواظبت داشت.
- و چون آثار اخرويه اين زيارت كريمه آنقدر است كه ببركت وجود يكنفر كه چند روزى مواظب او بوده از مقبره كه عشاران و غير ايشان از عاصيان در او دفن شوند عذاب مرتفع شود و آثار دنيويه او چنانست كه هيچ صاحب مهم و مطلب بزرگ نيست كه حوائج او بمواظبت چهل روزه ادا نشود. چنانچه بتجربه صحيحه معلوم عارف و
____________________________________
- [1] مكتب خانه
[2] مأمور ماليات حكومتهاى جائر.
- عامى شده. البته شايسته است كه اهل ايمان از اين عمل صحيح السند كثير المعونة قليل المؤنة غفلت نورزند و تساهل روا ندارند و اگر گاه گاه از فوائد اين شرح بعد از مراجعه فائده ببرند و نصيبى يابند، اين بىبضاعت را از دعاى خير فراموش نكنند.
- و اللّه الموفق لكلّ خير و به الاعتصام عن كلّ زيغ و ضير و الحمد للّه اوّلا و اخرا و ظاهرا و باطنا و صلى اللّه على محمّد و آله الطاهرين و اللّعنة على اعدائهم إلى يوم الدين.
- شفاءالصدور ص : 94
«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»