کتاب  شفاءالصدور  – شرح زیارت عاشورا - میرزا تهرانی – ص 445  بحث در لعن  یزید وتحریم غزالی از لعن بر یزید – و اخبار لعن يزيد را بالخصوص

  1. سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/        
  2. نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 
  3. وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 
  4. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  5. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
  6. کتاب  شفاءالصدور  شرح زیارت عاشورا - میرزا تهرانی – ص 445
  7.  بحث در لعن  یزید وتحریم غزالی از لعن بر یزید –
  8. و اخبار لعن يزيد را بالخصوص
  9. و امّا از افعال او كفايت مى‏كند قتل سيد الشهداء عليه السّلام   كه ريحانه پيغمبر و سيد شباب اهل جنت و محبوب حبيب خداست و البتّه قتل آن جناب هتك احترام پيغمبر است علماى سنت و جماعت چنانچه در صواعق است فتوى داده‏اند كه القاى مصحف در قاذورات چون راجع به هتك حرمت شرع است كفر است سبحان الله چگونه قتل جگر گوشه رسول و بضعه طاهره بتول هتك حرمت شرع نبوى نيست و موجب كفر نباشد.
  10. و لله در منصور النميرى و هو شاعر هارون جهارا و مادح امير المؤمنين سرّا بل كان يكنى بهارون عن امير المؤمنين‏ لقول النّبى فيه‏ أنت منّى بمنزلة هارون من موسى
  11. كما ذكره السيد في الغرر و الدرر قال:

لا شك عندى في كفر قاتله            لكننى قد اشكّ في الخاذل‏

يقتل ذرية النبى            و يرجون جنان الخلود للقاتل [2]

__________________________________________________

  1.  [2] رحمت خدا بر آن شيرى كه منصور نميرى نوشيد، او شاعر هارون است در ظاهر و مداح امير المؤمنين است مخفيانه، بلكه لقب هارون را كنايه از امير المؤمنين قرار مى‏داده است.

چون پيغمبر به على فرموده بود تو در نزد من همچون هارون نسبت به موسى هستى، آنچنانكه سيّد در غرر و دررذكر كرده است (نميرى) گفته براى من در كفر قاتلش شكى نيست بلكه شك من در كفر آن بدبختى است كه ذريه پيامبر را مى‏كشد و براى قاتل اميد خلود در بهشت دارد.

 

  1. علاوه بر آن استخفافاتى كه به عترت طاهره بعد از قتل از نهب و اسر و جلب به ديار ليس معهنّ من حماتهنّ حمى و لا من ولاتهنّ ولىّ يتصفح وجوههنّ القريب و البعيد و الشريف و الوضيع [1] كرد كه البتّه با رعايت حدود اول مرتبه اسلام مناسب نيست.
  2. ابن جوزى در رساله رد بر متعصب عنيد مى‏گويد: ليس العجب من فعل عمر بن سعد و عبيد الله بن زياد و انما العجب من خذلان  يزيد و ضربه بالقضيب على ثنية الحسين و اغارته على المدينة أ فيجوز ان يفعل هذا بالخوارج او ليس في الشرع انهم يدفنون اما قوله لي ان اسبيهم فامر لا يقنع لفاعله و معتقده باللعن ة و لو أنه احترم الراس حين وصوله و صلّى عليه و لم يتركه في طست و لم يضربه بقضيب ما الذي كان يضره و قد حصل مقصوده من القتل و لكن احقاد جاهلية و دليلها ما تقدم من انشاده، ليت اشياخى ببدر شهدوا [2].
  3. و همچنين دليل كفر اوست واقعه حره و انتهاك حرمت رسول در او چنانچه اجمالا اشاره كرديم و في الجمله بيانش آن است كه عبد الحق دهلوى كه از اكابر متأخرين سنيان هندوستان است در كتاب جذب القلوب إلى ديار المحبوب كه در تاريخ مدينه وضع كرده گفته: قرطبى مى‏گويد: سبب خروج اهل مدينه از مدينه كه در بعضى احاديث واقع شده
  4. همين واقعه حره است كه در زمانى كه اين بلده مطهره در رونق و عمارت به مرتبه حسن و كمال رسيده و به وجود بقاياى اصحاب و مهاجرين و انصار و علماى عاليمقدار از تابعين و اخيار مملو و مشحون بود حوادث وقتى بر سبيل تواتر و توالى‏رو بدان او رد اهل مدينه از مخافت اين آفات اختيار رحلت كرده از آن موضع كه محل رحمت و موضع بركات است بيرون آمدند.‏

__________________________________________________

  1.  [1] با آنها كسى از حمايت‏كنندگان و دوستانشان نيست و چهره‏هاشان را دور و نزديك و شريف و دون مى‏نگرد
  2. [2] كار عمر بن سعد و ابن زياد عجيب نيست تعجب در بدبختى  يزيد است با چوب زدن او بر دندان حسين و غارت كردنش در مدينه، آيا اين كار در شرع حتى نسبت به خوارج جايز است؟ آيا دستور شرع آن نبود كه كشته‏ها به خاك سپرده شوند؟ اينكه او گفته بود من آنها را اسير مى‏كنم، براى فاعل كار و معتقد به آن سبب لعن ت نمى‏شود، امّا اگر او هنگام رسيدن سر (ابى عبد الله) احترام مى‏كرد و نماز بر آن مى‏خواند و در طشت قرارش نمى‏داد و با چوب آن را نمى‏زد چه زيانى بر او داشت، او به مقصودش كه كشتن حضرت باشد رسيده بود ولى كينه‏هاى جاهلى نمى‏گذاشت و دليلش هم اشعارى است كه گذشت، ليت اشياخى ببدر الخ....

 

  1. و  يزيد بن معاويه  مسلم بن عقبه مرِّى را با لشگرى عظيم از شام به قتال اهل مدينه فرستاد تا ايشان را در غايت شناعت و قباحت به قتل رسانيد. مدت سه روز هتك حرمت حرم نبوى نموده و اباحت دادند، و از اين جهت اين واقعه حره نام آمده. وقوع اين واقعه در حره و اقم كه بر مسافت يك ميل از مسجد سرور انبياست. و يكهزار و هفتصد تن از بقاياى مهاجرين و انصار و علماى اخيار به قتل رساندند، و از عموم ناس و راى نساء و اطفال ده هزار كس را كشتند. و هفتصد تن حاملان قرآن مجيد و نود و هفت از اقوام قريش در تحت تيغ ظلم آوردند، و فسق و فساد و زنا را مباح ساختند تا به حدى كه آورده‏اند هزار زن بعد از اين واقعه اولاد زنا زائيدند. و اسبان در مسجد پيغمبر جولان دادند، و در روضه شريفه كه نام موضعى است در ميان قبر و منبر شريف و حديث صحيح ورود يافته كه روضه‏اى است از رياض جنت اسبان روث و بول كردند.
  2. و مردم را بر بيعت  يزيد بر عهد عبوديت بلكه اگر خواهند بفروشند و خواهند آزاد كنند و خواه بطاعت خدا و خواه به معصيت، جبر و اكراه كردند. و چون  يزيد بن عبد الله بن رفعه ذكر بيعت بر حكم قرآن و سنت بر زبان آورد در حال كردنش را زدند. اين بنده گويد:
  3. اين عمل نتيجه اباى عبد الرحمن ابن عوف از بيعت امير المؤمنين عليه السّلام   از روز شورى آنگاه كه دست فراز كرد كه بيعت كند بر كتاب خدا و سنت رسول و سيره شيخين و على عليه السّلام   موافقت نكرد بلكه فرمود بر كتاب خدا و سنت رسول عبد الرحمن از بيعت آن جناب ابا كرد و با عثمان بيعت نمود در حقيقت وزر كار  يزيد بر گردن عبد الرحمن است چنانچه عاقل متأمل بى‏غرض مى‏يابد.
  4. بعد از اين عبد الحق گفته هم قرطبى گويد كه اهل اخبار گويند كه مدينه در آن زمان مطلق از مردم خالى ماند و ثمرات و فواكه و نصيب وحوش و بهائم شد و كلاب و ديگر حيوانات در مسجد شريف آرامگاه ساخت. و مصداق آنچه مخبر صادق بدان خبر داده بود به ظهور آمد. تمام شد كلام جذب القلوب.
  5. ديگر با اين قدر هتك و استخاف از حرم پيغمبر اگر كسى در كفر  يزيد شك كند البتّه خودش كافر است فلعنة اللّه عليه و على من نصره او مال إليه.
  6. و قريب به اين معانى را ابن جوزى در رساله رد على المتعصب از مداينى صاحب تاريخ نقل كرده و او را توثيق نموده و ابن حجر نيز نقل اين وقايع به تفصيل كرده و گفته و اخيفت اهل المدينة اياما فلم يمكن احدا دخول مسجدها حتى دخلته الكلاب و الذئاب و بالت على منبره صلّى اللّه عليه و آله تصديقا لما اخبر [1] انتهى موضع الحاجه
  7. سبب ديگر هتك كعبه است چنانچه ابن جوزى مى‏گويد در مقاتله ابن الزبير و قذفت الكعبة بالمجانيق يوم السبت ثالث ربيع الاوّل و اخذ رجل قباء (كذا) من رأس رمح فطارت به الريح و احترق البيت. [2] [3] و شرح اين دو قصه در تواريخ معتمده اهل سنت مثل كامل ابن اثير و تاريخ أبو الفداء و تاريخ ابن وردى و غير اين‏ها موجود است. و غرض از اين كتاب تاريخ نويسى و واقعه نگارى نبوده بلكه محض اشاره و اتمام حجت نقل مختصرى از وقايع گاه گاهى بالمناسبة مى‏شود. و اللّه الموفق.
  8. و جماعتى از اهل سنت و جماعت با ما در دعوى كفر  يزيد موافقت كرده‏اند، چنانچه ابن حجر در صواعق گفته است اهل سنت اختلاف كرده‏اند در كفريزيد طايفه وى را كافر دانسته‏اند به جهت كلام سبط ابن جوزى و جز او گفته‏اند مشهور آن است كه چون سر مبارك را آوردند اهل شام را فراهم كرد و با خيزران همى‏زد و اين ابيات بخواند:

__________________________________________________

  1. [1] براى اهل مدينه از ترس چندين روز ممكن نشد ورود در مسجد پيغمبر به حدى كه سگها و گرگها داخل آن شده و بر منبر پيغمبر بول كردند براى اينكه پيشگويى حضرت درست درآيد

[2] طبرى «قبا» آورده و چون مؤلف محترم آن را قباء خوانده و ديده معنى آن درست در نمى‏آيد لذا بين پرانتز «كذا» گذاشتم‏

[3] كعبه با منجنيق‏ها سنگ باران شد در روز شنبه سوم ربيع الاوّل و مردى پاره‏اى آتش بر سر نيزه‏اى گرفت و آن را برده و خانه آتش گرفت.

  1. ليت اشياخى... الخ. آنگاه كلام ابن جوزى را به توسط كتاب تذكره سبط ابن جوزى نقل كرده كه ما از عين كتاب او نقل كرده‏ايم و ظاهر عبارت مذكوره اين است كه مذهب مجاهد هم چنين بوده است و از امام معتمد ايشان احمد نيز نقل شده و از ملا على قارى رد شرح فقه اكبر حكايت شده كه در جواب سوال كفر يزيد موافقت كرده ولى به يكى از وجوه سابقه متمسك شده قال قيل نعم لمّا روى عنه ما يدلّ على كفره من تحليل الخمر و تفوّهه عند قتل الحسين و اصحابه انى جازيتهم ما فعلوا باشياخ قريش و صناديدهم و امثال ذلك و لعله وجه ما قال الامام احمد بكفره لما ثبت عنده نقل تقريره لا لما وقع منه من الاجتراء على الذرية الطاهرة كالامر بقتل الحسين عليه السّلام   [1]. انتهى كلامه. و كلام تفتازانى عما قريب إن شاء اللّه ذكر خواهد شد.
  2. و چه خوب مى‏گويد عماره فقيه يمنى شاعر مشهور در تعريض به اين كلام  يزيد و بيان حالت بنى اميه و للّه دره و على اللّه بره:

غصبت امية ارث آل محمّد            سفها و شنت غارة الشنئان‏

و غدت تخالف في الخلاقة اهلها            و تقابل البرهان بالبهتان‏

لم تقتنع حكامهم بركوبهم            ظهر النّفاق و غارب العدوان‏

و قعودهم في رتبة نبويّة            لم يبنها لهم أبو سفيان‏

حتى اضافوا بعد ذلك انهم            اخذوا بثار الكفر في الايمان‏

فاتى زياد في القبيح زيادة            تركت  يزيد  يزيد في النقصان. [2]

  1. خلاصه كلام اين مذهب از بدع روافض نيست و ان زعمه الغزالى خذله اللّه ان مات على كفره و زندقته و الحاده و تعصبه و جحوده و عناده [3] و ما از اخبار اهل سنت در كفريزيد به عموم و خصوص مثل كفر منكر ولايت اهل بيت و مبغض ايشان و محارب ايشان و مبغض حسنين و استلزام ايذاء نبى كه موجب كفر است بحمد اللّه از طرق صحيحه ايشان مى‏توانيم ايراد نمائيم ولى چون اين طايفه از غايت عناد و تعصب شايسته مكالمه و قابل توجيه خطاب نيستند،

__________________________________________________

  1. [1] گفت كه: گفته شده آرى مى‏شود لعن  كرد چون از او نقل شده چيزهايى كه دلالت بر كفرش دارد از قبيل حلال شمردن شراب، و گفتارش هنگام قتل حسين، كه من در مقابل آنچه با بزرگان قريش كردند پاداششان دادم و امثال اين جملات و شايد علّت امام احمد (بن حنبل) قائل به كفر او شده همين باشد كه اين گفته‏هايش نزد او ثابت شده نه به جهت جرأتى كه بر كشتن ذريّه پاك پيغمبر داشته مانند فرمان به قتل حسين (علیه السلام)
  2. [2] رحمت خدا بر شيرى كه نوشيده و خداوند پاداش نيكش دهد: (خاندان) اميّه غصب كرد ارث خاندان محمد (ص) را از روى كم عقلى، و با كينه‏هاى ديرينه غارت كرد. و با اهل خلافت در خلافت مخالفت كرد و در مقابل دليل افترا زد، حاكمانشان اكتفا نكردند به سوار شدن بر مركب نفاق و دشمنى ورزيدن و بر جاى پيغمبر نشستن - (جائى كه) أبو سفيان بر آنها نساخته بود - بلكه خونخواهى كفار از مؤمنين كردن را آن افزودند، زياد آنها در زشتى زياده روى كرد و  يزيد به گونه‏اى زياده‏روى كرد كه خدا او را به خود وانهاد تا در نقصان (دين) بيفزاي
  3. [3] اگر چه اين چنين خيال كرده غزالى كه خدايش مخذول بدارد اگر در حالت كفر و زندقه بيدينى و تعصّب و انكار و دشمنيش مرده باشد (البتّه برخى از محققان نظر داده‏اند كه غزالى در پايان عمر مستبصر شد علّت اينكه مؤلف محترم با ترديد سخن گفته، همين است).
  4. و غشاوة [1] قلب و سمع ايشان نه چنان است كه به اين بيانات و الزامات مرتفع شود زياده برين تطويل مقال با ضيق مجال لزومى ندارد و فايده نمى‏بخشد در خانه اگر كس است يك حرف بس است با اينكه مطالعه سابق و لا حقّ اين كتاب منفى از بسط بيان در اين مقام است. و اللّه الهادى.
  5. امّا اينكه گفته و نسبت قتل تا آخر كلام او، ملا سعد تفتازانى كه صيت فضل او بين سنيان گوش جهان را پر كرده در شرح عقايد نسفيه و شرح مقاصد كفايت مؤنه اين جواب را از ما كرده و تلويحا حكم غزالى را معلوم نموده در كتاب اوّل مى‏گويد الحق ان رضا  يزيد بقتل الحسين عليه السّلام   و استبشاره بذلك و اهانة اهل بيت رسول اللّه مما تواتر معناه و ان كان تفصيله آحاد أ فنحن لا نتوقف في شانه بل في ايمانه لعنة اللّه عليه و على انصاره و اعوانه.
  6. خلاصه آنكه رضا و استبشار و فرح او به قتل سيد الشهداء و اهانت اهل رسول خداى از جمله امورى است كه متواتر معنوى است اگر چه تفصيل او بغير آحاد نقل شده باشد نظير شجاعت على عليه السّلام و مادرشان و عدم ايمان او توقفى نداريم يعنى او را كافر مى‏دانيم لعنت خداى بر او باد و بر ياوران و معينان او آمين.
  7. و در شرح مقاصد مى‏گويد: ما وقع بين الصحابة من المحاربات و المشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ و المذكور على السنة الثقات يدل بظاهره على ان بعضهم --- دعواها و نزاع‌هایی که بین صحابه به‌صورتی که در کتب تاریخ ثبت شده و در سنت معتبر آمده است، ظاهراً نشان می‌دهد
  8. قد حاد عن طريق الحق و بلغ حد الظلم و الفسق و كان الباعث له الحقد و العناد و الفساد و الحسد و اللداد و طلب الملك و الرياسة و الميل إلى اللذات و الشهوات ---که برخی از آنها از راه حق منحرف شده و به ظلم و فجور رسیده‌اند. و انگیزه آنان کینه و لجاجت و فساد و حسادت و کینه و میل بود،
  9. اذ ليس كلّ صحابى معصوما و لا كل من لقى النبى بالخير موسوما الا انّ العلماء لحسن ظنهم باصحاب رسول اللّه ذكروا لها محامل و تاويلات بها تليق و ذهبوا إلى انهم محفوظون--- زیرا نه همه اصحاب من معصوم هستند و نه هر کس که پیامبر را به نیکی ملاقات کرد. علما به دلیل حسن نظری که نسبت به اصحاب رسول خدا داشتند، اشارات و تفاسیر مناسبی از آن ذکر می کردند و استدلال می کردند که برای حفظ عقاید و اعتقادات مردم،
  10. عما يوجب التضليل و التفسيق صونا لعقايد المسلمين عن الزيغ و الضلالة في حقّ كبار الصحابة سيما المهاجرين منهم و الانصار و المبشرين بالثواب في دار القرار و اما ما جرى--- از آنچه منجر به گمراهی و فسق می شود مصون مانده اند. مسلمانان در مورد انحراف و ضلالت در برابر صحابه بزرگ، به ویژه مهاجران از میان آنها، انصار، و مژده به ثواب در منزلگاه تصمیم گیری، و آنچه گذشت

___________________________________________

  1. [1] روپوش – پرده..... شفاءالصدور ص :  450

«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید