سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- کتاب شفاء الصدور ص : 185تنبيه درعدد انصار الحسین
- يا ابا عبد اللّه لقد عظمت الرزيّة و جلّت المصيبة بك علينا و على جميع اهل الاسلام
- ج اى أبو عبد الله هر آينه و تحقيق كه بزرگ شد سوگوارى تو و عظيم شد مصيبت بواسطه تو بر ما و بر جميع اهل اسلام ش جلال و عظمت موافق آنچه از كثيرى از كتب لغت و غير آنها استفاده مىشود مترادفند و هر دو بمعنى بزرگيند ولى آنچه بحسب استعمال به دست آمده آن است كه عظمت در مقابل صغر استعمال مىشود و جلالت مقابل دقت چنانچه مىگويند:
- ماله دق و لا جل و لا دقيقة و لا جليلة و اتيته فما ادقنى و لا اجلنى و علما مىگويند: نظر دقيق و نظر جليل اگر چه كثيرى اشتباه كرده نظر جلى مىگويند.
- و فيومى در مصباح مىگويد: الدقيق خلاف الجليل. اگر چه جاى ديگر غليظ را ضد دقيق گرفته و اين بميزان نظر درست نيايد. چه لازم او آن است كه غليظ و جليل معنى باشند، چنانچه ظاهر فارابى در ديوان الادب همين است چه عظم را بضخامت تفسير كرده و ضخامت را بغلظت تفسير كردهاند.
- و رفع اين اشكال چنان است كه بناى علماى لغت بر تحقيق و تحديد معانى حقيقيه نيست چه غالبا اين مطلب از يك استعمال به دست نمىآيد و گاه مىشود كه اگر آدمى خود اصل معنى را بداند عبارتى كه وافى باو باشد ندارد كه در مقام افهام تعبير باو كند.
- لهذا لغويين بلوازم معانى يا معانى قريبه از مقصود كه در حوالى مراد باشد باختلاف افهام و تفاوت سلق در عبارت و نظم تعبير مىكنند اين است كه گاه مىشود كه اختلاف فاحش بين دو لغوى در معنى لفظ واحد حاصل مىشود با اينكه محقق بصير مىداند كه خلافى نيست بلكه هر يك لازمى را ادا كردهاند كه ملزوم مشترك است و حاق معنى او است
- و غالبا ادبائى كه نسابه لغت و فقيه لسان عرباند، اين معانى را بزحمت و تتبع تحصيل كرده بيان مىنمايند و اگر كسى بطريقه آنها مأنوس و خود در لسان عرب و وجوه تقلبات و انتقالات عرب در معانى متتبع باشد و بنظر علمى تحقيقى نه نظر قشرى حفظى تعلمى تأمل نمايد، مىتواند خود در كثيرى از موارد غير منصوصه استفاده وجوه لطيفه و اسرار بديعه نمايد.
- و به اين بيان كه ما در اين جا كرديم فتح باب عظيمى در فهم لغات مىشود و اختلافات كثيره بين كلمات لغويين كه در فهم كتاب و سنت از براى فقهاء مرجع هستند رفع خواهد شد. هان نيك متفطن باشد و غنيمت شمار.
- مصيبت اسم فاعل از اصابه است و در اصل بمعنى رسيدن است لكن غالب شده بر مصيبت استعمال در بليه كه بكسى برسد بر وجهى كه اگر موصوفى نداشته باشد متبادر از او اين معنى است بخلاف صورت بودن موصوف مثل افكار مصيبه و سهام مصيبه و توهم اشتراك بين اين دو معنى غلط است.
- رزيه در اصل رزيئه بهمزه است و بجهت تخفيف همزه قلب بيا مىشود مثل خطيئه و خطيه و او هم بمعنى مصيبت است. و مناسب آن است كه يكى دو فقره از اخبار و آثارعظم مصيبت آن جناب در اسلام بنويسم، اگر چه متأمل بصير شاهدى بر اين دعوى نخواهد چه از اول دنيا تا كنون بعد از مراجعه تواريخ و سير واقعه به اين بزرگى نديديم كه امتى پيغمبرزاده خودشان را با اصحاب و اهلبيت يك روز بكشند و رحل و متاع او را غارت كنند و خيام او را بسوزانند و سر او و اصحاب و اولاد او را با عيال و اطفال شهر بشهر كوى بكوى ببرند
- پشت پاى بملت و دينى كه اظهار انتساب باو مىكنند بزنند و سلطنت و قوت ايشان باستناد بهمان دين باشد، نه دين ديگر و ملّت ديگر و مطابق و مصدق اين معنى است روايت امالى از صادق آل محمد عليه السلام كه:
- امام حسين عليه السلام روزى بر امام حسن عليه السلام وارد شد، چون چشم وى بر برادر افتاد گريست فرمود: اى ابا عبد اللّه چه تورا بگريه در آورد گفت گريه من به جهت آن بلائى است كه بر تو مىآيد امام حسن علیه السلام. گفت: آنچه با من مىكنند سمى است كه بمن مىدهند،
- و لكن روزى چون روز تو نيست، سى هزار نفر بسوى تو آيد، همه مدعى آن باشند كه از امت جد تويند و منتحل دين اسلامند و اجتماع بر قتل و ريختن خون و انهتاك حرمت و سبى نساء و ذرارى و غارت مال و متاع تو مىكنند، و در اين هنگام لعنت بر بنى اميه فرود مىآيد و آسمان خون مىبارد و هر چيز بر تو مىگريد، حتى وحوش در بيابانها و ماهيها در درياها. و ما سه خبر غير از اين در اين جا نقل مىكنيم:
- 1 - شيخ اجل اقدم اوثق أبو القاسم جعفر بن محمد بن قولويه القمى رضى الله عنه و ارضاه در كامل الزيارة سند بصادق آل محمد عليه السلام مىرساند كه فرمود: چون حسين كشته شد اهل ما شنيدند كه منادى ندا كرد: اليوم نزل البلاء على هذه الامّة، امروز بلا نازل شد بر اين امت و از اين پس فرحى نخواهند ديد، تا قائم شما (عج) قيام كند،
- و سينههاى شما را شفا دهد و دشمنان شما را بكشد و بواسطه خون ريخته شما خونها بريزد و اهلبيت ما از اين ندا بفزع در آمدند و گفتند ناچار واقعه بايد دست داده باشد كه ما ندانيم بعد از چندى خبر شهادت حسين عليه السلام رسيد چون حساب كردند، آن ندا در همان شبى بود كه حسين كشته شده بود در روز او.
- 2. در علل الشرايع از عبد الله بن الفضل روايت كرده كه بصادق آل محمد عليه السلام گفتم: يابن رسول الله چگونه روز عاشورا روز مصيبت و غم و جزع و بكا شد و روز وفات رسول خداى و فاطمه و امير المؤمنين و حسن عليهم السلام به اين مرتبه نشد؟ فرمود:
- همانا روز كشتن حسين مصيبت او اعظم از ساير ايام است. و جهت اين آن است كه اصحاب كسا كه اكرم خلق بودند پنج تن بودند و چون پيغمبر صلى الله عليه و آله رفت، تسلى مردم به على و فاطمه و حسنين عليهم السلام بود. چون فاطمه عليها السلام رفت، به امير المؤمنين عليه السلام و حسنين عليهما السلام و چون امير المؤمنين رفت، بحسنين عليهما السلام و چون حسن رفت و به حسين عليه السلام و چون حسين عليه السلام رفت، يك تن از اصحاب كسا نماند كه تعزى و تسلّى خلق باو باشد. و رفتن او چون رفتن جميع آنها شد چنانچه بقايش چون بقاى جميع بود پس از اين جهت روز قتل حسين اعظم ايام شد. از جهت مصيبت.
- راوى مىگويد: گفتم يا ابن رسول اللّه چرا در على بن الحسين عز او سلوه خلق نبود چنانچه در آباء كرام او بود؟ فرمود: بلى على بن الحسين عليهما السلام سيد عابدان و امام زمان و حجت خداى بر خلق بعد از پدران خود بود، و لكن او ملاقات رسول صلى الله عليه و آله نكرده و تلقى سماعى كه على و حسنين عليهما السلام را بود، براى او نبود. و علمش بوراثت بود و امير المؤمنين و فاطمه و حسنين عليهم السلام را مردم با رسول خداى در احوال متواليه ديده بودند
- و بهر يك نظر مىكردند متذكر حال او با رسول ص، و اقوال او در حق ايشان و براى ايشان مىشدند چون همه رفتند خلق فاقد مشاهده آن جماعت شدند كه اكرم خلق بودند، بر خداى تعالى و در هيچ يك فقد همه نبود، مگر در فقد حسين عليه السلام چه آخر همه رفت از اين روى روز قتل او اعظم ايّام شد، بحسب مصيبت.
- در اين حديث مبارك چند جا تصريح كرده باينكه مصيبت سيد الشهداء عليه السلام اعظم مصائب است بر مسلمين.
- و مؤيد مضمون اين حديث است كلامى كه از عالمه غير متعلّمه عقيله رسالت و رضيعه ثدى عصمت حضرت زينب ارواح نا لتراب اقدامها الفداء در ارشاد شيخ مفيد رضى الله عنه و جز او منقول است كه در شب عاشورا به سيد الشهداء عليه السلام عرض كرد وا ثكلاه ليت الموت اعد منى الحيوة اليوم ماتت امّى فاطمة و أبي على و اخى الحسن يا خليفة الماضى و ثمال الباقى.
- ج: در خصال از عمر بن بشر نقل مىكند كه بابو اسحق گفتم يعنى صادق آل محمد عليهم السلام چه اين از كناى آن جناب است چه وقت مردم ذليل شدند فرمود: آن روز كه حسين كشته شد. و ادعاء شد زياد و كشته شد حجر بن عدى.
- و شرح واقعه ادعاى زياد إن شاء الله در حال عبيد الله بن زياد لعنة الله خواهد مذكور شد. و از اين منقوله اخبار كه دلالت بر عظم اين مصيبت در اسلام داشته باشد بسيار و بىشمار است و مقتضاى اختصار استقصاى آنها نيست.
- و جلّت و عظمت مصيبتك في السّموات على جميع اهل السّموات
- ج و بزرگ و عظيم شد سوگوارى تو در آسمانها بر تمامت اهل آسمانها ش در اخبار و آثار فرقه جليله اماميه و اهل سنت و جماعت چندان از ظهور آثار غريبه در آسمان و زمين از وقوع اين خطب جليل و رزء عظيم واقع شده
- كه از حد احصاء و اندازه استقصاء بيرون است و ما در شرح اين فقره خبرى چند كه دلالت كند بر عظم مصيبت آن جناب در آسمان و بر ملائكه در دو فصل مىنويسيم و پاره ديگر از اين اخبار إن شاء الله در فقره ديگر كه تعلق به عموم مصيبت اين مظلوم دارد مرقوم مىداريم با رعايت شرط اختصار.
- فصل در ذكر تاثر و بكاء ملائكه عموما و جبرئيل خصوصا،
و شايد در ضمن بعضى ذكرى از تغييرات كليه نيز بشود و در اينجا معدودى مىنويسيم و تفصيل در بحار و مدينة المعاجز سيد محدث جليل بارع سيد هاشم بحرانى است.
- ا. در كامل الزيارة از ابان بن تغلب رضى الله عنه نقل مىكند كه گفته صادق آل محمّد عليهم السلام فرمود: همانا چهار هزار ملك فرود آمدند و مىخواستند در ركاب حسين كارزار كنند، اذن بايشان داده نشد بازگشتند. بآسمان تا اذن بگيرند و هبوط كردند در حالتى كه حسين كشته شده بود. از اين روى ايشان نزد قبر او هستند پريشان حال و آشفته مو و گردآلود.
- و در كامل الزيارة چهارده حديث ديگر باسانيد متفاوته و عبائر متخالفه متقاربة در اين معنى روايت كرده و البته ملاحظه آنها موجب حكم بتواتر اين مضمون خواهد شد و همه آن اخبار در بحار مذكور است.
- ب. در بحار از محاسن برقى روايت فرموده از حضرت صادق صلّى اللّه عليه كه خداى تعالى موكل فرموده به حسين هفتاد هزار ملك كه صلوات مىفرستند بر او هر روز آشفته و غبارآلوده از وقتى كه كشته شد تا هر وقت كه خداى خواهد.
- ج. در كامل الزيارة حديث مفصلى است كه مشتمل است بر اينكه ملائكه مطيف به حاير حسين عليه السلام شب و روز گريه مىكنند و فتورى ندارند، جز وقت زوال و وقت طلوع فجر كه در اين دو وقت با ملائكه آسمان كه به زيارت قبر حسين مىآيند گفتگو مىكنند و از اخبار آسمان پرسش مىنمايند.
- و ذيل حديث إن شاء اللّه در فقره ديگر مذكور مىشود و اين محصّل بعضى بود كه نقل بمعنى شد نه ترجمه تام.
- د. هم در كامل الزيارة است كه صفوان جمال گفت بحضرت صادق عليه السلام عرض كردم در راه مدينه در حاليكه ما عازم مكه بوديم چرا محزون و غمنده و شكسته خاطرى فرمود: اگر بشنوى آنچه من مىشنوم هر آينه باز مىداشت تورا از اين سؤال. گفتم: چه مىشنوى فرمود: ابتهال ملائكه را بسوى خدا بر قتله امير المؤمنين و قتله حسين و نوحه
جن و بكاء ملائكه را كه حول او هستند، و شدت جزع او شأن را ديگر كه مستلذ و متنعم بطعامى يا شرابى يا خوابى مىشود.
- ه هم در كامل الزيارة سند بإسحاق بن عمار مىرساند كه مىگويد بحضرت صادق عليه السلام گفتم در شب عرفه در حاير بودم و نماز مىكردم در آنجا قريب به پنجاه هزار نفر مرد با رويهاى جميل و روح هاى طيب ديدم و تا صبح تلاوت مىكردند چون فجر طالع شد سجود كردم. آنگاه سر از سجده برداشتم و كسى نديدم.
- فرمود: پنجاه هزار ملك در حال قتل حسين بر او مرور كردند و عروج نمودند خدايشان وحى فرستاد كه بر پسر حبيب من مرور كرديد در حالتى كه مقتول مىشد و نصرت نكرديد هان هبوط كنيد بزمين و اشعث و اغبر نزد قبر او باشيد تا قيام كند قائم.
- و. در عيون و امالى است از حضرت رضا عليه السلام در حديث ريان بن شبيب كه چهار هزار از ملائكه براى نصرت حسين بزمين فرود آمدند و او را كشته يافتند از اين روى ايشان آشفته و گردآلود نزد قبر او هستند تا قائم قيام كند و از انصار او باشند.
- ز. در كامل الزيارة از سلمان نقل شده كه باقى نماند در آسمان ملكى كه نازل نشود بر رسول خدا و تعزيه ندهد او را در فرزندش حسين و خبر ندهد او را بثواب خداى و حمل نكند تربت او را بسوى او.
- ح. هم در كامل از ابن عباس رضى الله عنه نقل كرده كه اول ملكى كه بحضرت رسالت آمد و خبر قتل حسين آورد جبرئيل روح الامين بود كه با بالهاى گشوده گريه كنان و صيحهزنان آمد و از تربت او حمل كرده بود كه رايحه مشك داشت.
- و در كامل به سند ديگر اين روايت را نقل كرده. ...شفاءالصدور ص : 190
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»