سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- کتاب شفاءالصدور – شرح زیارت عاشورا - میرزا تهرانی – ص : 474
- عليهم منك اللعنة ابد الابدين
- ج بر ايشان به او لعنت از تو هميشه روزگاران ش ابد چنانچه در صحاح و قاموس و منتهى الارب و غير اينها است به معنى دهر است و مىگويند ابدابيد مثل دهر داهر و ليل اليل و يوم ايوم و شعر شاعر و موت مائت و هم ناصب و اشباه آنها كه بر سبيل مبالغه نفس صفت را موصوف اعتبار مىكنند و صفتى ديگر از جنس او برايش اثبات مىنمايند تا دلالت بر تكرّر اشتمال او بر اين وصف داشته باشد و مفيد مبالغه شود و در مقام تابيد مىگويد ابد الابدين و دهر الداهرين و ابد الابيد و ابد الابديه و ابد الابدين مثل ارضين و ابد الابد و ابد الدهر و ابيد الابيد. و اين الفاظ به معنى هميشه و مستمر و لا يزال و على الدوام و همواره و پيوسته است. و ما الفاظ تابيد را كه متعارف و مستعذب و در السنه قدماء فصحاء مستعمل است در فقره ما بقى الليل و النهار سى لفظ ذكر كردهايم و اين لفظ را از آن جمله شمردهايم و اللّه اعلم
- و هذا يوم فرحت به ال زياد و ال مروان بقتلهم الحسين عليه السّلام
- ج و اين روزى است كه فرحناك شدند آل زياد و آل مروان به واسطه اينكه حسين عليه السّلام را كشتند ش فرح به معنى سرور گاهى استعمال مىشود گاه به معنى بطر چنانچه در كتب لغت از صحاح و قاموس و غير اينهاست و مراد به بطر نشاط با غرور است و از اين باب است:انّ اللّه لا يحبّ الفرحينچه مطلق فرح غير محبوب نيست و لفظ زيارت با هر دو معنى مناسب است و انسب به حال آل زياد و آل مروان معنى ثانى است و ساير الفاظ زيارت آنچه محتاج به شرح است در فقرات سابقه گذشته و صواب چنان است كه در اين جا شطرى از اخبار و كلمات طايفه اهل سنت نقل كنيم كه دلالت بر فرح آل مروان و آل زياد دارد يا فرح خودشان كه حقيقة آل زياد و آل مروانند و مشمول لعن اين زيارت چنانچه تا بحال در اين كتاب جابجا معلوم راى صاحبدلان كه روى سخن با ايشان است شده.
- مسعودى عليه الرّحمة كه از اعاظم قدماى علماى شيعه است چنانچه تأمل مطاوى كلمات او در مروج شاهد است، اگر چه بعض مواضع از روى تقيه يا ابداى احتمال يا نقل خبر ضعيف مطالبى كه مخالف مذهب حقّ باشد ذكر فرموده و اين معنى سبب اشتباه محقق المعى آغا محمد على ولد استاد اعظم شده بر خلاف كل تصريح به عدم تشيع او فرموده و خصوص كتاب اثبات الوصيه او كه معروف است اگر كسى به بيند جاى ترديد باقى نماند و در فهرست أبو العباس نجاشى مناقب او مذكور است ولى با وجود اين معتمد اهل سنت است و هيچ مورخى نيست كه بر او اعتماد نكرده باشد. از آن جمله ابن خلدون در اول جلد مقدمه مىگويد: و قد دون الناس و أكثروا و جمعوا تواريخ الأمم و الدول في العالم و سطروا و الذين ذهبوا به فضل الشهرة و الأمانة المعتبرة و استفرغوا دواوين من قبلهم في صحفهم المتاخره هم قليلون لا يكادون يجاوزون عدد الانامل و لا حركات العوامل مثل ابن اسحق و الطبرى و ابن الكلبى و محمد بن عمر الواقدى و سيف بن عمر الاسدى و المسعودى و غير هم من المشاهير المتميزين عن الجماهير [1].
- به اين ملاحظه نقل از مسعودى در مروج الذهب كه مكررا مستقلا و تبعا در مصر به طبع رسيده و اين خود في نفسه دليل اعتماد است و شرح حالات او در فوات الوفيات مفصلا مذكور است خارج از صناعت جدل نخواهد شد. علاوه بر اينكه ابن ابى الحديد نيز با او موافقت كرده.
