- سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
- وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 21 تا 28
- مىپرسيد: پس چرا اين مصلح نهضتش را آغاز نمىكند و براى برچيدن بساط ظلم و برهمزدن دستگاه باطل و نابود كردن ستمگران و سركشان و مستكبران قيام و اقدام نمىنمايد؟! و چرا اين خورشيد جهان افروز از پشت ابر غيبت بيرون نمىآيد؟!
- جواب اين است كه: زمينه آن قيام جهانى و حكومت آسمانى در تمام عالم انسانى فراهم نيست. هنوز آمادگى لازم و شايستگى تمام عيار براى برقرارى آن حكومت در ميان مردم به وجود نيامده است. اين يكى از شرايط و اركان اساسى تربيت است كه بدون استعداد و قابليت و آمادگى، تربيت ممكن نيست.
- پس بايد قدم اول را در ايجاد استعداد و زمينه لازم برداشت. كه چون انسان به اين مرحله رسيد، خود احساس نياز مىكند و خود به جستجو و طلب مىپردازد. و وقتى به مقصود و مرادش رسيد، قدر آن را مىداند.
- پس همانطوركه در زمين شورهزار گياه نمىرويد و از آهن بد نمىتوان شمشير نيك ساخت، همچنين در جامعهاى كه زمينه صلاح و سامان يافتن نداشته باشد، نمىتوان برنامه اصلاحى پياده كرد كه گفتهاند: ملّتى كه در انتظار مصلح به سر مىبرد، خود بايد صالح باشد.
- البته مراتب استعداد و آمادگى نيز فرق مىكند، مثلا: استعداد ذاتى و آمادگى فطرى براى پذيرش عدالت در تمام افراد بشر هست، ولى اين مرتبه- با اينكه ريشه و اساس اوّليه استعداد است- براى يك حركت اصلاحى تمام عيار و فراگير كافى نيست، با توجه به اينكه اميال و شهوات، روى اين مرتبه از استعداد بسيارى از افراد پردههاى ضخيمى مىافكند و مانع از اين مىشود كه حق و عدالت را بپذيرند.
- پس مرتبه مناسبى از استعداد لازم است كه توأم با معرفت و شناخت آن مصلح و شوروشوق و بلكه سوزوگداز براى او باشد.
شمشير نيك ز آهن بد چون كند كس | ناكس به تربيت نشود اى حكيم كس | |
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست | در باغ لاله رويد و در شورهزار خس |
هرشخص كه كاملا در زندگى خود و جهان خلأ را درك كند و ضرورت حياتى پركردن آنجاى خالى را
لمس نمايد، همچون كودكى كه جز پدرى دلسوز براى خود نشناسد و او هم در سفر باشد، لحظهاى آرام و قرار نيابد و لختى با آسودگى خيال نياسايد و روزى از گريه و اشك و به زبان آوردن نام پدر باز نماند.
- اسلام همچون يعقوب با بىصبرى و فرياد، يوسف گمگشتهاش را مىطلبد. ولى اين فرزندان كماستعداد و ناقابل بايد در طوفانهاى كوبنده روزگار احساس خطر جدّى كنند و بىدرنگ يوسفى را كه بر اثر كمى استعداد و لياقت آنها و كارهاى ناشايست و كردارهاى زنندهشان از آنها دور شده، بجويند و دست تضرّع و تذلّل به سوى او دراز نمايند كه: يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ (سوره يوسف، آيه 88.)؛ اى عزيز! به همه ما و خانوادههايمان بيچارگى رسيده و با كالايى ناچيز به سويت آمدهايم.
- آيا هنگام آن نرسيده كه فرزندان اسلام به اين مرحله از استعداد برسند؟! آيا هنگام آن نشده كه از خواب گران برخيزند و جاى خالى صاحب و سرپرستشان را حس كنند و به جستجوى او بپردازند؟! آيا آن زمان نيامده كه اين قوم در وضع نابسامانشان تجديدنظر كنند، تا خداوند هم ساماندهنده آنان را برساند؟! آيا روز آن نيست كه خروش انتظار، درياى رحمت كردگار را به تلاطم آرد و خورشيد بهار مستضعفين از افق كعبه سرزند؟!
- كتاب حاضر درصدد آن است كه اين آمادگى را در وجدانها بيدار سازد و اين بىتفاوتى كشنده و كمى استعداد و قابليت نسبت به درك حضور كاروان سالار عالم بشريت و يگانه منجى انسانها و جان عالم، حضرت بقية اللّه الأعظم حجّة بن الحسن المهدى- (عجل اللّه فرجه الشريف- را درمان نمايد.
- در اين كتاب با دلايل عقلى و نقلى ثابت شده كه دعا براى امام عصر- (عجل اللّه فرجه الشريف- از مهمترين وسايل براى رسيدن به مراحل عاليه كمال و نيل به درجات برجسته معنوى است، اضافه بر اينكه آثار دنيوى بسيارى نيز دارد.
- البته عمده، استجابت دعا و تحقّق يافتن مراد و مقصود اصلى آن است، و اين نيز- همانطور كه قرآن مىگويد- انجام مىشود. اگر حقيقت دعا - يعنى خواستن از خدا- بوده باشد، استجابت هم در پى آن هست. زيرا خداوند در قرآن كريم فرموده است: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دعانِ (بقره، 186)؛ و چنانچه بندگانم درباره من از تو پرسند، پس همانا من نزديك هستم دعا كننده را. هرگاه مرا بخواند، اجابت مىنمايم.
- مؤلّف اين كتاب عالم جليل القدر مرحوم آيت اللّه حاج سيد محمد تقى موسوى اصفهانى (مشهور به احمدآبادى) مىباشد كه شرح حال ايشان، به قلم دانشمند محقق، استاد گرانمايه، آقاى سيد محمد على روضاتى با اندكى تصرّف خواهد آمد.
- فرزندان و نوادگان مؤلف
- فرزندان برومند مؤلف- از ذكور و اناث- هشت تن و نوادگانش بسيارند:
1-فرزندش حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد محمد فقيه از علماى فاضل اصفهان است، آثار قلمى ارزشمندى نيز دارد كه بعضى از آنها منتشر شده است.
2-فرزند ديگرش حضرت حجة الاسلام حاج سيد عباس، از ائمّه جماعت و سخنوران پرهيزكار اصفهان است.
3- داماد محترمش مرحوم آيت اللّه حاج سيد مرتضى موحد ابطحى (م 1413 ق)، از علما و مدرسين اصفهان و داراى مؤلّفات و نوشتههاى ارزندهاى در مسايل علمى است.
4- نوادهاش آيت اللّه حاج سيد محمد باقر موحد ابطحى، از شخصيتهاى علمى برجسته قم است. و كارهاى مهمى در زمينههاى فقه و حديث و تفسير و غير اينها دارد كه از آنها دو جلد كتاب «المدخل إلى التفسير الموضوعى للقرآن الكريم» و نيز تحقيق و پاورقى كتابهاى بسيارى منتشر شده است.
5-حضرت مستطاب سيدنا الاستاد، فقيه بلندپايه آيت اللّه حاج سيد محمد على موحد ابطحى، از علماى بزرگ عصر و متبحّر در علوم مختلف اسلامى، كه تأليفات ارزشمندى در فقه و تفسير و حديث و رجال و ... دارد و تاكنون پنج جلد «تهذيب المقال فى شرح كتاب النجاشى فى الرجال» و رساله علميه فقه شيعه، از آن جمله چاپ شده است.
6- حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد على موحد ابطحى، از علماى فاضل قم است.
7. حجة الاسلام و المسلمين سيد محمد رضا موحد ابطحى، از فضلاى قم است.
8. حجة الاسلام و المسلمين سيد حجّت موحد ابطحى، از فضلاى اصفهان است.
9. حجة الاسلام و المسلمين سيد حسن موحد ابطحى.
10. حجة الاسلام و المسلمين سيد حسين موحد ابطحى.
60- خداوند بر اين حقير منّت نهاد و افتخار ترجمه اين اثر ارزنده را نصيبم فرمود. اميد آنكه مؤمنين به خصوص اهل فضل با مطالعه اين مجموعه معارف- كه با عنايت و دستور خاص امام عصر- (عجل اللّه فرجه الشريف- تدوين گرديده است- تحولى عظيم در جهت ايجاد زمينه جهانى مناسب براى حكومت حضرت مهدى- ارواحنا فداه- فراهم سازد، و به زودى روى كار آمدن حق و نابودى باطل را در سراسر گيتى شاهد باشيم. «إنّهم يرونه بعيدا و نراه قريبا»
- سيد مهدى حائرى قزوينى
- آثار التقوى (شرح حال مؤلف)
- از: دانشمند محقق سيد محمد على روضاتى
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على سيّدنا و نبيّنا محمّد و عترته الطّيّبين الطّاهرين إلى يوم الدّين.
اين رساله «آثار التقوى»، در احوال و آثار عالم فاضل محقّق مدقّق، فانى در ولاء خاندان رسول عليهم السّلام، و مخلص پناهنده به آستان ولى عصر و امام زمان و مهدى آل محمد- (عجل اللّه فرجه الشريف-؛ يعنى سيد پاكيزه پرهيزكار، حاج ميرزا محمد تقى موسوى اصفهانى (شهير به احمدآبادى)- كه خداوند تربت پاكيزهاش را قداست بخشد و او را با امامان معصوم- صلوات اللّه عليهم اجمعين- محشور گرداند- مىباشد.
- بدين خاطر اين را مىنگارم كه با كتاب «مكيال المكارم فى فوائد الدعا ء للقائم عليه السّلام» بوده باشد، كتابى كه نامبرده جليل القدر تأليف كرده و در محافل و مجامع علمى مورد قبول افتاده و مكرر چاپ شده و از طرف علما و فضلا مورد استقبال واقع گرديده است.
- خاندان علمى مؤلف
- سيد مؤلف بزرگوار ما در خاندانى كه پشت اندر پشت آرم تقوى و پاكى داشتهاند، پرورش يافت. در اين خاندان رجال و شخصيتهاى معروف و مشهورى بودهاند كه پيوسته مورد احترام و مراجعه مردم قرار گرفتهاند. اين خطّ علم و تقوى هنوز هم در اين فاميل اصيل امتداد دارد و علماى معروف و نامدارى در بين آنها هستند كه اميدهاى درخشان امّت مسلمانند. پدرش سيد ميرزا عبد الرزاق فرزند ميرزا عبد الجواد بن حاج سيد محمد مهدى موسوى نائب الصدر اصفهانى خراسانى، ملقب به افتخار الدين، يكى از علماى معروف به اجتهاد و درستى بوده و در مسجد حرم حضرت سيد اسماعيل نواده امام سجاد عليه السّلام(نواده حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام و از اجداد مرحوم آية اللّه بروجردى و مرحوم آية اللّه حكيم بوده است.) اقامه جماعت مىكرده، در بين الطلوعين روز جمعه 28 محرم 1319 وفات يافته است.
- فرزند برومندش در يكى از تأليفاتش درباره او چنين گفته: عالم ربّانى و حبر صمدانى، آنكه هردو مرتبه علم و عمل را حائز گرديده و از هرنقص و زشتى اجتناب ورزيده، فقيه آل رسول و رئيس علماى فحول ... مادر او صبيّه مرحوم حاج ميرزا حسين نائب الصدر (متوفى به سال 1326) بوده است. در جلد دوم مكيال خوابى نقل مىكند كه بر حسن حال پدربزرگش دلالت دارد. و پسر عمهاش سيد ميرزا اسد اللّه است كه قسمتى از مقدّمات را نزد او خوانده، و دايى او سيد مير محمد صادق مدرس- از مجتهدين و مدرسين بزرگ اصفهان- كه مؤلف بعضى از نظريات تفسيرى خود را از او نقل مىكند، بودهاند.
- اساتيد او
- مؤلف بزرگوار رحمه اللّه نزد عدّهاى از علما و اساتيد بزرگ شاگردى كرده و بعضى از آنها را با تجليل و احترام زياد ضمن تأليفات خود ياد كرده و از برخى از آنان اجازه اجتهاد و روايت گرفته است. اينك چند تن از آنان را كه به دست آوردهايم در اينجا نام مىبريم:
- پدرش سيد عبد الرزاق موسوى
- پسر عمهاش سيد ميرزا اسد اللّه، كه صرف و نحو را نزد او خوانده است.
- سيد محمود حسينى گلشادى اصفهانى كه كتاب مغنى و غير آن را نزد او خوانده و بعضى از نظريات ادبى او را در تأليفات خود نقل كرده است.
- سيد ابو القاسم دهكردى، كه اجازه اجتهاد و روايت از او گرفته است.
- شيخ عبد الكريم جزّى كه اجازه روايت از او گرفته است.
- حاج آقا منير الدين بروجردى اصفهانى
- حاج ميرزا بديع درب امامى.
- آقا محمد كاشانى [معروف به آخوند كاشى]
- وى به دوست بزرگوار ما استاد محقق مرحوم معلّم حبيبآبادى در دو كتابش «وظيفة الأنام» و «نور الأبصار» اجازه حديث داده و ما توسط اين دوستمان از ايشان روايت مىكنيم.
- از ولادت تا وفات
- مؤلف معظّم- كه رضوان الهى بر او باد- به سال 1301 هجرى در اصفهان(1) متولد شد و در سال 1348 همانجا وفات يافت. يعنى چهل و هفت سال در اين دنيا زندگى كرد و از سنين جوانى قدم به مرحله پيرى ننهاد. باوجوداين آثار ارزنده علمى او در حدّ كمال و پختگى و ژرفنگرى و ريشهدار است. و اين به خاطر خلوص نيت و پاكى قصد و نظر در تحصيل علم و پيمودن مراحل تعليم مىباشد كه در عمل، تلاش خالصانه اش در توجّه به سوى اللّه بوده، از غير او بريده بود.______________________________
(1). شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب نقباء البشر (1/ 258) ولادت ايشان را شب جمعه پنجم جمادى الاولى سال 1301 نوشته است. ولى ظاهرا جمعه با اين تاريخ مطابقت ندارد و براى روشن شدن مطلب بايد به تقويم آن سال رجوع كرد. - اضافه بر اين ارادت شديدى نسبت به خاندان رسالت و ائمه هدى عليهم السّلام داشت. و در تمام احوال به آنان توسّل مىجست. و در همه افعال و اقوالش به ايشان اقتدا مىكرد و از آن بزرگواران پيروى مىنمود و از تعاليم مقدسه آنها بهره مىگرفت.
- بهخصوص به امام منتظر حجة بن الحسن- (عجل اللّه فرجه الشريف- توجّه ويژهاى داشت و در معرفت آن حضرت و انجام وظايفى كه لازم است اهل ايمان در زمان غيبت انجام دهند، به مراحل و منازل والا و شامخى نايل آمده بود. بهطورىكه چند كتاب و رساله مهم و سودمند در اينباره تأليف كرده كه مهمترين آنها همين كتاب «مكيال المكارم» است. كه به تفصيل دربارهاش سخن خواهيم گفت.
- توجّه به سوى خدا
- در زندگى اين سيد بزرگوار مؤلف- اعلى اللّه مقامه الشريف- خصوصيت قابل تقديرى وجود دارد كه لازم است به آن توجّه شود و آن عبارت است از اينكه: او به شؤون و زرقوبرق دنيا وقعى نمىنهاد و به اندكى از امور معيشت و كمى از مادّيات قناعت كرده بود. گويى كه اين فرمايش امير مؤمنان على عليه السّلام هميشه در پيش چشمش مجسم بود: «القناعة كنز لا يفنى»؛ قناعت گنجى بىپايان است.
- در امور مادّى جامه قناعت پوشيده، از خلق اعراض نموده و به طلب علم و كمال پرداخته بود. نه در پى جاهوجلال مىرفت و نه در جمع مالومنال مىكوشيد. دنيا و آخرت خويش را با ولاى خاندان رسول اللّه عليهم السّلامآباد ساخته بود كه:
- باوجود عمر كوتاهش آثار علمى و فرزندان صالحى به يادگار گذارده كه بهترين ذخيرهها و ارزندهترين يادگارها است. و هنوز نوادگانش از بركات انفاس قدسيهاش برخوردار و باتقوى و فضيلت مأنوسند:
- «و اين از فضل خداوند است كه به هركس از بندگان صالح خود بخواهد، عنايت فرمايد.»
- دوران او پر از حوادث و مشكلات بود؛ قتل و غارت، قحطى و گرانى همهجا رواج داشت و فرقههاى باطل و روشهاى گمراهكننده در جامعه راه مىيافت. بهخصوص شهر اصفهان كه در آن هنگام به بدترين محنتها و بلاها گرفتار بود، بااينحال در گوشهها مردانى بزرگ- از جمله سيد بزرگوار ما- به تكميل ايمان پرداخته و با دلهاى پراطمينان به فراگيرى علم و كوشش در عمل توجّه نمودهاند و حوادث روزگار در آنها تأثيرى نگذاشته و مصائب و محنتها آنان را متزلزل نساخته است و از تلاش پيگير دست برنداشتهاند. كه اگر ايشان را با ديگران مقايسه كنيم، خواهيم ديد تفاوت راه از كجاست تا به كجا و آن هنگام است كه با ديده اعجاب و عظمت به آنان خواهيم نگريست.
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج1، ص: 28
هركه را خيمه به صحراى قناعت زدهاند | گر بلرزد همه وى را غم ويرانى نيست |
«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»