کتاب  شفاءالصدور  – شرح زیارت عاشورا - میرزا تهرانی –  ص :  450 بعد هم من الظلم على اهل بيت النبي فمن الظهور بحيث لا مجال للاخفاء من الشناعة

  1. سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/        
  2. نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 
  3. وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 
  4. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  5. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
  6. کتاب  شفاءالصدور  شرح زیارت عاشورا - میرزا تهرانی –  ص :  450
  7. بعد هم من الظلم على اهل بيت النبي فمن الظهور بحيث لا مجال للاخفاء من الشناعة بحيث لا اشتباه على الآراء اذ يكاد يشهد به الجماد و العجماء و يبكى له من في الارض و السّماء و ينهد منه الجبال و تنشق الصخور و يبقى سوء عمله على كر الشهور و مر الدهور فلعنة اللّه على من باشر او رضى او سعى‏و لعذاب الاخرة اشدّ و ابقى«»فان قيل فمن علماء المذهب من لا يجوز اللعن  على يزيد  مع علمهم بانّه يستحق ما يربوا على ذلك و يزيد  قلنا تحاميا عن ان يرتقى إلى الاعلى فالاعلى كما هو شعار الروافض على ما يروى فى ادعيتهم و يجرى في انديتهم فراى المعتنون بامر الدين الجام العوام بالكليه طريقا إلى الاقتصاد في الاعتقاد بحيث لا تزل الاقدام عن السواء و لا تضل الافهام بالاهواء و الا فمن يخفى عليه الجواز و الاستحقاق و كيف لا يقع عليهما الاتفاق إلى آخر ما قال. [1]
  8. منت خداى را كه اين علامه عظيم الشأن اهل سنت در كتاب خود اعتراف كرده به ظهور فسق و ظلم ناشى از حقد و عناد از صحابه و به اين كه ظلم بر اهل بيت به حدى است كه جمادات و حيوانات را بگريه درآورده و علماء سنت متفقند بر لعن  يزيد  و منع به جهت اين است كه از يزيد  به معاويه و از معاويه به عثمان و از عثمان به عمر و از عمر به أبو بكر تعدى نكنند. چه اين‏ها يك سلسله و يك رشته‏اند لعن  اول و ترحم بر آخر شايسته نتواند بود. و لعل إلى هذه السلسلة اشار تعالى بقوله‏خُذُوه فَغُلّوه ثُمَّ الحَجيم صَلّوه ثُمّ في سِلسلة ذَرعُها سَبعُون ذِراعا فَاسلُكوه 69: 30 - 32[2].
  9. و ما توضيح اين مقاله را در ذيل شرح همين فقره به قدر وسعت وقت و اندازه كتاب خواهيم نمود. بمنه تعالى.

_________________________________________________

  1. [1] خلاصه ترجمه اينكه از مشاجراتى كه بين بعضى از صحابه صورت گرفته انسان اطمينان پيدا مى‏كند كه بعضى از آنان را كينه‏ها و حب رياست واداشته و هر صحابى و ديدار كننده پيغمبر معصوم و خوب نيست، امّا علما روى مصالح اعمال آنان را تأويل مى‏كنند، امّا آنچه را كه پس از آنان انجام داده‏اند از ظلم به خاندان پيغمبر قابل انكار نيست بطورى كه از فرط وضوح جمادات به آن شهادت مى‏دهند و زمين و آسمان بر آن مى‏گريند و زشتى اعمالشان در طول تاريخ باقى خواهد ماند، لعن ت خدا بر آنان و بر آنان كه راضى بر آن اعمال هستند و البتّه عذاب آخرت شديدتر و ماندنى‏تر است‏
  2. [2] و شايد خدا به اين سلسله اشاره فرمود در قرآن كه فرموده: خذوه فغلّوه... سوره حاقه 69 آيه 32
  3. و از اينجا حال غزالى معلوم شد كه منكر متواتر است يا به جهت مصلحتى منع مى‏كرد و في الحقيقه خود او از مجوزين است و الحمد للّه على الوفاق. و اينكه گفته اگر سلطانى تا آخر كلام او...،
  4. اگر مقصود اين است كه تعيين واقعه با بعد عهد و تطاول زمان مشكل است مسلم است و اگر بگويد ممكن نيست سد باب اثبات شرايع است و انكار امكان تواتر چه
  5. بنابر اين يهود و نصارى به او خواهند گفت. با طول مدت و تمادى ايام از كجا دانستى شخصى محمد نام از ارض تهامه انگيخته شد و دعوى نبوت كرد و بر طبق مدعاى خود اقامه معجزات نمود؟ آنچه او جواب به آن يهودى بدهد ما نيز به اين يهود امت كه خود را حجة الاسلام لقب داده و در حقيقت شبهة الكفر است مى‏گوئيم حذو النعل بالنعل.
  6. چه معلوم است جوابى جز دعواى تواتر نقل و تظافر اخبار ندارد. و به عينه همين نوع تواتر در قتل يزيد  و رضاى او به قتل سيد الشهداء براى ما ثابت است چنانچه شارح عقايد نسفيه اعتراف كرده بود.
  7. و اينكه گفته چگونه معلوم مى‏شود كه يزيد  توبه نكرده. جواب او آن است كه ظهور اصرار و در توهين اهلبيت بعد از قتل و استبشار او و مجالست او در مجلس شراب با ابن زياد و امر ساقى به سقايت او و مدح او به امانت و صاحب سر بودن در اشعار سابقه كافى است.
  8. در اثبات اصرار او و سبط ابن جوزى شرح اين قصه را چنان نقل مى‏كند كه بعد از قتل حسين عليه السّلام يزيد  عليه اللعن ة كس فرستاد به طلب ابن زياد و اموال كثيره و تحف عظيمه به وى داد و جاى وى در مجلس نزديك خود قرار داد و مكانت و منزلت او را رفيع داشت و او را بر زنان خود داخل كرد و نديم خود قرار داد يك شب مست شد و به مغنى گفت غنا بخوان و يزيد  اين شعر بديهة انشا كرد:
  9. اسقنى شربة تروى مشاشى            ثم مل فاسق مثلها ابن زياد

صاحب السّر والأمانة عندى            و لتسديد مغنمى و جهادى‏

قاتل الخارجى اعنى حسينا            و مبيد الاعداء و الحسادو

  1. از فتاوى كبير كه از اصول معتمده اهل سنت است روايت شده كه گفته: اكتحل يزيد  يوم عاشورا بدم الحسين و بالاثمد ليقرّ عينه [1]. و از اينجا معلوم مى‏شود كه سنت اكتحال يوم عاشورا مستند به فعل يزيد  است لعن ة  اللّه و لعن  من استن بسنته. با اينكه توبه از او نقل نشده و حكم كفر او ثابت است تا دليل بر خلافش اقامه شود و دليل بر وجوب قبول توبه هر گناه كارى نداريم چه وجوب قبول توبه على التحقيق عقلى نيست بلكه به موجب وعده است و اين وعده در حقّ يزيد  نيست
  2. چنانچه در عيون به سه سند از حضرت رضا عليه السّلام آورده كه پيغمبر فرمود موسى بن عمران از خداى مسئلت كرد و گفت پروردگارا برادر من هرون مرد تو بيامرز او را پس خداى وحى رساند به سوى او كه اى موسى اگر در حقّ اولين و آخرين مسئلت كنى اجابت كنم تو را جز قاتل حسين كه همانا من از او انتقام خواهم كشيد

__________________________________________________

  1. [1] يزيد  روز عاشورا با خون حسين سرمه كشيد كه چشمش روشن شود.
  2.  و حديث وحشى و گفتن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كه نزد من نيا تا تو را نبينم، شاهد مدعاست چنانچه در اسد الغابه از خود وحشى نقل مى‏كند كه پيغمبر فرمود:ويحك غيب وجهك عنى لئلا اراك.
  3. و در خبر ديگر است از طريقه اهل سنت كه فرمود:غيب وجهك عنى لئلا ارى وجه قاتل الأحبة [1].
  4. و البتّه اگر چشم پيغمبر بر يزيد  بيفتد بدنش بلرزه درآيد و دلش بسوزد و اشكش فرو ريزد، و قد اجاد بن الجوزى حيث قال: و انين العباس و هو مأسور ببدر منع النبى النوم فكيف بانين الحسين ولما اسلم وحشى قاتل حمزه قال له النبى غيب وجهك فانى لا احب ان ارى من قتل الأحبة
  5. و هذا الاسلام يجبّ ما قبله فكيف بقلبه ان يرى من ذبح الحسين و امر بقتله و حمل اهله على اقتاب الجمال. انتهى لفظه في رسالة الرد على المتعصب العن يد. [2] كدام مسلمان راضى مى‏شود بر فرض محال اگر يزيد  توبه كرده باشد خداى او را بيامرزد با اينكه حقّ مسلمانى در اين واقعه بر او ثابت است و توبه بر فرض نفع، مسقط حقّ اللّه است نه مسقط حقّ الناس. و آيه‏ و اخرون مرجون لامر اللّه‏ معلوم نيست در حقّ وحشى نازل شده باشد، چنانچه از اخبار اهل بيت عليهم السّلام معلوم مى‏شود بر فرض‏ تسليم شاهد عدم وجوب قبول توبه است و امتنان به خلق نار و عذاب جهنم در سوره رحمان بر مطلوب ما دليل است چه اگر جزائى نبود و حقّ مظلوم از ظالم گرفته نمى‏شد و عذاب جهنم را نصيب ظالمان نمى‏كردند

__________________________________________________

  1. [1] واى بر تو چهره‏ات را از من دور كن تا تو را (يا چهره قاتل دوستان را) نبينم‏

[2] و چه نيكو گفته ابن جوزى: ناله عباس كه در جنگ بدر اسير بود مانع خواب پيغمبر شد پس با ناله حسين (ع) چه مى‏كرد؟ و وحشى كه اسلام آورد (قاتل حمزه) فرمود چهره‏ات را دور كن من دوست ندارم قاتل دوستان را ببينم و اين اسلام گذشته را قطع مى‏كند، پس چگونه منقلب مى‏شد اگر قاتل حسين و دستور دهنده به قتل او و حمل كننده خاندانش بر روى شتران بى‏جهاز را مى‏ديد، پايان يافت سخن ابن جوزى در رساله الرّد على المعتصب العن يد.

 

  1. البتّه بر مظلومين ستم بود و اينكه گفته لعن  هيچ مسلمانى جايز نيست كفر و الحاد و زندقه است و تدليس و تلميع و مخرقه. چه خداى تعالى در قرآن مجيد چند طايفه را لعن  كرده اگر چه به صورت مسلمان باشند و جميع عناوين ملعونه بر يزيد  منطبق است. و معلوم مى‏شود از آنها جواز لعن  يزيد  و اشاره به بعضى از آنها در كلام فاضل زيدى مذكور شد.
  2. سه آيه بر لعن  یزید لعین - و ما سه آيه از قرآن مجيد كه تام الانطباق بر حال يزيد  است. و صريحا مشتمل لعن  بر او با قطع نظر از كريمه:وَ الشّجَرَةَ المَلْعونَةَ فِى القُران 17: 60«»كه مجوز لعن  جميع بنى اميه است ذكر مى‏كنيم.
  3. آيه اولى:
  4. وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنا مُتَعمّدا فَجَزاؤُهُ جَهَنّمَ خالِدا فيها وَ غضِبَ اللّه عَلَيْهِ وَ لعنهُ و اعَدّ لَهُ عَذابا عَظيما 4: 93«».يعنى هر كس مؤمنى را بعمد بكشد جزاى او جهنم است و در او مخلد است و خداى بر او خشمناك شده و لعن ت كرده او را و مهيا كرده براى او عذابى عظيم. و چون يزيد  جماعتى از مؤمنين بلكه سيد جوانان اهل جنت را به عمد و قهر و ظلم كشته البتّه ملعون و مغضوب عليه و مخلد در جهنم و مبتلاى به عذاب عظيم خواهد شد.
  5. آيه ثانيه:
  6. فَهَلْ عَسَيْتُمْ انْ تَوَلَّيتُمْ انْ تُفْسِدُوا فِى الارْضِ وَ تُقَطِّعُوا ارْحامَكُمْ اولئكَ الّذينَ لعن هُمُ اللّهُ فَاصَمّهُمْ وَ اعْمى ابْصارَهُمْ 47: 22 - 23«».يعنى: آيا نزديك شده كه فساد كنيد در روى زمين و قطع نمائيد ارحام خود را. اينان كسانى‏اند كه خداى لعن تشان كرده و كر نموده ايشان را و كور كرده چشمهاى ايشان را در رد على المتعصب ابن جوزى سند به صالح بن احمد بن حنبل مى‏رساند كه مى‏گويد: با پدرم يعنى احمد بن حنبل گفتم كه گروهى مرا به موالات يزيد  نسبت مى‏دهند. پدرم گفت: اى پسرك من مگر يزيد  را مؤمنى دوست مى‏دارد؟ گفتم: چرا لعنت نمى‏كنى او را؟ گفت: كى مرا ديدى كه چيزى را لعنت كنم. آيا تو لعنت مى‏كنى كسى را كه خداى تعالى در كتاب خود لعنت كرده؟ گفتم: كجاى خداى تعالى او را در قرآن لعنت كرده اين آيه مبارك تلاوت كرد: فهل عسيتم آه.
  7. آنگاه گفت: آيا فسادى اعظم از قتل هست و بر اين وجه عبد المغيث بغدادى ايرادى كرده كه در رساله منع لعن  يزيد  نوشته مى‏گويد: اين آيه در حقّ يهود نازل شده و ربطى به ديگران ندارد و ابن جوزى در رساله رد بر او مى‏گويد كه راوى اين خبر اختصاص به يهود مقاتل است و اجماع محدثين مثل بخارى و وكيع و ساجى و رازى و نسائى و غيرهم بر كذب او منعقد است و با وجود قول احمد به نزول او در حقّ مسلمين چگونه قول غير او قبول خواهد شد؟ علاوه بر اينكه بر فرض تسليم نزول آيه در حقّ يهود خصوصيت مورد موجب خصوصيت حكم عام نمى‏شود چنانچه در اصول مقرر شده است.
  8. آيه ثالثه:
  9. انّ الّذينَ يُؤْذُونَ اللّهَ و رَسُولَهُ لعن هُمُ اللّهُ في الدّنيا و الاخِرةِ وَ اعَدّ لَهُمْ عَذابا مُهينا 33: 57«».يعنى: بدرستى كه آنان كه اذيت مى‏كنند خداى و رسولش را. خداى لعنت كرده ايشان را در دنيا و آخرت. يعنى در هر دو سراى از رحمت خود دورشان كرده و اعداد فرموده براى ايشان عذابى مهين را. و شك نيست كه يزيد اذيت رسول خداى كرد و اذيت امير المؤمنين و اذيت فاطمه عليها السّلام، كه به حكم روايت صحيحين و روايت احمد بن حنبل در مسند، چنانچه در اوائل كتاب گذشته اذيت ايشان اذيت رسول خداست. پس لعنت او از قرآن صريحا استفاده مى‏شود.
  10. شايد از اين جهت است كه علماى سنت جماعت در لعن  او بيشتر مساعدت كرده‏اند از تكفير. قال على بن برهان الشافعى فيما حكى عنه في سيره ناقلا عن الكياء الهراسي ما لفظه
  11. و قد استفتى الكياء الهراسى من اكابر ائمتنا معاشر الشافعيه و كان من رءوس تلامذة امام الحرمين عن يزيد  هل هو من الصحابة و هل يجوز لعن ه فاجاب بانه ليس من الصحابة لا نه ولد في ايام عمر بن الخطاب و للامام احمد قولان في لعن ه تلويح و تصريح و كذا للامام مالك و كذا لابى حنيفه و لنا قول واحد التصريح دون التلويح و كيف لا يكون كذلك و هو اللاعب بالنرد و الصياد بالفهد و مدمن الخمر و شعره في الخمر معلوم. انتهى [1].
  12. غزالی خرق اجماع اربعه اهل سنت می کند - و همچنين ابن خلكان در ترجمه كيأ هراسى كه اسم او على بن محمد بن على‏

__________________________________________________

  1. [1] به چكيده ترجمه‏اش مولف محترم اشاره فرمود.
  2. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید