کتاب  شفاءالصدور  – شرح زیارت عاشورا  - میرزا تهرانی –  ص :  524 مطلب ثانى در شرح دعاى سلام‏ السّلام عليك يا ابا عبد اللّه و على الارواح الّتى حلّت بفنائك‏

  1. سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/        
  2. نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 
  3. وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 
  4. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  5. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
  6. کتاب  شفاءالصدور  شرح زیارت عاشورا  - میرزا تهرانی –  ص :  524
  7. مطلب ثانى در شرح دعاى سلام‏
  8. السّلام عليك يا ابا عبد اللّه و على الارواح الّتى حلّت بفنائك‏
  9. قال في باب الزيارات في خاتمة كتاب الحج فاذا كانت الزيارة لابى عبد اللّه الحسين   عليه السّلام يزار ولده على الاكبر و امه ليلى بنت ابى مرة بن عمرو بن مسعود الثقفى و هو اول قتيل في الوقعة يوم الطف من ال ابى طالب و ولد على بن الحسين   هذا في امارة عثمان و قد روى عن جده على بن ابى طالب و قد مدحه الشعراء و روى عن أبي عبيدة و خلف الاحمر انّ هذه الابيات قيلت في على بن الحسين   الاكبر المقتول بكربلا لم تر عين‏
  10. در باب زیارت آخر کتاب حج فرمود: اگر زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندش علی الاکبر و مادرش لیله بنت ابی مره بن عمرو بن بود. مسعود ثقفی و او اولین کشته جنگ روز ثاف از آل ابوطالب و پسرش علی بن این حسین در امارت عثمان بود و از او روایت شده است. جدّ علی بن ابیطالب و شعرا او را ستوده اند و از ابوعبیده روایت کرده است. و در پشت الاحمر این آیات در مورد علی بن الحسین الاکبر گفته شد که در کربلا کشته شد چشمی ندیده است

 

  1. الابيات و قد ذهب شيخنا المفيد في كتاب الارشاد إلى ان المقتول بالطف هو على الاصغر و هو ابن بنت الثقفيه و ان عليا الاكبر زين العابدين امه ام ولد و هي شاه زنان بنت كسرى يزد جرد قال محمد بن ادريس و الاولى الرجوع إلى اهل هذه الصناعة و هم النسابون و اصحاب السير و التواريخ مثل الزبير بن بكار في كتاب انساب قريش و ابى الفرج الأصفهاني في مقاتل الطالبين و البلاذرى و المزنى و صاحب كتاب اللباب اخبار الخلفاء و العمرى النسابة حقق ذلك في كتاب المجدى فانه قال زعم من لا بصيبرة له ان عليا الاصغر هو المقتول بالطف و هذا خطاء و وهم و إلى هذا ذهب صاحب كتاب الزواجر و المواعظ و ابن قتيبه في المعارف و ابن جرير الطبرى المحقق لهذا الشان

 

  1. آیات : شیخ ما مفید در کتاب الارشاد گفته که مقتول با احسان علی الاصغر پسر دختر ثقفیه و علی بزرگ زین است. العابدین که مادرش ام ولد بود و او شاه زنان دختر خسرو بود، محمد بن ادریس گفت: بهتر است پیشه وران این دیار نسب شناسان باشند با شرح حال و تواریخ، مانند الزبیر بن بکار در کتاب انساب قریش، ابوالفرج الاصفهانی در مقاتل الطالبین، البلذاری، الموزنی، صاحب کتاب اللباب، اخبار. از خلفا و الامری النسابه در کتاب المجدی این مطلب را تصدیق کرده است، زیرا می گوید کسی که صبر ندارد ادعا می کند که علی صغیر کسی بود که با مهربانی کشته شد و این اشتباه و خطا است. هذیان مؤلف کتاب زبور و مواعظ ابن قتیبه در المعارف و ابن جریر طبری که در این مورد تحقیق کرده است
  2. و ابن ابى الازهر في تاريخه و أبو حنيفة الدينورى في الاخبار الطوال و صاحب كتاب الفاخر مصنف من اصحابنا الامامية ذكره شيخنا أبو جعفر في فهرست المصنفين و أبو على بن همام في كتاب الانوار في تواريخ اهل البيت و مواليدهم و هو من جملة اصحابنا المصنفين المحققين و هؤلاء جميعا اطبقوا على هذا القول و هم أبصر بهذا النوع قال ابو عبيد في كتاب الامثال و عند جهينه الخبر اليقين قال و هذا قول الاصمعى
  3. ابن ابی الازهر در تاریخ خود، ابوحنیفه الدینواری در الاخبار الطوال، و مؤلف کتاب الفاخر تألیفی از اصحاب امامیه است که شیخ ما ابوجعفر او را در فهرست ذکر کرده است گردآورندگان، و ابوعلی بن همام در کتاب الانوار فی تواریخ اهل بیت و ولادت آنها، و او از گردآورندگان ماست، محققین و همگی بر این قول متفق القول بوده و بصیرترند در این قسم ابوعبید در کتاب امثال گفته است و جُحِینَه یقین دارد و این قول اصمعی است
  4. و اما هشام بن الكلبى فاخبر انه جهنه و كان ابن الكلبى اخبر بهذا النوع من الاصمعى قال محمد بن ادريس نعم ما قال أبو عبيد لان اهل كل فن اعلم بفنهم من غيرهم و أبصر و اضبط ثم اخذ رحمه اللّه يعدد وقايع من امثال ذلك فيها اشتباه من المفيد و غيره على جارى عادته في ذكر الشي‏ء بنظيره و حرصه على تكثير الفوايد الادبية في كتابه بحيث قد يخرجه عن صناعته و يذهب به إلى فن اخر من العلم كما هو ظاهر لمن مارس كتابه ثم
  5. و اما هشام بن الكلبى فاخبر انه جهنه و كان ابن الكلبى اخبر بهذا النوع من الاصمعى قال محمد بن ادريس نعم ما قال أبو عبيد لان اهل كل فن اعلم بفنهم من غيرهم و أبصر و اضبط ثم اخذ رحمه اللّه يعدد وقايع من امثال ذلك فيها اشتباه من المفيد و غيره على جارى عادته في ذكر الشي‏ء بنظيره و حرصه على تكثير الفوايد الادبية في كتابه بحيث قد يخرجه عن صناعته و يذهب به إلى فن اخر من العلم كما هو ظاهر لمن مارس كتابه ثم
  6. قال قال محمد بن ادريس واى غضاضة يلحقنا و اى نقص يدخل على مذهبنا اذا كان المقتول عليا الاكبر و كان على الاصغر الامام المعصوم بعد أبيه الحسين   عليه السّلام فانه كان لزين العابدين يوم الطف ثلث و عشرون سنة و محمد ولده الباقر حى له ثلث سنين و اشهر ثم بعد ذلك كله فسيدنا و مولينا على ابن ابى طالب كان اصغر ولد أبيه سنا و لم ينقصه ذلك.

انتهى بالفاظه و فيه غنى و كفاية عن تطويل الكلام و ذيله و تصعيب المرام و نيله.

  1. گفت: محمد بن ادریس گفت: چه مصیبتی و چه نقصی بر عقیده ما خواهد آمد اگر مقتول علی بزرگتر و کوچکترین امام معصوم پس از پدرش حسین علیه السلام باشد. زین العابدین در یوم الطاف بیست و سه سال داشت و محمد پسرش باقر سه سال زنده بود و بعد از آن ماهها مولای ما علی بود ابن ابیطالب از نظر سنی کوچکترین پسر پدرش بود و او کم نداشت.
    به لفظ خاتمه داد و به طولانی شدن کلام و طولانی شدن آن و سختی وصول به مقصود بسنده کرد
  2. خلاصه فضائل صوريه و معنويه آن جناب از صباحت رخسار و حلاوت گفتار و زهد و عبادت و عفاف و سماحت و شجاعت و مداراة و رفق و صيانت و جلالت قدر و شهامت نفس و بزرگى نژاد و پاكى نهاد و علو همت و سمو رتبت نه چندان است كه بتوان در كتابى درج كرد يا در دفترى جمع نمود. و اگر خصوصيات تلويحات خاصه و تصريحات ناصه جناب سيد الشهداء سلام اللّه عليه را در حق آن جناب در روز عاشورا  درست تأمل كنى و به ديده تحقيق تدبر نمائى، راه به معرفت بزرگى شان و ارتفاع مقدار آن جناب خواهى يافت. و اين مقوله خصايص آن حضرت بر دو قسم است يكى از افعال آن جناب و ديگر از اقوال. و تفصيل اين امور در كتب مقاتل مبثوت و منتشر است
  3. و ما در اينجا به يك حديث منقول در بحار در ذيل قصه يوم عاشورا  كه مؤلف از روايات كتبى است مثل ارشاد و ملهوف و غير او اكتفا مى‏كنيم. و آن اين است كه چون على عليه السّلام به جانب ميدان شتافت امام مظلوم دست به زير محاسن شريف زد و او را به سمت آسمان بلند فرمود، عرض كرد:
  4. اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك كنا اذا شتقنا إلى نبيك نظرنا إلى وجهه اللّهم امنعهم بركات الارض و فرقهم تفريقا و مزقهم تمزيقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة منهم ابدا فانهم دعونا لينصرونا ثم عدوا علينا ثم صاح الحسين عليه السّلام بعمر بن سعد مالك قطع اللّه رحمك و لا بارك اللّه في امرك و سلط عليك من يذبحك بعدى في فراشك كما قطعت رحمى و لم تحفظ قرابتى من رسول اللّه
  5. تم رفع الحسين عليه السّلام صوته و تلا،انّ اللّه اصطفى ادم و نوحا و ال إبراهيم و ال عمران على العالمين ذرّية بعضها من بعض و اللّه سميع عليم 3: 33 - 34«».

و در اين حديث چند مزيت و فضل براى آن شهيد مظلوم معلوم مى‏شود.

  1. مزيت اول آنكه چون به جانب ميدان شد سيد الشهداء عليه الصّلوة و السّلام به هيئت مستغيث ملتجى دست به زير محاسن مبارك كرده به جانب آسمان كرد كنايت از آنكه جانم به ستوه آمده و كارم به آخر كشيده و كارد به استخوان رسيده و جاى استغاثت و استمداد و استعانت است، و اين دلالت بر عظم قدر و جلالت مصيبت ان مظلوم در نظر امام همام دارد.
  2. دوم آنكه آن قوم را از غايت دلسوختگى در معرض عذاب الهى برآورده خداى را بر ايشان به شهادت طلبيد و اين نيز دليل بزرگى گناه ايشان و جلالت قدر آن امام‏زاده عظيم الشأن است.
  3. سوم آنكه آن جناب را در خلق به پيغمبر تشبيه كرده و شمايل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به حسن و صباحت و غايت اعتدال و تناسب سمر آفاق و شهره روى زمين است.
  4. چنانچه از ابن عباس منقول است كه هيچ وقت با آفتاب برابر نشد مگر اينكه نور آفتاب مغلوب شد و هر وقت نزديك چراغ مى‏نشست، نور چراغ رخت برمى‏بست و حديث ام معبد معروف است و اشعار خديجه در مدح آن حضرت مشهور از آن جمله گفته:
  5. جاء الجيلب الذي أ هواه من سفر            و الشمس قد اثرت في وجهه اثرا

عجبت للشمس من تقبيل و جنته            و الشمس لا ينبغى ان تدرك القمرا [1]و به آن مكرمه نسبت داده شده و برخى از عايشه دانند:

  1. لواحى زليخا لوارين جبينه            لاثرن بالقطع القلوب على الايدى‏
  2. و لو سمعوا في اوصاف وجهه            لما بذلوا في سوم يوسف من نقد [2]و البتّه در حق آن جناب بايد گفت:
  3. بر سر يوسف اگر نام غلاميش نهند            تا قيامت شرف دو ده اسحق آيد
  4. چهارم آنكه تشبيه فرمود او را در خلق به رسول خداى و همين منقبت بس كه خداى تعالى به جمله اسميه مؤكد به حروف تأكيد و قسم عظمت خلق آن حضرت را بيان فرموده:انّك لعلى خلق عظيم 68: 4«»گفته و سيد الشهداء عليه السّلام فرزند خويش را شبيه‏ترين خلق به آن جناب در خلق فرموده و البتّه شهادت امام معصوم مبنى بر مبالغه و اغراق شاعرانه نيست،
  5. خاصه در اين مقام كه با خداى مناجات مى‏كند و از دست دشمنان تظلم و شكايت مى‏فرمايد كه اگر امام هم نباشد مقام مقتضى اقتضاء بر واقعيات و امور نفس الامريه است نه تعدى و تخطى به سرحد مجاز و ادعاى خلاف واقع نمى‏گويم، مجاز در كلام امام نيست و اغراق دروغ است ولى مدعا اين است كه بلاغت كه رعايت مقتضاى حال است مقتضى ترك است در اين مقام.

________________________________________

  1. [1] محبوبى كه دلم در گرو اوست از سفر باز آمد در حاليكه آفتاب در چهره‏اش اثر گذاشته بود، از خورشيد در شگفتم كه (چگونه) چهره او را بوسيده با اينكه سر اينست كه خورشيد به ماه دسترسى پيدا كند(لا الشمس ينبغى لها ان تدرك القمر)سوره يس 36، آيه 40

[2] ملامت كنندگان زليخا اگر چهره او را مى‏ديدند بجاى دست قلبهاى خود را مى‏بريدند و اگر در مصر، اوصاف روى او را مى‏شنيدند ديگر كسى در خريد يوسف پولى نمى‏پرداخت‏

  1. پنجم آنكه آن جناب را شبه خلق در منطق به رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله قرار داد و اين  دو معنى دارد معنى دارد چه يا مراد لهجت و كيفيت تكلم است چنانچه مقتضى وراثت و قرابت آن جناب نيز هست و يا مراد فصاحت الفاظ و جزالت كلمات اوست كه پيغمبر فرمودانا افصح من نطق بالضاد بيدانى من قريش و استرضعت من بنى سعد [1]،و مى‏شود مراد هر دو باشد. چه منطق كيفيت گفتار است و هر دو را در او مى‏توان مندرج كرد. و اين سه جهت در هيچ يك از خلق خداى جمع نشده و اگر نه چنان بود كه اين بزرگوار شهيد شد و نصوص متواتره در امامت سيد الساجدين عليه السّلام وارد شده ممكن بود كه كسى به اين خبر تمسك كرده قائل به امامت آن جناب شود.
  2. ششم آنكه فرمود هر وقت مشتاق ديدار پيغمبر تو مى‏شديم بر او نظر مى‏كرديم و اين مؤكد شباهت صورى آن جناب است بر وجهى كه تذكره جمال نبوى و يادگار حسن مصطفوى بوده.
  3. هفتم بعد از اين ثناى بليغ با آنكه مظهر رحمت الهى بوده به اقدام آن قوم بر قتل آن جناب نفرين كرد. از خداى به چند وجه هلاكت ايشان را طلبيد و عادت پيغمبران و اولو العزم صبر بوده و سيد الشهداء را در مقام صبر ثباتى ديگر و مقامى شامخ بوده كه ملائكه آسمان را به شگفتى در آورد اينجا زبان به نفرين گشود و اين دليل كمال دلسوختگى به فقد او و شدت علاقه و غايت محبت و تمام دل‏بستگى به آن جناب است و در اين فقره چند نفرين كرده كه هر يك بالاستقلال دليلى است بر جلالت قدر او اينكه از خداى خواست كه ايشان را از بركات زمين محروم كند، ديگر اينكه ايشان را متفرق و پراكنده دارد. ديگر اينكه جماعت ايشان را پاره پاره كند. ديگر اينكه كلمه ايشان را مختلف فرمايد. ديگر اينكه واليان را از ايشان راضى نفرمايد. و همه اين دعاها در حقّ قاتلان آن مظلوم كه قاتلان آن امام معصوم نيز بودند، مستجاب شد. چنانچه به مراجعه كتب اخبار و تواريخ معلوم مى‏شود.
  4. هشتم آنكه قتل او را عنوان جميع مظالم و تعديات بر اصحاب و اهل بيت خود قرار داده فانّهم دعونا تا آخر فرموده.
  5. نهم اينكه ابن سعد را از كمال احتراق قلب و تشويش خاطر مخاطب كرده نفرين‏ فرمود و بر وى صيحه زد كه خداى نسل تورا قطع كناد و بركت به تو ندهاد، و مسلّط كناد بر تو كسى را كه تورا در فراش تو سر ببرد. چه ذبح در فراش اذّل انحاء قتل است. __________________________________________________
  6. [1] من فصيحترين تلفظ كننده حرف «ض» هستم جز اينكه من از قريشم و از خاندان سعد شير نوشيده‏ام.
  7. و قد اجاد القائل في رثاء الحسين

         لقد مات لكن ميتة هاشمية            لهم عرفت تحت القنا المتقصد

         لعمرى لئن لم يقض فوق فراشه            فموت اخى الهيجاء غير موسد

         و ان لم يشاهد موته غير سيفه            فذاك اخوه الصدق في كل مشهد [1]و هم و اين اعظم مناقب است اينكه آيه اصطفا را كه دليل عصمت انبيا و ائمه است، در حقّ او تلاوت فرمود و اين مشعر بلكه دليل است بر اينكه آن جناب معصوم بوده است. سلام اللّه عليه فهذه مناقبه الفاضلة و تلك عشرة كاملة استخرجناها من حديث واحد فعلى الحقيقة هذه من علاه احدى المعالى و على هذه فقس ما سواها [2].

__________________________________________________

 

  1. [1] خوش گفته سراينده در مرثيه امام حسين عليه السّلام

همانا مرد ليكن همچون هاشميان مرد و آنان به عنوان كشته شدگان به زير نيزه شناخته شده‏اند، به جان خودم قسم اگر در رختخواب خودش جان نداد، علّتش اين است كه مرگ جنگجو در بستر نيست و اگر شاهد مرگش جز شمشيرش نيست به اين علّت است كه فقط آن است كه در همه جا همراه اوست و شاهد صدق اوست‏

[2] سلام خدا بر او باد، اين مناقبى بود سرشار كه ده منقبت كامل بود (تلميحى است به آيه 196 سوره بقره) كه تنها از يك حديث استخراج كرديم، پس در حقيقت اين از بزرگى او فقط يك منقبت بود و قياس كن بر اين غير او را.شفاءالصدور ص :  532  «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید