کتاب  شفاء الصدور ص :109 آیات دال بر اینکه حسنین علیهما السلام  ابناء رسول الله (صل الله علیه وآله وسلم ) هستند -  

  1. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  2. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
  3. کتاب  شفاء الصدور ص :109
  4. آیات دال بر اینکه حسنین علیهما السلام  ابناء رسول الله (صل الله علیه وآله وسلم ) هستند -  

 

  1. آيه اولى آیه
  2. فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْد ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُل تَعالَوْا نَدْعُ ابْنائَنا وَ ابْنائَكُمْ وَ نِسائَنَا وَ نِسائَكُمْ وَ انْفُسَنا وَ انْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبينَ 3: 61«».
  3. خلاصه مضمون آيه كريمه چنان است كه اگر كسى با تو اى پيغمبر راه مجادله پيش گيرد و در امر مخلوق بودن عيسى بى‏پدر چنان كه آدم از در خصومت درآيد بگو با او بيائيد تا بخوانيم پسران ما و پسران شما را و زنان ما و زنان شما را و خودهاى ما و خودهاى شما را از آن پس بدرگاه احديت ضراعت و ابتهال كنيم پس لعنت و دورى از رحمت الهيه را نصيب دروغگويان سازيم.
  4. و اين آيه مباركه دلالت بر آن دارد كه حسنين عليهما السلام  پسران پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بودند ابن الخطيب رازى كه امام اهل سنت و فخر دين آن جماعت است.
  5. در تفسير مفاتيح الغيب نقل كرده كه چون وفد نجران بر ضلالت و تعصب بر طريقه نصارى مجّد شدند پيغمبر اظهار مباهله فرمود. ايشان مهلت خواستند بعد از آن از عاقب كه رئيس ايشان بود استشاره نمودند او به موادعت و مسالمت امر كرد و پيغمبر صلى الله عليه و آله بيرون آمد و كسائى از موى سياه در برداشت و حسين را در زير كسایش بغل گرفته بود و دست حسن در دست داشت و فاطمه از عقب وى مى‏آمد و على از عقب فاطمه راه مى‏رفت و مى‏فرمود هر وقت من دعا كنم شما آمين گوئيد.
  6. اسقفّ نجران چون اين حال بديد گفت با قوم خود كه من روحائى مى‏بينم كه اگر از خدا مسئلت نمايند كه كوهى را از جا بركند هر آينه خواهد كند. هان بپرهيزيد از مباهله كه دست خوش هلاكت نشويد.
  7. بالاخره كار به مسالمت انجاميد و جزيه بر خود مقرر داشتند و ضريبه [1] بر خود بستند. آنگاه پيغمبر فرمود كه سوگند به آن كه جان من در دست اوست همانا هلاك بر اهل نجران از آسمان آويخته شده بود و اگر مباهله مى‏نمودند يكسره مسخ بقرده و خنازير مى‏شدند.
    1. __________________________________________________
  8. [1] الجزيه.
  9. و اين وادى بر ايشان افروخته مى‏شد و اهل نجران از ريشه كنده مى‏شدند حتى مرغهاى فراز درختان و سال نمى‏گذشت كه عامه نصارى به هلاكت مى‏رسيدند.
  10. و روايت شده كه چون پيغمبر با كساى سياه بيرون آمد. از آن پس حسن آمد پس او را با خود جاى داد در آن جامه. همچنين در عقب او حسين آمد، آنگاه فاطمه بعد از او على و هر يك را در كسا جاى داد. پس اين آيت مباركه قرائت كرد:انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا 33: 33«».تا اين جا بود خلاصه سخن فخر رازى.
  11. بعد از آن مى‏گويد كه اين روايت مانند متفق عليه است ما بين اهل تفسير و علماء حديث و همچنين نظام الدين نيشابورى در تفسير خود نقل كرده و دعوى اتفاق نموده زمخشرى در كشاف و ناصر الدين بيضاوى در انوار التنزيل و أبو السعود به همين طريق نقل كرده‏اند و شمس الدين سبط أبو الفرج بن الجوزى البغدادى در تذكرة دعوى اتفاق اهل سير و علماء بر اين روايت كرده
  12. و ابن روزبهان با كمال تعصب در ردّ كشف الحق آية الله علامه قدس سره را بر دعوى اتفاق تقرير كرده و كمال الدين بن طلحه نسبت به جميع نقله ثقات و رواة اثبات داده و عضدى در مواقف و سيد شريف در شرح وى و تفتازانى در مقاصد و شرح او و علاء الدين قوشجى ابدا مناقشه در سند روايت نكرده‏اند و مسلم بن الحجاج النيسابورى در صحيح خود و أبو عيسى الترمذى نيز در صحيح خود كه به اجماع اهل سنت جميع آنچه در كتاب اين دو نفر است صحيح است روايت كرده‏اند كه بعد از نزول آيه مباهله پيغمبر اين چهار كس را جمع كرده و گفت:اللهمّ هؤلاء اهلى‏
  13. و در فصول المهمه ابن صباغ مالكى بعد از اين كه نقل كرده از جابر كه انفسنا محمّد و علىّ است و نسائنا فاطمة و ابنائنا حسنين است، گفته.
  14. هكذا رواه الحاكم في مستدركه عن على بن عيسى و قال صحيح على شرط مسلم و رواه أبو داود و الطيالسى عن شعبة و الشعبى و روى ابن عباس و البراء نحو ذلك.
  15. و اين روايت نيز به اختلاف يسير در اسد الغابه ابن اثير و اخبار الدول قرمانى و مودة القربى سيد على همدانى و مناقب السبطين محب الدين طبرى و شرح ابن حجر هيتمى بر همزيه بوصيرى و صواعق محرقه او با اعتراف بصحت و تاريخ الخلفاى جلال سيوطى و شرح ديوان حسين بن معين الدين ميبدى و ذخائر العقباى محب الدين طبرى مكى و نور الابصار سيد مومن شبلنجى معاصر مصرى با دعوى اتفاق مفسرين و ينابيع المودة عارف قندوزى قسطنطنى معاصر در مواضع متعدده به طرق مختلفه كه هر يك مراتب از اساطين اهل سنت و بزرگان جماعت‏اند. در حال تأليف ديده شده و اگر بنابر استقصاى طرق اين روايت باشد، مثنوى هفتاد من كاغذ شود.
  16. و از اين جهت است كه فخر رازى كه سرچشمه عصبيت و معدن انكار فضائل است قدرت بر ردّ اين منقبت نداشته و گفته اين آيه دليل است بر اين كه حسنين عليهما السلام  أبناء رسول‏اند. و الحمد لله على وضوح الحجة.
  17. نكتة:
  18. زمخشرى در كشاف آورده كه جهت اين كه ابنا و نساء را در امر مباهله ضميمه كرده آنست كه دلالت اين كار بر صدق او بيشتر است چه كاشف وثوق به حال خود و يقينش بصدق دعواى خويش است چه جرئت و اقدام كرده بر تعريض عزيزان و پاره‏هاى جگر خود و كسانى كه محبوب‏ترين خلقند بسوى او براى بلا و اقتصار بر تعريض نفس خود نفرموده
  19. و دلالت دارد بر اطمينان او به كذب خصم تا هلاك شود با دوستان و عزيزان خود كه اثرى ازو در كيتى نماند و خصوصيت داد پسران و زنان را چه آنها عزيزتر خويشان و چسبيده‏تر از همه‏اند بدل و گاه باشد كه آدمى خويشتن را فديه ايشان كند و جنك نمايد در حفظ ايشان و از اين جهت است كه عرب زنان و كوچهاى خود را در حروب و رزمگاهها مى‏بردند، تا از فرار مصون شوند و آن كه در حمايت كوچ خود بيشتر كوشش داشت حامى الحقيقه نام مى‏كردند
  20. و نكته اين كه مقدم داشته در ذكر أبناء و نساء را آنست كه اشاره كند به اين كه قريب المنزله و لضيف المكانه [1] در حضرت او هستند. يا آن كه مقدم‏اند بر نفس و شايسته آنست كه جانهاى گرامى نثار ايشان شود در اين مطلب دليلى است كه هيچ چيز اقوى از او نيست بر فضل اهل كسا اين است. خلاصه سخنان صاحب كشاف.
  21. من بنده گويم اوّلا كه شايسته‏تر آن كه نكته تقديم أبناء و نساء را همان وثوق بصدق و اطمينان قرار دهيم چه در مقام بلا چنانچه اشارت كرد. غالبا اهتمام به حفظ أبناء و نساء است
  22. و با اين همه توجه ارباب عزت و محبّت در مقام اين بلاى بزرگ و داهيه عظيم تقديم أبناء و نساء دليلى است آشكار بر صدق او در نظر خود و ثبات قدمش در اين دعوى چه هيچ عاقلى طفل و دختر خود را سپر بلاى آسمانى و پيشكش قضاى ناگهانى نخواهد نمود ‏
    1. ______________________________________________
  23. [1] لضيف به آنچه كه بر سر پيچند گويند مانند عمامه و نظائران و لضيف المكانه كنايه از مكانت بالا است.

 

  1. و ثانيا بديده تأمل خوب نظر نما و بچشم بصيرت نيكو نگاه كن چگونه اين شخص كه علامه مطلق اين طايفه است اعتراف كرد كه فاطمه و حسنين عليهم السلام  احب خلقند، بسوى رسول خدا و پارهاى جگر آن جنابند و از همه كس لصوق و اتصال بآنجناب بيشتر داشتند و اهتمام آن حضرت در حفظ ايشان از همه كس زيادتر بود باز در مقام اداى ساير حقوق اين‏ها هيچ همراهى ندارد، و هر دون فطرت بى‏حسب و نسب را بر جنابشان تقديم و تفضيل مى‏كنند نعوذ باللّه من الخزى و الخذلان.
  2. آيه ثانيه:
  3. حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ امَّهَاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ اخَواتُكُمْ 4: 23... الى قوله تعالى‏ وَ حَلائِلُ ابْنائِكُمْ الَّذِينَ مِنْ اصْلابِكُمْ... 4: 23«»شيخ اجل اعظم اقدم ثقه الاسلام  أبو جعفر الكلينى الرازى جزاه الله عن العترة الطاهرة خير الجزاء، در جامع عظيم خود كه بشهادت مفيد رضى الله عنه اجل كتب اسلام  و اعظم مصنفات اماميه است و مسمى بكافى است
  4. و شيخ جليل بزرگوار احمد بن ابى طالب الطبرسى قدس سره الزكى، در كتاب احتجاج، سند به باقر علوم النبيين حضرت ابو جعفر امام محمد باقر سلام  اللّه عليه و على آبائه و ابنائه، مى‏رساند كه فرمود: به ابو الجارود، اى أبو الجارود، چه مى‏گويند؟ يعنى مخالفان و اتباع بنى اميه [1] در حق‏ حسن و حسين عليهما السلام . عرض كرد: انكار مى‏كنند كه ايشان پسران رسول خدايند.
    1. _________________________________________________
  5. [1] حجاج بن يوسف اعلان كرده بود كه هر كس حسنين را ابناى رسول خدا بخواند خونش مباح است مگر با آيات قرآن استشهاد كند و سعيد بن جبير پس از دستگيرى به همين جرم به آيات 83 تا 85 سوره انعام استشهاد كرد كه در آنجا عيسى را ذريه إبراهيم مى‏داند و گفت عيسى كه پدر نداشت و از ناحيه مادر با قرنها فاصله و نسلهاى بى‏شمار به إبراهيم مى‏رسيد، اما خداوند او را ذريه إبراهيم مى‏داند. چگونه حسنين را با وساطت تنها فاطمه ذريه پيغمبر نشماريم.
  6. حجاج درمانده و سعيد را آزاد كرد و ده دينار به در خانه او فرستاد، سعيد هم‏ پولها را برده در مسجد روى هم انباشته و مشت مشت به فقرا مى‏داد و مى‏گفت هذا كله بركة الحسن و الحسين أبناء رسول الله.
  7. فرمود: بچه احتجاج كرديد بر ايشان. عرضه داشت: بگفته خداى عز و جلّ در حق عيسى، و من ذرّيته عيسى، چه عيسى را از ذريه إبراهيم قرار داده. و استدلال كرديم بر ايشان بآيه مباهله. فرمود: چه جواب دادند؟ عرض كرد: گفتند: اولاد دختر از دختر است، نه از صلب. آن جناب فرمود: سوگند بخداى، اى أبو الجارود، هر آينه آيتى از كتاب خداى بشما تعليم كنم كه نام مى‏برد و تصريح مى‏كند كه حسنين از صلب رسول خدايند كه رد نمى‏كند او را مگر كافرى.
  8. ابو الجارود مى‏گويد، گفتم: فدايت شوم كجاست آن آيه. فرمود: آنجا كه حق سبحانه و تعالى فرموده:حرّمت عليكم... 4: 23تا آنجا كه گفته ‏و حلائل ابنائكم الذين من اصلابكم 4: 23.
  9. يعنى در تعداد زنهائى كه حرامند بر مردها زن پسرانى كه از صلب خود مرد باشند نه اشخاصى كه به پسرى گرفته باشند. چنانچه طريقه جاهليت بوده هم شمرده. آنگاه امام عليه السلام  فرمود: اى أبو الجارود پرسش كن مر ايشان را كه آيا براى رسول خدا صلّى الله عليه و آله حلال بود نكاح زنهاى حسنين عليهما السلام . كه اگر در جواب بگويند.
  10. بلى دروغ گفته‏اند بحق خدا. و اگر بگويند نه. پس حسنين فرزندان رسول خدايند، بحق خدا از صلب خودش و حرام نشدند زنهاى ايشان بر رسول خدا، مگر براى صلب. تا اين جا ترجمه حديث مبارك بود.
  11. جز آن چند كلمه كه در ترجمه آيه نوشتم و قريب به اين استدلال خبرى است كه در احتجاج از حضرت امام موسى الكاظم عليه السلام  منقول است كه هرون عباسى از آن جناب سؤال كرد كه چگونه شما تجويز نموديد براى عامه و خاصه كه شما را نسبت برسول خدا دهند و ابناى رسول گويند و حال اين كه آدمى را نسبت بپدر كنند و فاطمه عليها السلام  زن بود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جد شما است، از قبل مادر شما. يعنى صرف اين مطلب كفايت در صحت انتساب نمى‏كند.
  12. آن حضرت فرمود اگر رسول خدا زنده شدى و دخترت را خطبه كردى، آيا تو اجابت وى مى‏نمودى؟ هرون عرض كرد: سبحان الله چرا اجابت نكنم. بلكه افتخار و مباهات بر عرب و عجم عموما و قريش‏ خصوصا مى‏كنم،
  13. ______ شفاءالصدور ص :  113____________________________________________
  14. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید