احتجاجات یهود به روایت دیگر با آقاجانمان امیر المومنین علی (علیه السلام) در عیون أخبار الرضا آمده .... یهودی گفت اولين سنگى كه روى زمين نهاده شد و اول چشمهاى كه جوشيد
صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ«اللهم »
-احتجاجات یهود به روایت دیگر با آقاجانمان امیر المومنین علی (علیه السلام)
در عیون أخبار الرضا آمده ....
یهودی گفت اولين سنگى كه روى زمين نهاده شد و اول چشمهاى كه جوشيد و اولين درختى كه روئيد كدام بود؟
حضرت در جواب یهودی قَالَ أَسْأَلُکَ عَنْ أَوَّلِ حَجَرٍ وُضِعَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ .. فرمود شما يهودان عقيده داريد كه اولين سنگ در بيت المقدس است ولى دروغ است اولين سنگ همان سنگى بود كه آدم با خود از بهشت آورد. يهودى گفت صحيح است به خدا قسم به خط هارون و املاء موسى چنين نوشته ديدم.- قَالَ یَا یَهُودِیُّ أَنْتُمْ تَقُولُونَ إِنَّ أَوَّلَ حَجَرٍ وُضِعَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ الْحَجَرُ الَّذِی فِی الْبَیْتِ الْمُقَدَّسِ وَ کَذَبْتُمْ هُوَ الْحَجَرُ الَّذِی نَزَلَ بِهِ آدَمُ )علیه السلام ( مِنَ الْجَنَّةِ –
حضرت فرمود شما معتقديد كه اولين چشمه همان چشمهاى بود كه در بيت المقدس جوشيد ولى دروغ است آن چشمه زندگى است كه يوشع بن نون ماهى را در آن چشمه شستشو داد و خضر نيز از همان چشمه آشاميد و هر كس بخورد زنده مىماند. گفت صحيح است به خط هارون و املاء موسى چنين نوشته ديدم.
فرمود شما مىگوئيد اولين درخت كه به روى زمين روئيد زيتون بود ولى دروغ است اولين درخت همان درخت خرماى عجوه است (نوعى از خرما كه در مدينه است) كه آدم آن را از بهشت آورد. گفت صحيح است به خط هارون و املاء موسى چنين يافتم. قَالَ وَ أَنْتُمْ تَقُولُونَ إِنَّ أَوَّلَ شَجَرَةٍ نَبَتَتْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ الزَّیْتُونُ وَ کَذَبْتُمْ هِیَ الْعَجْوَةُ «2» الَّتِی نَزَلَ بِهَا آدَمُ ع مِنَ الْجَنَّةِ مَعَهُقَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى )علیه السلام (
گفت اما سه سؤال ديگر: اين امت چند نفر رهبر و امام دارند كه مردم اگر آنها را خوار بنمايند زيانى براى آن امامان نيست؟ فرمود دوازده امام گفت همين طور است به خط هارون و املاء موسى عليه السلام يافتم. قَالَ وَ الثَّلَاثُ الْأُخْرَى کَمْ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ إِمَامٍ هُدًى لَا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْقَالَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماًقَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى )علیه السلام (
گفت پيامبر شما در بهشت كجا است؟ فرمود در اعلى درجه بهشت و عالىترين جايگاه بهشت عدن. گفت صحيح است همين طور به خط هارون و املاء موسى يافتم. قَالَ فَأَیْنَ یَسْکُنُ نَبِیُّکُمْ مِنَ الْجَنَّةِقَالَ فِی أَعْلَاهَا دَرَجَةً وَ أَشْرَفِهَا مَکَاناً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍقَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى ثُمَّ
سپس پرسيد چه كسى با او در منزلش خواهد بود؟ فرمود دوازده امام. گفت همين طور به خط هارون و املاء موسى ديدم. قَالَ فَمَنْ یَنْزِلُ مَعَهُ فِی مَنْزِلِهِ قَالَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى )علیه السلام (
سپس یهودی گفت هفتم را اگر بگوئى اسلام مىآورم. وصى پيامبر شما چند سال بعد از او زندگى مىكند فرمود سى سال. باز پرسيد مىميرد و يا او را مىكشند؟ فرمود به وسيله شمشيرى كه بر فرقش مىزنند كه محاسنش با آن خونين مىگردد از دنيا خواهد رفت. يهودى گفت صحيح است به خط هارون و املاء موسى عليهما السلام چنين ديدم.- ثُمَّقَالَ السَّابِعَةَ فَأَسْلَمَ کَمْ یَعِیشُ وَصِیُّهُ بَعْدَهُقَالَ ثَلَاثِینَ سَنَةًقَالَ ثُمَّ مَهْ یَمُوتُ أَوْ یُقْتَلُقَالَ یُقْتَلُ یُضْرَبُ عَلَى قَرْنِهِ وَ تُخْضَبُ لِحْیَتُهُ قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى )علیه السلام)
يكى از يهودان گفتمن و تو در نزد خدا چگونه هستيم؟ فرمود من از وقتى خود را شناختهام مؤمن هستم و تو از وقتى خود را شناختهاى كافرى اما بعد از اين چه در بارهات پيش آيد نمىدانم.
يهودى گفت آن شخص كه در درون ديگرى قرار گرفته و بين آنها قرابتى نيست كيست؟ فرمود آن شخص يونس است كه درون ماهى قرار داشت.
پرسيد كدام قبر است كه با صاحبش به راه افتاد فرمود يونس كه در شكم ماهى هفت دريا را سير كرد.
