سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.i
شنبه – 3/9/ 1403مطابق 21جمادی الاول 1446مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح --استاد سالک
جلسه72 -بحث بصیرت عدم رشد بصیرت در قرآن ونهج البلاغه- وضرورت بصیرت سیاسی اجتماعی از نگاه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خذله –
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
بصیرت در ایمان ازکلام گوهربار امیر المومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه خطبه 189- اعتقادی سیاسی و از سخنان آن حضرت است
انواع ایمان -
- فَمِنَ الْايمان مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ
برخى ایمان در دلها برقرار است، و برخى ديگر ميان دلها و سينه ها عاريت و ناپايدار است. تا روزگار سرآيد-
- فَإِذَا كَانَتْ لَكُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى يَحْضُرَهُ الْمَوْتُ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ
و مرگ در آيد-. پس اگر از كسى بيزاريد، او را واگذاريد تا مرگ بر سر او آيد، آن گاه از او بيزار بودن
- وجوب الهجرة
وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الْأَوَّلِ مَا كَانَ لِلَّهِ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الْإِمَّةِ
يا نبودن شايد. هجرت همچنان است كه بود- و پيوسته هجرت بايد نمود- ما دام كه خدا خواهد مردم زمين را پايدار دارد،
وَ مُعْلِنِهَا لَا يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِي الْأَرْضِ
از آن كه پنهانى گزيند و يا خود را آشكار دارد. نام مهاجر بر كسى ننهند، جز كه حجّت روى زمين را بشناسد.
فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ وَ لَا يَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُهُ
پس آن كه او را شناخت و پذيرفت مهاجر است، و آن را كه خبر وى بدو رسيد، و به گوش دل شنفت،
- صوبة الایمان
إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْايمان وَ لَا يَعِي حَدِيثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِينَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِينَةٌ
مستضعف نتوان گفت.- دانستن- كار ما- چنانكه بايد و شناختن ما چنانكه شايد- كارى است سخت، و تحمّل آن دشوار، كسى آن را بر نتابد جز مرد ديندار، كه خدا او را آزموده و ايمانش در دل بوده. و حديث ما را فرا نگيرد جز سينههاى امانتدار، و خردهاى بردبار.
- علم الوصي
أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِي خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا
مردم! از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد، كه من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمين مىدانم، پيش از آنكه فتنهاى- پديد شود- كه همچون شتر بى صاحب گام بردارد، و مهار خود پايمال كند و مردمان را بكوبد و بيازارد، و عقل صاحب خردان را ببرد- و در حيرتشان گذارد-. نهج البلاغة-ترجمه شهيدى، متن، ص: 206
- شاخه ای از بصیرت حضرت امام رحمت الله بسیج بعد انقلاب ایجاد بسیج شد (اواخر دههٔ ۱۳۵۰
در ۵ آذر ۱۳۵۸ فرمان تشکیل «ارتش ۲۰ میلیونی» (بسیج) از جانب سید روحالله خمینی صادر شد و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ۱۳۵۹ بهصورت قانونی رسمیت پیدا کرد. ابتدا مدتی امیر مجد و پس از آن احمد سالک فرماندهان بسیج بودند. محمدعلی رحمانی از سال ۱۳۶۲ مسئولیت آن را بر عهده گرفت و تا پایان جنگ هشت ساله عراق علیه ایران در این سمت فعالیت میکرد. وی توانست با روشی نوین نیروهایی را از پیر و جوان از نقاط دور افتاده و روستاها تا ادارات و دانشگاهها و دانش آموزان و روحانیون را سازماندهی نموده و با افزایش پایگاههای مقاومت از ۷٬۰۰۰ به ۲۱٬۵۰۰ پایگاه نیرویی بزرگ را بهوجود آورد تا در جهت اجرای فرمان خمینی به عنوان ارتش بیست میلیونی به جبهه اعزام نمایند که اعزام یکصد هزار نفری سپاه محمد حاصل این سازماندهی بود. که اصفهان اولین تشکل بسیج بود.
- در حال حاضر بسیج در سراسر آسیا واروپا و آمریکا .. کرج- نماینده ولی فقیه در استان البرز و امام جمعه کرج گفت: فرهنگ بسیج از مرزهای ایران به ملل محروم و انسانهای مظلوم رسیده و کم کم آنها را برای تشکیل حکومت مهدی (عج) آماده میکند این است بصیرت در ایمان
- بصیرت در انواع ایمان ازکلام گوهربار امیر المومنین علی علیه السلام فَمِنَ الْايمان مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ.
از امام علی (علیه السلام) در باره ایمان سوال شد حضرت در یک کلام لطیف و زیبا مراتب ایمان را اینگونه بیان فرمودند که : الایمان مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَعَمَلٌ بِالاْرْکانِ.ایمان معرفت با قلب(عقل) و اقرار به زبان و عمل به ارکان (دین) است.
امام(علیه السلام) در این کلام نورانی خود، که بر گرفته از کلام رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) است حقیقت ایمان کامل را در عبارتی کوتاه و پرمعنا بیان کرده است، در واقع ایمان درختی است که ریشه آن شناخت خدا و پیامبر اکرم و پیشوایان دین و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظهور پیدا می کند و ثمره این شجره طیبه انجام وظایف الهی است، بنابراین کسانی که در انجام وظایف کوتاهی می کنند ایمانشان ناقص است و از دو حال خارج نیست: یا گرفتار ضعف ایمانند و یا هوا و هوس چنان بر آنها غالب شده که از تجلی ایمان در عمل پیش گیری می کند. بصیرت در ایمان
- بصیرت در ایمان امامیه ابن ابی الحدید در اینجا به نفع مذهب معتزله استفاده کرده می گوید:آنچه امام(علیه السلام)در اینجا فرموده عین چیزی است که معتزله اهل سنت به آن معتقدند که عمل به ارکان و انجام واجبات (و ترک محرمات) را در مفهوم ایمان داخل می دانند و آن کس که عمل نکند نمی توان نام مؤمن بر او نهاد، هرچند با قلب پذیرفته و با زبان اقرار کرده باشد و این بر خلاف اعتقاد اشعری ها از اهل سنت و امامیه است.ولی ابن ابی الحدید از این نکته غافل شده است که امامیه، اسلام و ایمان را متفاوت می دانند;کسی که شهادتین را ابراز کند و یقین به خلاف گویی او نداشته باشیم در زمره مسلمانان است و جان و مال و خونش محفوظ، ذبیحه او حلال و ازدواج با او مباح است; امامیه آن را به معنای اقرار به شهادتین و اقرار به امامت ائمه دوازده گانه می دانند و برای آن درجاتی قائلند; بعضی دارای درجات پایین، بعضی درجات متوسط و بعضی درجات عالی هستند و آنچه در کلام امام(علیه السلام)آمده اشاره به درجه عالی ایمان است. از آن بالاتر چیزی است که قرآن مجید در اوائل سوره «انفال» بیان کرده است:
- (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ ایماناً وَعَلَی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ * الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ
- أُوْلَئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کرِیمٌ);
- مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان می گردد; و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان فزونتر می گردد; و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.
- آنها که نماز را برپا می دارند; و از آنچه به آنها روزی داده ایم، انفاق می کنند.
- (آری،) مؤمنان حقیقی آنها هستند; برای آنان درجاتی والا نزد پروردگارشان است; و برای آنها، آمرزش و روزی پرارزش است بصیرت در ایمان ».
- از این سه آیه شریفه به خوبی استفاده می شود که ایمان کامل علاوه بر اعتقاد قلبی و عمل به ارکان مسائل دیگری را نیز شامل می شود;از جمله این که: هنگامی که نام خدا برده می شود دل لرزان گردد و احساس مسئولیت کند و هنگامی که آیات قرآن بر او خوانده شود ایمانش رشد یابد و اینها اموری است که حتی معتزله نیز آن را شرط ایمان نمی دانند و جالب این که در دو مورد از این آیات واژه حصر به کار برده است در ابتدا می گوید: «(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ...); مؤمنان تنها اینها هستند که دارای این صفات پنج گانه می باشند» و در پایان آیه می فرماید: «(أُوْلَئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً); مؤمنان حقیقی فقط آنها هستند» و از اینجا به خوبی روشن می شود که ایمان دارای درجات متفاوت و مختلفی است.
- اضافه بر این در بعضی از روایات که در منابع اهل بیت آمده است می خوانیم:هنگامی که درباره ایمان سؤال کردند در جواب فرمودند:«الایمان أنْ یطاعَ اللهُ فَلا یعْصی; ایمان آن است که انسان خدا را اطاعت کند پس هیچ معصیتی به جا نیاورد. (این تعبیر معاصی کبیره و صغیره را هر دو شامل می شود)».
- در حدیث دیگری از همان امام (امام صادق(علیه السلام)) آمده است که: در برابر این سؤال که آیا ایمان عمل است یا قولِ بدون عمل (اعتراف به شهادتین) امام(علیه السلام)فرمود: «الایمان عَمَلٌ کلُّهُ وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذلِک الْعَمَلِ; ایمان تمامش عمل و قول بخشی از آن عمل است». از این تعبیرها استفاده می شود که ایمان، اطلاقات مختلفی دارد; گاه به حد اقل آن اشاره شده و گاه به حد اکثر
- و گواه آن حدیث معروفی است که از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است که می فرماید: «الایمان عَشْرُ دَرَجات فَالْمِقْدادُ فِی الثّامِنَةِ وَأبُوذَرّ فِی التّاسِعَةِ وَسَلْمانُ فِی الْعاشِرَةِ; ایمان ده درجه دارد. مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم قرار داشتند». البته ایمان انبیا و اوصیای معصوم حساب دیگری دارد).
- 8- مراتب و درجات ایمان با بصیرت
- كرامت در چيست؟ ايمان و عمل صالح. آنوقت ایمان هم ده درجه دارند. بعضىها يك درجه دارند، بعضىها دو درجه، بعضى سه درجه، .. ايمان درجه دارد. بعضىها اين مقدار ايمان دارد كه اگر امام را ديد بگويد سلام عليكم، سلامش كند، بعضىها نه، روز عاشورا يك پيراهن سياه هم مىپوشند، بعضى عزادارى هم مىكنند، بعضى خرج هم ميدهند، بعضى كربلا هم مىرود، بعضى اصلا مىگويد كه «وَالَّذِينَ مَعَهُ» حسين جان تو هر چه بگويى من هستم. قرآن مىفرمايد كه «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ» (فتح/ 29) «مَعَهُ» يعنى هميشه با شماست. حال اگر ما از اين راه نرفتيم چه مىشود؟ انسان كه سقوط كند چه مىشود؟ مىشود «يَا لَيْتَنِى كُنتُ تُرَابًا» (نبأ/ 40) انسان گاهى به خاك مىرسد. يعنى خاك را يك دانه بدهى، يك خوشه مىدهد. انسانهايى هستند كه دو كيلو غذا مىخورد هيچ عمل صالحى از خودش بيرون نمىدهد. يعنى انسانهايى هستند از خاك بدترند. چون خاك يك دانه كه مىدهى، يك خوشه ميدهد، اين انسان سه كيلو غذا خورد هيچ كار خيرى نكرد. «يَا لَيْتَنِى كُنتُ تُرَابًا». انسان به جايى مىرسد كه قرآن مىگويد «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ» (انفال/ 22) بدترين جنبنده است. سقوط مىكند. انسان اگر به يك جايى مىرسيد كه خدا به فرشتهها مىگويد نگاه كنيد اين را ببينيد، ...
- 3- مراتب افراد در ايمان و اسلام در بصیرت
- فرق بين اسلام و ايمان چيست؟ فرق بين اسلام و ايمان رو من فشرده بگويم: تفاوتها: تفاوت بين اسلام و ايمان در عمق، در عمل، در مسايل سياسى، در فكر، اسلام و ايمان در چند چيز با هم فرق دارد، من فرقشان را برايتان بگويم بعد بحثام را جمع كنم: ايمان و در يك كلمه، از ظلمات به نور برساند.
- به شعارهاى زيبا وفريبنده تكيه نكنيم، ايمان و ثبات قدم لازم است. يَقُولُونَ ... يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً
- 6- ارزش ايمان به ثبات آن است وگرنه ايمانهاى مقطعى، موسمى و عاريهاى بسيار است. «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْايمان» فِي الْقُلُوبِ
- به شعارهاى زيبا وفريبنده تكيه نكنيم، ايمان و ثبات قدم لازم است. «يقولون ... يَتولىّ» وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ
- داريم پناه مىبرم از ثبات العقل از اين كه عقل من به خواب رود، عقل دارم لهم قلوب لا يفقهون بها عقل دارد ولى توجه ندارد. عقل خواب رفته است مىشود كسى 2 هزار بار به آينه نگاه كند و يقهاش را صاف نكند، اين را مىگويند خواب رفتن. وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ
- الايمان و أثره لا يتم إلا بالإمام المعصوم
ايمان و اثر آن انجام نميگيرد مگر با امام معصوم پس واجب است كه امام معصومى باشد در هر زمانى و اين بچند مقدّمه احتياج دارد: اوّل- ايمان دوّم- شناخت اثرایمان ، سوّم- توقّف آن بر امام معصوم چهارم- اينكه اگر چنين باشد واجب مىشود نصب كردن او بر خداوند، در هر زمانى.
يكون الإمام المعصوم في كل زمان فيحتاج إلى بيان المقدمات أحدها الايمان و ثانيها ما أثره و ثالثها توقفه على إمام معصوم و رابعها أنه إذا كان كذلك وجب نصبه في كل زمان على الله تعالى
- على عليه السّلام در باره ايمان فرمود: ايمان داراى چهار پايه است صبر، يقين، عدل و جهاد صبر هم چهار شعبه دارد، شوق، ترس، زهد و مراقبت هر كس شوق بهشت داشته باشد از هوسها و شهوات دست باز مىدارد، و هر كس از آتش دوزخ بترسد از محرمات دورى مىكند، هر كس زهد اختيار كند مصيبتها را خوار مىداند، و هر كس مراقب مرگ باشد در كارهاى نيك شتاب مىكند. وَ سُئِلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْايمان فَقَالَ الْايمان عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ:عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ 4456 وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّب بر شما باد به شكيبايى كه شكيبايى ايمان را چون سر است تن را، و سودى نيست تنى را كه آن را سر نبود، و نه در ايمانى كه با شكيبايى همبر نبود. فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْايمان كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِي ايمان لَا صَبْرَ مَعَهُ.
- [و او را از ايمان پرسيدند، فرمود:] ايمان، شناختن به دل است و اقرار به زبان و با اندامها بردن فرمان.- وَ سُئِلَ عَنِ الْايمان فَقَالَ الْايمان مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ. عرض كردم: چه ايمانى بهتر است؟ فرمود: صبر و سخاوت وجود. و سئل عن افضل الايمان؟ فقال الصّبر و السّماحة.
- نشانه استوارى ايمان است بصیرت سرلوحه نيكوكارى و احسان، و مايه خشنودى خداى رحمان، و سلاح جنگ با شيطان، خطبه بعداز جنگ صفین موعظه فرمودند = فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْايمان وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَان
- من پرچم ايمان را در ميان شما كوفتم، و بر حدود حلال و حرام آگاهتان ساختم، و با دادگرى خويش لباس عافيت بر شما پوشانيدم، و با گفتار و كردار خود، معروف (كار نيك) را در ميان شما رواج دادم، و اخلاق نمونه را با سيرت خويش به شما نماياندم. - رَايَةَ الْايمان وَ وَقَفْتُكُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِيَةَ مِنْ عَدْلِي وَ فَرَشْتُكُمُ
- از كردار نيك ايمان را توان شناخت. به ايمان علم آبادان است، و- آدمى- به علم از مرگ ترسان است. با مرگ دنيا پايان يابد، و با دنيا آخرت درست شود، - يُسْتَدَلُّ عَلَى الْايمان وَ بِالْايمان يُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا
- و بدانيد! كه شما پس از هجرت- و ادب آموختن از شريعت- به- خوى- باديه نشينى بازگشتيد و پس از پيوند دوستى دسته دسته شديد. با اسلام جز به نام آن بستگى نداريد و از ايمان جز نشان آن را نمىشناسيد. -مَا تَتَعَلَّقُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا بِاسْمِهِ وَ لَا تَعْرِفُونَ مِنَ الْايمان إِلَّا رَسْمَهُ. عدم بصیرت در ایمان
- [و فرمود:] خدا ايمان را واجب كرد براى پاكى از شرك ورزيدن، و نماز را براى پرهيز از خود بزرگ ديدن، -قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: فَرَضَ اللَّهُ الْايمان تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْر...
- شاخه های ایمان - پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ايمان هفتاد و اندى شاخه است كه برترين آنها قول «لا إله إلاّ اللّه » است و كمترين آنها برداشتن چيزهاى آزارنده از سر راه مردم؛ و حيا نيز شاخه اى از ایمان است. گنجینه معارف =رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :الايمان بِضْعٌ و سَبعونَ شُعْبَةً ، فأفْضَلُها قَولُ لا إله إلاّ اللّه ُ ، و أدْناها إماطَةُ الأذى عَنِ الطَّريقِ ، و الحَياءُ شُعْبَةٌ مِن الایمان .
- ايمان عاريهاى. در كتاب شريف اصول كافى بابى داريم به نام «باب المعارين» يعنى كسانى كه دينشان عاريه است. برخى در دنيا دين دارند ولى هنگام مرگ، بىدين از دنيا مىروند. مانند كسى كه حج بر او واجب شود، ولى به حج نرود، و يا.....
- از كجا كه اين ايمان عاريه نباشد: آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا نساء/ 137.، تَوَفَّنِي مُسْلِماً يوسف/ 101.، تَوَفَّنا مَعَ الابْرارِ آل عمران/ 193. بصیرت در ایمان
- ايمان عاريهاى: در كتاب اصول كافى كلمه ى معار را داريم. معار به معنى عاريه است. ايمان بعضى از افراد عاريهاى است. ممكن است عمرى با ايمان زندگى كنند، اما لحظهى مرگ بى دين بميرند. معارين به معنى كسانى است كه ايمان دارند. حزب اللهى هستند اما حزب الهى بودنشان عاريهاى است. گاهى وقتها آدم خودش نمىداند كه ايمانش عاريهاى است و خيال مىكند كه قلباً و واقعاً ايمان دارد اما يك صحنههايى پيش مىآيد و مىبيند كه هنوز باورش نيامده است وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ
- ایمان عاریه -ایمان آبکی = هواى سالن داغ مىشود، چسبش شل مىشود مىافتد پايين. ايمان شُل باعث مىشود كه آدم هم نماز بخواند و هم بيايد كربلا امام حسين را بكشد. وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ
- ایمان عاریه ای یا ایمان پایدار در وقت معین مشخص خواهد که این ایمان چه ایمانی است . -ایمان الَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ – بصیرت در ایمان
- در ایمان –انسان باید دایما مراقب باشد= خود مراقبتی مرام شهدا ، عرفا ، بزرگان دین را سرمشق خود قراردهد از اوجب واجبات است ایمان ثابت نمایان می شود فَمِنَ الْايمان مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ.
- ایمان در «نفس مطمئنه» =«و جلس على صدر الحسين» شمر روى سينهى امام حسين نشست. «و قبض على لحيته» ريش مبارك امام حسين را گرفت. «و همّ بقتله» همت كرد كه امام را با خنجر سرش را جدا كند. «فضحك الحسين» «ضحك» يعنى خنديد. اين را مىگويند «نفس مطمئنه» خيلى است. دشمن روى سينه نشسته است. ريش را گرفته است. خنجر را گذاشته است. آنجا امام حسين (علیه السلام) لبخند مىزند. الله اكبر! «فقال له» امام حسين گفت: «أ تقتلنى و لا تعلم من أنا» مىكشى؟ نمىدانى من كه هستم؟ «فقال أعرفك حق المعرفه» شمر گفت: مىشناسمت، خوب هم مىشناسم. این بصیرت در ایمان است
- ایمان و حوادث = اى كسانى كه اگر بصیرت در ایمان آوردهايد! (در برابر حوادث سخت زندگى،) از صبر و نماز كمك بگيريد، همانا خداوند با صابران است.- ايمان خود را چنان ثابت و استوار سازيد كه حوادث تاريخ آن را نلرزاند.- حوادث تلخ و شكست در جبههها، يكى از راههاى امتحان و شناسايى روحيهها و درجات ايمان افراد است. «لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ»
- عوامل تزلزل ایمان- بايد در مرحلهاى از بصیرت در ایمان قرار بگيريم كه بازگشت برخى مسلمانان از دين، مايهى تزلزل ما نگردد. «وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» . مديران و رهبران بايد چنان در ايمان به هدف و آرمان خود، استوار و مطمئن باشند كه انحراف افراد، نتواند ايشان را دچار تزلزل و سستى كند. حتی تا هنگام مرگ.
- در ايمان قلبي اكراه راه ندارد لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ بقره/ 256. درهواپیما بعد از چندین سال که حضرت امام به ایران اصلا دلهوره نداشت خبرنگار احوال او پرسید فرمودند هیچ چیز – حضرت آیت الله احمدی امام جمعه خمینی شهر ساواک او را گرفته بود باشکنجه گفت یک کلمه بگو مرگ بر خمینی در جواب شکنجه گر ساوک گفته بود اگر قلب مرا از سینه درآورید خون قلب من ریزد روی زمین می نویسد خمینی این است از نمونه های بارز قلب «نفس مطمئنه» بصیرت در ایمان
- خدايا تو را به مقام محمد و آل محمد ايمان ما را بيمه كن تا بى دين از دنيا نرويم. فكر ما را بيمه كن تا منحرف نشويم. زبان ما را بيمه كن تا خلاف نگوييم. گوش ما را بيمه كن تا خلاف نشنويم. مملكت ما را بيمه كن تا نا زمین سازی ظهور آقایمان امام زمان وتایدات مقام معظم رهبری نابود کفر الهاد وصهیون وآمریکا را ببينيم. مملكت ما را از هر رقم تزلزل همين طور كه تا حالا بيمه كردى، بيمه كن. مقام معظم رهبری ما را در پناه حضرت مهدى حفظ كن. ما را به خودمان واگذار مكن و بصیرت درایمان ما روز افزون بفرما..
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم