- سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
- وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- کتاب شفاءالصدور ص : 280دويم - اختصاص شفا به تربت مقدسه آن جناب است
- در كافى از أبو يحيى واسطى كه نام وى سهل بن زياد است و دختر زاده مؤمن الطاق و از جمله ممدوحين است نقل كرده كه او از مردى روايت مىكند كه وى از صادق آل محمّد عليهم السلام حديث كرده كه فرمود همه گلها حرامند مانند گوشت خوك و هر كس گل را بخورد من بر وى نماز نمىكنم مگر گل قبر حسين كه در وى شفاست او هر دردى، و هر كس او را از روى تشهى بخورد در وى شفائى نيست.
- و ابن قولويه در كامل الزيارة و صدوق در علل همين حديث را روايت فرمودهاند و هم ثقه الاسلام قدس سره از سعد بن سعد روايت كرده كه مىگويد از أبو الحسن يعنى موسى بن جعفر على الظاهر سئوال كردم از حال طين فرمود خوردن طين حرام است، چنانچه ميته و دم و لحم خنزير مگر طين حاير حسينى كه در او شفاى از هر درد است و امان از هر بيم.
- و شيخ در تهذيب اين خبر را نقل فرموده و ابن الشيخ مفيد ثانى در امالى و راوندى در خرايج به سند خود از شيخ به طريق امالى كه في الجمله اختلافى با طريق كافى دارد روايت فرمودهاند.
- هم در كامل الزيارة از سماعة بن مهران روايت كرده كه صادق آل محمد صلّى اللّه عليه و آله فرمود خوردن طين حرام است بر بنى آدم جز طين قبر حسين عليه السّلام كه هر كس به جهت دردى او را بخورد خدايش شفا دهد.
- و در عيون اخبار الرضا از مسيب بن زهر حديث فرموده كه موسى بن جعفر عليه السّلام بعد از اين كه مسموم شد فرمود از تربت من چيزى نگيريد براى تبرك چه هر تربت ى از ما حرام است مگر تربت جدم حسين بن على عليهما السلام كه خداى عز و جل او را شفا مقرر فرموده براى شيعيان و دوستان ما.
__________________________________________________
- [1] بهترين چيزى كه در آسمان است دو ماه (ماه و خورشيد) آن است
[2] در نيكىهايش شريك ندارد - چرا كه جوهر نيكويى كه در اوست قسمت پذير نيست.
- و هم در كامل الزيارة مسندا از احدهما عليهما السلام كه در اصطلاح محدثين در مقام ترديد امام مروى عنه بين حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السّلام استعمال مىشود روايت كرده كه خداى تبارك و تعالى آدم را از گل آفريد پس حرام فرمود گل را بر ذريه او گفتم چه مىفرمايى در طين قبر حسين عليه السّلام. روايت مشتمله بر جوابى است كه حاصل او تجويز خوردن به قدر يك نخود است و صريح اخبار مذكوره اختصاص اين حكم است به آن جناب چنانچه ظاهر فتاوى اقتصار بر طين قبر آن حضرت است اگر چه در بعض اخبار تسريه به قبر نبى و ساير ائمه عليهم السلام استفاده مىشود
- مثل خبرى كه در كامل الزيارة مسندا از أبو حمزه ثمالى رضى الله عنه روايت كرده كه از حضرت صادق عليه السّلام سئوال كرد از طين حاير كه آيا در او شفا هست فرمود استشفا مىشود به او ما بين قبر تا سر چهار ميل و چنين است قبر جدم رسول خدا و چنين است قبر حسن و على و محمد تا آخر حديث.
- و ظاهر اين است كه قبر امير المؤمنين از روايت سقط شده باشد چه در بحار و وسايل هم به همين وجه از كامل الزيارة نقل كردهاند و مراد از على امام زين العابدين علیه السلام است و از محمد حضرت باقر عليه السّلام و اين كه ذكر خود نفرموده يا به جهت حياة است يا به ملاحظه ديگر پس ظاهر خبر عموم حكم است بسائر ائمه نيز چه اگر تسريه شود تا حضرت باقر عليه السّلام مىتوان دعواى قطع بعدم فرق كرد.
- و در كشكول شيخ بهائى نضر اللّه وجه مذكور است كه اين حديث را جد وى شيخ محمد جبعى از خط سيد جليل طاهر ذى المناقب و المفاخر سيد رضى الدين على بن طاوس قدس الله سره نقل فرموده كه آن سيد بزرگوار از جزو ثانى كتاب زيارات محمد بن احمد بن داود القمى رضى الله عنه اين حديث را از أبو حمزه نقل كرده و عبارت كشكول هم موافق اين عبارت است.
- و هم در كامل الزيارة و رجال كشى است در ذيل حديث مفصلى كه صادق آل محمد عليهم السلام به جهت شفاى محمد بن مسلم شربتى بوى داد و فرمود در اين شربت گل قبر پدران من بود. و اين دو خبر هر دو در غايت ضعف سندند چه جمله از رواتشان مجهولاند يا مجروح و اگر نبود در سندشان مگر عبد الله اصم كه نجاشى در حق او گفته عبد الله بن عبد الرحمن الاصم المسمعى بصرى ضعيف غال ليس بشيء له كتاب المزار سمعت ممن راه فقال هو تخليط [1]
- و علامه در حق وى فرمود ضعيف غال ليس بشيئ له كتاب في الزيارات يدل على خبث عظيم و مذهب متهافت و كان من كذابة اهل البصره [2] كفايت مىكرد و هر دو روايت در اين راوى مشتركند و از اينجا معلوم شد كه اين دو روايت قابل احتجاج نيست اگر چه ظاهر عبارت جواهر اين است كه وهن آنها را منحصر در عدم عمل علما دانسته با اين كه امر بعكس است.
- و مجلسى عليه الرحمة كه حكم به اعتبار سند اين روايت كرده خالى از اشكالى نيست و اجماعات متواتره نقل شده بلكه اجماع محصل قائم است بر حرمت طين و اگر تواتر اخبار و قيام اجماع بر جواز استشفاى بطين قبر سيد الشهداء نبود البته به حكم عمومات حرمت طين محكوم به حرمت بوده و ما بر سبيل تنزل جواب اين دو خبر را تقرير مىكنيم و مىگوئيم.
- اما روايت محمد بن مسلم كه دلالتى بر مدعى ندارد چه مىشود مراد از قبر آباء قبر سيد الشهداء عليه السّلام باشد و مستانس بمجارى استعمالات عرب مستوحش از اين توجيه نيست با اينكه صريح آن روايت مزج با آب است و مانعى در او نيست پس استشهاد به او براى تعميم مدعى وقعى ندارد اگر چه در وسائل و جواهر واقع است و اما روايت أبو حمزه ثمالى كه تعرض خصوص اكل درو نشده و متضمن غير از وجود شفا نيست و مضايقه از آن نيست كه حمل و استصحاب آنها موجب شفاء و بركت باشد بلكه ريختن آنها در آب و آشاميدن بر وجهى كه صدق اكل طين نكند، چه آثار واقعيه او بزوال صدق اسم عرفى زايل نخواهد شد و اين مجملى است به غايت قريب و بسيار وجيه لهذا محدث مجلسى و محقق نراقى و جز ايشان او را اختيار فرمودهاند و در جواهر فرموده مىتوان كه اين خبر را بنابر جواز اكل تراب مطلقا حمل كرد بر حكم به حل اكل تراب قبور مقدسه ايشان به جهت استشفانه طين آنها. و اين كلام خالى از خللى نيست چه اگر چند جواز اكل تراب و حجر به جهت اختصاص ادله از نصوص و معاقد اجماعات.
___________________
- [1] ضعيف است و غلو كننده و چيزى به حساب نمىآيد، كتابى در زيارت دارد كه از كسى كه آن را ديده شنيدهام كه مىگفت درست و نادرست را بهم آميخته است
[2] ضعيف است و غلو كننده و چيزى بحساب نمىآيد كتابى در زيارات دارد كه دلالت بر خباثت عظيم و اعتقاد اشتباه او مىكند و يكى از دروغگويان اهل بصره بوده است.
- و ظواهر فتاوى بعنوان طين كه عبارت است از گل كه خاك با آب ممزوج باشد چه خشك و چه تر بدليل صحت تقسيم و موافقت استعمال خالى از قوت نيست و از اين جهت فتواى خود شيخ اجل قدس سره در جواهر بموافقت محقق اردبيلى و فتواى فاضل نراقى جواز اكل آنهاست، هر چند تعدى از طين بتراب بدعوى اتحاد مناط بلكه عدم التفات به خصوصيت در استعمال قولى است وجيه ولى با فرض عدم تعدى اقتصارا على النصوص و عملا بالاصول كما هو الاقوى وجهى از براى حمل لفظ طين در خبر أبو حمزه بر تراب نيست با ابا سباق او از اين تاويل و الله اعلم و از خواص اين تربت مقدسه كه به حكم تتبع در اخبار و فتاوى فقها استفاده شده چند امر است:
- الف. استحباب تحنيك مولود يعنى برداشتن كام او بتربت است چنانچه شيخ در تهذيب از حسين بن ابى العلا روايت فرموده كه گفته شنيدم از حضرت صادق كه مىفرمود:حنّكوا اولادكم بتربة الحسين فانّها امان. [1]
- ب. استحباب حمل و همراه داشتن او به جهت دفع خوف چنانچه شيخ در تهذيب و ابن قولويه در كامل الزيارة از حسن بن على بن المغيره روايت كردهاند كه او از بعض اصحاب ما روايت كرده و در امالى ابن الشيخ قدس سرهما به طريق ديگر تعيين شده كه حارث بن المغيره است و سند به جهت تكرر و غير او در غايت اعتبار است بلكه حكم به صحت به ملاحظه احتمال اخذ از كتاب و تواتر او با وجود طرق صحيحه ديگر خالى از قوت نيست.
- بالجمله حارث مىگويد كه به خدمت حضرت صادق عرض كردم كه من درد و بيمارى بسيار دارم و دوايى را نگذاشتم كه تداوى به او نكنم. فرمود: چرا غافلى از طين قبر حسين عليه السّلام كه در اوست شفاى از هر درد و امان از هر بيم. پس بگوى چون بردارى او را:اللّهم انّى اسئلك بحقّ هذه الطّينة و بحقّ الملك الّذى اخذها و بحقّ النّبىّ الّذى قبضها و بحقّ الوصىّ الّذى حلّ فيها صلّ على محمّد و اهل بيته و اجعل فيها شفاء من كلّ داء و امانا من كلّ خوف [2].
__________________________________________________
- [1] كام فرزندانتان را با تربت امام حسين (علیه السلام) برداريد چون آن تربت (سبب) ايمنى است
2] خدايا تو را سوگند مىدهم به حق اين خاك و به آن فرشتهاى كه آن را برگرفته و آن پيغمبرى كه آن را دريافت كرده و به آن وصىيى كه در آن جاى گرفته كه درود بفرست بر پيامبر و خاندانش و در آن شفا قرار ده از هر مرضى و ايمنى از ترس را.
- آنگاه فرمود: اما ملكى كه گرفته او را، جبرئيل است كه نمود او را به پيغمبر و گفت اين تربت پسر تست مىكشند امت تو او را بعد از تو و پيغمبرى كه قبض كرده او را محمد است و وصيى كه در او جاى گرفته حسين بن على سيد الشهداء است.
- حارث مىگويد عرض كردم دانستم كه شفاء است از هر درد چگونه امان از هر خوف است؟ فرمود: هرگاه بيم كنى از سلطانى يا غير او خارج مشو از خانه خود مگر اين كه با تو از طين قبر حسين باشد و بگوى چون بردارى:اللّهم هذه طين قبر الحسين وليّك و ابن وليّك اخذتها حرزا لما اخاف و لما لا اخاف [2].
- چه گاهى باشد كه برسد بلائى كه بيم او نداشتى. حارث مىگويد: پس خداى تعالى بدنم را صحيح كرد و تربت براى من ايمنى از هر خوف بود از آنچه ترسيدم و از آنچه نترسيدم، چنانچه امام فرمود پس از آن هيچ مكروهى نديدم.
- و از اين سنخ اخبار كه دلالت داشته باشد بر اين كه تربت امان از خوف است بسيار است ولى اكل در مقام خوف جايز نيست مگر اين كه خود خوف مرضى باشد.
- ج. استحباب گرفتن تسبيح از او است، چنانچه در اخبار بسيار وارد شده از آن جمله در مزار بحار از مزار كبير نقل كرده كه به سند خود از إبراهيم ثقفى نقل نموده كه پدرش از حضرت صادق حديث مىكند كه فاطمه بنت رسول الله سبحه از ريسمان پشمين داشت كه تابيده بود و بر او گرهى چند بود كه شماره عدد تكبيرات به او مىكرد چون حمزه سيد الشهداء شهيد شد از تربت او سبحهاى گرفت و مردم استعمال او كردند و چون حسين عليه السّلام كشته شد امر راجع به او شد و مردم استعمال تربت او كردند به جهت فضلى كه در او است.
- و در تهذيب سند به موسى بن جعفر عليهما السّلام مىرساند كه فرمود شيعه ما مستغنى نيستند از چهار چيز سجاده كه بر او نماز كنند و انگشترى كه به وى تختم نمايند و مسواكى كه به او دندان خود را مسواك كنند و سبحه از قبر ابى عبد الله عليه السّلام كه در او سى و سه دانه باشد كه هر وقت او را حركت بدهند بذكر خداى به هر دانه براى ايشان چهل حسنه بنويسند و اگر حركت بدهند يعنى بگردانند در حال سهو كه بخواهند با او بازى كنند، بنويسند براى ايشان بيست حسنه.
____________________
- [2] خدايا اين خاك قبر حسين (علیه السلام )ولى تو و فرزند ولى تو است برگرفتم آن را تا پناه باشد از هر آنچه ميترسم و آنچه نمىترسم.
- و هم در تهذيب است مسندا كه حميرى از فقيه كه كنايه از امام زمان عليه السّلام است بالمكاتبه سوال كرد كه آيا جايز است تسبيح به طين قبر سيد الشهداء و آيا در او فضلى است؟ پس نوشت به خط مبارك و من خواندم و از روى او نقل كردم تسبيح كن كه هيچ تسبيحى افضل از او نيست و از جمله فضل او اين است كه مسبح تسبيح را فراموش مىكند و سبحه را مىگرداند و ثواب آن تسبيح براى او نوشته مىشود.
- د. در استحباب وضع او با ميت و خلط او به حنوط است، چنانچه در ذيل همين خبر است كه حميرى گفت نوشتم خدمت فقيه و سؤال كردم از تربت كه با ميت در قبر مىگذارند آيا جايز است يا نه پس به خط خود توقيع فرمود:يوضع في القبر مع الميت و يخلط بحنوطه إن شاء الله [1]
- و از فقره سوال معلوم مىشود تداول اين عمل ما بين شيعه و اشتهار او در آن عصر. پس خود او دليلى ديگر است و همچنين مستحب است نوشتن آيات و شهادت به توحيد بر كفن ميت به تربت سيد الشهداء عليه السّلام.
- و در مدارك از ذكرى نقل كرده كه روايت شده كه زنى را قبر چند باره به خود نگرفت و بيرون افكند چه زناكار بود و اطفال خود را كه به زنا متولد مىشدند به آتش مىسوزانيد مادرش شكايت حال به حضرت صادق كرد و آن حضرت فرمود: همانا اين زن بندگان خدا را به عذاب معذب مىگردانيد با او قدرى از تربت حسين بگذارند چون چنين كردند قبر قبولش كرد.
- ه استحباب سجود بر او است، چنانكه مطابق نصوص است و موافق فتاوى بلكه شعار امام يه است در اين اعصار بلكه از سابق بر وجه سيره محققه كاشفه قطعيه ابن - بويه رضى الله عنه در فقيه به نحو ارسال اعتمادى كه كمتر از غالب مسانيد نيست به حضرت صادق عليه السّلام نسبت مىدهد كه فرمود سجود بر گل قبر حسين منور مىكند تا زمينهاى هفتگانه را و هر كه با وى سبحه از طين قبر حسين باشد در حساب تسبيح كننده نوشته شود اگر چه به تسبيح به او نكند.
_________________________________
- [1] با مرده در قبر گذاشته مىشود و با حنوطش آميخته مىشود إن شاء اللّه
- و. شيخ ثقه امين احمد بن على بن ابى طالب الطبرسى قدس سره در كتاب احتجاج كه از مصنفات اوست على التحقيق چنانچه ابن شهرآشوب كه از تلامذه اوست در معالم العلماء كتاب احتجاج را از شمار مصنفات او ياد مىكند و اين معنى اگر چه واضح است بر ملا محمد امين استرآبادى با اين همه طمطراق و رعد و برق در اظهار معرفت به حديث و احاطه به فنون متعلقه او مشتبه شده
- كتاب مذكور را به امين الاسلام صاحب مجمع البيان رضى الله عنه در فوائد مدنيه نسبت داده. بالجمله در كتاب مذكور از حميرى نقل مىكند كه از امام عصر ارواحنا له الفداء سئوال كرده بود از سجود بر لوحى متخذ از خاك قبر سيد الشهداء عليه السّلام يعنى مهر مرسوم در اين اعصار فاجاب عليه السّلام يجوز ذلك و فيه الفضل و ظاهر تعريف فضل اين است كه فضل منحصر در سجود بر تربت سيد الشهداء است در جمله ما يصح السجود عليه. ص 286
«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»