گفت خورشيد از كجا طلوع مىكند؟ فرمود از دو شاخ شيطان گفت كجا غروب مىكند؟ فرمود: در چشمهاى گل آلود. پيامبر اكرم حبيب من فرمود نماز نمىخوانى هنگام طلوع و غروب او مگر به اندازه يك نيزه يا دو نيزه برآمده باشد.
گفت در كجا خورشيد تابيد كه ديگر نتابيد؟ فرمود: در نيل هنگامى كه خداوند براى موسى آن را شكافت.
يهودى پرسيد خدا چيزى را بر مىدارد يا او را بر مىدارند؟ فرمود: خداوند همه اشياء را به قدرت خويش برداشته چيزى او را بر نمىدارد گفت پس اين آيه در قرآن شما چه مىگويدوَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌفرمود: اى يهودى مگر نمىدانى هر چه در آسمانها و زمين و بين آنها است مال خدا است روى اين جهان و اين جهان را بپا داشته به قدرت خدا است و قدرت است كه همه چيز را برداشته و بپا داشته.
گفت بهشت كجا است و جهنم كجا؟ فرمود: بهشت در آسمان و جهنم در زمين.
گفت وجه پروردگارت كجا است؟ امير المؤمنين به من فرمود: پسر عباس برو هيزم و آتش بياور. رفتم مقدارى هيزم و آتش آوردم آنها را آتش زد بعد به آن يهودى گفت صورت اين آتش كدام طرف است يهودى پاسخ داد طرف معينى صورت او نيست. فرمود خداوند عزيز اين مثل را دارد مشرق و مغرب از آن اوست هر كجا روى آوريد جانب خدا است.
يهودى پرسيد دو شاهد كيانند؟ فرمود: آسمانها و زمين كه ساعتى غائب نيستند. سؤال كرد آن دو غائب كدامند؟ فرمود: مرگ و زندگى كه بر آنها واقف نيستى.
گفت دو كينهتوز كدامند؟ فرمود شب و روز. گفت واحد كيست؟ جواب دادخداى يكتا. پرسيد دو تا؟
گفت آدم و حوا. سؤال كرد سه تا؟ فرمود نصرانيان به خدا دروغ بستهاند كه سومين سه تا است هرگز خداوند رفيق و فرزندى براى خود قرار نداده.
گفت چهار تا چيست؟ قرآن، زبور، تورات، انجيل.
گفت پنج تا؟ فرمود پنج نماز واجب.
پرسيد شش تا؟ فرمود خداوند آسمانها و زمين و ما بين آن دو را در شش روز آفريده.
پرسيد هفت تا؟ فرمود هفت درب جهنم كه بر روى جهنميان بسته است.
پرسيد هشت تا كدام است؟ فرمود هشت درب بهشت.
گفت نه تا؟ فرمود نه گروه هستند كه در زمين فساد مىكنند و راه صلاح از پيش نخواهند گرفت.
گفت ده تا؟ فرمود ده روز دهگانه
اما ده تا فرموده خداى عز و جل است كه ما سى شب بموسى وعده داديم و بده شب تمامترش نموديم و اما يازده تا گفتار يوسف است به پدرش كه من يازده ستاره بخواب ديدم و اما دوازده تا فرموده خداى عز و جل است بموسى كه عصاى خود را بر سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه آب شكافته شد.
گفت يازده تا؟ جواب داد گفتار يوسف به پدرش، بابا من يازده ستاره و خورشيد و ماه را ديدم برايم سجده كردند.
پرسيد دوازده تا چيست؟ فرمود ماههاى سال. گفت
بيست تا؟ فرمود يوسف را به بيست درهم فروختند.
گفت سى تا؟ فرمود ماه رمضان روزه آن واجب است بر هر مؤمنى مگر مريض باشد يا در مسافرت.
پرسيد چهل تا چيست؟ فرمود قرار داد موسى سى شب بود خداوند آن را تكميل نمود با ده شب ديگر كه قرار داد به چهل شب پايان پذيرفت.
گفت پنجاه تا؟ فرمود نوح در ميان مردم هزار سال بجز پنجاه سال درنگ نمود.
گفت شصت تا چيست؟ فرمود دستور خداوند است در كفاره ظهار هر كس نتواند شصت نفر را طعام دهد وقتى قدرت روزه گرفتن دو ماه متوالى را نداشته باشد.
پرسيد هفتاد تا چيست؟ فرمود برگزيد موسى از ميان قوم خود هفتاد نفر را براى قرارگاه خدا.
گفت پس هشتاد تا كدام است؟ فرمود دهى در جزيره است كه به آن ثمانون مىگويند از آن ده، نوح به كشتى نشست و بر جودى قرار گرفت و قوم غرق شدند.
گفت نود تا چيست؟ فرمود كشتى مشحون كه نوح نود خانه براى چهارپايان در آن قرار داد.
گفت صد تا چيست؟ فرمود اجل حضرت داود شصت سال بود چهل سال آدم به او از عمر خودش بخشيد هنگام مرگ آدم كه رسيد انكار نمود فرزندان آدم نيز انكار مىنمايند.
آن دو يهودى گفتند ما گواهىبه يكتائى خدا و رسالت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و جانشينى شما مىدهيم مسلمان شدندو ملازم امير المؤمنين عليه السلام بودند و در جنگ جمل به خدمتش افتخار داشتند و با آن جناب به بصره آمدند در جنگ جمل يكى از آن دو شهيد شد و ديگرى تا جنگ صفين بود و در آن جنگ او نيز شهيد شد.احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج2، ص: 11- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم