- سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
- وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- کتاب شفاءالصدور ص :550 آخرین مطلب
- قوله عليه السلام : و اتشفع،
- در اين عبارت تشفع به معنى طلب شفاعت آمده مثل استشفاع اگر چه در كتب لغت نديدم ولى اين استعمال حجت است و از اين قبيل الفاظ كه لغويين ذكر نكردهاند در فصيح لغت و متن عربيت بسيار است كه نمىتوان احصا كرد و ما مكررا اشاره كردهايم كه الفاظ ائمه عليهم السّلام بر مشرب ادبا حجتاند خصوصا صادقين عليهما السلام فصاعدا چه آنها در طبقه اشخاصى هستند كه احتجاج به اقوال ايشان مىشود مثل كميت و معاصرينش و رواة اخبار ما كمتر از عبد الرحمن بن اخى الاصمعى و اصمعى ناصبى و أبو عبيده خارجى لواطه كن نبودهاند. پس مانع از استدلال و احتجاج ندارد جز عدم التفات به اصول لغت و تقليد لغويين بىبصيرت و اللّه العاصم.
- قوله عليه السلام : و مؤنة آه،
- اشتقاق اين لفظ از مان است و وزن او فعوله است و لهذا جمع او مؤن آمده مثل سفن و احتمال اشتقاق از آن تا وزن مفعوله شود مثل مقوله وجهى ندارد. ما اهمنى همه اين نسبت يا بر سبيل مبالغه و تأكيد است يا مراد از هم آن امرى است كه محل اهتمام است و اللّه اعلم.
- قوله عليه السلام : من زيارتكما،
- من ابتدائيه است گويا مبدء عهد زيارت بوده و منتهى مىشود به انصراف و اين نكته موجب حسن كلمه من شده.
- قوله عليه السلام : و اصرفنى،
- اين كلام مبنى بر آن است كه آدمى كه دعا مىكند و روى دلش را متوجه مقصود حقيقى كرده، گويا سفرى كرده و مسافتى طى كرده و انصراف و انقلابى براى او لازم است و به اين اعتبار تصريح شده در دعاى أبو حمزه كه فرموده:و انّ الرّاحل إليك قريب المسافة
- و به اين ملاحظه در اين دعا و دعاهاى ديگر كه در حال حضر بايد خواند لفظ اقلبنى و انقلبت و انقلب بسيار وارد شده و از اين روى ما در ترجمه گفتيم از در خانه تو برمىگردم.
- قوله عليه السلام : يا امير المؤمنين،
- چون اين زيارت بعد از زيارت امير المؤمنين بود خطاب به آن جناب شده و اگر كسى اولا آن زيارت يا زيارت ديگر آن حضرت را بخواند امر سهل است و الا از همين جا ابتداى كلام با امير المؤمنين مىكند. و چون سيد الشهداء عليه السلام از اغصان آن شجره مباركه است، خطاب به آن جناب در اثناى زيارت سيد الشهداء به ملاحظه اظهار آن است كه زيارت او زيارت تو است.
- قوله عليه السلام : مستجابا،
- وصف انقلاب به مستجاب كه صفت دعا است مجاز در اسناد است كه چون ملابس با حوائج است كه استحباب وصف آنهاست به عاريه صفت حوائج را براى او اثبات كردهاند. و تواند بود كه مستجاب مثل مشكوك و مولود مشتمل
- بر حذف و ايصال باشد و در اصل مستجابا فيه فرض شود و بنا بر اين وصف حقيقى مىشود و اللّه اعلم.
- قوله عليه السلام : و تشفعا،
- ظاهر اين است كه به تشديد باشد از باب تفعّل چه معنى او كه لغويين تعرض كردهاند شفاعت كردن است چنانچه در منتهى الارب است و بر نسخه تخفيف جهتى از براى حذف نون تثنيه ندانستهام مگر اينكه فلا اخيب به نصب خوانده شود و فاء براى تعليل باشد مثل لو ما تاتينى فتحدثنى. و ساير فقرات عطف بر او بشود و تشفعاهم از معطوفات او باشد و تواند بود كه عطف باشد بر معنى به قضاء حاجتى و تقدير ان ناصبه به قرينه اين عطف شود. و ممكن است كه واو به معنى مع باشد چنانچه لا تشرب اللبن و تاكل السمك اى مع اكل السمك گفتهاند. و اين مورد اگر چه از موارد قياسيه نيست ولى مانع از او نيست. ظاهرا هر چند هيچيك از اين احتمالات خالى از مناقشه و مخالفت سليقه نيست و اللّه اعلم.
- قوله عليه السلام : على ما شاء اللّه
- مجلسى عليه الرحمه فرموده مراد اين است كه بر اين كلام برمىگردم و بنابر اين مراد قول ما شاء اللّه است و خبر ما محذوف است مثل كائن يا كان و امثال او و لا حول و لا قوه الا باللّه عطف بر ما شاء اللّه است. و ممكن است مراد معنى باشد نه لفظ يعنى بر آنچه خداى خواسته و لا حول و لا قوة الا باللّه انشاء توحيد افعال است به جهت تعليل و مناسبت آنكه بايد انقلاب را متعلق بر وجوه مشيت كرد و معنى اول به نظر خالى از بعد نيست.
- قوله عليه السلام :و اقول حسبى اللّه و كفى،
- ظاهر او تأئيد و تأكيد معنى حسبى است و ممكن است جمله استينافيه باشد و ضمير راجع به قول حسبى اللّه يا نفس جمله باشد و به هر وجه مؤيد احتمال ما در عبارت سابقه و مبعد احتمال بحار است، چه اگر مراد از او قول بود انسب آن بود كه اقوال با يكديگر ذكر شود.
- قوله عليه السلام :سمع اللّه لمن دعا،
- تواند بود كه جمله خبريه باشد در مقام تمجيد و توحيد حضرت بارى تعالى و اظهر اين است كه جمله دعائيه باشد چنانچه در سمع اللّه لمن حمده احتمال دادهاند.
- قوله عليه السلام : ليس ورائكم، يعنى جز شما كسى نيست كه منتهى شوند ارباب حوائج به او يعنى هر محتاجى كه به
- كسى متوسل شود بالاخره سلسله حاجات به شما مىرسد و حل عقود مشاكل در عهده انامل عواطف و فواضل شما است. قوله عليه السلام : و أنت يا ابا عبد اللّه، عطف است بر امير المؤمنين و ياء نداء كه بر او داخل شده به جهت قاعده نحويه مسلمه كه: يغتفر في الثوانى مالا يغتفر في الأوائل است. بلكه اين قاعده را شيخ اجل افقه شيخ جعفر النجفى قده در قواعد مختصره خود در فقه تسريه كرده و ايراد نموده و آنچه از سيد محقق داماد قده، در السنه اهل علم مشهور است كه فرموده لفظ أبت بر وزن قلت است از اوب به معنى رجوع و عطف بر انصرفت است.
- در كلام آن علامه نامدار نديدهام و اگر باشد ضعيف و نوعى از تصحيف است. و نظير اين، اين است كه سيد اجل غياث
- الدين عبد الكريم بن طاوس الحسنى رضى اللّه عنه در كتاب فرحة الغرى آورده كه يكى از ادباء كتابى در تصحيف نوشته و حديث معروف: تختموا بالعقيق، را گمان كرده كه تصحيف است و صحيح: تخيموا بالعقيق، است. يعنى خيمه در عقيق بزنيد كه محلى است قرب مدينه كه ميقات حاج عراقى است و از اين قبيل غرائب متتبع ملتفت در كتب علما بسيار مىيابد. قوله عليه السلام : سلامى، ظاهر اين است كه سلام نايب فاعل محجوب بوده باشد و تواند بود كه غير محجوب خبر بعد از خبر باشد و سلام بدل ذلك باشد و اين به غايت بعيد است. قوله عليه السلام : إن شاء اللّه،
- ممكن است كه تعليق بر مشيت براى تبرك باشد مثل: لتدخلن المسجد الحرام إن شاء اللّه، و بنا بر اين و اسئله ان يشاء ذلك
- جمله استينافيه باشد و اظهر به حسب سياق عبارت آن است كه إن شاء اللّه براى شرط واقعى باشد و واو براى عطف شود، و احقّ به حسب رعايت رسم كتابت اين است كه اگر اين كلمه براى تبرك باشد چون في الحقيقه مراد تعليق نيست متصلا نوشته شود، و اگر براى اشتراط و تعليق باشد، ان جدا و شاء اللّه جدا نوشته شود.
- قوله عليه السلام :غير آيس و لا قانط، ظاهرا اياس و قنوط فرقى نداشته باشند در مجارى استعمالات. و جمع بين آنها به
- جهت تأكيد است مثل مكر و كيد و مانند اوب و رجوع و عود و اين عادت عرب است كه جمع بين مترادفات مىكنند اگر چه در واقع ترادف نباشد و هر يك به مناسبتى استعمال شده باشد ولى از كثرت تبادل و تناوب در مقام استعمال در بسيارى از مواضع خصوصيات دست نيامده و معلوم نشده و اللّه اعلم.
- و آن قدر كه نوشتم در بيان الفاظ اين دعا كافى است اكثر اهل علم را و الحمد للّه اولا و آخرا و باطنا و ظاهرا على توفيقه
- لاتمام الباب الثانى من هذا الشرح الشريف مع كثرة الشواغل و قلة البضاعة و عدم المهلة لصرف الوقت فيه و ما ذلك الا ببركات من خدمته به و هو سيدنا المظلوم أبو عبد اللّه الحسين سلام اللّه عليه و قد حصل لي فيه اثار من التائيد و هبت علىّ نسمات من قدسه من التوفيق
- و التسديد و كتب مصنفه الفقير إلى باب ربه الغنى العاصم أبو الفضل بن المحقق المرحوم ابى القاسم حوسبا حسابا يسيرا و اوتيا خيرا كثيرا في الارض المقدسة و البقعة المباركة سرّ من راى في عصر يوم عاشورا فى 1309 من الهجرة النبوية حامدا مستغفرا مصليا مسلّما بحمد اللّه الكريم و لطفه العميم كه با هجوم هموم و تجرع سموم از عامى و نامى آشنا و بومى در معموره بمبئى، اين كتاب مستطاب شفاء الصدور الجلية طبع محلّى داشتم، و انا العبد المفتقر إلى اللّه الغنى الوفى الملى اقل.
- ابناء العلماء الحاج شيخ على المحلاتى الحايرى في شهر اللّه المعظّمة سنه 1310 شفاءالصدور ص : 575
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم