سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
کتاب شفاءالصدور – شرح زیارت عاشورا - میرزا تهرانی – ص :504
- اللّهمّ انّى اتقرّب إليك في هذا اليوم و في موقفى هذا و ايّام حيوتى بالبراءة منهم و اللّعنة عليهم و بالموالاة لنبيّك و ال نبيّك عليهم السّلام.
- ج بار الها همانا من تقرب مىجويم به سوى تو در اين روز و در اين موقف خود و در ايام زندگانى خود به تبرى جستن از ايشان و لعنت كردن بر ايشان و به دوستى براى پيغمبر تو و آل پيغمبر تو عليهم السلام.
- ادمه 3- فهرست مظالم تيميه و عدويه و امويه و عباسيه قرار داده و چون معانى مغسوله [1] در طى عبارات مصقوله [2] گنجانده و به لطافت مضمون و فخامت لفظ امتيازى تمام دارد عين آن رساله را از نسخه منطبعه اسلامبول در اين موضع ذكر مىكنيم:
- و يعمر مسجد التعزية عنه القواد و الولاة و يسلم فيهم من يعرفونه دهريا او سوفسطائيا و لا يتعرضون لمن يدرس كتابا فلسفيا و مانويا و يقتل ون من عرفوه شيعيا و يسفكون دم من سمى ابنه عليا و لو لم يقتل من شيعة اهل البيت غير المعلى بن خنيس قتيل داود بن على و لو لم يحبس فيهم غير ابى تراب المروزى لكان ذلك جرحا لا يبرأ و نائرة لا تطفأ و صدعا لا يلتئم و جرحا لا يلتحم و كفاهم ان شعراء قريش قالوا في الجاهلية اشعارا يهجون بها امير المؤمنين عليه السّلام و يعارضون فيها اشعار المسلمين فحملت اشعارهم و دونت اخبارهم و روتها الرواة مثل الواقدى و وهب بن منبه التميمى و مثل الكلبى و الشرقى بن القطامى و الهيثم بن عدى و دأب ابن الكنانى و ان بعض شعراء الشيعة يتكلم في ذكر مناقب الوصى
- و مسجد ترحیم سرداران و والیان از جانب او سکنی میکنند و کسانی که او را عالم و سفسطه میشناسند در میان آنان در امان خواهند بود و اهل مطالعه کتاب فلسفی و مانوی نیستند. کسانی را که او را شیعه میدانند، میکشند و خون کسی را که نام فرزندش را علی گذاشته است، میریزند، حتی اگر هیچ شیعی از اهل بیت (علیه السلام) غیر از خانیس کشته نشده باشند قاتل داوود بن علی، و اگر جز ابوتراب مروازی در میان آنان زندانی نمی شد، زخمی بود که التیام نمی یافت، آتشی بود که خاموش نمی شد، شکافی بود که التیام نمی یافت. زخمی که التیام نمی یافت، همین که شاعران قریش در دوران جاهلیت، شعرهایی می گفتند که امیرالمؤمنین علیه السلام را به سخره می گرفت و در آن شعر مخالفت می کردند حمل شد، اخبار آنها نوشته شد و راویانی چون الواقدی، وهب بن منبیه التمیمی، مانند الکلبی، شرقی بن قطمی، هیثم بن عدی، و داب بن الکنانی. و برخی از شاعران شیعه در ذکر فضایل ولی امر سخن می گویند.
- بل في ذكر معجزات النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلم فيقطع لسانه و يمزق ديوانه كما فعل بعبد اللّه بن عمار البرقى و كما اريد بالكميت بن زيد الاسدى و كما نبش قبر منصور بن الزبرقان النمرى و كماد مر على دعبل بن على الخزاعى مع رفقتهم من مروان ابن ابى حفصة اليمامى و من على بن الجهم الشامى ليس الا لغلوهما في النصب و استيجابهما مقت الرب حتى ان هرون بن الخيزران و جعفر المتوكل على الشيطان لا على الرحمن كانا لا يعطيان مالا و لا يبذلان نوالا الا لمن شتم ال ابى طالب و نصر مذهب النواصب
- این كه در ذكر معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله زبانش را قطع مى كند و كتابش را پاره مى كند چنانكه به عبدالله بن عمار برقى كرد و آنچنان كه قصد داشتم. به بلکامیت بن زید اسدی، و چون قبر منصور بن الزبرقان النمری کنده شد، و از دعبل بن علی خزاعی با همراهی آنان از مروان بن ابی حفصه گذشت. یمامی و از علی بن الجهم شامی تنها به دلیل زیاده روی در مورد اتهام و پاسخشان به کراهت از پروردگار بود تا جایی که هارون بن خیزران و جعفر که بر شیطان تکیه کردند و نه خداوند رحمان جز به کسانی که خاندان ابوطالب و فتح نواسب را لعن کرده اند، پول نمی دهد و پول نمی دهد
- مثل عبد الله بن مصعب الزبيرى و وهب بن وهب البخترى و من الشعراء مثل مروان بن ابى حفصة الاموى و من الادباء مثل عبد الملك بن قريب الاصمعى فاما في ايام جعفر فمثل بكار ابن عبد الله الزبيرى و ابى السمط بن ابى الجون الاموى و ابن ابى الشوارب العبشمى و نحن ارشدكم الله قد تمسكنا بالعروة الوثقى واثرنا الدين على الدنيا و ليس يزيدنا بصيرة زيادة من زاد فينا و لن يخل لنا عقيدة نقصان من نقص منا
- مانند عبدالله بن مصعب الزبیری و وهب بن وهب باختری و از شاعرانی چون مروان بن ابی حفصه العماوی و از نویسندگانی چون عبدالملک بن قریب الاسمعی. و در ایام جعفر مانند بکّار بن عبدالله زبیری و ابوالسمات بن ابی الجون العماوی و ابن ابوالشهریب العباشمی و ما که خدا شما را هدایت کند تمسک کرده ایم. محکم ترین دست و دین پسندیده. در این دنیا، کسی که در ما بیفزاید، بصیرت ما را افزایش نمیدهد و اعتقاد به کاهش آن ما را آزار نمیدهد
- فان الاسلام بدء غريبا و سيعود كما بدء كلمة من الله و وصية من رسول الله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقينو مع اليوم غدو بعد السبت احد قال عمار بن ياسر رضى الله عنه يوم صفين لو ضربونا حتى نبلغ سعفات هجر لعلمنا انا على الحق و انهم على الباطل و لقد هزم رسول الله صلوات الله عليه ثم هزم و لقد تاخر امر الاسلام ثم تقدم،الم احسب النّاس ان يتركوا ان يقولوا امنّا و هم لا يفتنون 29: 1 - 2«»،
- زیرا اسلام غریب آغاز شد و باز خواهد گشت همانگونه که به عنوان سخنی از جانب خدا و امری از جانب رسول خدا صلوات الله عليه آغاز شد که از هر کس که بخواهد از بندگانش به ارث می برد و عاقبت به حقان است بعد از شنبه، عمار بن یاسر رضی الله عنه می گوید: «اگر ما را بزنند تا به درختان خرما برسیم، می دانیم که من بر حق هستم». آنها بر باطل هستند و رسول خدا صلی الله علیه و آله شکست خورد و سپس شکست خورد و امر اسلام به تأخیر افتاد و سپس پیشاپیش، آیا مردم گمان نمیکردند که بگویند: «ایمان آوردیم» و محاکمه نشوند؟
- و لو لا محنة المؤمنين و قلتهم و دولة الكافرين و كثرتهم لما امتلات جهنم حتىتقول هل من مزيد 50: 30و لما قال الله تعالىو لكنّ اكثرهم لا يعلمون 6: 37«»و لما تبين الجزوع من الصبور و لا عرف الشكور من الكفور و لما استحق المطيع الاجر و لا احتقب العاصى الوزر فان اصابتنا نكبة فذلك ما قد تعودناه و ان رجعت لنا دولة فذلك ما قد انتظرناه و عندنا بحمد الله تعالى لكل حالة آلة و لكل مقامة مقالة فعند المحن الصبر و عند النعم الشكر و لقد شتم امير المؤمنين عليه السّلام على المنابر الف شهر فما شككنا في وصيته
- و اگر مصیبت مؤمنان و کوچکی آنها و حال کافران و کثرت آنها نبود، جهنم آنقدر پر نمی شد که بگوید: «آیا بیشتر است؟» (50:30). خداوند متعال می فرماید: «اما اکثر آنها نمی دانند: 6:37 «و هنگامی که طمع از صابران آشکار شد و هیچ دانشی در کار نبود، و زمانی که شخص مطیع مستحق ثواب باشد و نافرمان باشد». سزاوار بار نیست، پس اگر مصیبتی به ما رسید، آن چیزی است که به آن عادت کرده ایم. اگر حالتی به ما برگردد، این همان چیزی است که ما منتظرش بوده ایم و به لطف خداوند متعال، برای هر موقعیتی ابزاری است و برای هر موقعیتی در زمان سختی، صبر و شکیبایی است وقت نعمت است، امیرالمؤمنین علیه السلام هزار ماه در منبرها ما را نفرین کرد، پس در اراده او شک نکردیم
- و كذب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بضع عشرة سنه فما اتهمناه في نبوته و عاش ابليس مدة تزيد على المدد فلم نرتب في لعنته و ابتلينا بفترة الحق و نحن مستيقنون بدولته و دفعنا إلى قتل الامام بعد الامام و الرضا بعد الرضا و لا مرية عندنا في صحة امامته و كان وعد الله مفعولا،و كان امر الله قدرا مقدورا 33: 38،كلا سوف تعلمون ثمّ كلا سوف تعلمون 102: 3 - 4«»،و سيعلم الّذين ظلموا اىّ منقلب ينقلبون 2: 227«»،و لتعلمنّ نبأه بعد حين 38: 88«»،اعلموا رحمكم الله ان بنى امية الشجرة الملعونة في القران و اتباع الطاغوت و الشيطان جهدوا في دفن محاسن الوصى
- محمد صلی الله علیه و آله و سلم ده سال دروغ گفت، ولی ما شیطان را بیشتر از آن متهم نکردیم و لعنت او را وسوسه نکردیم به دوران حق مبتلا شدند، در حالی که ما به حال او یقین داشتیم، و او ما را به کشتن امام پس از امام، و رضایت پس از رضایت، وادار کرد، و در صحت امامت او با ما نیرنگی نشد، و وعده خدا جاری شد و فرمان خدا در 33:38 صادر شد، "نه، شما خواهید دانست، سپس نه، 102:3-4" "و کسانی که ستم کردند، خواهند دانست که در چه نقطه عطفی قرار خواهند گرفت." :227 «و بعد از مدتی پیغمبر را خواهی دانست 38:88 بدان که خدای رحمتت کند که بنی امیه آن درخت را در قرآن لعنت کردند و پیروان ظالم و شیطان سعی کردند آن را دفن کنند.» فضایل ولی و
- و استاجروا من كذب في الاحاديث على النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلم و حولوا الجوار إلى بيت المقدس عن المدينة و الخلافة زعموا الى دمشق عن الكوفة و بذلوا في طمس هذا الامر الاموال و قلدوا عليه الاعمال و اصطنعوا فيه الرجال فما قدروا على دفن حديث من احاديث رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و لا على تحريف آية من كتاب الله تعالى و لا على دس احد من اعداء الله في اولياء الله و لقد كان ينادى على رؤسهم بفضايل العترة و يبكت بعضهم بعضا بالدليل و الحجة لا تنفع في ذلك هيبة و لا يمنع منه رغبة و لا رهبة و الحق عزيز و ان استذل اهله و كثير و ان
- کسانی را که در مورد احادیث در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله دروغ می گفتند اجیر کردند و محله را از مدینه به بیت المقدس منتقل کردند و از کوفه به دمشق ادعای خلافت کردند پول خرج کردند تا این موضوع را پنهان کنند، کارهایی را در آن تقلید کردند و مردانی را در آن آفریدند، اما نتوانستند حدیثی از احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را دفن کنند و تحریف کنند. آیه ای از کتاب خدای متعال و تحریف آن. یکی از دشمنان خدا در میان اولیای خدا بود و به پیشوایانشان فضایل اهل بیت خود را ندا می کرد و با دلیل و برهان همدیگر را سرزنش می کرد و نه میل و نه ترس مانع اوست قدرتمند، حتی اگر مردمش ذلیل شوند، و بسیاری، حتی اگر
- قل حزبه و الباطل ذليل و ان رصع بالشبهة و قبيح و ان غطى وجهه بكل مليح قال عبد الرحمن بن الحكم و هو من انفس بنى اميه.
سمية امسى نسلها عدد الحصا و بنت رسول الله ليس لها نسل غيره
لعن الله من يسب عليا و حسين ا من سوقة و امامو قال أبو دهبل المجى في حمة سلطان بنى امية و ولاية ال ال ابى سفيان
تبيت السكارى من امية نوما و بالطف قتل ى ما ينام حميمها.و قال سليمان بن قته:
و ان قتيل الطف من ال هاشم اذّل رقاب المسلمين فذلتو قال الكميت بن زيد و هو جار خالد بن عبد الله القسرى:
فقل لبنى امية حيث حلوا و ان خفت المهند و القطيعا
اجاع الله من اشبعتموه و اشبع من بجوركم اجيعاو ما هذا با عجب من صياح شعراء بنى العباس على رؤسهم
- حزب او را بگو، و باطل خوار و ذلیل است، هر چند با سوء ظن باشد، و زشت است، هر چند که روی آن را با هر آنچه عبدالرحمن بن الحکم گفته است، بپوشاند، و او از باارزش ترین آنهاست امویان.
سمیه فرزندانش به عدد سنگریزه رسیدند و دختر رسول خدا بود و جز او فرزندی نداشت.
لعنت کند هر که علی و حسین را از سقا و امام دشنام دهد و ابوذهبل گفت: آمدن در گرمای سلطان بنی امیه و ولایت آل ابوسفیان است.
مستیان اموی شب را به خواب می گذرانند و مردگان به همان اندازه که نزدیکانشان می خوابند، می خوابند و سلیمان بن قطاح می گوید:
و قتل مهربانترین اهل خاندان هاشم گردن مسلمین را خوار و ذلیل کرد و کومیت بن زید که همسایه خالد بن عبدالله القصری است گفت:
پس به بنی امیه هر جا ساکن شدند، بگو هر چند از مهند و گله بترسید.
خداوند گرسنگی آنانی را که تو سیر کرده ای و گرسنگان را از ناسپاسی تو سیر کند، این تعجبی ندارد که شاعران بنی عباس بر سرشان فریاد زدند - بالحق و ان كرهوه و بتفضيل من نقصوه و قتل وه قال المنصور بن الزبرقان:
على بساط هارون ال النبى و من يحبهم يتطامنون مخافة القتل
امن النصارى و اليهود و هم من امة التوحيد في اذلو قال دعبل بن على و هو ضيعة بنى العباس و شاعرهم:
ا لم ترانى مذ ثمانين حجة اروح و اغدوا دائم الحسرات
ارى فيئهم في غيرهم متقسما و ايديهم من فيئهم صفراتو قال على بن العباس الرومى و هو مولى المعتصم:
تاليت ان لا يبرح المرء منكم تيل على حر الجبين فيعفج
كذاك بنو العباس تصبر منكم و يصبر للسيف الكمى المدجج
لكل او ان للنبى محمّد قتيل زكى بالدماء مضرج
- به حق هر چند كراهت داشته باشند و به ترجيح كسانى كه آن را كم كنند و بكشند، منصور بن زبرقان گفت:
بر فرش هارون و پیامبر و کسانی که دوستشان دارد از ترس کشته شدن مطمئن باشید.
نصارا و یهود که از امت توحید هستند، قائل به ذلت و خواری بودند که ملک بنی عباس و شاعر آنها بود.
آیا هشتاد روز مرا ندیدی که رفت و آمد کنم و همیشه پشیمان باشم؟
مدفوعشان را می بینم که بین دیگران تقسیم شده و دستانشان از مدفوعشان زرد شده است.
ای کاش یکی از شما موهایش را بر پیشانی خود رها نمی کرد و عفیف نمی شد
بنی عباس بر شما شکیبا هستند و بر شمشیر تیز و تیز صبر می کنند
به ازای هر یا آن حضرت محمد کشته شد و از خون پاک شد و خون پوشیده شد - و قال إبراهيم بن العباس الصولى و هو كاتب القوم و عاملهم في الرضا لما قربه المأمون يمن عليكم باموالكم و تعطون من مائة واحدا و كيف لا ينتقصون قوما يقتل ون بنى عمهم جوعا و سغبا و يملئون ديار الترك و الديلم فضة و ذهبا يستنصرون المغربى و الفرغانى، و يجفون المهاجرى و الانصارى و يولون انباط السواد و زارتهم و قلف العجم و الطماطم قيادتهم و يمنعون ال ابى طالب ميراث امهم و فيء جدهم يشتهى العلوى الاكلة
- و ابراهیم بن العباس السولی که کاتب مردم و متصدی آنها در الرضا بود گفت: هنگامی که مأمون به تو نزدیک شد مال تو را به تو می بخشد و تو خواهی کرد. از هر صد نفر یکی را بدهند و چگونه از مردمی که پسرعموهای خود را از گرسنگی و شهوت می کشند و سرزمین ترکان و دیلم را پر از نقره و طلا می کنند، از مراکشی ها پیروز نمی شوند؟ -فرغانی و مهاجری و انصاری را خشکانده و به نبطیان روی می آورند. سياهان ديدار آنان و ختنه گاه پارسيان و گوجه فرنگي پيشواي آنان است و ابوطالب را از ارث مادر خود باز مي دارند و نياي جدشان ميل به خوردن علويان دارد.
- فيحرمها و يقترح على الايام الشّهوة فلا يطعمهما و خراج مصر و الاهواز و صدقات الحرمين و الحجاز و يصرف إلى ابن ابى مريم المدينى و إلى إبراهيم الموصلى و ابن جامع السهمى و إلى زلزل الضارب و بر صوما الزامر و اقطاع بخيشوع النصرانى قوت اهل بلد و جارى بغا التركى و الافشين الاشروسى كفاية امة ذات عدد و المتوكل زعموا تيسرى باثنى عشر الف سرية و السيد من سادات اهل البيت يتعفف بزنجيه او سنديه و صفوة مال الخراج مقصود على ارزاق الصفا عنه و على موائد المخاتنه و على طعمة الكلابين و رسوم القرادين و على مخارق
- پس او را محروم می کند و به ایام هوس خواستگاری می کند و به آنها اطعام نمی کند و مالیات مصر و اهواز و صدقات حرمین شریفین و حجاز بر ابن ابی مریم مدینی به ابراهیم تقسیم می شود. -موسلی، به ابن جامی السهمی، به زلزال الذریب، به صلاح صومعه الضمیر، و به اقطاع باخیشو النصرانی، رزق و روزی الترکی و آل -افشین العشروسی خواهان کفایت امت کثیر بود و متوکل مدعی شد. شما دوازده هزار لشکر خواهید داشت و سرور ارباب اهل بیت با زن سیاهپوست یا زن سندی عفیف می شود و بهترین پول مالیات برای رزق و روزی پاکان از طرف او مقدر می شود. و برای سفرههای ختنهکنندگان و برای غذای سگها و هزینههای کنهها و برای هکها
- و علوية المغنى و على زرزر و عمر بن بانة الملهى و يبخلون على الفاطمى باكلة او شربة و يصارفونه على دانق و حبة و يشترون العوادة بالبدر و يجرون لها ما يفى برزق عسكر و القوم الذين احل لهم الخمس و حرمت عليهم الصدقة و فرضت لهم الكرامة و المحبة يتكففون ضرا و يهلكون فقرا و يرهن احدهم سيفه و يبيع ثوبه و ينظر إلى فيئه بعين مريضة و يتشدد على دهره بنفس ضعيفة ليس له ذنب الا انّ جده النبى و أبوه الوصى و امه فاطمة و جدته خديجه و مذهبه الايمان و امامه القران و حقوقه مصروفة إلى القهر مانة
- و علویه مغنی و علی زرزار و عمر بن بنه مهله و با فاطمیان در خوردنی و آشامیدنی بخیل بودند و آن را در دانگ و غله ای خرج می کردند و پول را به طور کامل پس می گرفتند. ماه و آنچه را که روزی لشکریان و مردمی را که برایشان حلال بود و صدقه بر آنان حرام بود و عزت و محبت بر آنان تحمیل شد، از بین میبرد و در تنگدستی از بین میرفت، تأمین میکرد شمشیرش را گرو می گذارند و جامه اش را می فروشند و نگاه می کنند... او چشم بیمار دارد و تمام عمر با نفس ضعیفی دست و پنجه نرم می کند جز اینکه جدش پیامبر است و پدرش وصی و مادرش فاطمه و مادربزرگش خدیجه است. امامش قرآن است و حقوقش در امانت وقف ظلم است
- و المضرطة و إلى المغمزة و إلى المزرّرة و خمسه مقسوم على نقار الديكة الدمية و القردة و على عرس اللعبة و اللعبة و على مرية الرحلة و ما ذا اقول في قوم حملوا الوحوش على النساء المسلمات و اجر و العبادة و ذويه الجرايات و حرثوا تربة الحسين عليه السّلام بالفدان و نفوا زوّاره إلى البلدان و ما اصف من قوم هم نطف السكارى في ارحام القيان و ما ذا يقال في اهل بيت منهم نبغ البغاء و فيهم راح التخنيث و غدا و بهم عرف اللواط كان إبراهيم بن المهدى مغنيا
- و دورترین و چشمک و پیش بند و یک پنجم تقسیم شده توسط پکرهای خروس های عروسکی و میمون ها و به عروسی اسباب بازی و اسباب بازی و به گذرگاه سفر و چه بگویم در مورد قومی که بر زنان مسلمان و ثواب و عبادت و خویشاوندان او و کنیزان و خاک را شخم می زدند و زائران خود را به کشورهایی تبعید می کرد؟ آیا مردم بهتری نیستند، آنها مانند نطفه مستان در رحم ظالمان هستند و چه گفته می شود؟ در میان اهل یک خاندان، فحشا بود، در میان آنان زنجنسی آغاز شد و از قدیم الایام شد، و در میان آنان لواط شهرت داشت
- و كان المتوكل مؤنثا موضعا و كان المعتز مخنثا و كان ابن زبيده معتوها مفركا و قتل المأمون اخاه و قتل المنتصر أباه و سم موسى بن المهدى امه و سم المعتضد عمه و لقد كانت في بنى اميه مخازى تذكر و معائب تؤثر كان معاويه قاتل الصحابة و التابعين و امه اكلة اكباد الشهداء الطاهرين و ابنه يزيد القرود مربى القهود و هادم الكعبة و منهب المدينة و قاتل العترة و صاحب يوم الحره و كان مروان الوزغ بن الوزغ لعن النبى صلّى اللّه عليه و آله أباه و هو فى صلبه فلحقته لعنة الله ربه و كان عبد الملك صاحب الخطيئة التي طبقت الارض و شملت و هي تولّية الحجاج بن يوسف الثقفى فاتك العباد و قاتل العباد و مبيد الاوتاد و مخرب البلاد و خبيث امة محمد الذي جاءت به النذر و ورد فيه الاثر و كان الوليد جبار بنى امية و ولّى الحجاج على المشرق و قرة بن شريك على المغرب و كان سليمان
- متوکل مؤنث بود، معتز زن بود، ابن زبیده سفیه، فاسق، مأمون برادرش را کشت، المنتصر پدرش را کشت، موسی بن مهدی او را مسموم کرد. و معتدید عموی خود را مسموم کرد و پسرش یزید پرورش دهنده میمون گاو است. ویرانگر کعبه، غارتگر شهر، قاتل اهل بیت و صاحب روز گرما، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نفرین کرد. در حالی که او هنوز در صلب خود بود، لعنت خداوند، پروردگارش، بر او وارد شد، گناهی که زمین را پوشانده و شامل آن شد، که امامت حجاج بن یوسف آل است. ثقفی، مردم را کشتى، قاتل مردم، نابودکننده غارها، ویرانگر کشور و شرور امت محمد که نذر او را آورد. نقل شده است که الولید ظالمی از قبیله اموی بود، حجاج بر مشرق حکومت می کرد و قره بن شریک بر غرب حکومت می کرد و سلیمان
- صاحب البطن الذي قتله بطنه كظه و مات بشما و تخمه و كان يزيد صاحب سلامة و حبابة الذي نسخ الجهاد بالخمر و قصر ايام خلافته على العود و الزمر و اول من اعلى سعر المغنيات و اعلن بالفاحشات و ما ذا اقول فيمن اعرق فيه مروان من جانب و يزيد بن معوية من جانب فهو ملعون بين ملعونين و كافر غريق في الكفر بين كافرين و كان هشام قاتل زيد بن على مولى يوسف بن عمر الثقفى و كان الوليد بن يزيد خليع بنى مروان الكافر بالرحمن الممزق بالسهام القران و اول من قال الشعر في نفى الايمان و جاهر بالفسوق و العصيان و الذي غشى امهات اولاد أبيه و قذف بغشيان اخيه و هذه المثالب مع عظمها و كثرتها و مع قبحها و شنعتها صغيرة و قليلة
- صاحب شکم که به وسیله شکم کشته شد، گرفتار شد و در شام و مرز آن مرد، یزید صاحب امان و محبت بود که جهاد با شراب را لغو کرد و ایام خلافت خود را به عود و فلوت محدود کرد. و اولین کسی بود که قیمت خوانندگان زن را بالا برد و از اعمال زشت خبر داد و در مورد کسی که مروان در او مشهورتر بود، از یک طرف، یزید بن معاویه ملعون شد؟ مردم، و کافر غوطه ور در کفر در میان کافران، و هشام قاتل زید بن علی، خدمتکار یوسف بود. ابن عمر ثقفی، ولید بن یزید، فرزند فاسق مروان که به رحمان کافر شد، با تیرهای قرآن پاره شد و اولین کسی بود که در انکار ایمان و آشکارا شعر گفت. مرتکب فحشا و نافرمانی شد و هر کس به مادر فرزندان پدرش خیانت کرد و به خیانت برادرش تهمت زد و این عیوب با وجود بزرگی و فراوانی و زشتی آن ناچیز و اندک است
- في جنب مثالب بنى العباس الذين بنوا مدينة الجبارين و فرقوا في الملاهى و المعاصى اموال المسلمين هؤلاء ارشدكم اللّه الائمة المهديون الراشدون الذين قضوا بالحق و به يعدلون بذلك يقف خطيب جمعتهم و بذلك تقوم صلوة جماعتهم فان كسد التشيع بخراسان فقد نفق بالحجاز و الحرمين و الشام و العراقين و بالجزيرة و الثغرين و بالجبل و المغارين و ان تحامل علينا وزيرا و امير فانا نتوكل على الامير الذي لا يعزل و على القاضى الذي لم يزل يعدل و على الحكم الذي لا يقبل رشوة و لا يطلب سجلا و لا شهادة و اياه تعالى نحمد على طهارة المولد و طيب المحتد و نسئله ان لا يكلنا إلى انفسنا و لا يحاسبنا على مقتضى عملنا و ان يعيذنا من رعونة الحشوية و من لجاج الحرورية
- در جوار مصیبت های بنی عباس که شهر جباران را ساختند و اموال مسلمین را در سرگرمی ها و تجاوزات پراکنده کردند، خداوند شما را هدایت کند، ای امامان، مهدی رادیو که به حق حکومت کردید و فقط با آن، واعظ آنها می ایستد، و به این ترتیب اگر تشیع در خراسان سرکوب شود، در شام و عراقی ها، شبه جزیره سپری می شود. دو دروازه و کوه و غار و اگر به ما حمله کنید ما به عنوان یک وزیر و یک شاهزاده، به شهریاری که نمی توان برکنار کرد، به قاضی که عادل بود، و به قاضی که رشوه نمی پذیرد و سابقه و گواهی نامه نمی خواهد، اعتماد داریم خداوند متعال به خاطر ولادت پاک و حسن خلقش از او می خواهیم که ما را به حال خود رها نکند وگرنه ما را به مقتضیات کار پاسخگو می داند و ما را از بیهودگی احشایی و اعماق آزادی حفظ می کند
- و شك الواقفية و ارجاء الحنفية و تخالف اقوال الشافعية و مكابرة البكرية و نصب المالكية و اجبار الجهمية و النجارية و كسل الراوندية و روايات الكيسانية و جحد العثمانية و تشبيه الحنبلية و كذب الغلاة الخطابية و ان لا يحشرنا على نصب اصفهانى و لا على بغض لاهل البيت طوسى او شاشى و لا على ارجاء كوفى و لا على تشبيه قمى و لا على جهل شامى و لا على تخبل بغدادى و لا على قول بالباطل مغربى و لا على عشق لابى حنيفة بلخى
- و تشکیک واقفیه، تعویق حنفیه، تناقض اقوال شافعیه، تکبر باکریه، هضم مالکیه، تحمیل جهمیه و نجاریه، کاهلی. راوندیه، روایات کیسانیه، انکار عثمانیه، تشبیه حنبلیه، و دروغ افراط گرایان، و این که ما را بر همسان سازی اصفهانی و نه بر کینه توزی جمع کند طوسی یا ششی، نه بر اساس انتظار کوفه، نه بر اساس تشبیه قمی، نه بر اساس جهل شام، نه بر اساس حماقت بغدادی، نه به قول نادرست مراکشی، نه بر اساس. به عشق ابوحنیفه بلخی
- و لا على تناقض في القول حجازى و لا على مروق سنجرى و لا غلو في التشيع كرخى و ان يحشرنا في زمرة من احببناه و يرزقنا شفاعة من توليناه اذا دعا كل اناس بامامهم و ساق كل فريق تحت لوائهم انه سميع قريب يسمع و يستجيب انتهت الرساله الطنانه ببديع عباراتها و خفى اشاراتها و هي جيدة عن اخرها الا انى لم افهم وجه نسبة التشبيه إلى اهل قم و هم وجوه اهل الايمان و معتمد نقلهم مدى الاعصار و الازمان و كذا رمى الكرخيين بالغلو مع ان جمهورهم من الطبقة العالية من الشيعة كيف لا و قد ربّاهم المشايخ الثلاثة الذين بهم قام عماد الاسلام و
- و در گفتار حجازی و ماروك هیچ تناقضی نخواهیم داشت و مانند رخی در تشیع غلو نمی كنیم و ما را در جمع دوستداران محشور می كند و شفاعت می دهد. از کسانی که ما آنها را تعیین کرده ایم، هنگامی که هر قومی امام خود را می خوانند و هر گروهی را زیر پرچم خود می خوانند، همانا او شنوا و نزدیکترین است، پیام پرمعنا را با عبارات و اشارات پنهانش به پایان می رساند ، از آخر خوب است، با این تفاوت که دلیل انتساب قیاس را به اهل قم که وجه اهل ایمان هستند متوجه نشدم و مورد تأیید است که در طول زمان نقل شده است. و کرخیان را نیز متهم به غلو کرد، با اینکه مخاطبان آنها از طبقه بالای شیعیان هستند؟
- انتظم امور كافة الانام و اسسوا المذهب احسن تاسيس و فتحوا للعلماء باب التصنيف و التدريس و لو لا هم لما قام للدين عمود و لا اخضر للتحقيق عود و هم شيخنا الاقدم ابو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان المفيد و سيدنا الاجل أبو القاسم على بن الحسين المرتضى و شيخنا الاعظم أبو جعفر محمد بن الحسن رئيس الطائفه شكر اللّه مساعيهم و اعلى في مدارج الجنة مراقيهم بمحمّد و اله عليهم السّلام.
- امور همه مردم را سامان دادند و بهترین عقاید را برپا کردند و باب طبقه بندی و تعلیم را به روی علما گشودند که اگر نبودند، نه ستونی برای دین بود و نه زمینه سبزی برای تحقیق آنها پیرترین شیخ ما ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان المفید و استاد برجسته ما ابوالقاسم علی و بزرگترین شیخ ما ابوجعفر محمد بن الحسن هستند. این فرقه خدا را به خاطر زحماتشان شکر کند و به وسیله محمد و آل او درجات آنها را در بهشت بالا ببرد.
شفاءالصدور ص : 518 «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»