- سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
- وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- کتاب شفاءالصدور – شرح زیارت عاشورا - میرزا تهرانی – ص : 488
- تذييل از معارف واقامه تعزیه و نوحه و سینه زنی
- همين حديث به تغيير يسيرى روايت شده و مىگويد:
- فقالانشدنى كما ينشدون يعنى بالرقه. و در آخر حديث مىگويد: و من ذكر الحسين عنده فخرج من عينيه مقدار جناح ذباب كان ثوابه على الله و لم يرض له بدون الجنة [1]
- و مراد از هر دو حديث كه فرمودند:لا كما تنشدون يا انشدنى كما تنشدون،
- اين است كه على الظاهر أبو هارون به رعايت ادب حضور امام عليه السّلام شعر را بىتغيير لحن و اختلاف صوت خواند و آن حضرت فرمودند به وضع نوحهگرى و با رقت چنانچه خودتان مىخوانيد و در كربلا نزد قبرش مرثيه مىكنيد بخوان.
- و از غرايب اين است كه مجلسى عليه الرحمه لفظ بالرقه را در بحار به فتح ضبط كرده و رقه را حمل كرده بر قرائى چند كه در عراق در غربى بغداد و بر كنار فرات در وسط ديار ربيعه واقع شدهاند
- و از اين قبيل تصحيفات لفظيه و معنويه در بيانات بحار كه واقع شده موجب ظن آن است كه اين بيانات از خود آن محدث نحرير و ناقد بصير نباشد، چه پايه آن علامه عالى مقام صد مرتبه بالاتر از آن است كه اين گونه اشتباه واضح و خطاى ظاهر از او صادر شود. و الله اعلم [2].
- __________________________________________________
- [1] كسيكه نزد او ذكر مصيبت حسين (علیه السلام) شود و از چشمانش به قدر بال پشهاى اشك خارج شود پاداشش با خدا است و كمتر از بهشت راضى نمىشود
- [2] (هكذا) بقاف و صاد مهمله در خطبه كوفه زينب طاهره است به فضه و ابن اثير در
- و در منتخب شيخ طريحى رحمه الله مرسلا حديث شده كه چون پيغمبر خبر داد به فاطمه كه حسين در وقت نبودن من و تو و پدر و برادر او شهيد شود. عرض كرد: پس كه گريه مىكند بر او و ملتزم به اقامه عزاى او مىشود. فرمود: اى فاطمه زنان امت من بر زنان اهلبيتم گريه كنند و مردان امت بر مردان و تجديد مىكنند عزا را هر ساله جيلا بعد جيل [1].
- و در كافى و تهذيب سند به صادق آل محمد مىرساند كه فرمود پدرم أبو جعفر فرمود وقف كن براى من كذا و كذا را براى زنانى كه بر من ندبه كنند، در منى ايام منى.
- و در تهذيب سند به حضرت صادق مىرساند كه چون خالد بن سدير از آن جناب سؤال كرد كه آدمى بر پدر و مادر و برادر يا قريبى ديگر شق ثوب كند يا نه فرمود باكى نيست در شق جيوب بدرستى كه موسى بن عمران بر برادرش هارون شق ثوب كرد. و در ذيل حديث مىفرمايد:و لقد شققن الجيوب و لطمن الخدود الفاطميات على الحسين بن على عليه السّلام و على مثله تشق الجيوب و تلطم الخدود [2].
- و از اين حديث شرف و جلالت خاندان عصمت معلوم مىشود كه امام عليه السّلام به فعل دختران على و فاطمه عليهما السّلام در روز عاشورا احتجاج مىكند تا دلالت كند بر اينكه در آن
- __________________________________________________
- نهايه مىگويد: الفضة الحص و منه حديث زينب بنت على او كفضة ملحوده. و هيچ رسم نيست كه قبر را به نقره مزين كنند و از عجائبى كه بسى مايه حيرت و اعتبار است كه البته آن جناب را بايد از او منزه دانست اين است كه در شرح اين بيت ديوان مبارك و رثاى حضرت سيدة النساء عليها السّلام.
- فقد قال في الامثال من قبل قائل اضربه يوم الفراق رحيل
- لكل اجتماع من خليلين فرقة و كل الذي دون الفراق قليلگفته: التضريب مبالغه في التضرب، و البين الفراق، اى اضرب المثل الذي هور حيل، و المثل قوله لكل اجتماع، و هذا ممّا لا يكاد ينقضى منه التعجب، لفظى و معنوى، جعل الاضرار المتصل به حرف البحر تضريبا و جعل الرحيل و هو فاعل اضر خبر محذوف و جعل الجملة و صفا للفراق و ادعا المجرور الراجع إلى العامل إلى المثل المفهوم من العبارة و هذا ممّا لا ينبغى صدوره من اصاغر الطلبه فانه من مضحكات الثكالى و لا يجوز لعاقل فضلا عن نسبته إلى ذلك البحر النحرير و الناقد البصير و اللّه العالم
- [1] قرن، تمامى مردم يك زمان
- [2] بانوان آل بيت گريبان دريدند و به چهرهها لطمه زدند براى حسين بن على عليه السّلام و البته براى چنين مصيبتى گريبانها دريده و چهرهها لطمه زده مىشود.
- حال هم كارى كه از قانون شرع بيرون باشد نكردهاند و فعل ايشان دليل جواز است چه در منزل وحى تربيت شده و در خانه نبوت نشو نما كرده و از پستان عصمت و طهارت ارتضاع فرمودهاند. سلام الله عليهم اجمعين.
- و ابن ادريس در سرائر به عبارت ذيل اين حديث تعبير كرده استدلال بر جواز شق ثوب مىكند و از اين جا معلوم مىشود كه اين خبر قطعى الصدور است چه طريقه او در اصول منع حجيت اخبار آحاد است. چنانچه نزد اهلش مشهور است.
- اين جمله از اخبار اين باب است و در اينها چند عنوان كلى بدست مىآيد: يكى بكاء و ديگرى ابكاء و ديگرى احياء امر ائمه و ديگر وجوب اقتداى به ايشان در فرح و حزن و احكام جزئيه چند استفاده مثل استحباب اجتماع و ذكر حديث و استحباب اجتماع نساء در موضعى كه صوت مرد را به جهت تعزيه خوانى بشنوند چنانچه در دو خبر أبو هارون بود. و استحباب ترقيق و تحزين صوت بر وجهى كه موجب تهيج بكاء و گرمى عزا شود و استحباب نياحه و ندبه زنان بر سيد الشهداء، چنانچه از خبر كافى و تهذيب معلوم شد.
- چه، فرقى بين ائمه از اين جهت نيست و استحباب لطم خدود و شق جيوب بر سيد الشهداء. و استحباب تجديد عزاء آن جناب و التزام به لوازم او هر ساله. و استحباب كأبت و حزن در ايام عاشورا. و استحباب ترك كسب و سعى در حوائج در روز عاشورا
- و آنچه از اين قبيل احكام است و ضعف اسناد بعضى مضر نيست چه تسامح در ادله سنن از قواعد اجماعيه است علاوه بر اينكه اخبار متعدده دارد و مطابق با اصول مذهب است و شايد متتبع با مهلت در هر يك از عناوين خبرى صحيح بدست بياورد.
- خلاصه آنچه در نزد شيعه متداول است از اقسام مذكوره بيرون نيست. چه انعقاد مجالس روضه خوانى و مجالس شبيه بالخصوص مشمول نصوص است علاوه بر اينكه ابكاء و احياست و احتمال نرود كه عقد مجالس شبيه جايز نيست چه محل اشكال بعض منكرات است كه در او واقع مىشود از قبيل غنا و كذب و الا خود او في نفسه مانعى ندارد
- و محقق قمى در اجوبه مسائل خود صريحا حكم به جواز فرموده. و قرائت لطميات و لطمه بر صدر كه دسته عبارت از او است. از حديث آخر معلوم مىشود جواز او. چه، فرقى بين لطمه خد و لطمه صدر نيست و بر فرض كه في الجمله ضررى داشته باشد منافى عباديت نيست چه ممكن است
- در اخبار لا ضرر ملتزم شويم كه نفى الزام است، نه نفى مصلحت. يعنى اگر مكلف خود به جهت احراز مصلحت واقعيه فعل مرتكب آن فعل شود ثواب او را مىبرد،
- بلى منتهاى مطلب اين است كه لسان لا ضرر اين است كه مىگويد: من از شما چيزى نمىخواهم و به واسطه ضرر رفع يد از مطلوب خود كردم به جهت تسهيل و توسعه بر مكلفين نه به جهت قصور مصلحت با وجود مفسده، چنانچه تفصيل اين را در محلّ خودش بتلقى از سيد استاد انار اللّه برهانه كما عظم في الدين و الدنيا شانه مقرر داشتهايم.
- و لبس جامه سياه و سياه پوشى خانهها را از بابت قيام به وظيفه عزادارى است و تعظيم شعار و احياى امر ائمه و ادله كراهت لبس ثياب سود با اينكه در بعض آنها اشعار به ترك سنت بنى عباس است كه شعار خود را سواد كرده بودند حكم واقعه است في نفسه و لو لا المعارض. و ما با ملاحظه طريان عنوان عزادارى و مساعدت عرف اين زمان بر اختيار سياه براى عزا سخن داريم.
- لهذا جماعتى از فقهاء مثل صاحب جواهر و غيره فتوى دادهاند در باب حداد [1] كه بر معتده به عده وفات واجب است و لازم او ترك تزين است به ملابس مصبوغه كه اين به حسب عادات مختلف مىشود. وظيفه آن است كه او لباس عزا بپوشد خواه سياه باشد يا غير او
- و در بعض اخبار وارد است كه حضرت صادق روز عاشورا جامه سفيد پوشيده بود و بعض فقهاى معاصرين به اين عمل كرده در روز عاشورا بالخصوص جامه سفيد پوشيده بيرون آمد و اين اشتباه است بلكه مؤيد لبس سياه است چه جامه سفيد در زمان بنى عباس جامه عزا بوده چنانچه در تواريخ مسطور است،
- و آن حضرت بر عرف و عادت آن زمان جرى كرده بود. و چون در اين عهد لباس سياه جامه معزى است، پس پوشيدن جامه سياه مستحب است نظر به عمومات باب.
- علاوه بر اينكه در اين باب خبرى خاص نيز وارد شده چه در بحار از محاسن سند به عمرو بن على بن الحسين مىرساند كه چون حسين بن على كشته شد. زنان بنى هاشم جامه سياه و لباسهاى چرمين پوشيدند و از حرّ و برد شكايت نمىكردند كنايت از اينكه در تابستان و زمستان همان لباسها در بر مىكردند و سيد الساجدين براى ايشان طعام ماتم مىفرمود بپزند
- و اين خبر با ملاحظه تقرير امام بلكه بدون او نظر به احتجاج به فعل فاطميات (چنانچه در خبر لطمه شنيدى) در باب كافى است ولى بايد ملتفت بود به تسويلات نفسانى و وساوس شيطانى براى تجمل و تزين نپوشند و تعطيل اسواق و ترك تكسب كه متعارف است از باب عمل به ______________________________________________
- [1] سياه پوشى و ترك زينت زن در مرگ شوهر.شفاءالصدور ص : 490
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»