__________________________________________________
- [1] بطور خلاصه مىگويد: تاريخ نويس زياد داريم ولى مورخ امين و قابل اعتماد به تعداد انگشتان دست نيستند كه نام چند تن از آنان را مىبرد كه از جمله آنان مسعودى است.
- در مروّج الذهب مىفرمايد: مسندا كه روزى حجاج به عبيد اللّه بن هانى كه يك تن از مردم اود كه طايفهاى از مردم يمناند بود و در قوم خود شرافتى داشت و در جميع حروب ملازم حجاج و در تحريق كعبه حاضر و حجاج را شيعه و ناصر بود گفت: و اللّه ما كافاناك بعد. سوگند به خداى كه هنوز مكافات تو نكردهايم. آنگاه كس فرستاد به اسماء بن خارجه فزارى كه دخترت را به عبيد اللّه بن هانى به رسم زناشوئى بده. قال لا و لا كرامة
- . پس امر كرد تا تازيانه بياوردند و گفت: من تزويج مىكنم اسماء را لا علاج تزويج كرد. از آن پس كس به سعيد بن قيس همدانى فرستاد كه رئيس يمامه بود كه دخترت را با عبيد اللّه تزويج كن. قال و من اود و اللّه لا ازوجه و لا كرامة
- گفت: شمشير را بياوردند، سعيد گفت بگذار تا با اهل خود مشاورت كنم چون مشاورت كرد اشاره كردند كه تزويج كن مبادا اين فاسق تو را بكشد. پس تزويج كرد و دخترش را به او.
- و حجاج با عبيد اللّه گفت: من دختر سيد فزاره و سيد همدان و عظيم كهلان را در حباله نكاح تو در آورم. و او در آن مكانت نبود كه اين مصاهرت و مواصلت كند.
- عبيد اللّه گفت: لا تقل اصلح اللّه الامير فان لنا مناقب ما هي لأحد من العرب. حجاج گفت: اين مناقب كه هيچ كس از عرب را با شما در او شركتى نيست كدام است؟
- عبيد اللّه گفت: امير المؤمنين عثمان در مجلسى از مجالس ما سب نشد هرگز. حجاج گفت: هذه و اللّه منقبة به خداى سوگند كه اين منقبتى است. عبيد اللّه گفت: و از جماعت ما در حرب صفين با امير المؤمنين معاوية هفتاد نفر بودند و با أبو تراب كسى حاضر نبود جز يك نفر و به حقّ خداى قسم كه تا من مىدانستم مرد بدى بود. حجاج گفت: هذه و اللّه منقبة.
- عبيد اللّه گفت: هيچكس از ما نبوده كه زنان أبو تراب بگيرد يا تولى او داشته باشد. حجاج گفت: هذه و اللّه منقبة.
- عبيد اللّه گفت: زنى از ما نبود مگر اينكه نذر كرد كه اگر حسين كشته شود ده شتر نحر كند و چون كشته شد، چنان كرد. حجاج گفت: و هذه و اللّه منقبة.
- عبيد اللّه گفت: هيچكس از ما نبود از پدر خود دانسته باشد كه أبو تراب را شتم و لعن كرده مگر اينكه چنان كرد. و گفت من لعن مىكنم به زيادت دو پسر او حسن و حسين و مادر ايشان را. حجاج گفت: و هذه و اللّه منقبة. عبيد اللّه
گفت: و هيچكس از عرب نيست كه آنچه ما از ملاحت و صباحت داريم داشته باشد و بخنديد.
و عبيد اللّه مردى بود به غايت زشت و سياه چرده و آبلهرو در سر او عقده بزرگ بود و دهان او كج و چشم او احول مايل الحوله بود و قبايح ديگر در صورت داشت. تا اينجا ترجمه كلام مروج الذهب بود. و اين فقرات كه از مناقب شمرده همه جاى عجب است و همين مناقب را علماى سنت از اسلاف خود به ميراث بردهاند و عمل بر طبق آنها مىكنند
- کلام عبد القادر گيلانى در باره روز عاشورا- چنانچه عبد القادر گيلانى كه او را غوث اعظم و هيكل صمدانى مىنامند در محكى كتاب غنيه كه به شهادت جمعى از اعلام اهل سنت از مصنفات اوست آورده:
- قال ما لفظه و قد طعن قوم على صيام هذا اليوم العظيم و ما ورد فيه من التعظيم و زعموا انه لا يجوز صيامه لاجل قتل الحسين بن على فيه و قالوا ينبغى ان يكون المصيبة فيه عامه و أنتم تاخذونه يوم فرح و سرور و تامرون فيه بالتوسعة على العيال و النفقة الكثيرة و الصدقة على الضعفاء و المساكين و ليس هذا من حقّ الحسين على جماعة المسلمين و هذا القائل خاطئ و مذهبه قبيح فاسد لان اللّه اختار لسبط نبيه الشهادة في اشرف الايام و اعظمها و اجلها و ارفعها عنده يزيده بذلك رفعة في درجاته و كرامة مضافة إلى كراماته و يبلغه منازل الخلفاء الراشدين الشهداء بالشهادة و لو جازان يتخذ يوم موته مصيبته لكان يوم الاثنين اولى بذلك اذ قبض اللّه فيه نبيه و كذلك أبو بكر الصديق قبض فيه و هو ما روى هشام عن عروه عن أبيه عن عايشه قال أبو بكر لي اى يوم توفى النبى قلت يوم الاثنين قال انى ارجو ان اموت فيه فمات فيه و فقد رسول اللّه و فقد ابى بكر اعظم من فقد غيره و قد اتفق الناس على شرف يوم الاثنين و فضيلة صومه و انه يعرض فيه و في يوم الخميس العمال العباد و كذلك عاشورا لا تتخذ يوم مصيبة و لان يوم عاشورا ان يتخذ يوم مصيبة ليس باولى من ان يتخذ يوم عيد و فرح و سرور لما قدمنا ذكره و فضله من انه يوم نجى اللّه فيه انبيائه من اعدائهم و اهلك فيه اعدائهم الكفار من فرعون و قومه و غيرهم و انه خلق السموات و الارض و الأشياء الشريفه و ادم و غير ذلك و ما اعد اللّه لمن صامه من الثواب الجزيل و العطاء الوافر و تكفير الذنوب و تمحيص السيئات فصار عاشورا مثل بقية الايام الشريفه كالعيدين و الجمعه و عرفه و غيرها ثم لو جازان يتخذ هذا اليوم يوم مصيبة لاتّخذته الصحابة و التابعون لانهم اقرب اليه منا و اخص به منا انتهى كلام الناصب الدعى.
- و محصل سخن او اين است كه شيعيان كه ايراد مىكنند بر اهل سنت كه چرا عاشورا را روز فرح و سرور گرديد سخن واهى و كلام باطل مىگويند چه روز عاشورا روزى است مبارك و ميمون كه خداى عز و جل اختيار كرده آن روز را براى شهادت فرزند پيغمبر خود تا بر كرامت او بيفزايد
- و اگر روز قتل حسين مصيبت بودى بايستى كه روز دوشنبه كه وفات پيغمبر و أبو بكر در او شده و هر دو اعظم از اويند نيز روز مصيبت باشد با اينكه صوم او مستحب است و عرض اعمال در آن روز و روز پنجشنبه مىشود بلكه روز عاشورا شايسته است كه روز فرحت و سرور باشد به جهت بركات مخصوصه به آن روز مثل خلق سموات و ارض و خلق آدم و نجات انبيا و هلاك اعداى خدا در او مثل فرعون و قومش
- و به جهت استحباب صوم او و كثرت فضايل صيام در او و اگر اين روز، روز مصيبت بودى بر صحابه و تابعين با كمال قرب و شدت اختصاص ايشان مشتبه نمىشد و هيچكس از ايشان چنين نكرده اين خلاصه كلام اين دشمن خدا و رسول است. و اين كلام در ظهور فساد و شناعت اگر چه همچنان است كه هيچ مسلم متدينى شك در بطلان او ندارد و آنچه ما جابجا در اين شرح ياد كردهايم كافى در ابطال او است. محض اتمام حجت و ازاحه علت در اين مقام اجمالا متعرض او مىشويم.
- امّا اينكه گفته روزى است مبارك كه خداى تعالى او را براى قتل سبط نبى خود اختيار فرموده تدليسى است كه عوام را فريب مىدهد و الا بر هوشمند حقيقت شناس حال او معلوم است و هيچكس گمان نمىكند كه شرافت روز سبب قتل پيغمبران و أبناء ايشان در او باشد و همه كس آن روز را كه پدر يا مادر يا فرزندى يا برادرى يا خويشاوندى يا دوستى از ايشان در او رفته باشد البتّه نحس مىشمارند و به او تشام و تطير مىكنند و اين مطلب محتاج به برهان نيست.
- و امّا اينكه گفته اگر چنين بود بايد روز دوشنبه روز نحسى باشد اولا فرق است بين اينكه روز در سالى يك دفعه باشد چون عاشورا و اشباه او يا در هر هفته باشد مثل دوشنبه و نقض صحيح نيست و از اين جهت روز بيست و هشتم صفر كه وفاة سيد انبياست نزد شيعيان عزاى اعظم است و از جميع آن آداب كه روز عاشورا دارند آن روز را دقيقهاى فرو گذاشت نمىكنند
- و ثانيا روز دوشنبه هم نحس است و در اخبار اهلبيت او را يوم بنى اميه شمردهاند و او روز مصيبت مسلمين است و احترامى براى او نزد ما نيست و اخبار اعداى ايشان حجت نيست چه همه كذب و جعل و افتراست و بخارى كه كتاب او را اصح الكتب مىدانند، اكذب بريه بوده چنانچه حالت اسانيد ايشان تفصيلا در كتاب استقصاء الافحام سيد
- جليل معاصر مولوى مير حامد حسين نور اللّه ضريحه معلوم شده است و اگر ما استدلال به اخبار ايشان كنيم براى الزام خود ايشان است و الزام شيعه به آنها بيرون طريقه صواب است و ثالثا موت اولى سبب بركت و يمن است نه موجب شامت و نحوست مگر به ملاحظه آن باشد كه فظ غليظ القلب بجاى او نشسته و مردم كالمستجير من الرمضاء بالنار [1] شدند و به اين ملاحظه البتّه نحس و مىشوم است
- و امّا اينكه گفته اگر عاشورا روز سرور باشد اولاست به جهت بركات آن روز سابقا دانستى كه وقوع اين وقايع در او محض كذب و عين افتراء و از جمله موضوعات نواصب است
- و امّا اينكه گفته صوم در او مستحب است سابقا معلوم شد كه صوم او مردد بين كفر و حرام و مكروه است. و اينكه صحابه و تابعين او را يوم مصيبت قرار ندادند مخدوش است به اين كه مراد قبل از وقوع است يا بعد اگر قبل از وقوع قتل سيد الشهداء است از محل كلام خارج است. چه آن وقت به حسب ظاهر روز عزا نبود و اگر بعد از قتل است مراد از صحابه و تابعين اتباع يزيد و معاويهاند يا اتباع اهل بيت؟ اگر طايفه اول مرادند فعل ايشان حجت نيست و اگر طايفه ثانى مرادند نسبت به ايشان دروغ است چه ايشان اين روز را از اوّل روز مصيبت قرار دادند
- اگر چه به جهت موانع در بعض اوقات متمكن از اظهار نشدند و قد أبدع بعض النواصب و هو ابن حكينا في الاعتذار عن الاكتحال يوم عاشورا حيث قال
و لائم لام في اكتحال يوم استباحوا دم الحسين فقلت دعني احقّ عضو يلبس فيه السواد عينيفانه اعترف بذلك و اجاد في شعره المشتمل على زندقته في تزيينه في عيون القاصرين و كانّه اوحى إليه من الشياطين [2].
- مواضع استشهاد بکلام ابن حجر - و ابن حجر مكى در كتاب صواعق حكايت كلام جماعتى از اين طايفه كرده و بعضى از اخبار كه بر بدع خود تمسك به آنها كردهاند ذكر نموده و از عجائب آن است كه با آن صلابت حجريه كه از طبيعت بشريه بيرونش برده اعتراف به فساد و ضعف مدارك آنها كرده
__________________________________________________
- [1] همانند پناه برنده از گرمى به آتش
[2] بعضى از نواصب عذرى را براى سرمه كشيدن روز عاشورا ابداع كرده كه ابن حكينا باشد او گويد: سرزنش كنندهاى ملامت كرد در سرمه كشيدن روزى كه خون حسين را مباح كردند پس (در پاسخش) گفتم رهايم كن سزاوارترين عضو در پوشيدن سياه چشمم مىباشد، در اينجا خود اعتراف به آن (سرمه كشيدن) كرده و در شعرش كه كفرش را مىرساند خوب جلوه داده در چشمان كوتاه فكران، مثل اينكه از ناحيه شياطين به او وحى شده.
- اگر چه بر شيعه هم به جهت اقامه عزاى جناب سيد الشهداء و قيام به وظايف نوحه و گريه طعن مىزند و ما به استمداد از بركات خامس آل عبا عليه السّلام إن شاء الله در ذيل شرح اين فقره دفع شبهات و ابطال ترّهات [ياوهها ] او خواهيم كرد و اينك ما محصل كلام او را در اينجا ياد مىكنيم و خلاصه سخن او آن است كه مبادا كسى در روز عاشورا مشغول به بدع روافض شود از ندبه و نياحه و حزن اين كار از اخلاق اهل ايمان نيست و الا روز وفات پيغمبر اولى و احقّ بود و همچنين مبادا كس ببدع ناصبين و مبغضين اهل البيت و جهال كه مقابله فاسد به فاسد و بدعت به بدعت و شر به شر مىكنند اشتغال يابد و اظهار فرحت و مسرت كند و او را عيد قرار بدهد و اظهار زينت در او نمايد به امثال خضاب و اكتحال و جامه نو در بر كردن و توسيع نفقات و طبخ اطعمه و حبوبى كه بيرون رسم و عادت است به اعتقاد اينكه اين از سنت است و سنت ترك جميع اينهاست چه وارد نشده
- در اين باب چيزى كه محل اعتماد باشد و از پاره از ائمه حديث پرسيدند كه كحل و غسل و حنا و طبخ حبوب و لبس ثوب جديد و اظهار سرور در روز عاشورا چگونه است؟ در جواب گفت كه حديث صحيحى در اين باب وارد نشده نه از رسول خداى وارد شده و نه از احدى از صحابه و نه مستحب شمرده او را احدى از ائمه مسلمين نه ائمه اربعه كه مالك و أبو حنيفه و شافعى و احمد بن حنبل باشند و نه غير ايشان و نه روايت شده در كتب معتمده در اين مورد خبر صحيحى يا ضعيفى و آنچه گفته شده كه هر كه سرمه بكشد در روز عاشورا تا آخر سال چشم درد نكشد، و هر كه غسل كند تا آخر سال بيمار نگردد، و هر كه توسعه كند بر عيال خود آن روز خداى در تمام سال بر او وسعت دهد و امثال او مثل اخبار وارده در فضل صلوة در روز عاشورا و اينكه توبه آدم و قرار سفينه نوح بر جودى، و نجات إبراهيم از آتش، و فدا كردن ذبيح الله به گوسفند، و رد يوسف بر يعقوب در او بود چه همه اين اخبار دروغاند، جز حديث توسعه. لكن در سند او كسى است كه در حقّ او گفتگوئى شده و اين گروه يعنى نواصب او را عيد قرار مىدهند و آن جماعت يعنى روافض او را ماتم و عزا مىكنند و هر دو طايفه مخطى و مخالف سنتاند. چنين گفته است بعض حافظان حديث
__________________________________________________
- و مراد او از اوّل سوال است تا اينجا و حاكم تصريح كرده به اين كه اكتحال روز عاشورا بدعتى است با اينكه خود روايت كرده اين خبر را كه:من اكتحل بالاثمد يوم عاشورا لم ترمد عينه ابدا [1].لكن گفته كه اين حديث منكر است و از اين جهت ابن جوزى او را در موضوعات [2] ذكر كرده و اختصاص داده وضع او را به طريقى كه حاكم نقل كرده و بعض حفّاظ گفتهاند از غير آن طريق يعنى به هر طريق كه نقل شده موضوع است و مجد لغوى يعنى صاحب قاموس از حاكم روايت كرده كه جميع احاديث وارده در فضل او ماعداى اخبار صوم و احاديث فضل صلوة و انفاق و خضاب و ادهان و اكتحال و طبخ حبوب جميع اين اخبار موضوع و مفترى است و ابن قيم نيز تصريح به اين كرده چه گفته حديث الاكتحال و الادهان و التطيب يوم عاشورا من وضع الكذابين و الكلام فيمن خص يوم عاشورا بالكحل.
- تمام شد آنچه از كلام ابن حجر مىخواستم نقل كنم و در اين كلام مواضعى است كه براى مطالب مذكوره حجت است. يكى اينكه: در شرح فقره سابقه گفتيم علماى اهل سنت اخبارى افترا كردهاند در فضايل عاشورا و او جمله اين اخبار را ذكر كرده بود.
- دوم: آنكه گفتيم كه آنها مجعول و مختلفند و به كذب و افترا وضع شده و او خود شهادت داد و از بعض حفاظ و ابن قيم و حاكم و ابن جوزى و مجد لغوى و بعض ائمه حديث نيز اعتراف بكذب آنها را نقل كرد. سيم: آنكه اعتراف كرد كه اين امور
- بدعتاند. چهارم:
اينكه اعتراف كرده كه آنان كه اين اعمال مىكنند از نواصب هستند. و على هذا اكثر اهل سنت بلكه جميع جز طايفه كه به معاشرت اهل حقّ گرفتار شدهاند في الحقيقه به جهت تقيه مماشاة مىكنند نواصبند چه در غالب بلاد ايشان اين اعمال مرسوم است و حالت اهل مكه و مدينه مشهود حاجيان شده و به سمع سايرين رسيده مثل حالات اهل مكه كه بعد از اهل مدينه انصب خلق اللهاند و در ايام اقامت بلده شريفه سامرا چندان از غرائب حالات اين جماعت مشاهده شده كه گفتنى و نوشتنى نيست. از آن جمله در همين سال در روز عاشورا بنياد عيش و عرس گذاشتند و شب يازدهم عروس را به خانه داماد بردند.
[1] هر كه با اثمد (سنگ مخصوصى براى سرمه كشيدن) سرمه بكشد در روز عاشورا هيچگاه به چشم درد مبتلا نمىشود
[2] ساختگى
- على الجمله تيمن و تبرك اهل سنت به روز عاشورا خود امرى است طشت از بام افتاده و پرده از روى رفته كه قابل انكار نيست و همين قدر در اثبات هلاك و ضلال ايشان بس كه با او امر بليغه و تاكيدات شديده در محبت اهل بيت كه مودّت ايشان اجر رسالت است و لزوم تمسك به ايشان و وجوب اقتداء به ايشان مسلم فريقين است از اين سفينه نجات تخلف كردند كه روز قتل و نهب و اسر ايشان را از اعياد شمردند. و سرمه كشيدن و خوشبو كردن و جامه نو پوشيدن و روغن ماليدن و ساير لوازم عيد را سنت شمردند و به اين جهت خود را اهل سنت نام كردند كه به سنت يزيد و آل مروان رفتار مىنمايند.
گر مسلمانى از اينكه اينان دارند واى اگر از پس امروز بود فردائىو قد اجاد أبو الحسين الجزار في قوله:
و بعود عاشورا يذكرنى رزء الحسين فليت لم يعد
يا ليت عينا فيه قد كحلت لشماته لم تخل من رمد
و يدا به لمسرة خضبت مقطوعة من زندها بيدى
امّا و قد قتل الحسين به فابو الحسين احقّ بالكمد [1]
- و اينها شاهد صدق فرموده سيد الساجدين عليه السّلام است در خطبه كه بعد از ورود مدينه قرائت كردند كه در ضمن او فرمود اگر پيغمبر وصيت مىكرد به ايشان در ظلم و ايذاى ما چنانچه وصيت در محبت و نصرت ما كرد، بيش از اين نمىتوانستند كرد. فلعن الله اوّلهم و اخرهم. شفاءالصدور ص : 482
«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»